صفحات
شماره دو - ۰۱ آذر ۱۴۰۱
همسایه شرقی - شماره دو - ۰۱ آذر ۱۴۰۱ - صفحه ۱۴۲

سیاست‌ها و چالش‌های چین در افغانستانِ تحت تسلط طالبان

وانگ جین[1]

با عقب‌نشینی ایالات متحده و بازگشت طالبان افغانستان به قدرت وضعیت در افغانستان به‌طور قابل توجهی تغییر کرده است. چین تحولات افغانستان را از نزدیک زیر نظر دارد و خط قرمز خود را در مورد تروریسم و افراط‌گرایی برای طالبان افغانستان برجسته می‌کند. همچنین این کشور برای کمک به مردم و کشور افغانستان در ایجاد وجهه بین‌المللی مثبت با طالبان رابطه برقرار می‌کند. با این حال با توجه به پیچیدگی وضعیت در افغانستان و دانش ناکافی چین درباره این کشور و موضوع نفوذ در امور داخلی افغانستان چین با چالش‌های بزرگی روبه‌روست.
وضعیت به‌سرعت در حال تغییر افغانستان از نظر موقعیت ژئوپلیتیک (جغرافیایی سیاسی) صفحه جدیدی را برای چین می‌گشاید. خروج نیروهای امریکایی و تسلط مجدد طالبان بر افغانستان که بار دیگر به بی‌ثباتی در این کشور منجر شده برای چین فرصت‌هایی را ایجاد کرده است که بتواند با طالبان افغانستان و سایر کشورهای منطقه همکاری کند.
 
خروج ایالات متحده از افغانستان و تسلط طالبان افغانستان حاکی از تحولی خشونت‌آمیز در افغانستان بود. چین به‌عنوان یک کشور همسایه مهم وضعیت افغانستان را از نزدیک مشاهده می‌کند و درباره آن می‌اندیشد و خروج ایالات متحده از افغانستان را دلیلی بر افول جهانی ایالات متحده می‌داند.
در ابتدای خیزش سریع طالبان افغانستان و تصرف کابل، چین را غافلگیر کرد. هر چند کارشناسان و تحلیلگران چینی احتمال تسلط طالبان بر افغانستان را پس از خروج ایالات متحده تشخیص دادند، اما با توجه به اینکه دولت افغانستان در میدان نبرد نسبت به طالبان افغان دست برتر را داشت، انتظار نداشتند طالبان بتوانند در ظرف چنین مدت کوتاهی قدرت را در دست بگیرند. همچنین کارشناسان چینی انتظار داشتند درست مانند اوایل دهه 1990 جنگی طولانی در افغانستان روی بدهد، زیرا نیروهای امنیتی افغانستان حتی پس از اینکه طالبان مرکز چند استان را تحت کنترل خود گرفت، توانایی مقاومت شدید در برابر آنها را داشتند.(1)
دوم، چین خروج ایالات متحده از افغانستان را غیرمسئولانه و بدون سازماندهی ارزیابی کرد. ناهماهنگی ایالات متحده با دولت افغانستان موجب فروپاشی ناگهانی نیروهای امنیتی افغانستان(2) و منجر به آواره شدن و پناه جستن عده زیادی از افغان‌ها و بی‌ثباتی منطقه شد. چین اعلام کرد ایالات متحده مسئولیت دارد به کمک به مردم افغانستان ادامه بدهد و واشنگتن موظف است به پاکستان و ایران کمک کند تا بتوانند پناهندگان افغان را اسکان دهند. سوم، چین تصریح کرد هیچ تروریستی را نباید در افغانستان تحمل کرد. حضور ایالات متحده در افغانستان با حذف افراط‌ گرایی و تروریسم «به نفع همه» کشورهای منطقه بود. چین از این بابت که با عقب‌نشینی ایالات متحده تروریست‌ها برای کسب حمایت از طالبان افغان به افغانستان بازگردند به‌شدت نگران است. این همان حادثه‌ای بود که در سال 2001 اتفاق افتاد. از سال 1996 تا سال 2001 صدها تروریست اویغور به «اردوگاه‌های آموزشی» که توسط القاعده در افغانستان برپا شده بودند پیوستند.
سپس این تروریست‌ها به داخل چین نفوذ کردند تا عملیات تروریستی را علیه اهدافی در سین‌کیانگ و نیز سایر ایالت‌ها و حتی پکن انجام دهند.(3) از این‌رو همواره چین بر این موضوع تکیه کرده است که افغانستانِ تحت سلطه طالبان نباید پایگاه خانگی تروریسم و افراط‌‌ گرایی منطقه‌ای باشد.
چهارم، عقب‌نشینی ایالات متحده از افغانستان از نظر چین امر اجتناب‌ناپذیری بود. تلاش ایالات متحده برای ایجاد یک نظام سیاسی دموکراتیک (مردم‌سالارانه) به سبک غربی در افغانستان، پس از سال 2001 منجر به تفرقه و ضعف دولت مرکزی افغانستان و نیز بحران سیاسی بین دولت مرکزی و قدرت‌های محلی شد.
