سازوکار مردمی‌سازی دولت

حلقه‏های میانی؛ پیشران حرکت عمومی جامعه

آیت‌الله عباس کعبی/
عضو مجلس خبرگان رهبری

درنگ دربارۀ مفهوم دولت و سازوکارهای مردمی‌سازی دولت، مقولۀ بسیار مهمی است. بحث حلقه‏های میانی که مقام معظم رهبری در تاریخ 1خرداد1398 مطرح کردند، ازجمله مفاهیمی است که اگر به‌درستی تبیین شود، می‌تواند به‌عنوان یکی از راهکارهای مردمی‌سازی دولت سیزدهم دنبال شود. این اصطلاح حلقه‏های میانی، ریشه در فرهنگ قرآن و سنت و آموزه‏های اسلام ناب و مکتب اهل‌بیت(علیهم السلام) دارد که به شماری از آن‌ها اشاره می‌کنم.
پیش از هر چیز نیاز است توضیح دهیم که حلقه‏های میانی یعنی چه و این مفهوم به چه معنایی به کار می‌رود؟ بعضی این‌گونه تفسیر کرده‏اند که حلقه‏های میانی، واسطه‏ای بین امام و امت است؛ درحالی‌که این تعبیر درست نیست. ما یک امت داریم و یک امامت؛ چیز سومی نداریم که بخواهد واسطه‌گری کند و اسم آن را حلقه‏های میانی بگذاریم. در دیدگاه اسلام، امامت وجود دارد که در رأس جامعه اسلامی است و مخاطبان امام که امت اسلامی است.
در اندیشۀ سیاسی غرب، شهروندان به معنای عام کلمه، به فرمان‌روایان و فرمان‌برداران تقسیم می‌شوند؛ یعنی ما دو کفه لازم داریم: یک کفۀ ترازو فرمان‌روایان‌اند که دولتمردان هستند و یک کفۀ ترازو، فرمان‌برداران‌ند و آن مردم هستند. در این نگاه باید بین این دو کفۀ ترازو، موازنۀ سیاسی و حقوقی ایجاد کرد. در میانۀ این‌دو، حلقه‏های واسطی درست می‏کنند به‌نام نهادهای مدنی و احزاب سیاسی که تعامل بین دولت و ملت را برقرار می‌کنند و بهبود می‌بخشند.
در اسلام، ما با دوقطبی «دولت و ملت» روبه‌رو نیستیم. با یک حقیقت واحدی به‌نام جامعۀ اسلامی مواجه‌ایم؛ هرچند که این حقیقت واحد ذومراتب است. خداوند به این حقیقت در آیات زیادی اشاره می‏فرماید؛ ازجمله این آیه که می‌فرماید: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ». در اندیشۀ اسلامی، جامعۀ ایمانی داریم. در جامعۀ ایمانی یک نفر به‌نام امام مسلمین نقش رهبری را ایفا می‏کند. زیرمجموعۀ امام‌ مسلمین، در جایگاه «دولت اسلامی» مسئولیت دارند و نقش ایفا می‏کنند. دیگران نیز به‌عنوان آحاد جامعۀ اسلامی نقش دارند. نقش‏ها متفاوت از یکدیگر است؛ اما همگی عنوان جامعۀ اسلامی دارند. همۀ این لایه‌ها و نقش‌ها در راستای شکل و شمایلی است که خداوند می‏خواهد به این جامعه بدهد که «صِبْغَةَ اللَّهِ» است: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً». هم فرمان‌روایان و هم فرمان‌برداران، همه پیرو و مبتنی بر شریعت اسلامی هستند.
