صفحات
شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱
برداشت اول - شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱ - صفحه ۱۰۴

ظرفیت‏های جمهوری‏خواهانه و عدالت‏طلبانه قانون اساسی

قانون دولت

چرا پیشبرد گفتمان دولت در گرو تقید به قانون اساسی است؟

خیرالله پروین /
استاد حقوق عمومی دانشگاه تهران

نخستین بارقه‏های شکل‏گیری حکمرانی و تدوین قوانین به‏ویژه قانون اساسی را می‏توان در دوران ظهور ادیان آسمانی و آغاز رسالت انبیای الهی جست‏وجو کرد. قرآن کریم بیان کرده است که در آغاز مردم براساس فطرت خویش امت واحده‏ای بودند، ولی به‏تدریج اختلاف و تنازع بین آن‏ها ایجاد شد؛ به همین جهت خداوند پیامبران الهی را همراه با کتاب یعنی قانون فرستادند تا هم در مقابل زورگویی و استبداد ایستادگی کنند و هم عدالت را اجرا کنند. پیداست که انسان از زمان خلق خود و پیدایش زندگی اجتماعی به قانون نیازی ضروری داشته است. اما طرح پیدایش قانون اساسی به‏صورت امروزی خود سابقۀ چندان طولانی ندارد. تدوین امروزین قانون اساسی، به‏منزلۀ چارچوب معین برای زندگی اجتماعی و نظام‏بخش و تنظیم‏کنندۀ امور جامعه، تقریباً در قرون هفدهم و هجدهم به بعد انجام شده است.
امروزه قانون اساسی عالی‏ترین مرجع قانونی هر کشور است و در نظام حقوقی کشورها بالاترین درجۀ اعتبار قانونی را دارد. سایر قوانین اعم از قوانین عالی، عرف و عادات و سایر وضعیت‏ها، فرمان‏ها، دستورات و مصوبات همه باید ذیل این هنجار برتر قرار بگیرند و فراتر از آن یا مخالف آن نباشند.
در قانون اساسی شیوۀ حکمرانی و مملکت‏داری، چگونگی برقراری عدالت، روابط نهادها و سازمان‏ها، رابطۀ حکومت با شهروندان و حقوق و تکالیف هریک نسبت به هم، حقوق و آزادی‏های مشروع افراد و نظم ویژۀ ادارۀ امور کشور اعلام شده است. قانون اساسی براساس شرایط خاص هر کشور و مطالبات، نیازها و اقتضائات زمانی و مکانی آن وضع می‏شود که ممکن است هرازچندگاه متناسب با وضعیت روز، مطالبات نسل‏ها و تغییر و تحولاتی که در آن کشور و جهان رخ می‏دهد مورد بازنگری قرار بگیرد. این قانون اساسی انعطاف‏پذیر یا نرم است و خودش را با شرایط روز و خواسته‏ها و مطالبات مردم تنظیم می‏کند.
قانون اساسی در ایران برای اولین بار در دوران نهضت مشروطه در سال 1285 تدوین و تصویب شد تا از آن زمان به بعد وضعیتی که بیانگر چارچوب منظم حاکمیت قانون باشد در کشور ما برقرار شود. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز پس از انقلاب اسلامی و در سال 1358 به تصویب رسید و برای نخستین بار در سال 1368، بعد از ده سال از تصویب اولیه، بازنگری شد. این قانون اساسی یک قانون اساسی پیشرفته و ارتقا یافته است که همۀ شرایط مطلوب قوانین اساسی کشورهای مدرن را در خود دارد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به‏عنوان مادر همۀ قوانین کشور، دارای 14 فصل و 177 اصل است، و تمام قوانین و مقررات دیگر باید براساس آن تنظیم شود.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دو ویژگی اصلی نظام سیاسی حاکم بر ایران را معرفی کرده است. ویژگی اول جمهوریت و ویژگی دوم اسلامیت است.
«جمهوریت» بیانگر خواست و ارادۀ تاریخی ملت ایران در تعیین سرنوشت خویش و منطبق بر الگوی مردم‏سالاری است و براساس آن حق انتخاب نوع نظام سیاسی به مردم داده شده است. نظام مردم‏سالاری، به‏منزلۀ نقطۀ مقابل نظام‏های استبدادی و خودکامه، حق انتخاب مردم و مشارکت آن‏ها را در تصمیم‏گیری‏های اصلی نظام سیاسی به رسمیت می‏شناسد و با موانع تحقق مشارکت آزادانۀ مردم مقابله می‏کند.
