بازخوانی انتقادی توسعه صنعتی و اقتصادی هند
خطای بزرگ درهم شکستن دودکشها
«ها جون چانگ» اقتصاددان برجسته با تحلیل بنبستهای مدل رشد، معتقد است دلخوش بودن صِرف هندیها به فناوری اطلاعات و فرآیندهای عصر دیجیتال پاشنه آشیل آنهاست
اقتصاد
133664
در گفتمانهای متعارف توسعه اقتصادی طی دو دهه اخیر، هند همواره به عنوان یک استثنای امیدوارکننده معرفی شده است؛ اقتصادی که گویی توانسته با میانبر زدن از مرحله دشوار و سرمایهبر صنعتیسازی، مستقیماً از یک جامعه کشاورزی به یک اقتصاد مدرن مبتنی بر خدمات جهش کند.
محمدرضا واعظ دلیلی_ گروه توسعه: این روایت که با ظهور غولهای فناوری اطلاعات (IT) در بنگلور و حیدرآباد تقویت شد، بر این فرض استوار بود که در عصر دیجیتال، دودکشهای کارخانه دیگر پیششرط رفاه نیستند. اما ها جون چانگ، اقتصاددان برجسته دگراندیش و استاد دانشگاه SOAS لندن، در مصاحبهای عمیق و هشداردهنده با نشریه فرانتلاین، اعتبار این پارادایم را به چالش کشیده است.
چانگ که به واسطه نقدهای ساختاریافتهاش بر سیاستهای نئولیبرال و کتابهایی چون «انداختن نردبان» شهرت جهانی دارد، در این گفتوگو استدلال میکند که هند در آستانه یک بحران ساختاری قرار دارد. او با کالبدشکافی دقیق تلههای صنعتیزدایی زودرس (Premature Deindustrialization) و خطرات ناشی از انقلاب هوش مصنوعی، هشدار میدهد که غفلت از بخش تولید، پاشنه آشیل جاهطلبیهای هند برای تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی جهانی است. این یادداشت با واکاوی نظرات چانگ، به بررسی چرایی الزام بازگشت به کارخانه و نقد سیاستهای تجاری کنونی هند میپردازد.
سراب اقتصاد خدماتی و تهدید وجودی هوش مصنوعی
نخستین و شاید تکاندهندهترین استدلال چانگ در این مصاحبه، حمله مستقیم به فرضیه کفایتبخش خدمات برای اشتغالزایی و رشد پایدار است. هند طی سالها به موفقیت خود در برونسپاری فرآیندهای تجاری (BPO) و خدمات نرمافزاری بالیده است. اما چانگ معتقد است که این موفقیت، بر پایههایی لرزان بنا شده که اکنون با ظهور هوش مصنوعی مولد در معرض فروپاشی است.
از منظر اقتصاد سیاسی، بخش خدمات هند عمدتاً بر آربیتراژ دستمزد متکی بوده است؛ یعنی انجام کارهای استاندارد شده (مانند کدنویسی پایه، پاسخگویی به مشتریان و حسابداری) با هزینهای بسیار کمتر از کشورهای توسعهیافته. چانگ تصریح میکند که دقیقاً همین ماهیت قانونمند و تکرارپذیر مشاغل خدماتی هند، آنها را به اهدافی ایدهآل برای اتوماسیون تبدیل کرده است. اگر انقلاب صنعتی اول جایگزین نیروی ماهیچهای شد، انقلاب هوش مصنوعی جایگزین نیروی شناختی سطح متوسط میشود. خطر اینجاست که هند هنوز میلیونها نیروی کار جوان دارد که باید از بخش کشاورزی (با بهرهوری پایین) خارج شوند، اما بخش خدمات که قرار بود مقصد این مهاجرت شغلی باشد خود در حال انقباض است.
علاوه بر تهدید تکنولوژیک، چانگ به یک محدودیت ساختاری در ماهیت بخش خدمات اشاره میکند: محدودیت مبادلهپذیری؛ برخلاف کالاهای صنعتی که میتوانند انبار شوند و بهراحتی صادر گردند، بسیاری از خدمات نیازمند حضور همزمان تولیدکننده و مصرفکننده هستند (مانند آرایشگری یا پرستاری) یا با موانع زبانی و فرهنگی روبهرو میشوند. اگرچه هند در صادرات خدمات IT موفق بوده، اما این بخش تنها کسر کوچکی از نیروی کار عظیم هند را جذب کرده است. چانگ استدلال میکند، تصور اینکه هند بتواند با نوشتن کد برای جهان، برای جمعیت ۱.۴ میلیاردی خود اشتغال ایجاد کند، یک خطای محاسباتی بزرگ است. بدون یک بخش تولید قدرتمند که بتواند میلیونها شغل با مهارت متوسط ایجاد کند و همزمان تراز تجاری را از طریق صادرات کالاهای ملموس متعادل سازد، مدل رشد هند ناپایدار باقی خواهد ماند.
