«سال گربه»؛ سقوط به ورطه‌ی کمدی شلخته

هنر

79835
«سال گربه»؛ سقوط به ورطه‌ی کمدی شلخته

فیلم «سال گربه» به کارگردانی مصطفی تقی‌زاده که دومین تجربه سینمایی او پس از یک درام معمایی متفاوت است، نشان‌دهنده‌ یک چرخش ناگهانی و البته ناموفق به سمت سینمای کمدی رایج در بازار امروز ایران است. این پدیده که کارگردانان با کارنامه‌هایی جدی، تحت تأثیر رونق بازار کمدی، به این ژانر روی می‌آورند (نمونه‌ی بارز آن ورود کیانوش عیاری با اثر ضعیفی چون «ویلای ساحلی» بود)، در مورد تقی‌زاده نیز تکرار شده و نتیجه‌ای جز زیان برای بیننده نداشته است.

صفیه رجائی هرندی - ایران آنلاین: تقی‌زاده در این اثر قصد داشته تا یک کمدی فانتزی با تکیه بر موقعیت‌های غیرمتعارف را به مخاطب عرضه کند. اما آنچه روی پرده می‌آید، هیچ شباهتی به ظرافت‌های ژانری ندارد. فیلم در دام کمدی شلخته گرفتار شده است؛ کمدی‌ای که به جای اتکا به دیالوگ‌نویسی هوشمندانه یا موقعیت‌های موقعیت‌محور، صرفاً متوسل به شوخی‌های جنسی و سطحی می‌شود که متأسفانه تبدیل به امضای ناگوار بخش بزرگی از کمدی‌های اخیر سینمای ایران شده است. این رویکرد، نه تنها خنده‌ی عمیقی ایجاد نمی‌کند، بلکه خود به **تهدیدی جدی** برای بلوغ ژانر کمدی در سینمای کشور بدل شده است.

ساختار روایی: وصله‌هایی از موقعیت‌های بی‌ارتباط

مهم‌ترین ضعف ساختاری «سال گربه» در عدم پیوستگی روایی آن نهفته است. فیلم از مجموعه‌ای از موقعیت‌ها تشکیل شده که هیچ ارتباط ارگانیک و منطقی میانشان وجود ندارد؛ هر صحنه صرفاً برای گذراندن دقایق تولید شده است، گویی سازندگان مجموعه‌ای از اسکیت‌های کوتاه را کنار هم چسبانده‌اند تا یک «تصویر واحد» بسازند.

فیلمنامه: در بهترین حالت، پتانسیل تبدیل شدن به یک داستان ۱۵ دقیقه‌ای را داشته، اما کشدار شدن آن تا مرز یک فیلم بلند، به شدت به اثر آسیب زده است.

شخصیت‌های مکمل: حضور این کاراکترها تنها با هدف پُر کردن دقایق فیلم صورت گرفته و هیچ تأثیری بر پیشبرد خط اصلی داستان ندارند.

هسته‌ی داستانی: خرافه به جای فرهنگ

موضوع محوری فیلم بر پایه‌ی یک خرافه‌ بی‌منطق بنا شده است: تولد کودکی به نام جهانگیر در سال گربه (بر اساس گاهشمار چینی)، که طالع نحس را به همراه دارد. در حالی که گاهشمار چینی بر اساس ویژگی‌های نمادین و کهن بنا شده است، فیلم به‌طور سخیفی ویژگی **"منحوس بودن"** را به گربه نسبت می‌دهد، بدون آنکه هیچ مبنای علمی یا فرهنگی معتبر و قابل دفاعی برای آن ارائه دهد.

این ارجاع صرفاً یک تکیه‌گاه سطحی برای خلق بدبختی‌های قهرمان است. اقدامات قهرمان داستان، مانند پریدن از بالای بام یا روشن کردن سیگار در صف گاز، نه نمادی از تقدیر نحس، بلکه تجلی حماقت مطلق اوست. این خرافه‌ی عریان، فیلم را از هرگونه بعد فرهنگی یا اجتماعی تهی می‌سازد.

تأثیرات شناختی: تهاجم به شعور مخاطب

شاید تلخ‌ترین بخش نقد این فیلم، تأثیرات شناختی آن باشد. سکانسی مانند فرودگاه که در آن مسافران، تنها بر اساس شایعه‌ی «نحس بودن» جهانگیر، حاضرند با ضرر مالی بلیط خود را پس دهند، صرفاً خنده‌دار نیست؛ بلکه تهاجمی آشکار به شعور اجتماعی و درک موقعیت خنده‌دار است.

سازندگان ظاهراً فراموش کرده‌اند که کمدی وظیفه‌ای سنگین‌تر از صرفاً خنداندن به هر قیمتی دارد. اگر قرار است از خرافه برای خنده‌گیری استفاده شود، باید این کار با آگاهی کامل از آسیب‌های اجتماعی آن انجام گیرد. در عصر حاضر، ترویج خرافه به عنوان ابزار کمدی، نشان‌دهنده‌ی عدم ادراک موقعیت طنز و بهای سنگینی است که از وقت و سرمایه‌ی مخاطب طلب می‌کند؛ بهایی که هرگز جبران نخواهد شد.

جمع‌بندی نهایی

«سال گربه» تلاشی نافرجام برای ورود به بازار داغ کمدی است که به جای نوآوری، به تقلید از سطحی‌ترین عناصر این بازار روی آورده است. فیلم از لحاظ فنی (صدابرداری و تصویربرداری) نیز مشکلات متعددی دارد و در نهایت، چیزی جز چند موقعیت بی‌ربط و شوخی‌های لوس بر جای نمی‌گذارد که هیچ‌کدام نمی‌توانند گذر زمان را برای مخاطب توجیه کنند. این اثر، نمونه‌ای هشداردهنده از سینمایی است که در تلاش برای بقای اقتصادی، هویت هنری و شعور مخاطب خود را قربانی می‌کند.


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار هنر