پاسخ نویسنده کتاب به پرسش «برداشت اول»

مراقبت ابدی، بهای آزادی است

سیدجواد طاهایی /
نویسنده کتاب « انقلاب 57  و انکشاف فلسفه تاریخ ایران»

این‌که آرمان‌گرایی انقلاب اسلامی از سوی رقیبان یا منتقدان به واقعیت‌گریزی و بی‌سرانجامی متهم شده است و این‌که افکار عمومی، شکاکانه و با دیدۀ تردید به پیامدها و دستاوردهای انقلاب اسلامی می‌نگرد، انتقاد قدیمی و رایجی است. اما به نظرم دیگر قدرت سال‌های اولیۀ انقلاب را ندارد. اینک بعد از 40 سال، پرسش جدیدی شکل گرفته است که مخالفان باید بدان پاسخ گویند: آرمان‏‏‌های انقلابی مگر غیرواقعی و بنابراین مخرب نبوده‏‏‌اند، پس چرا به زوال نرفته‏‏‌اند؟ حتی آرمان‌گرایان، ظاهراً قوی‏‏‌تر هم شده‏‏‌اند! مگر این قانون عقل سلیم نیست که هر چیز غیرمطابق با واقع، باید از میان برود؟
باید بدانیم که آرمان‌ها برنامه و طرح نیستند که با واقعیت یافتن یا نیافتن، داوری و قضاوت شوند. آرمان‌ها همچون حقایقی جنینی‏‏‌اند که برای تملک آینده پدید می‏‏‌آیند. آن‏‏‌ها از نیروهای ژرف در حال ظهور خبر می‏‏‌دهند و آرمان‌گرایان سربازانی در خدمت جاری شدن این نیرو هستند. هیچ چیز قوی‌تر از ایده‏‏‌ای نیست که زمانه‏‏‌اش فرارسیده باشد. چرا آرمان‌گرایان سیاست «ایران جدید» از میان نرفته‌اند؟ زیرا آرمان‌هایشان با روح زمانۀ جدید، دنیای در حال پیدایش در تطابق بود، البته بالقوه. تمام تاریخ جمهوری اسلامی نبرد سخت در تمام عرصه‏‏‌ها برای خارج شدن از بالقوگی آرمان‌ها و تجری آن‏‏‌ها بود. این تاریخ همچنان ادامه دارد.
این‌که آرمان‌گرایی و آرمان‌گرایان برخلاف همیشۀ تاریخ و برخلاف همه جای جهان از میان نرفتند و ماندند، دلیل دیگری هم دارد که از طریق این پرسش می‏‏‌تواند مطرح شود: به‌راستی اگر مردم و حتی خود مخالفان، با آرمان‏‏‌های انقلاب اسلامی و با پیگیری این آرمان‏‏‌ها، واقعاً و شدیداً مخالف بودند، امکان ماندگاری آرمان‏‏‌ها وجود داشت؟ بی‏‏‌تردید خیر. لنین گفته است: «مردم نخواستند، دولت‏‏‌ها نتوانستند.» آری؛ مخالفت‏‏‌ها اساسی و ریشه‏‏‌ای نبود.
آیت‏‏‌الله خامنه‏‏‌ای گفتند: «تشکیل نظام جمهوری اسلامی، پاسخی بود به نیاز بلندمدت تاریخى ملت ایران. ملت ایران از دل آرزو‌های تاریخی خودشان، جمهوری اسلامی را علم کردند و سر پا کردند. بدیهی است وقتی که یک نظامی، اینجور در آرزو‌های دیرین مردم ریشه دارد، این نظام ماندنی است؛ این نظام قابلیت بقا دارد، قابلیت رشد دارد، ریشه می‏‏‌دواند و دشمنی با این نظام آسان نیست؛ و این اتفاق افتاد». (24آذر1387)
 پرسش این است: آیا آنان که مخالفت می‏‏‌کردند، به‌راستی مخالف بودند؟ جا دارد کمی تردید بورزیم. همه می‏‏‌دانند که ایرانیان با ارادۀ جسورانه تعریف می‏‏‌شوند و با تمایلات بلندپروازانه هویت می‏‏‌یابند. پس چرا از سوی آنان، مخالفت با آرمان‌های بلندپروازانه صورت می‏‏‌گرفت؟ زیرا آرمان‌گرایان، عمدتاً روستایی و مخالفان، عمدتاً شهری بودند. شهری‌ها در هر جای جهان که باشد، تقریباً هیچ‌چیز روستاییان را پذیرفتنی و متکامل نمی‏‏‌دانند و مایل‏‏‌اند همۀ محتواهای زندگی روستایی و ازجمله سبک بیان آن‌ها را «دِمُده» تلقی کنند. در تجربۀ انقلاب اسلامی، شهری‏‏‌ها دوست داشتند این آرمان‏‏‌ها رنگ ایرانی‏‏‌تری پیدا کنند، سکولارتر شوند و نیز از زبان روشنفکران و به‌شیوۀ گفتاری خاص آنان بیان شوند.