اجرای دستور سیاسی صادرشده توسط یک مقام «دموکراتیک» (مردم‌سالارانه) در افغانستان با پیشینه پیچیده و آشفته آن کشور امر بسیار دشواری است. بنابراین دولت مرکزی افغانستان تنها از طریق کمک‌های گسترده ایالات متحده، بویژه حضور نظامی و حمایت اقتصادی ایالات متحده می‌تواند به بقای خود ادامه بدهد. با کاهش حضور نظامی امریکا در افغانستان و درنهایت خروج امریکا سقوط کابل امر اجتناب‌ناپذیری بود.
چین خروج سراسیمه و پرهرج و مرج ایالات متحده از افغانستان را شکست راهبردی واشنگتن برای دولت‌های ترامپ و بایدن تفسیر کرد.(4) اکثر ناظران چینی عقب‌نشینی ایالات متحده را همچون خروج آن کشور از سایگون در سال 1975، یک نقطه عطف تاریخی برشمردند.
از نظر ایدئولوژیک چین عقب‌نشینی ایالات متحده را نمونه‌ای شکست‌خورده از ارزش‌های سیاسی دموکراتیک ایالات متحده تعبیر کرد. تجارب موفقیت‌آمیز توسعه اقتصادی و اجتماعی چین را می‌توان به «نظام سوسیالیستی با ویژگی‌های چینی» نسبت داد که واشنگتن به‌شدت با آنها مخالف و منتقد آنهاست. در دیدگاه چینی آسیا و آفریقا جاهایی که سنت‌ها و تاریخ‌های سیاسی متفاوتی بر آنها حاکم است، نباید از نظام‌های دموکراتیک غربی تقلید کنند. هر چند چین از سال 2001 دولت افغانستان را که ایالات متحده از آن حمایت می‌کرد به رسمیت شناخت، اما در مورد آینده دولت افغانستان و ابقای آن مردد بود. در اوایل سال 2021 قبل از اینکه ایالات متحده تصمیم بگیرد از افغانستان خارج شود، سفارت چین در کابل با صدور بیانیه‌ای از تمام اتباع چینی خواست که فوراً خاک افغانستان را ترک کنند.
از نظر ژئوپلیتیکی (موقعیت جغرافیایی سیاسی) خروج نیروهای امریکایی خلأیی را در آسیای مرکزی نشان می‌دهد. ارزش ژئوپلیتیکی افغانستان به‌عنوان یک کشور مهم که آسیای جنوبی، مرکزی و خاورمیانه را به هم متصل می‌کند، همواره موضوع مهم و کلیدی است. پاکستان، هند، روسیه، ایران و حتی ترکیه امیدوارند نفوذ خود را در افغانستان اعمال ‌کنند و به همین دلیل رقابت بین قدرت‌های مختلف منطقه‌ای، بویژه هند، پاکستان و روسیه تشدید شده است. پاکستان به شکل فزاینده‌ای به ایفای نقش در افغانستان پرداخت که منجر به رقابت منطقه‌ای شدیدتری شد.
در زمینه بین‌المللی خروج ایالات متحده از افغانستان نشان می‌دهد واشنگتن می‌تواند سایر متحدان خود را به‌رغم وعده‌های راهبردی داده شده رها کند و کنار بگذارد. دانشگاهیان و متفکران چینی این حرکت امریکا را خیانت واشنگتن به دولت افغانستان در کابل تعبیر کردند. ایالات متحده در سال 2020 بدون کسب موافقت دولت افغانستان توافقنامه‌ای را با طالبان امضا کرد. خروج نیروهای امریکایی به‌خوبی با دولت افغانستان هماهنگ نشده بود. نظر چینی‌ها این بود که، «خروج ایالات متحده از افغانستان نشان می‌دهد که ایالات متحده می‌تواند فردا به هر یک از متحدان خود، شاید تایوان و کره جنوبی» هم خیانت کند. به عبارت دیگر ایالات متحده می‌تواند   دیگر متحدانش را در آینده و زمانی که دیگر برای او ارزشی ندارند، رها سازد و ترک کند.(5)
از آنجایی که چین همواره برای منزوی شدن پکن از سوی ایالات متحده و متحدانش با فشارهای راهبردی فزاینده‌ای مواجه است، عقب‌نشینی و خروج آشفته و پرهرج و مرج ایالات متحده از افغانستان برای چین این فرصت را فراهم آورده است که به بی‌اعتبار کردن وجهه بین‌المللی ایالات متحده دامن بزند. با این حال چین به نقش مهم ایالات متحده در زمینه حذف تروریسم در افغانستان واقف است و تجدید حیات تروریسم در افغانستان به نگرانی اصلی چین تبدیل شده است.
