گفت‌وگوی «برداشت اول» با ابراهیم متقی دربارۀ «سیاست چندجانبه‌گرایی»

سازگاری رابطه با «شرق‌ و غرب» با اصل «نه شرقی، نه غربی»؟

ابراهیم متقی /
استاد روابط بین|‌الملل دانشگاه تهران

 

کامبیز قهرمانی /
پژوهشگر علوم سیاسی

 

معیار سازگاری شعار «نه شرقی، نه غربی» به‌عنوان یک اصل گفتمانی که بیانگر عدم تعلق انقلاب اسلامی ایران به هیچ یک از دو اردوگاه شرق و غرب است با واقعیت‌های نظام بین‌الملل و راهبردهای جمهوری اسلامی به‌عنوان یک نظام سیاسی که به روابط چندجانبۀ دیپلماتیک، کنشگری پویا در سیاست خارجی و مشارکت فعال در سازمان‌های بین‌المللی نیاز دارد، چیست؟
سیاست خارجی هر كشوری تابعی از ضرورت‌های ساختاری نظام بین‌الملل، تهدیدات منطقه‌ای و سازوكارهای تأمین منافع ملی می‌باشد. انقلاب اسلامی در ساختار دوقطبی شكل گرفت و روندهای تنظیم سیاست خارجی ایران براساس ویژگی‌های هستی‌شناسانۀ انقلاب اسلامی و انگارۀ روابط بین‌الملل اسلامی سازماندهی شد. از سوی دیگر، در بسیاری از دوران‌های تاریخی شاهد فضایی بودیم كه رهبران و مقامات سیاسی ایران از سازوكارهایی بهره گرفتند كه با سیاست «نه شرقی و نه غربی» جمهوری اسلامی هماهنگی دارد.
اولین بار مرحوم مدرس «سیاست موازنۀ عدمی» را در دستور كار خود قرار داد. سیاست موازنۀ عدمی از این جهت اهمیت دارد كه در مقابله با «سیاست بازی بزرگ» انگلیس و روسیه قرار داشته است. انگلیس و روسیه از سال 1907 تلاش نمودند تا موقعیت ایران را به‌لحاظ ساختاری و ژئوپلیتیكی محدود و مهار نماید.
در چنین شرایطی بود كه زمینه برای شكل‌گیری امتیازهای متوازن پی‌درپی برای روسیه و انگلیس در حوزۀ نظامی‌گری، بانكداری، گمركات و حتی سیاست خارجی به وجود آمد. مرحوم مدرس مفهوم «سیاست موازنۀ عدمی» را برای بی‌اثرسازی الگوی رقابت قدرت‌های بزرگ در زمین بازی ایران در دستور كار قرار داد.
در مرحلۀ دوم زمینه برای ملی شدن صنعت نفت به وجود آمد. مذاكرات قوام در مسكو برای خروج نیروهای نظامی اتحاد شوروی زمینۀ طرح امتیاز نفت شمال را به وجود آورد. بسیاری از اعضای پارلمان ایران نه تنها با اعطای امتیاز نفت شمال مخالفت كردند، بلكه زمینۀ لازم برای مقابله با امتیاز نفت جنوب و شركت نفت ایران و انگلیس را در دستور كار قرار دادند. در این دوران تاریخی دكتر محمد مصدق، «سیاست موازنۀ منفی» را برای عدم امتیاز استعماری به قدرت‌های بزرگ در دستور كار قرار داد.
انقلاب اسلامی در شرایطی به پیروزی رسید كه آمریكا و اتحاد شوروی به‌عنوان دو قدرت بزرگ ساختاری جهان، دارای رویكرد نسبتاً مشابه و متوازنی در برابر انقلاب ایران بودند. آنان به این موضوع واقف بودند كه انقلاب اسلامی می‌تواند موازنۀ قدرت منطقه‌ای را با تغییر روبه‌رو سازد. به همین دلیل است كه ایران «سیاست نه شرقی و نه غربی» را به‌عنوان محور اصلی تفكر عرصۀ روابط خارجی خود قرار داد. براساس چنین انگاره‌ای، نشانه‌هایی از مقابله با توسعه‌طلبی آمریكا و اتحاد شوروی در محیط منطقه‌ای و هم‌جوار ایران فراهم شد.