در غرب، براساس امر نوشته یا نانوشته‏ای به‌نام «قرارداد اجتماعی» می‏گویند این، تکلیف دولتمردان است و این، تکلیف شهروندان است. اما در اسلام، فرض ما این است که دولت و مردم و رهبری اجزای یک پیکره هستند به‌عنوان جامعۀ اسلامی. خطابات قرآنی همه‏اش از این نوع است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»، یعنی جامعۀ ایمانی. امت اسلام هم همه را در بر می‏گیرد و چون امت، پیشگام می‏خواهد، اسم این پیشگام امام است. حال این امام یا رسول‌الله(ص)، یا یکی از ائمه‌اطهار(ع) یا در عصر غیبت، ولی فقیه است؛ وگرنه امام هم یکی از آحاد امت اسلامی به حساب می‏آید؛ بنابراین چیزی تحت عنوان واسطه و میانه، که نه امت باشد و نه امام در میان نیست که بدون او رابطه و پیوند این دو با یکدیگر بریده شود؛ حال در زبان ما اسمش را گروه‏های ذی‌نفوذ، نهادهای مدنی، نخبگان فکری، تشکل‏های صنفی، احزاب سیاسی یا هر اسم گوناگون دیگری بگذاریم. پس یک حلقۀ واسطه‌ای بین امام و امت در کار نیست که هویت مستقلی داشته باشد. بین امت و امامت پیوستگی برقرار است و این پیوستگی، جامعۀ اسلامی را تشکیل می‏دهد.
بنا به پیوستگی رابطۀ امت و امامت است که همۀ خطابات قرآنی، اعم از وظایف، سیاست‏ها، برنامه‏ها، مأموریت‏ها و احکام اسلامی، بدون استثنا خطابش به عموم جامعۀ اسلامی است.
دربارۀ حدود الهی می‏خواهد امر کند، می‏فرماید: «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ». حالا چه کسی دست دزد را قطع می‏کند؟ دولت. اجرای احکام یک مجری خاصی دارد، اما مخاطب این حکم در قرآن، جامعۀ اسلامی است، نه فقط دولت. یا در جای دیگر می‌فرماید: «الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ»، کل جامعه که شلاق نمی‏زند! قاضی و دادگاه و اجرای احکامی وجود دارد که باید حکم اجرا کند؛ اما مخاطب آیۀ شریفه، کل جامعه است و مسئولیت متوجه کل جامعه است. این جزو حقوق جامعۀ اسلامی است که حدود الهی اجرا ‏شود.
تنها مصادیق این سیاق از بیان، احکام جزایی نیست. احکام اجتماعی نیز از همین دست است. می‏فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ». در این آیه، چهار حکم آمده است: وظیفۀ فردی، وظیفۀ اجتماعی، وظیفۀ سیاسی و وظیفۀ اخلاقی.
روایت است که فرمود: «اصْبِرُوا عَلَی الْفَرَائِضِ وَ صَابِرُوا عَلَی الْمَصَائِبِ وَ رَابِطُوا عَلَی الْأَئِمَّهِ». «اصْبِرُوا» ناظر به وظیفۀ فردی و امر به بردباری است، با همۀ معانی و مفاهیمی که دارد. «صَابِرُوا» وظیفۀ اجتماعی است و «وحدت جامعه» را گوشزد می‌کند. به مقاومت و استقامت دعوت می‌کند و کشاندن مردم به صحنۀ پایداری و ایستادگی است. «رَابِطُوا» به‌ وظیفۀ سیاسی اشاره دارد و همراهی با امام مسلمین را یادآور می‌شود. دربارۀ «رَابِطُوا» فرمود: «رابِطُوا یَعْنِی عَلَی الْأَئِمَّه»؛ یعنی از امام مسلمین جدا نشوید و از حدود کسانی که به آن‌ها اقتدا می‌کنید، صیانت کنید. «اتَّقُوا اللَّهَ» وظیفۀ اخلاقی تقوا را در همۀ عرصه‏های اقتصادی، سیاسی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی بیان می‌کند.  مخاطبش تمامی جامعه است.