 
چین بخوبی بر این نکته واقف است که وضعیت ایالات متحده پس از خروج ایالات متحده که آن را یک شکست راهبردی تلقی می‌کند، پیچیده و مدیریت آن دشوار است. خلأ سیاسی جدید هم در داخل و هم در خارج از افغانستان به وجود آمده و چین نگران است که نکند این وضعیت به عدم قطعیت‌ها و بحران در آسیای مرکزی و جنوب آسیا و موج‌های جدید تروریسم و افراط‌ گرایی در افغانستان منجر شود.
بازگشت شبکه‌های تروریستی و افراطی در افغانستان، ثبات و صلح غرب چین را تهدید می‌کند. این اتفاق در دوره پس از جنگ سرد رخ داد. در این دوره درگیری‌های داخلی در افغانستان به گسترش شبکه‌های تروریسم و افراط‌ گرایی منجر شد و در نتیجه ثبات غرب چین به خطر افتاد.
از سال 1996 تا سال 2001 طالبان افغان به شبکه تروریستی القاعده به رهبری اسامه بن لادن پناه دادند و آنها ده‌ها اردوگاه آموزشی را در افغانستان ایجاد کردند و افغانستان به کانون افراطیون از سراسر دنیا تبدیل شد.
اول، شبکه‌های تروریسم و افراط‌ گرایی در افغانستان روابط نزدیکی با شبکه تروریسم در سین‌کیانگ چین داشتند. این تروریست‌ها که در مراکز آموزشی القاعده در افغانستان آموزش دیده بودند و روابط نزدیکی با آنها داشتند، علیه غیرنظامیان سین کیانگ و نیز پکن، کونمینگ و دیگر شهرهای بزرگ چین حملات تروریستی را انجام دادند.(6)
دوم، وضعیت به‌سرعت در حال تحول افغانستان ممکن است به تشدید تنش در میان کشورهای همسایه چین منجر شود. یکی از اصول کلیدی سیاست خارجی چین حفظ روابط همسایگی مثبت و دوری از اختلافات عمده در مناطق همسایه است. بحران در منطقه همکاری چین را با کشورهای مختلف دچار اختلال خواهد کرد.
پس از بحران افغانستان دنیا شاهد تغییر موازنه قدرت در منطقه بوده است. نفوذ پاکستان به‌طور قابل توجهی افزایش یافته، در حالی که نفوذ هند، ازبکستان، ترکمنستان و سایر کشورهای آسیای مرکزی کاهش یافته است. اختلافات بین کشورهای همسایه افغانستان تشدید شده‌اند. هند و سایر کشورهای آسیای میانه به خاطر حمایت از طالبان افغانستان و حوزه نفوذش در این گروهی که قدرت را در افغانستان به دست گرفته‌اند، در حالت آماده‌باش هستند. با توجه به اینکه ایران یک حکومت تحت سلطه شیعیان است و حکومت طالبان در افغانستان از سال 1996 تا سال 2001 به سرکوب شیعیان معروف بوده، پیوندهای ایران با دولت جدید طالبان افغانستان در اثر فرقه‌گرایی اسلامی به چالش کشیده شده است. چین از اینکه بی‌اعتمادی قدرت‌های منطقه‌ای به یکدیگر منجر به بی‌ثباتی ژئوپلیتیکی شود و تروریست‌ها و افراط‌ گرایان از آن سوء‌استفاده کنند، بیمناک است.
سوم، چین مطمئن نیست طالبان افغانستان واقعاً به از بین بردن تروریسم تمایل داشته باشد. چین در موارد متعدد روی این مسأله که حمایت طالبان افغان از تروریست‌های سین‌کیانگ را تحمل نخواهد کرد، تأکید کرده است. در سال 2011 هنگامی که ایالات متحده اعلام کرد نیروهایش را بتدریج از افغانستان بیرون خواهد برد تهدیدات امنیتی عمده چین از تهدیدات نظامی متعارف ایالات متحده به تهدیدات غیرمتعارف مانند افراط‌ گرایی اسلامی و سرریز شدن بی‌ثباتی افغانستان به چین تبدیل شد.(7)
چین دائماً روی این نکته تأکید می‌کند که ضرورت دارد افغانستان تروریست‌ها را در سرزمین خود از بین ببرد و سپس «دولت فراگیر» جدیدی را تشکیل بدهد. به‌عنوان مثال در نشستی متشکل از وزیران خارجه ازبکستان و تاجیکستان در ماه مه سال 2021، وانگ‌ئی، مشاور دولتی و وزیر امور خارجه چین، موضع چین را درباره وضعیت افغانستان روشن کرد و گفت: «افغانستان باید ترتیبات سیاسی فراگیری را ایجاد کند تا اطمینان حاصل شود که تمام گروه‌های قومی و احزاب می‌توانند در آینده در حیات سیاسی شرکت کنند و از حقوق سیاسی برابر برخوردار شوند.» و دولت آینده باید «با شرایط ملی منحصر به فرد کشور منطبق باشد و کورکورانه از الگوهای خارجی نسخه‌برداری نکند تا از ناسازگاری، آشفتگی‌ها و هرج و مرج جدید جلوگیری شود.» (8)
چین مصمم است در مواجهه با موضوع افغانستان جانب احتیاط را نگه دارد و مواضع خود را در قبال طالبان افغانستان با دقت بیان کند، زیرا ایالات متحده، روسیه و دیگر قدرت‌های همسایه از جمله خاورمیانه از نزدیک وضعیت افغانستان را زیر نظر دارند. هر «پیشنهادی» که مربوط به تشکیل «یک حکومت فراگیر»، «مراقبت از حقوق زنان»، «احترام به مذاهب» و غیره باشد، می‌تواند از جانب طالبان افغانستان به‌عنوان «مداخله در امور داخلی افغانستان» و از سوی دیگر قدرت‌های دیگر نیز به‌عنوان تلاش برای «تسلط» بر افغانستان تلقی شود.