واقعیت آن است كه «سیاست نه شرقی و نه غربی» مربوط به دوران تاریخی خاص خود است. دورانی كه ساختار نظام دوقطبی، ماهیت شرقی و غربی داشت. در دوران کنونی، جلوه‌هایی از فرادستی و همچنین تفاهم راهبردی بین قدرت‌های بزرگ در مقابله با بازیگران منطقه‌ای وجود دارد. در چنین شرایطی، ایران به‌تدریج روند سیاست خارجی خود را از رویكرد «نه شرقی، نه غربی» كه ماهیت رادیكال و مقابله‌جویانه دارد، به «سیاست چندجانبه‌گرایی» در عرصۀ سیاست ‌خارجی تغییر داده است.
«چندجانبه‌گرایی» را می‌توان زیربنای اصلی روندهای جدید ایران دانست. الگوی رفتار ایران در دورانی كه محیط منطقه‌ای پیچیده و متنوع گردیده، معطوف به سازوكارهای چندجانبه‌گرا بوده است. برای تحقق این هدف از دیپلماسی چندوجهی استفاده می‌شود. چندجانبه‌گرایی و دیپلماسی چندوجهی معطوف به پیوند اهداف هویتی با سایر سازوكارهای كنش امنیتی، اقتصادی، دیپلماتیك و فرهنگی كشورها بوده كه در راستای منافع مشترك و تهدیدات مشترك سازماندهی می‌شود.«دیپلماسی چندوجهی»، زمینه‌های لازم برای كنش دیپلماتیك در محیط مبتنی بر چندجانبه‌گرایی را فراهم می‌سازد. كشورهایی كه بتوانند از الگوی چندجانبه‌گرایی برای تأمین اهداف راهبردی خود استفاده نمایند، طبیعی است كه قادر خواهند بود تا به نتایج مطلوب‌تری در حوزة سیاست خارجی نائل گردند. ضرورت‌های سیاست خارجی ایران به‌گونه‌ای سازماندهی شده كه تحقق «چندجانبه‌گرایی» را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد. به هر میزان كه سازوكارهای دیپلماسی چندوجهی به‌گونة مؤثرتری مورد استفاده قرار گیرد، طیف گسترده‌تری از اهداف راهبردی جمهوری اسلامی نیز تأمین خواهد شد. در عصر جدید، مهم‌ترین عامل قدرت ملی كشورها را «كیفیت دیپلماسی» در قالب «چندجانبه‌گرایی» تشكیل می‌دهد. كیفیت دیپلماسی همة عوامل مختلف تشكیل‌دهندة منافع ملی را با یكدیگر پیوند می‌دهد. براساس نگرش «هانس مورگنتا» دیپلماسی، هنر مرتبط ساختن عناصر «قدرت ملی» به مؤثرترین شكل برای تأمین «منافع ملی» است. دیپلماسی مغز متفكر قدرت ملی است. همان‌گونه كه روحیة ملی روح آن است. اگر قدرت دیپلماتیك كشوری تضعیف شود، همة امتیازات ناشی از موقعیت جغرافیایی، خودكفایی، مواد خام، تولید صنعتی و آمادگی نظامی به كار ملت نخواهد آمد.
در این فرایند، شكل‌گیری هرگونه جنگ، اتحادیه، مانور دیپلماتیك و ظهور ایدئولوژی‌های رقیب را باید پیامد چگونگی رفتار كشورها دانست. به‌طور كلی دولت‌ها تنها در مقابل محیط خارجی واكنش نشان نمی‌دهند، بلكه اقدامات آن‌ها همچنین بیانگر نیازها، ارزش‌های اجتماعی و رویكرد رهبران سیاسی می‌باشد. بر این اساس می‌توان سیاست بین‌الملل و سیاست خارجی را با توجه به اقدامات و رفتار متنوع بازیگران در روابط متقابل و برای نیل به اهداف راهبردی مرحله‌ای تحلیل كرد. چنین روندی بیانگر آن است كه سطح تحلیل در سیاست بین‌الملل ارتباط مستقیمی با نیروهایی دارد كه موضوع قدرت را شكل می‌دهد. چگونگی كنش دولت‌ها و تصمیمات آن‌ها را باید بخشی از رفتار چندجانبه‌گرا در حوزۀ سیاست خارجی دانست.