ضرورت قابلیتهای سازمانی و نقد سرمایهداری شتابزده
چانگ در تحلیل خود از مفهوم عمیقتری تحت عنوان قابلیتهای تولیدی (Productive Capabilities) پرده برمیدارد. او معتقد است که صنعتیسازی تنها به معنای تولید فیزیکی کالا نیست، بلکه فرآیندی اجتماعی است که طی آن یک ملت نظم صنعتی، مهارتهای سازمانی و فرهنگ بهرهوری را میآموزد. او از اصطلاح طعنهآمیز «گذر پرشتاب از سرمایهداری» برای توصیف وضعیت فعلی هند استفاده میکند. گویی هند میخواهد بدون ساختن زیربنای تولیدی و نهادی که غرب و شرق آسیا طی دههها ایجاد کردند، مستقیماً به مرحله سرمایهداری مالی و مصرفگرایی مدرن بپرد.
در این بخش، مقایسه هند با چین اجتنابناپذیر است. چانگ یادآوری میکند که چین پیش از آنکه به سمت تکنولوژیهای پیشرفته و بازارهای مالی پیچیده حرکت کند، سه دهه را صرف تبدیل شدن به کارخانه جهان کرد. این دوره، اگرچه با دستمزدهای پایین و کار سخت همراه بود، اما زیرساختهای عظیم لجستیکی، زنجیرههای تأمین بومی و مهارتهای فنی را در بافت جامعه چین نهادینه کرد. هند اما با نادیده گرفتن این مرحله، اکنون با اقتصادی دوگانه مواجه است: جزایری از تکنولوژی پیشرفته در دریایی از تولید سنتی و غیررسمی.
چانگ تأکید میکند که بخش تولید (Manufacturing) دارای ویژگیهای منحصربهفردی در یادگیری سازمانی است. در یک کارخانه، وابستگی متقابل فرآیندها، نیاز به هماهنگی دقیق و فشار برای بهبود مستمر کیفیت، نوعی سرمایه انسانی و اجتماعی ایجاد میکند که به سایر بخشهای اقتصاد سرریز میشود. وقتی کشوری صنعت ماشینسازی ندارد، مهندسان مکانیک آن جایی برای یادگیری عملی ندارند و وقتی صنعت الکترونیک ندارد، نوآوری در سختافزار متوقف میشود. فقدان این اکوسیستم یادگیری باعث شده است که حتی بخش خدمات هند نیز فاقد عمق تکنولوژیک باشد و بیشتر در لایههای کاربری تکنولوژی باقی بماند تا خلق آن. بنابراین، بازگشت به تولید برای هند نه یک انتخاب نوستالژیک، بلکه پیششرطی برای ایجاد پیچیدگی اقتصادی است.
تله تجارت آزاد و لزوم بازتعریف استقلال استراتژیک
یکی از محورهای اصلی و جنجالی مصاحبه چانگ، نقد صریح او به اشتیاق اخیر دولت هند برای امضای توافقنامههای تجارت آزاد (FTAs)، بویژه با کشورهای توسعهیافته و صادرکنندگان مواد خام است. او با ارجاع به تئوری مشهور خود در کتاب «انداختن نردبان»، استدلال میکند که کشورهای در حال توسعه نباید فریب شعارهای تجارت آزاد را بخورند، زیرا کشورهای ثروتمند امروزی خود در مراحل اولیه توسعه، بازارهایشان را بشدت محافظت میکردند.
چانگ توافق تجاری اخیر هند با استرالیا (ECTA) و مذاکرات با انجمن تجارت آزاد اروپا (EFTA) را به عنوان نمونههایی از سیاستگذاریهای اشتباه ذکر میکند. منطق او چنین است: وقتی هند تعرفهها را برای کشوری مانند استرالیا که در استخراج معدن پیشرو است حذف میکند، صنعت نوپای تجهیزات معدنی در هند بلافاصله نابود میشود. شرکتهای هندی که هنوز در مرحله یادگیری هستند و نمیتوانند با بهرهوری و تکنولوژی شرکتهای استرالیایی رقابت کنند، از بازار حذف میشوند. نتیجه این است که هند به صادرکننده مواد خام و واردکننده ماشینآلات تبدیل میشود؛ بازگشتی تلخ به الگوی تجارت استعماری.