 
چین پافشاری و برنامه سیاستی خود را در افغانستان به شرح زیر تنظیم می‌کند. اول، چین به ارائه کمک‌های حمایتی به مردم افغانستان و راه‌اندازی پروژه‌های همکاری با طالبان افغانستان ادامه خواهد داد. از یک سو چین از اصل «توسعه همه مشکلات را حل می‌کند» دفاع می‌کند. از منظر چین ریشه تروریسم و افراط‌ گرایی فقر است و توسعه اجتماعی و اقتصادی می‌تواند افراط‌ گرایی و تروریسم را ریشه‌کن کند.(9)
بدیهی است این عوامل اجتماعی مانند تعداد زیاد پناهجویان، بی‌ثباتی سیاسی و بحران ملی در افغانستان موجب افراط‌ گرایی و تروریسم در این کشور شده است. چین از اواخر ماه آگوست سال 2021 چند نوع کالا و مواد بشردوستانه را برای کمک به افغان‌های محلی به افغانستان تحویل داده است. چین در دسامبر سال 2021 یک میلیون دوز واکسن کووید ـ 19 و 1.6 میلیون سرنگ و همچنین کمک‌های بشردوستانه اضطراری و کمک‌های غذایی را به افغانستان تحویل داد.
از سوی دیگر چین با این شناخت که رژیم طالبان افغانستان به وضعیت موجود تبدیل شده است، همکاری با طالبان افغانستان را شروع کرد. چین مبنای سیاست خارجی خود را همکاری عملگرایانه، بدون دخالت ایدئولوژیک و سیاسی حفظ می‌کند.
در دوره مائوتسه تونگ از سال 1949 تا سال 1976، سیاست خارجی چین به‌شدت تحت تأثیر عوامل ایدئولوژیک بود و در نتیجه منجر به کسری عظیم سیاسی و اقتصادی شد. کمک چین به آلبانی که حکومت کمونیستی داشت و نیز به کره شمالی در دهه 1970 و بخصوص به ویتنام در دهه 1960 توان ملی چین را به مصرف رساند و مشکلات اقتصادی این کشور را تشدید کرد.
چین به دنبال اتخاذ سیاست اصلاحات و سیاست باز در اواخر دهه 1970، به شکلی بنیادین راهبرد خارجی خود را به رویکردی عملگرا تغییر داد. این کشور با تعلیق حجم زیادی از کمک‌ها از چندین «متحد» کمونیست فاصله گرفت و سپس تحت اصل «منافع متقابل» به بررسی و توسعه روابط با دول غربی پرداخت. چین بدون در نظر گرفتن عوامل سیاسی همکاری خود را تقریباً با همه شرکا شروع و به همین منظور پس از پیروزی طالبان افغانستان تماس‌هایی را با آنان و دولت موقت آغاز کرد. در حالی که ایالات متحده و سایر کشورهای غربی سفارتخانه‌های خود را در کابل بستند و سفیران خود را خارج کردند، چین سفارت و سفیر خود را در کابل نگه داشت. هر چند وضعیت منطقه ناآرام سین کیانگ که جمعیت آن عمدتاً از مسلمانان اویغور هستند، موجب نگرانی دائمی چین را فراهم می‌سازد، اما چین با رژیم طالبان کنار آمده است.