اگر ایران به كنش همكاری‌جویانه با طیف مختلفی از بازیگران بین‌الملل مبادرت می‌كند، باید آن را انعكاس رفتار بازیگرانی دانست كه اهداف متفاوتی را در نظام جهانی پیگیری می‌كنند. كنش متقابل دولت‌ها در قالب جنگ، صلح، همكاری، تعارض، تنش‌زدایی، جنگ سرد و بحران را باید نشانه‌های مختلفی از رفتار در نظام بین‌الملل دانست. مدیریت هر یك از این فرایندها از طریق سازوكارهای متنوع چندجانبه‌گرایی امكان‌پذیر است.

هر یک از دولت‌ها در «جمهوری اسلامی» با وجود ابراز وفاداری به گفتمان سیاست خارجه انقلاب اسلامی و فصل دهم قانون اساسی، کوشیده است خوانش متفاوتی از این مبانی ارائه کند و به راهبردهای متمایزی دست یابد که با موقعیت و اهدافش متناسب باشد. دولت سیزدهم نیز بر اساس چنین رویه‌ای به‌دنبال متوازن‌سازی سیاست خارجی مبتنی بر اصل «نه شرقی، نه غربی» است که از مهم‌ترین ملزومات این توازن‌طلبی توجه به چندجانبه‌گرایی و مخالفت با یک‌جانبه‌گرایی و تأکید بر رابطه با قدرت‌های «شرق و غرب» است. از نظر شما چگونه می‌شود ایدئولوژی «نه شرقی، نه غربی» و استراتژی «شرق و غرب» را با هم جمع کرد و در دام تضاد فرو نیفتاد؟
متوازن‌سازی سیاست خارجی هر كشوری تابعی از نیازها و ضرورت‌های موجود خواهد بود. در شرایطی كه تهدیدات اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران به‌گونۀ متراكم‌شده از سوی ایالات‌متحده و شركای منطقه‌ای آن كشور علیه ایران به انجام می‌رسد، طبیعی است كه جمهوری اسلامی همانند هر كشور دیگری ناچار خواهد بود تا روندهای سیاست خارجی خود را بازتعریف نماید. به همان‌گونه‌ای كه گفتمان‌ها در فضای اجتماعی بازتولید می‌شوند، روندهای سیاست خارجی نیز در عرصۀ ساختاری نظام بین‌الملل تعریف و تبیین می‌گردد.
در تفكر ساختاری جمهوری اسلامی ایران نشانه‌هایی از بی‌اعتمادی تاریخی نسبت به انگلیس و روسیه وجود داشته است. این رویكرد به‌تدریج تاثیر خود را در «سیاست نه شرقی و نه غربی» جمهوری اسلامی به جا گذاشت. اما وقتی كه صحبت از چنین رویكردی به عمل می‌آید به مفهوم عدم ارتباط با سایر كشورها تلقی نمی‌شود. هر بازیگری به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر ناچار خواهد بود با كشورهای دیگر سطح متنوعی از روابط همكاری‌جویانه را در دستور كار قرار دهد. در غیر این صورت با نشانه‌هایی از چالش اقتصادی و امنیتی روبه‌رو خواهد شد.
بهینه‌سازی جهت‌گیری «سیاست خارجی نه شرقی و نه غربی» در نگرش مقام معظم رهبری مبتنی بر چندجانبه‌گرایی خواهد بود. چندجانبه‌گرایی به مفهوم انعطاف‌پذیری و «آزادی عمل» كارگزاران سیاست خارجی برای كنش‌گری در محیط منطقه‌ای و بین‌المللی می‌باشد. طبعا چندجانبه‌گرایی ارتباط مستقیم با نشانه‌هایی همانند سیاست قدرت و منافع ملی دارد. بنابراین هرگونه همكاری اقتصادی، تكنولوژیك و راهبردی ایران با سایر كشورها نه تنها مغایرتی با «اهداف بنیادین» جمهوری اسلامی ندارد، بلكه می‌توان از آن به‌عنوان یكی از سازوكارهای بهینه‌سازی و «بازتولید گفتمان» سیاست خارجی ایران در ساختار نظام بین‌الملل و در راستای «بهینه‌سازی منافع ملی» دانست.چندجانبه‌گرایی از این جهت اهمیت دارد كه دولت‌ها با كمك سازوكارهای دیپلماتیك خود به‌عنوان كاتالیزوری برای ارتقای قدرت ملی جهت تأثیرگذاری بر مسائل بین‌المللی از آن استفاده می‌كنند. اتكا بر سنت و نهادها به‌جای تكیه بر ظهور گاه‌وبی‌گاه افراد برجسته، تداوم كیفیت دیپلماسی را به بهترین نحو تضمین می‌كند. نهادها نقش تعیین‌كننده در ارتقای قدرت ملی كشورها دارند. هر حكومت نیازمند موازنه میان منابع مادی، انسانی و عناصر قدرت ملی ازجمله دیپلماسی است كه در فضای دیپلماسی چندوجهی از طریق سیاست خارجی پیگیری می‌شود. موازنة منابع و حمایت مردمی از سیاست خارجی در زمرة عناصر اصلی دیپلماسی چندوجهی خواهد بود.