مخالفت طبقۀ متوسط ایرانی با آرمان‌گرایی مردم محروم، مخالفتی بود که خصلت زنانه داشت، ظاهراً مخالفت، باطناً تردید در مخالفت؛ همراه با نشانگانی از نازکردن و کرشمگی. وقتی کسی که قبولش نداری، سخنی می‏‏‌گوید که قبولش داری، چه وضعیتی پیش می‏‏‌آید؟ مواقعی هست که انسان چیزی را که می‏‏‌گوید نمی‌خواهد و برعکس، نظر به چیزی دارد که نمی‏‏‌گوید. ایرانیان همان‌طور که آخرین سفیر آمریکا در ایران، ویلیام سولیوان، در کتاب خود به‌نام «مأموریت در ایران» گفته بود، چرخش‏‏‌های عجیبی دارند و معمولاً آنی نیستند که نشان می‏‏‌دهند. اصولاً این‌طور است که مردم اهل مطلق، خواسته‌های جسورانه دارند و ممکن است خواستشان را نخواهند.
مردم مطلق‏‏‌اندیش نزدیک به وضع ناکامی و تراژدی زندگی می‏‏‌کنند و بلکه تراژدی با هویتشان ممزوج است. تراژدی شکست در اقدام قهرمانی است و اندوه برخاسته از هزینه‏‏‌های عمل پرومته‏‏‌ای؛ بنابراین ترس و نگرانی از نتایج اقدام جسورانه در نهاد آنان وارد می‏‏‌شود و با پی‌جویی اهداف، بزرگ می‏‏‌شود؛ ولو خودشان مخالفت درونی شدیدی با آن نداشته باشند. این امام خمینی بود که همراه با خود نسلی را آورد که از شکست نمی‏‏‌هراسیدند و پیروزی خود را تضمین شده از بالا می‌دانستند. هر چه این نسل پیروزتر، شدت مخالفت‏‏‌ها با آرمان‌گرایی ویژۀ این نسل کمتر، تا مرحله‏‏‌ای که به موافقت و هم‏‏‌سازی کشیده شود.
ژیل دلوز می‏‏‌گفت: «فلسفه، تفکر در بزنگاه نیست، تفکر دربارۀ بزنگاه است». برای اندیشیدن پیرامون انقلاب باید بتوان به‌طور ذهنی یا عینی، اندکی از انقلاب فاصله گرفت و به برج عاج عزیمت کرد؛ حتی اگر ضروری نباشد، دست‌کم مفید است اگر از یک موضع نظری مسلط یا مشرف به انقلاب نگریسته شود. اگر در گرماگرم انقلاب و در شر و شور پس از آن، فردی بخواهد انقلاب را بماهو انقلاب بنگرد و خاصه به وجه آرمانی آن نظر افکند، در معرض این اتهام قرار می‏‏‌گیرد که غیرواقعی می‏‏‌اندیشد. اما خود این اتهام، غیرواقعی است؛ زیرا آنچه انقلاب را انقلاب می‏‏‌کند تا حد زیادی همین ایدئولوژی و وجوه انگیزشگرانۀ انقلاب است. به‌قول روبسپیر: «انقلاب خشم آزادی است».
به نظر می‏‏‌رسد دربارۀ ایدۀ مطلق در سیاست ایران و میزان واقع‌گرایانه بودن آن، بتوان همان چیزی را گفت که مرلوپونتی دربارۀ مارکسیسم گفت. از نظر او مارکسیسم باید نظریه‏‏‌ای دربارۀ آگاهی از رویدادها تلقی شود، نه حقیقتی حلول کرده در رویدادها. نظریۀ مطلق، کمترین انطباق عینی با عقاید و آراء سیاسیون و متفکران ایرانی در طول تاریخ ندارد. ایدۀ مطلق یک تاریخ واقعی برای ایران را نشان نمی‏‏‌دهد. ایدۀ مطلق ابزاری نظری و برساخته برای تفسیر و درک تاریخ ایران و خاصه تاریخ سیاسی آن است؛ گونه‏‏‌ای ایده‏‏‌آل تایپ یا الگوی مفهومی ناب.