دوم، چین تلاش می‌کند تا مکانیسم‌‌ها (سازکارها)ی جدید منطقه‌ای را برای ایجاد اجماع با قدرت‌های بزرگ در مورد افغانستان ایجاد کند. چین با توجه به اینکه امکان دارد حضورش در افغانستان موجب سوءظن یا احساسات منفی سایر کشورهای منطقه شود، مراقب است که در مسأله افغانستان نقش مسلط را ایفا نکند.(10) بنابراین سعی می‌کند با استفاده از مکانیسم (ساز کار) چندجانبه موجود، به درکی مشترک برسد. سازمان همکاری شانگهای (SCO) متشکل از هند، چین، قزاقستان، قرقیزستان، پاکستان، روسیه، تاجیکستان و ازبکستان که همگی طرف‌های مهم مرتبط با افغانستان بینجامد. شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین، از اعضای سازمان همکاری شانگهای خواست تا به‌عنوان «مبتکرین» این وضعیت مسئولیت‌هایشان را در قبال توسعه آینده افغانستان به عهده بگیرند.(11)
همچنین چین قصد دارد با توجه به دیدگاه‌های متفاوت این احزاب نظر و مواضع خود را با سایر احزاب اصلی در مورد موضوع افغانستان به تبادل بگذارد. همچنین چین در نشست‌های مختلفی که سایر کشورها برگزار کرده بودند، از جمله همایش دوحه قطر و همایش اسلام‌آباد شرکت کرد و نمایندگان و دیپلمات‌های این کشور دیدگاه‌های خود را درباره افغانستان با طرف‌های مربوطه به اشتراک گذاشتند.
چین در جولای 2021، یوشیائونگ را به‌عنوان «نماینده ویژه برای افغانستان» منصوب کرد. از اواخر جولای تا نوامبر با وجود همه‌گیری کرونا و خطرات امنیتی، یو در تلاش برای تبادل نظر با طالبان افغانستان و سایر طرف‌های مرتبط بارها بین آسیا و اروپا پرواز کرد. یو به 15 کشور سفر و در آنجا با نمایندگانی از نزدیک به 30 کشور و سازمان بین‌المللی مبادلات دیپلمات، ملاقات‌های مکرری را انجام داد.
سوم، چین توسعه شبکه‌های تروریستی را در افغانستان از نزدیک رصد و طالبان افغانستان را مجاب کرده است که از القاعده و جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM) دوری و اقدامات مؤثری را برای سرکوب قاطعانه این گروه انجام دهند. در دهه 1990 تروریست‌های جنبش اسلامی ترکستان شرقی در افغانستان آموزش می‌دیدند و در آنجا اقامت و با القاعده و طالبان افغانستان ارتباط داشتند. همچنین آنها با کمک طالبان در افغانستان مراکز آموزشی ایجاد کردند و درباره افراط‌ گرایی اسلامی و تروریسم کتاب‌ها و مطالبی را به سین کیانگ فرستادند تا افراط‌ گرایان محلی را بسیج کنند. تروریست‌های نفوذی هم برای انجام حملات تروریستی علیه غیرنظامیان چینی سلاح وارد کردند.
چین در مناسبت‌های مختلف درباره جنبش اسلامی ترکستان شرقی خط قرمزهای خود را تکرار کرد که طالبان افغانستان نه باید از آنها محافظت و نه به اعضای این جنبش برای بازگشت به چین کمک کنند. در پاسخ به درخواست چین طالبان تعهد دادند جنبش اسلامی ترکستان شرقی را در افغانستان تحمل نکنند و اقدامات پیشگیرانه‌ای را برای جلوگیری از بازگشت تروریست‌های این جنبش به چین انجام دهند.
طالبان شبه‌نظامیان اویغور را از منطقه نزدیک مرز افغانستان با چین خارج کرده بود. این حرکت طالبان نشان‌دهنده گام جدیدی در روابط آنان با پکن است و نشان می‌دهد طالبان از زمان تصرف افغانستان در آگوست سال 2021 اقدامات جدی و مهمی را در زمینه کاهش ترس‌های امنیتی چین انجام داده است.
اکثر تروریست‌های جنبش اسلامی ترکستان شرقی که داخل افغانستان پناه گرفته بودند، تحت حمایت داعش (دولت اسلامی عراق و سوریه) شاخه «ولایت خراسان» بودند. آنها عمدتاً در بدخشان، استانی در شمال شرق افغانستان در امتداد مرز 76 کیلومتری این کشور با چین متمرکز شده بودند و سپس از آگوست سال 2021 به مناطق دیگری چون ایالت شرقی ننگرهار، جایی که اعضای ولایت خراسان غالباً در آنجا پناه می‌گیرند نقل مکان کرده‌اند. ولایت خراسان مشروعیت طالبان افغانستان را قبول ندارد و برای بی‌ثبات کردن اوضاع داخل افغانستان و به چالش کشیدن اقتدارهای طالبان افغانستان حملاتی را علیه آنها و شهرهای بزرگ آغاز کرد. چین از نزدیک، بویژه تحولات ولایت خراسان تروریست‌های جنبش اسلامی ترکستان شرقی را زیر نظر دارد.