بازتولید سیاست خارجی نیازمند درك دقیق ساختاری و بهینه‌سازی ابزارهای قدرت خواهد بود. هرگاه صحبت از سیاست بین‌الملل مطرح می‌شود، ضرورت بهره‌گیری از ابزارها و الگوهای مختلفی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. در حوزة سیاست خارجی یك كشور تلاش می‌كند تا از طریق دیپلماسی رسمی به كنش متقابل با سایر بازیگران مبادرت نماید؛ درحالی‌كه بهره‌گیری از چنین فرایندی در حوزة سیاست بین‌الملل نیازمند بهره‌گیری از سازوكارهای مختلفی در قالب چندجانبه‌گرایی می‌باشد.چندجانبه‌گرایی سیاست خارجی ایران در دوران‌های مختلف براساس نشانه‌هایی از «عمل‌گرایی»، «مصالحه‌گرایی» و «مشاركت معطوف به هدف» بازتولید شده است. تحلیل‌گرانی همانند گراهام فولر و روح‌الله رمضانی در مطالعات خود به این جمع‌بندی رسیده‌اند كه روندهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی با «فرهنگ سیاسی ایران» پیوند و هم‌بستگی بیشتری در مقایسه با سال‌های حكومت پهلوی اول و دوم كه دولت مدرن در ایران شكل گرفته، داشته است. روندهای سیاست خارجی ایران در سال‌های گسترش بحران خاورمیانه نیز بر اساس نشانه‌هایی از آرمان‌گرایی و پیوند آن با عمل‌گرایی حاصل شده است.
چندجانبه‌گرایی بخشی از سازوكارهای مربوط به تحرك دیپلماتیك برای حداكثرسازی منافع ملی در محیط منطقه‌ای و سیاست بین‌الملل است. «سیاست نگاه به شرق» بخشی از راهبرد دفاعی، امنیتی و سیاست خارجی چندجانبه‌گرا محسوب می‌شود. به همان‌گونه‌ای كه قدرت‌های بزرگ از یك‌جانبه‌گرایی برای قابلیت ایران بهره می‌گیرند، جمهوری اسلامی نیز ناچار خواهد بود تا چندجانبه‌گرایی را در چارچوب سیاست نگاه به شرق تبیین، سازماندهی و به مرحلۀ اجرا گذارد.
با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی و تغییرات گسترده در روابط بین‌الملل و نظم جهانی، اکنون الزامات پایبندی به اصل «نه شرقی، نه غربی» و پیشبرد راهبرد «شرق و غرب» را چه می‌دانید تا در نتیجه مدیریت متوازن این دو، به اهدافی مانند ثبات امنیت ملی، تقویت دیپلماسی اقتصادی، لغو تحریم‌ها و... دست یابیم؟ به‌عبارت دیگر، به‌لحاظ پارادایمیک چگونه باید در روابط بین‌الملل بین دو پارادایم واقع‌گرایی و آرمان‌گرایی به هماهنگی رسید؟
سیاست گرایش به شرق از این جهت اهمیت دارد كه زیرساخت‌های موازنۀ رفتار و روابط خارجی ایران را در شرایط تهدید تصاعدیابنده متعادل می‌سازد. ایران همواره در سیاست خارجی خود جهت‌گیری نیروی سوم را در دستور كار قرار داده است. بهره‌گیری از نیروی سوم را می‌توان به‌مثابۀ سیاست بازیگرانی دانست كه برای تأمین حداقل‌های منافع ملی چاره‌ای جز موازنه‌سازی در روابط منطقه‌ای و سیاست بین‌الملل ندارند.