در مورد دیگری می‏فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ». آیۀ شریفه خطاب به کلیت جامعه است که شامل دولت و ملت می‌شود. یا حتی در اجرای دین نیز اسلوب کلام همین‌گونه است. خدای متعال می‏فرماید: «شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ». همۀ شما مسئول اجرای دین هستید. اجرای دین، مسئولیت همگانی است. حق ندارید پراکندگی و پریشانی داشته باشید. نمی‌شود که بعضی‏ها خودشان را در اجرای دین کنار بکشند و بگویند وظیفۀ ما نیست! همه باید با هم باشند.
آیۀ شریفه می‏فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا». درآویختن به رشتۀ الهی، همراهی با ولایت است، یعنی همه با هم باشید. کسی کنار نرود، جدا نشود. شکاف اجتماعی بزرگ‏ترین خطری است که جامعۀ اسلامی را تهدید می‏کند و در جای‌جای آیات قرآن می‏گوید با وجود این خطر بزرگ، دچار فروپاشی هویتی می‏شوید. نبایستی تفرقه اتفاق بیفتد. آهنگ کار در همۀ عرصه‏های عمومی باید همبستگی و انسجام باشد. همه هم تکلیف و هم حق دارند. حق و تکلیف متقابل در میان است، اما آیه به این شکل است که از تمام جامعه خواسته شده است.
بنا به این‌که فرمود: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»، فلسفۀ بعثت انبیاء، ارسال رسل و انزال کتب و وجود سنجه و میزان این است که مردم به دادگری برخیزند و یک قیام عمومی برای تحقق عدالت در همۀ عرصه‏ها شکل بگیرد. منظور از «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»، نه این‌که دولت وظیفه‏ای ندارد، بلکه می‌گوید دولت و ملت برای تحقق عدالت «وظیفۀ مشترک» دارند. یا آیاتی که می‏فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ» یا می‏گوید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ» یا این‌که بیان می‌دارد: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ» فرمایش خداوند تبارک‌وتعالی به رسول گرامی است که بگو من یک سخن بیشتر ندارم: «أَن تَقُومُوا لِلَّهِ»؛ برای خدا قیام کنید.
امام خمینی از این آیه در سخنرانی معروف‏شان که قدیمی‏ترین سند انقلاب اسلامی است، چنین برداشت می‏کند: «خدای تعالی در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده، و بهترین موعظه‏هایی است که خدای عالم از میانۀ تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده. این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است» و در ادامه می‌افزاید: «خودخواهی و ترک قیام برای خدا، ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده».
پس معلوم شد که قرآن یک آهنگ عمومی برای عدالت، نظم، امنیت، پیشرفت، رفاه و رشد دارد و هر کسی به سهم خودش مسئولیت دارد. مسئولیت، امر مشترک کل امت است. حالا پیشگام این حرکت، امام مسلمین است که منصوب به ولی‌الله است و مجموعۀ دولت که زیر سایۀ امام است. اما این نیست که ملت تماشاچی بشوند! ملت باید در صحنه حاضر باشند. مردم نباید بگویند عدالت و پیشرفت کار دولت است، کار ما نیست. رأی بدهیم و بعد منتظر باشیم و ببینیم که دولت چه کار می‏خواهد بکند! و بعد فقط از دولت مطالبه‏گری کنیم یا این‌که همان کار را هم نکنیم. نه، همه باید حرکت بکنند. هرجا کاستی یا سستی وجود دارد یا اشکالی یا آسیبی دیده می‌شود، همه مسئولیت مشترک دارند که به‌نحو «وجوب کفایی»، آن را برطرف بکنند. این جانمایۀ وضع نظام امامت و امت است. مخاطب، همۀ جامعه اسلامی است، چه امام و چه امت، چه دولت و چه ملت؛ بنابراین هر کسی به میزان نقشی که می‏تواند ایفا بکند، مسئول است.