 
 چین به‌رغم اتخاذ موضع صریح در قبال افغانستان و رویکرد عملگرایانه‌اش در قبال طالبان افغانستان درباره موضوع افغانستان با چالش‌هایی مواجه است. اول، چین باید بین همکاری خود با طالبان افغانستان و مواجهه با انتقادات جامعه جهانی تعادل ایجاد کند. به‌رغم تلاش‌های طالبان افغانستان برای به رسمیت شناخته شدن حکومت خود، جامعه جهانی به مشروعیت طالبان برای تشکیل دولت موقت جدید و رهبری آن پس از سپتامبر سال 2021 و تصرف کابل در ماه آگوست تردید و نسبت به آن انتقاد دارد. با توجه به اینکه طالبان افغانستان ملا حسن آخوند را که در فهرست تحریم‌های سازمان ملل و ایالات متحده قرار دارد، به‌عنوان نخست‌وزیر دولت موقت منصوب کرد چشم‌انداز جامعه جهانی برای به رسمیت شناختن طالبان افغانستان و دولت موقت مبهم است.
ایالات متحده، روسیه، چین و پاکستان مخالفت خود را با تغییر نام حکومت افغانستان توسط طالبان افغانستان به «امارت اسلامی» اعلام و جامعه جهانی، از جمله کشورهای آسیای مرکزی، حذف حقوق زنان توسط طالبان افغانستان و محرومیت زنان و سایر صاحبان مهم سیاسی در دولت موقت را محکوم کردند. طالبان در حکومت محلی تحصیل دختران را ممنوع و زنان را از کار کردن ناامید و وزارت امور زنان را منحل (و به‌جای آن وزارت بدنام خود را برای تبلیغ امر به معروف و نهی از منکر) جایگزین و نیز قوانین اسلامی و نظام دادرسی و اعدام در ملأ عام را اجرا می‌کند. همه این موارد به‌شدت از سوی جامعه بین‌المللی مورد انتقاد قرار گرفته‌اند.
رد مشروعیت طالبان افغانستان و دولت جدید از سوی جامعه جهانی سیاست چین را در قبال افغانستان تبدیل به مسأله‌ غامضی کرده است. ریشه‌کن کردن شبکه‌های تروریسم و افراط‌ گرایی مستلزم ارائه مقادیر زیادی کمک خارجی به افغانستان است. به هر حال ارائه کمک‌های مستقیم و علنی به طالبان افغانستان برای چین دشوار است. در واقع تعهد چین برای کمک به «بازسازی» افغانستان، ارائه کمک‌های بشردوستانه به مردم افغانستان و درخواست لغو تحریم‌ها از ایالات متحده ممکن است تلاش چین برای «تسلط» بر افغانستان و «به رسمیت شناختن» مشروعیت طالبان افغانستان تلقی شود.
دوم، ارتباط چین با طالبان افغانستان ممکن است تحت تأثیر رقابت داخلی رهبری طالبان افغانستان باشد. طالبان افغانستان را نباید یک واحد منسجم فرض کرد، بلکه ائتلافی از شاخه‌ها و سازمان‌های مختلف است. همایش و ارتباطات طالبان افغانستان با چین عمدتاً توسط عبدالغنی برادر که یکی از بنیانگذاران طالبان و مسئول امور سیاسی در این گروه است، اداره می‌شود. در جولای سال 2021 برادر از چین دیدن و با وانگ‌ئی، مشاور دولتی و وزیر امور خارجه چین دیدار کرد. برادر در مناسبت‌های زیادی اطمینان خاطر داد که طالبان افغانستان «اقدامات خصمانه علیه چین را تحمل نخواهد کرد» و سرمایه‌گذاری چینی را تشویق می‌کند. بسیاری از چینی‌ها برادر را در میان طالبان افغانستان به‌عنوان یک «دوست» تلقی می‌کنند. پیش از تشکیل دولت موقت در سپتامبر سال 2021 با توجه به موقعیت ویژه برادر در طالبان افغانستان و خدمات طولانی مدت او در امور خارجی و ارتباط با قدرت‌های بزرگ در میان کارشناسان چینی گمانه‌زنی‌هایی وجود داشت مبنی بر اینکه برادر می‌تواند به‌عنوان نخست‌وزیر و یا شاید رئیس‌جمهور منصوب شود.
با این حال با انتصاب برادر به‌عنوان «معاون نخست‌وزیر»، تحلیلگران چینی نگرانی‌های خود را از به حاشیه رفتن «گروه میانه‌رو» درون طالبان افغانستان برجسته کردند. محرومیت زنان در دولت موقت، بسته شدن باشگاه‌ها و سینماها و ممنوعیت تحصیل دختران در افغانستان، بدگمانی‌های چینی‌ها را نسبت به بازگشت طالبان سنتی و افراطی افغانستان به شکلی که در دهه 1990 اتفاق افتاد، بیشتر کرد. چین که داخل این گروه شریک قابل اعتمادی ندارد مشکل انتقال نگرانی‌های خود را به طالبان افغانستان پیش‌بینی می‌کند.