همان‌گونه كه در حوزۀ راهبردی، زمین منازعه، چگونگی كنش تاكتیكی و عملیاتی را مشخص می‌كند، در عرصۀ سیاست خارجی نیز آرایش نیروها و چگونگی كنش بازیگران، نقش بسیار تعیین‌كننده‌ای برای تبیین و بازتولید سیاست خارجی كشورها دارد. مطالعات انجام‌شده توسط «رابرت ماندل» نشان می‌دهد كه شیوه‌های مختلفی از «سیاست قدرت» توسط بازیگران در سیاست بین‌الملل وجود دارد. ماندل در تحلیل خود، رفتار كشورها را در قالب چندجانبه‌گرایی و تحرک مؤثر قرار داده است. به‌عبارت‌دیگر، چندجانبه‌گرایی را می‌توان «حد واسط» رهیافت آرمان‌گرایانه و رئالیستی دانست.
جهت‌گیری سیاست خارجی باید بتواند زمینۀ تحقق آرمان‌ها را فراهم آورد. آرمان‌های راهبردی سیاست خارجی ایران ریشه در فرهنگ سیاسی و شكل‌بندی‌های محیط ژئوپلیتیكی دارد. نشانه‌هایی از جهان‌گرایی و فرامنطقه‌گرایی را می‌توان در نشانگان سیاست خارجی ایران در دوران‌های مختلف مشاهده كرد. چنین رویكردی ریشه در جایگاه تاریخی و موقعیت راهبردی ایران در دوران گذشته داشته كه به‌گونه‌ای وقفه‌ناپذیر در اندیشۀ سیاست خارجی و روندهای راهبردی ایران بازتولید شده است. آرمان‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را می‌توان در تحقق اهدافی همانند «قدرت منطقه‌ای»، «پایگاه جنبش‌های آزادی‌بخش» و «محوریت مقابله با نظام سلطه» دانست.
رویكرد نگاه به شرق در سیاست خارجی ایران مبتنی بر نشانه‌هایی از كنش همكاری‌جویانه خواهد بود. سیاست نگاه به شرق بیانگر این واقعیت است كه چگونه می‌توان چندجانبه‌گرایی را با نشانه‌هایی از همكاری متقابل در محیط بحرانی پیوند داد. نگاه به شرق به مفهوم رویكردی پویا در سیاست خارجی خواهد بود. مقابله با تهدیدات نوظهور را باید به‌عنوان بخشی از ضرورت‌های بنیادین سیاست خارجی ایران دانست. نگاه به شرق بیانگر متنوع‌سازی تحرك ژئوپلیتیكی ایران در روند سیاست خارجی بوده و می‌تواند ضریب‌ اطمینان‌بخشی فراگیرتری را برای جمهوری اسلامی ایجاد كند.
چندجانبه‌گرایی و نگاه به شرق را می‌توان در زمرۀ سازوكارهای قدرت‌ساز برای مقابله با تهدیدات دانست. ایران، چین و روسیه از انگیزه لازم برای مقابله با تهدیدات هویتی و ژئوپلیتیكی مشترك برخوردارند. برخی از این تهدیدات می‌تواند ماهیت منطقه‌ای داشته و برخی دیگر در چارچوب شكل‌بندی‌های بین‌المللی تعریف می‌شود. هرگونه كنش دیپلماتیك و همكاری‌های نظامی براساس واقعیت‌های محیط منطقه‌ای و بین‌المللی شكل می‌گیرد. چندجانبه‌گرایی و مشاركت امنیتی با چین و روسیه از این جهت اهمیت دارد كه می‌تواند زمینه‌های لازم برای تولید قدرت در جهت مقابله با تهدیدها را به‌وجود آورد. هرگونه قدرت‌سازی بخشی از ضرورت مربوط به همكاری‌های منطقه‌ای برای رویارویی با كارگزاران و فرآیندهایی است كه محیط امنیتی را با چالش روبه‌رو می‌سازند. هر یك از مؤلفه‌های یادشده را می‌توان به‌عنوان بخشی از ضرورت‌های كنش سیاسی و ژئوپلیتیكی ایران در محیط منطقه‌ای و بین‌المللی دانست.

جستجو
آرشیو تاریخی