امیرالمؤمنین(ع) چرا مسئولیت وزارت را پذیرفت؟ فرمود من اگر وزیر باشم، بهتر از این است که امیر باشم. وقتی خیلی اصرار کردند، قبول کرد و یک جمله تاریخی فرمود: «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ»، یعنی مردم حضور داشتند. «و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ» به‌واسطۀ مردمی که گفتند ما حاضریم کمک بکنیم، حجت تمام شد. امام‌علی(ع) در این بیان شریف به حضور مردم در صحنه و وجود بسترهای لازم برای کمک به امام مسلمین و ایجاد زمینه‏های لازم برای توانمندی و قدرت‌گیری رهبر مسلمین اشاره می‌کند. این‌دو، از شروط قبول مسئولیت امام بود. رسول‌الله(ص) هم بدون پشتوانۀ مردم نمی‏توانست نهضت اسلام را جلو ببرد. این بیان بنده نیست، سخن امام خمینی است. امام می‏فرماید رسول الله هم بدون پشتوانۀ مردم نمی‏توانست کاری بکند. شاید جمله امام برگرفته از این آیۀ شریفه باشد که فرمود: «هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ». مگر نه این‌که: «وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ»؟ اما می‏فرماید که خداوند، رسول‌اکرم(ص) را با اعتماد به قدرت خدا و با حضور مردم در صحنه پیروز کرد. لذا احکام عمومی اسلام، مانند امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، بدون استثنا همه‏اش واجب کفایی است؛ یعنی تا زمانی که کار انجام نشده است، همه مسئولند. هیچ کس نباید کنار بکشد. نباید بگویند چنین امری که امر شخصی و خصوصی نیست، امر عمومی است، پس دولت باید انجام دهد! افراد هیچ مسئولیتی نسبت به امر عمومی ندارند! فوقش مردم بخواهند کمک کنند، داوطلبانه با اداره یا سازمان ویژه‌ای همکاری می‌کنند و کار در اصل، برعهدۀ دولت است نه ملت؛ اما در منطق اسلام، کار داوطلبانه به‌معنای اختیاری نیست که خواه بشود یا نشود، بلکه وجوب دارد و واجب است. نباید کنار کشید و کناره گرفت. به این اعتبار است که احادیث معنا پیدا می‏کند که می‏فرماید: «کُلُّکُم راعٍ وَ کُلُّکُم مَسئولٌ فَالاِمام راعٍ وَ هُوَ مَسئولٌ و الرَّجُلُ راعٍ عَلی اَهلِه وَ هُوَ مَسئُولٌ وَ المَرئَةُ راعِیَةٌ عَلی بَیتِ زَوجِها وَ عَلی وُلدِه فَکُلُّکُم مَسئوُلٌ عَن رعیته». امام نسبت به مأموم و مردم مسئول است و مرد نسبت به خانواده‌اش مسئولیت دارد، زن هم نسبت به فرزندان مسئولیت دارد. کسی نمی‏تواند بگوید وظیفه‌ای ندارم و مسئول نیستم. پس بدانيد كه همۀ شما مسئوليد و همه‌تان در برابر زيردستان خود و نسبت به افرادی که باید مراعاتشان را کنید، بازخواست می‌شويد.
روایاتی که تحت عنوان اهتمام به امر مسلمین، آورده شده نیز از این گروه است. عموم مسلمین یعنی همگان و به‌معنای «امر همگانی» است. به‌قول حقوق‌دان‏ها امر عمومی است، نه امر خصوصی. در این باب می‏فرماید: «مَنْ اَصْبَحَ لا يَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ مَنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادى يا لَلْمُسْلِمينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ» این روایات در باب وجوب اهتمام به امور مسلمین در کتاب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر وسائل‌الشیعه آمده است؛ بنابراین همه مسئول هستند. حدود مسئولیت دربارۀ افراد، شدت و ضعف دارد اما اصل مسئولیت در همه مشترک است.