سوم، چین باید دریافت خود از طالبان افغانستان را تغییر دهد. قبل از حمله ایالات متحده به افغانستان در سال 2001 چین با تهدید شدید تروریست‌ها و افراطی‌های آموزش دیده توسط القاعده و طالبان افغان در افغانستان روبه‌رو بود. با توجه به اینکه بودای بامیان در کتاب کلاسیک چینی گزارش تانگ کبیر از سفر به سرزمین‌های غربی (Da-Tang xiyu ji) نوشته راهب معروف چینی اواسط قرن هفتم، سوان ژانگ آمده است، تخریب مجسمه‌های بودا در دوره بامیان در سال 2001 عمیقاً در حافظه مردم چین، بخصوص 200 میلیون بودایی آن کشور حک شد. به‌علاوه روابط نزدیک طالبان افغانستان با القاعده به تقویت استنباط مردم چین از القاعده به‌عنوان «بربرها» و «افراطی‌ها» انجامیده است. به‌منظور توسعه روابط با طالبان افغانستان چین ناچار است درک عمومی مردم خود را از طالبان افغانستان از «همدل با تروریسم» به «شریک قابل اعتماد» بازتعریف یا مجدداً بازتولید کند. طالبان افغانستان در دهه گذشته تغییرات قابل توجهی را ازجمله «نشان دادن گشودگی بیشتر برای ایجاد ارتباط با سایر کشورها»، «اطمینان دادن برای ریشه‌کن کردن تروریسم» و «تعهد به سازماندهی یک دولت فراگیر» انجام داده است.(12)
هر چند اخبار خروج نیروهای امریکایی از افغانستان با استقبال رسانه‌های چینی مواجه شد، اما اکثر کارشناسان چینی به دلیل آگاهی از حاکمیت طالبان افغانستان در دهه 1990 به وعده طالبان مبنی بر قطع رابطه با القاعده و جنبش اسلامی ترکستان شرقی اعتماد ندارند. بنابراین چین باید توسعه روابط با طالبان افغانستان و مدیریت بی‌اعتمادی مردم چین نسبت به آنها را با دقت بسنجد.
چهارم، دانش محدود چین از افغانستان حاکی از دشواری‌هایی است که چین در برآوردن خواسته‌های راهبردی افغانستان با آنها مواجه خواهد شد. شایان ذکر است که تعداد مؤسسات دانشگاهی و مؤسساتی که روی مطالعات خاورمیانه، آسیای جنوبی و آسیای مرکزی متمرکز هستند، کم است و در تحولات مناطق مذکور شکاف دانشی و اطلاعاتی زیادی وجود دارد. از سال 2011 تا سال 2021 مقالات دانشگاهی که توسط پژوهشگران چینی درباره افغانستان نوشته شده بودند، کمیاب بودند و اکثر پژوهش‌های چینی درباره افغانستان از منظر سیاست‌های قدرت‌های بزرگ در قبال افغانستان تحلیل شده بودند. (جدول شماره 1) دانش چینی‌ها از ادیان، جامعه، تاریخ، مطالعات قومی، اقتصادی و سیاسی افغان‌ها واقعاً محدود است.(13)
 
جدول شماره 1: گزارش‌های دانشگاهی چینی
در باره افغانستان از 2021 ـ 2011

از سال 2011 تا سال 2015 چندین شرکت بزرگ چینی به دلیل ناآگاهی از پیشینه افغانستان در جنبه‌های اجتماعی، قبیله‌ای و دولتی دچار زیان‌های هنگفتی در افغانستان شدند. ترویج پروژه BRI (جاده ابریشم جدید) توسط دولت چین باعث جریان سرمایه‌گذاری فعال در آسیای مرکزی، خاورمیانه و آفریقا نشده است. شرکت متالورژیکال گروپ چین، یک شرکت بزرگ فلزات دولتی است که نزدیک به 55 میلیون دلار در افغانستان خسارت دید.