او همچنان از مفهوم صنایع نوزاد دفاع میکند؛ ایدهای که ریشه در اندیشههای الکساندر همیلتون و فردریش لیست دارد. طبق این دیدگاه، صنایع جدید برای بلوغ نیاز به یک دوره حمایت موقت دارند تا بتوانند به مقیاس و بهرهوری لازم برسند. چانگ هشدار میدهد که امضای کورکورانه توافقنامههای تجارت آزاد دست دولت هند را برای اعمال سیاستهای صنعتی میبندد. او میگوید: «اگر شما نردبان تعرفهها و یارانه را دور بیندازید، چگونه انتظار دارید صنایع داخلی از دیوار رقابت جهانی بالا بروند؟»
البته چانگ تأکید میکند که حمایتگرایی نباید به معنای انزواطلبی یا حمایت از ناکارآمدی باشد. او الگوی کرهجنوبی و تایوان را پیشنهاد میکند: حمایت هوشمندانه که مشروط به عملکرد صادراتی و ارتقای تکنولوژی است. یعنی دولت باید به شرکتها بگوید: «ما از شما حمایت میکنیم، اما شما باید در بازه زمانی مشخصی به استانداردهای جهانی برسید.» این رویکرد، تفاوت بنیادین میان «حمایتگرایی توسعهگرا» و «رانتجویی» است که متأسفانه در تاریخ هند (دوران مجوز راج) تجربه شده است. چانگ معتقد است که هند باید از ترس بازگشت به فساد دوران گذشته، ابزار سیاست صنعتی را کاملاً کنار نگذارد، بلکه نحوه اجرای آن را اصلاح کند.
گذار سبز به عنوان موتور محرک صنعتیسازی نوین
در بخش پایانی تحلیل خود، چانگ راهکاری ایجابی برای خروج از این بنبست ارائه میدهد: استفاده از صنعتیسازی سبز به عنوان اهرم توسعه. جهان در حال گذار به سمت انرژیهای تجدیدپذیر است و این فرصتی تاریخی برای هند فراهم میکند تا نهتنها مصرفکننده تکنولوژیهای سبز، بلکه تولیدکننده آنها باشد. اما او هشدار میدهد که سیاستهای فعلی هند در این زمینه هنوز فاقد انسجام استراتژیک است.
چانگ سیاستهای تشویقی اخیر دولت هند موسوم به PLI (Production Linked Incentive) را گامی مثبت اما ناکافی ارزیابی میکند. این طرحها که به شرکتها (مانند تولیدکنندگان موبایل) بر اساس حجم تولیدشان یارانه میدهد، توانسته است مونتاژ نهایی را به هند بیاورد. اما نقد چانگ این است: «آیا تکنولوژی هم منتقل شده است؟» اگر شرکتهای خارجی تنها قطعات را وارد کنند و در هند پیچ کنند، ارزش افزوده واقعی (که ناشی از طراحی و تولید قطعات پیچیده است) در خارج از هند باقی میماند.
او پیشنهاد میکند که هند باید با جسارت بیشتری عمل کند. دولت باید با استفاده از قدرت خرید خود در پروژههای عظیم زیرساختی (مانند مزارع خورشیدی و نیروگاههای بادی)، شرکتهای خارجی را ملزم به انتقال تکنولوژی و ایجاد جوینتونچرهای واقعی با شرکتهای هندی کند. چانگ به این نکته اشاره میکند که «دولت کارآفرین» نباید از ورود به حوزههایی که بخش خصوصی ریسک آن را نمیپذیرد، هراس داشته باشد.
علاوه بر این، چانگ به موانع نهادی هند، معروف به بابودوم (بوروکراسی سنگین و ناکارآمد)، اشاره میکند. او معتقد است که سیاست صنعتی موفق نیازمند یک بوروکراسی چابک و متخصص است که بتواند با بخش خصوصی همکاری کند، نه اینکه مانع آن شود. تا زمانی که هزینه مبادله در هند به دلیل فساد اداری و زیرساختهای ضعیف بالاست، حتی بهترین استراتژیهای صنعتی نیز شکست خواهند خورد. بنابراین، اصلاحات اداری باید همگام با سیاستهای صنعتی پیش برود.
بازگشت واقعگرایی به سیاستگذاری اقتصادی
مصاحبه چانگ، فراتر از یک نقد آکادمیک، یک فراخوان مهم برای سیاستگذاران در دهلینو و سایر پایتختهای اقتصادهای نوظهور است. پیام محوری او این است که هیچ میانبر جادویی برای توسعه وجود ندارد. رویای رسیدن به جامعه پساصنعتی بدون عبور موفق از جامعه صنعتی، توهمی است که میتواند هزینههای گزافی بر جای بگذارد.
در جهانی که با رقابتهای ژئوپلیتیک فزاینده، بازگشت حمایتگرایی در غرب (مانند قانون کاهش تورم آمریکا) و گسست زنجیرههای تأمین روبهروست، هند دیگر نمیتواند به امید مکانیسم بازار آزاد بنشیند. هند برای تبدیل شدن به یک قدرت واقعی، باید پارادایم خدماتمحوری را کنار بگذارد و با پذیرش سختیهای تولید، مسیر دشوار اما اجتنابناپذیر صنعتیسازی را طی کند. همانطور که چانگ تصریح میکند، اقتصاد تنها بازی اعداد و نرخ رشد GDP نیست؛ اقتصاد درباره توانایی یک ملت در ساختن ابزارها، تکنولوژیها و آینده خویش است. برای هند، زمان آن رسیده است که نردبان توسعه را دوباره بسازد، پیش از آنکه سیلاب هوش مصنوعی و تغییرات جهانی، فرصتهای باقیمانده را با خود ببرد.
انتهای پیام/