از اینجا بحث «حلقه‏های میانی» روشن‏تر می‏شود. عده‌ای از مردم پیشگام می‏شوند. خداوند موقعیت‌ها یا استعدادهای ویژه‌تری به آن‌ها داده است. در میدان جهاد، پیشقراول هستند. همیشه جلودار و رزمندۀ خط اول هستند و می‏توانند دیگران را جلو بکشانند. این‌ها کنشگری بیشتری دارند، می‏توانند جریان‏ساز بشوند و قدرت ایجاد بکنند. در زمان امیرالمؤمنین(ع) این‌ افراد را «شُرْطَةُ الخَمیس» می‌نامیدند. شرطه‌الخمیس یعنی یاران ویژه. علت این نامگذاری آن بود که آرایش جنگی در میدان نظامی این‌گونه است که یک عده می‏شدند جلودار، یک عده پشت‌سر قرار می‌گرفتند، یک عده سمت راست و یک عده سمت چپ پهلو می‌گرفتند. این‌هایی که پیشگام بودند و در پیشانی کار می‌ایستادند را شرطه‌الخمیس صدا می‌زدند. از اصبع‌ابن‌نباته که فرمانده شرطه‌الخمیس بود، سؤال شد که چرا شما را شرطه‌الخمیس می‌‌نامند و او پاسخ داد: «انَّا ضَمَّنا لَهُ الذِّبْحَ وَ ضَمَّنَ لَنَا الْفَتْحَ»؛ چون ما برای امیرمؤمنان(ع) ازجان‌گذشتن را به عهده گرفتیم و او برای ما پیروزی را بر عهده گرفت. آن‌ها یاران ویژه و فدائیان امیرالمؤمنین(ع) بودند که سوگند وفاداری و فداکاری خورده بودند. هرجا نیاز و نقصی وجود داشت، امیرالمؤمنین(ع) فراخوان می‏داد و این‌ها می‏آمدند وسط صحنه، مشکل را حل می‏کردند. ابوالهدی کلباسی در کتاب رجالش دربارۀ شرطه‌الخمیس می‏گوید شاید نزدیک پنج هزار نفر بودند که شرط کردند فدائیان امیرالمؤمنین(ع) باشند، امیرالمؤمنین(ع) هم به آن‌ها بهشت را وعده داد. این پیشگامان، هم نگهبانی می‏دادند، هم خدمات انجام می‏دادند، هم نظم ایجاد می‏کردند و هم مأموریت ویژه می‏رفتند.
شاید در دوران ما اگر بخواهد چیزی شبیه شرطه‌الخمیس باشد، «بسیج مستضعفین» است. البته میان افراد، یک عده انگیزه و قدرت جریان‏سازی بیشتری دارند، قدرت به حرکت درآوردن یک جمع دارند. به این اعتبار و شاید از این منظر به این‌ها حلقه‏های میانی گفته می‏شود که می‏توانند دیگران را پیش برانند، به جلو بکشانند. می‏توانند توانمندسازی کنند و جامعه را توانمند سازند.
غیر از این روایاتی که ذکر شد، روایات دیگری نیز یافت می‌شود که مضامینش در مورد اموری مانند حلقه‏های میانی تطابق دارد. فرمود: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ، فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ، وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِكَ»؛ خداى سبحان روزى فقرا را در اموال توانمندان و پول‌داران قرار داده است، پس فقيرى گرسنه نمى‌ماند جز به كاميابى توانگران، و خداوند از آنان در بارۀ گرسنگى گرسنگان خواهد پرسيد. مضمون این دست از روایات این است که یک عده ضعیف‌اند و یک عده قوی و خداوند تقویت ضعفا را به عهدۀ‏ اقویا گذاشته است.