پنجم، چین باید تلاش کند در برابر تنش‌های فزاینده هند و پاکستان روابط خود را با سایر کشورهای همسایه افغانستان متعادل کند. بازگشت طالبان به افغانستان برای پاکستان عمق راهبردی را در برابر هند فراهم می‌آورد. گروه‌های نیابتی اسلام‌گرای پاکستان، از جمله نه فقط طالبان بلکه شبکه حقانی، جیش محمد، لشکر طیبه و سایر گروه‌ها احتمالاً توانایی‌های خود را در پاکستان تقویت می‌کنند و بالقوه حملاتی را در خارج از کشور تدارک می‌بینند. افراد ارشد طالبان افغانستان نیز تمایل خود را برای حمایت از مسلمانان جامو و کشمیر ابراز کرده‌اند.(15) چندین سازمان اسلامی تحت حمایت پاکستان در کشمیر روابط نزدیکی را با طالبان افغانستان ایجاد کرده‌اند. لشکر طیبه حملات تروریستی هولناکی را علیه هند انجام داده بود، از جمله حمله و بمب‌گذاری‌های هماهنگ‌شده در مکان‌های تاریخی سراسر بمبئی در سال 2008 و حمله به سربازان هندی در پول واما در جامو و کشمیر در سال 2019. پس از پیروزی طالبان افغانستان نمایندگان جیش محمد مستقر در پاکستان با طالبان ملاقات کردند تا برای عملیات در جامو و کشمیر از طالبان کمک بگیرند.(16) دهلی‌نو با دولت جدیدی در افغانستان روبه‌روست که توسط رقیب سرسخت هند، یعنی پاکستان حمایت می‌شود و لذا با هند همکاری نخواهد کرد و احتمالاً به آن خصومت هم خواهد ورزید. همسایگان آسیای مرکزی افغانستان هم مانند هند در برابر ظهور طالبان افغانستان در حالت آماده باش هستند. ترکمنستان نیروهای نظامی خود را در مرز افغانستان مستقر کرد، زیرا طالبان افغانستان شهرهای اطراف را تصرف کردند. همچنین ازبکستان تمرینات نظامی انجام داد و نیروهای بیشتری را به مرز اعزام کرد. تاجیکستان نیروهای ذخیره خود را فراخواند تا از نزدیک مرز 1344 کیلومتری خود با افغانستان را رصد کنند. اگرچه ازبکستان و ترکمنستان سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌های خود را در کابل، مزارشریف و هرات تعطیل نکردند، اما مشروعیت طالبان افغانستان و دولت موقت جدید را هم نپذیرفتند.
علاوه بر هند و کشورهای آسیای مرکزی رابطه ایران با دولت جدید طالبان افغانستان هم دشوار است. از لحاظ تاریخی در دوران سلطه طالبان از سال 1996 تا سال 2001 ایران یکی از دشمنان اصلی طالبان بود. ایران از نظر مذهبی و فرهنگی به جمعیت قومی هزاره افغانستان که یک گروه اقلیت شیعه است و در طول حکومت طالبان در دهه 1990 بیشترین آسیب را متحمل شد وابسته است. در سال 1998 بین ایران و طالبان تقریباً جنگی درگرفت که در آن 10 غیرنظامی و دیپلمات ایرانی توسط شبه‌نظامیان طالبان در مزارشریف کشته شدند. خصومت بین ایران و طالبان به‌حدی شدید بود که ایران که «دشمن» ایالات متحده است، از حمله آن کشور به افغانستان در سال 2001 حمایت کرد. هر چند پس از تسخیر کابل توسط طالبان افغانستان سفارت ایران در کابل همچنان فعال است، اما بی‌اعتمادی ایران به طالبان افغانستان کاملاً آشکار است. درگیری‌های ایران و طالبان افغانستان در دسامبر سال 2021 آغاز شد. تلاش طالبان افغانستان برای تغییر نام خود به‌عنوان یک سازمان ملی‌گرا و فراگیر که نماینده همه مردم افغانستان است نتوانست اعتماد ایران را جلب کند.
 
چین از نزدیک وضعیت افغانستان را رصد می‌کند و تشخیص می‌دهد که تحول افغانستان فرصت‌ها و چالش‌هایی را به همراه دارد. خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان وجهه واشنگتن را به‌عنوان یک رهبر جهانی و جذابیت «دموکراسی غربی» تضعیف کرده است. به نظر می‌رسد تعهد طالبان به ریشه‌کن کردن تروریسم و جذب سرمایه‌گذاری چینی‌ها به افغانستان به امنیت داخلی چین و نیز گسترش BRI (جاده ابریشم جدید) کمک می‌کند. چین از بحران افغانستان به‌عنوان نمونه‌ای برای نشان دادن موفقیت «الگوی چینی» هم برای مخاطبان داخلی چین و جهان و هم برای ایجاد روابط جدید با طالبان افغانستان و قدرت‌های منطقه‌ای استفاده کرده است.
با این حال چالش‌ها می‌توانند بسیار گسترده باشند. بدون حضور نظامی ایالات متحده و حمایت گسترده مورد نیاز افغانستان، مشکلات اقتصادی افغانستان تحت سلطه طالبان افغانستان ممکن است باعث احیای مجدد شبکه‌های افراط‌ گرا و تروریسم شود که مآلاً برای آینده چین تهدید محسوب می‌شود. خلأ ژئوپلیتیکی (جغرافیایی سیاسی) در افغانستان باعث تشدید تنش بین کشورهای منطقه می‌شود و در نتیجه وحدت سازمان همکاری شانگهای و همکاری منطقه‌ای برای BRI (جاده ابریشم جدید) را تضعیف می‌کند. از آنجایی که چین دانش و توانایی لازم برای تأثیرگذاری مستقیم بر افغانستان ندارد، لازم است با دیگر طرف‌های مرتبط برای حل چالش‌های مسأله افغانستان هماهنگ شود.

جستجو
آرشیو تاریخی