مایلم تأکید کنم که انقلاب ایران، انقلابی قرن هجدهمی و از جنس انقلابات کلاسیک اروپایی است که برای شکم و ناشی از خشم و کینه نبود، بلکه برای آزادی و امکان تأسیس‏‏‌گری بود. تأسیس آزادی یا آزادی نهادین، امکانی بزرگتر از آن است که انسان‏‏‌های یک نسل، بانی و بنیان‏‏‌گذار آن باشند. هایدگر می‏‏‌گفت آزادی برای انسان نیست بلکه انسان امکانی برای تحقق آزادی است. اگر آزادی را رهایی و خلاصی ندانیم و آن را منقول از هالِت کار، فرصت برای کوشش سازنده تعریف کنیم، انقلاب اسلامی جزء معدود تحولاتی در تاریخ بشر است که دقیقاً به‌خاطر آن‌که فضایی از «دمکراسی اجتماعی» آفرید (متمایز از دمکراسی سیاسی که معنایی امروزین و مدرن و لیبرالی دارد) در متن آن، فرصتی برای کوشش سازنده و روبه‌جلو هم پدید آمد. آزادی به‌مثابۀ امکان عمل سازنده توسط یک ملت، پدیدار اجتماعی ظریف و نادرالوقوعی است که مسئولیت‏‏‌پذیری شدید ایرانیان را می‏‏‌طلبد. مسئولیت ما ایرانیان بیشتر در برابر چیست؟ در برابر آنچه که آسیب‏‏‌پذیرتر است. مراقبت ابدی، بهای آزادی است. هر چیزی، هرچه ظریف‏‏‌تر، باارزش‏‏‌تر و درعین‏‏‌حال، آسیب‏‏‌پذیرتر. آنچه که باارزش و فضیلت‏‏‌مندانه است معمولاً در نگاه دوم قابل‌درک می‏‏‌گردد. نگاه اول متعلق به غرایز و طبیعت است.
ایرانیان باید با خود دم‏‏‌دستی‏‏‌شان به نفع خود فرادستی‏‏‌شان بجنگند. با فضایل‏‏‌شان علیه رذایل‏‏‌شان (استبعاد، تنبلی، مطلوبات دم‏‏‌دستی) عمل کنند و این دومی را تا آنجا که بشود، به پستو هدایت کنند. مونتسکیو می‏‏‌گفت: «هر اندازه علل طبیعی انسان را به استراحت و رخوت و لمیدگی سوق دهد، عوامل اخلاقی باید او را از آن دور کند».
در انتها بگویم انقلاب اسلامی با وجود اهمیت نظری آن، اهمیتی درجه دوم در برابر عظمت تأسیس جمهوری اسلامی دارد. جمهوری اسلامی یک دولت نیست، یک نهضت سازمان‏‏‌یافته و نهادینه است. چه اگر می‏‏‌خواست دولت باشد، بالضروره روایتی خاورمیانه‏‏‌ای و بنابراین ناقص و معیوب از دولتی اروپایی-وستفالیایی می‏‏‌بود (کما اینکه عملاً تا حد زیادی چنین نیز شد). چنین دولتی مرگ را همچون تقدیر در پیشانی خود نبشته داشت. مطلقاً و نه نسبتاً، تمام تکانه‏‏‌های حیاتی جمهوری اسلامی از ناحیۀ مردان حاکمیت (مؤمنین به حضرت آیت‏‏‌الله خامنه‏‏‌ای) و نه عناصر حکومتی انجام پذیرفته است. این دومی از ابتدا تاکنون عرصۀ فساد و ناکارآیی و وابستگی (که عکسش می‏‏‌شود ایران‏‏‌ندیدگی!) بود. تاریخ اخیر ایران از طریق نبردهای حکومت (government) علیه حاکمیت (sovereignty) معنا می‏‏‌یابد و قابل‌فهم می‏‏‌شود.
تمام سخن انقلاب اسلامی با این خوش‏‏‌بینی مارکوزه که لُب فلسفۀ وی و چکیدۀ آموزه‏‏‌های اوست هم‏‏‌ساز است که «پرورش انسان طراز نوین ممکن است». شاید تمام سخن جمهوری انقلاب اسلامی بیان این امید گرم و پرحرارت باشد که یک انقلاب کبیر ایرانی می‏‏‌تواند یا باید انسان یا انسانیت کبیر ایرانی را بیافریند و تا حدی نیز آفریده است.
این انسان، البته انسانی تحلیلی است و با تجمیع ویژ‏‏‌گی‏‏‌های متمایز و بی‏‏‌سابقه‏‏‌اش قابل‌درک می‌شود. شجاعت در همۀ عرصه‏‏‌ها ازجمله در ایمانِ سخت ورزیدن به رهبری، برعکسش، انتقادی‌گری؛ از یک‏‏‌سو اعتمادبه‌نفس و خوداتکایی و درعین‏‏‌حال، ستایش‏‏‌گری و دگرپذیری، ارادۀ قدرت و ارادۀ مرجعیت، قضاوت‏‏‌گری اخلاقی قدرت‏‏‌مندانه در امور بین‏‏‌المللی در کنار توجه به هویت و مصالح ملی، ویژگی‏‏‌هایی متفاوت و گاه متناقض‏‏‌اند که همزمان درون انسان جدید انقلاب جمع شده‏‏‌اند و می‏‏‌توان تصور کرد که مجموعاً رئوسی از یک انسانیت طراز انقلاب اسلامی را شکل می‏‏‌دهند.

 

جستجو
آرشیو تاریخی