اسحاق‌بن‌عمار گفت پیش امام‌صادق(ع) بودم، به‌قدری امام در مورد مواسات فرمود و سفارش کرد که من تعجب کردم و گفتم پس ما خیلی در این امر عقبیم. در باب مواسات، واجبات بسیاری نهفته است. حضرت فرمودند که در دولت اسلامی واجب است تسهیل‏گری داشته باشید، از یکدیگر پشتیبانی کنید و ناتوانان را توانمند سازید. حلقه‏های میانی کسانی هستند که قدرت توانمندسازی و برطرف‌کردن آسیب‏ها را دارند، می‌توانند معضلات و مشکلات را حل کنند و این قابلیت را دارند که مردم را به میانۀ کار بکشند و در وسط میدان انجام وظایف اجتماعی و مأموریت‌های عمومی در کنار ولایت قرار دهند. سخن از یک واجب شرعی است که در رساله‏های عملیه نیست، اما لزوم و وجوب دارد. آن تکلیف شرعی این است که بر مکلف، واجب است نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل کند؛ چه در حوزۀ فردی و چه در حوزۀ اجتماعی، چه تشکیلاتی و چه غیرتشکیلاتی؛ چه در قالب دولت و چه فارغ از دولت؛ چه در عرصۀ داخلی و چه در عرصۀ خارجی. تبدیل کردن نقاط ضعف به نقاط قوت، تبدیل کردن تهدیدها به فرصت‌ها، نقش کلیدی حلقه‏های میانی است و مصداق واجب شرعی است. ضعف‏ها باید شناسایی و برطرف بشود. هر کسی باید جستجو کند که خودش چه ضعفی دارد، دیگران چه ضعفی دارند، در پیرامونش چه ضعف‌هایی آشکار است، ضعف‌ها را بیابد و برطرف کند. واجب است هر کس که قوی است از انسان‏های ضعیف دستگیری کند. واجب است که دست پایینی‌ها را بگیرد و آن‌ها را بالا بکشد.در زمینۀ ضرورت و کارکرد حلقه‌های میانی مباحث مفصلی می‏توانیم مطرح کنیم. روایات «باب وجوب الاهتمام بأمور المسلمين» یا روایات فراوان «باب استحباب نفع المؤمنين» یا «باب استحباب قضاء حاجة المؤمن والاهتمام بها» یا «باب استحباب خدمة المسلمين ومعونتهم» از این نمونه است که باید یادآوری کنیم از این‌ روایات، استحباب استنباط نمی‏شود، بلکه وجوب استنباط می‏شود.
یکی از ویژگی‏های مؤمنین این است که به هم خدمت می‏کنند و در آیه شریفه بیان کرد: «وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ»، مبارک به معنی مایۀ برکت وبسیار سودمند (کثیرالنفع) است. روایت داریم که «خَيرُ النّاسِ مَنِ انْتَفعَ بهِ النّاسُ»، بهترین افراد نزد خداوند کسی است که به خلق‌الله نفع بیشتری برساند و مردم بیشتر از او بهره‌مند شوند. روایات در این باب بسیار زیاد و پرتکرار است. روایتی از امام حسین (ع) داریم که می‌فرماید: «مَن نَفَّسَ عن مؤمنٍ كُرْبَةً من كُرَبِ الدُّنيا نَفَّسَ اللهُ عنه كُرْبَةً من كُرَبِ يومِ القِيَامَة، ومن يَسَّرَ على مُعْسِرٍ يَسَّرَ اللهُ عليه في الدُّنيا والآخرةِ».
درنهایت باید گفت در میان جامعه یک عده پیشتاز هستند. افرادی که امکان توانمندسازی دارند، قابلیت جریان‏سازی دارند، کنشگری بیشتری دارند، چه در بعد ساختارسازی، چه در بعد محتواسازی. افرادی که پیشتازند، جلودارند، سازمان‌یافته هستند. چنین افرادی نقش حلقه‏های میانی را دارند که یکی از سازوکارهای مردمی کردن دولت است. حلقه‏های میانی کارویژه و رویکردشان پیگیری مصالح عمومی و جلوگیری از مفاسد عمومی است.  شاید یکی از معانی این آیه که می‏فرماید: «وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ» همین است، خطاب آیه که می‌گوید قدرتمند شوید و قدرت فراهم آورید به کل جامعه است؛ یعنی همزمان امام و امت قدرت بورزند، دولت و ملت توأمان قدرتمند شوند. همه باید بکوشند که ایران قوی بشود.

 

جستجو
آرشیو تاریخی