براساس اصل نخست قانون اساسی، حکومت ایران، جمهوری اسلامی است که ملت ایران براساس اعتقاد دیرینه به حکومت حق و عدل قرآن به آن رأی مثبت داده است. مطابق این اصل، نوع حکومت و نظام سیاسی توسط مردم ایران انتخاب می‏شود و تحقق آن نیز مشروط به پذیرش مردم است.
از آنجا که نظام جمهوری بر رکن مشارکت گستردۀ مردم در تمامی امور مبتنی است و از طریق انتخابات و همه‏پرسی اعمال می‏گردد، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با تصریح به رسالت خود در صیانت از دین و ارزش‏های معنوی تأکید دارد که ملت ایران با حرکت انقلابی خود به جمهوریت موردنظر خویش دست یافته است؛ ازهمین‏رو مشارکت عامۀ مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش از اهم اهداف نظام برآمده از این انقلاب به شمار می‏رود؛ بنابراین ادارۀ امور کشور همواره باید با اتکا بر آرای عمومی باشد، چنان‏که در اصل ششم قانون اساسی بر اتکا به آرای عمومی در ادارۀ امور کشور تأکید شده و بحث انتخابات، انتخاب مجلس خبرگان، انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخابات شورای شهر و روستا مورد توجه قرار گرفته است. به‏علاوه با توجه به همین اصل انتخاب زمامداران و ادارۀ امور کشور با اتکا به آرای عمومی صورت می‏گیرد. تعیین رهبر توسط مجلس خبرگانی است که منتخب مردم‏اند. همچنین برگزاری انتخابات ریاست‏جمهوری، مجلس شورای اسلامی و شوراهای محلی، و رسمیت یافتن دولت در نتیجۀ رأی اعتماد مجلس همگی از مظاهر مشارکت مردم در ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران است. همان‏گونه که اعمال ارادۀ عمومی در چارچوب نهادها و تشکیلات سیاسی، که جزء آرمان‏های سیاسی و اجتماعی بشر در دوران تاریخی معاصر است، در یک نظام مردم‏سالار تجلی می‏یابد.
بدون حمایت مردم حکومت مردم نه توان تشکیل و نه توان استمرار دارد. درواقع اسلامیت نظام مربوط به مقام ثبوت و جمهوریت نظام مربوط به مقام اثبات است و نقش مردم تحقق بخشیدن به حکومت است. مردم به یک وضعیت بالقوه فعلیت می‏بخشند. این اساس مفهوم مردم‏سالاری دینی است. در نظام جمهوری اسلامی ایران مشروعیت بستگی به وحی و نبوت دارد، اما تحقق آن به مقبولیت مردم وابسته است. اگر مردم یک نظام را نپذیرند، هیچ‏گاه، حتی به الزام و اجبار، آن نظام تحقق پیدا نمی‏کند. پس از همان اول هم انقلاب، هم قانون اساسی و هم سایر وضعیت‏هایی که تاکنون در نظام جمهوری اسلامی ایران متحقق شده، براساس رأی و پذیرش مردم بوده است.
در قانون اساسی برای حمایت از جمهوریت نظام به عدم تمرکز قدرت سیاسی توجه شده است تا قدرت سیاسی برای همیشه در دست یک شخص یا گروه قرار نگیرد؛ بنابراین بازه‏های زمانی مشخصی برای جلوس بر صندلی قدرت تعیین شده است. برای ریاست‏جمهوری یک دورۀ چهارساله و امکان تجدید آن برای یک مرتبۀ دیگر و همین‏طور مجلس شورای اسلامی و شوراهای محلی هرکدام برای مدت چهار سال و یک بار دیگر. البته دربارۀ شوراهای محلی اگر فرد نماینده بتواند رأی و نظر مردم را در همراهی با خود داشته باشد، می‏تواند برای دفعات متوالی به‏عنوان نماینده مردم برای اعمال حاکمیت انتخاب شود.
اجرای عدالت بزرگ‏ترین هدف تشکیل حکومت اسلامی است. نظام جمهوری اسلامی ایران، نظامی است که از وحی سرچشمه گرفته و قدرت و حاکمیت خود را منتسب به خداوند می‏داند؛ ازاین‏رو، پایه‏های این نظام بر عدالت استوار شده و دست‏کم در اساسی‏ترین نظریه‏ها و قوانین آن بر عدالت تأکید شده است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز، به‏عنوان مهم‏ترین قانون کشور و میثاق ملیِ موردتأیید مردم، در اصول متعددی از ارزش‏هایی چون عدالت، برابری و مساوات نام برده، حمایت کرده و اجرای آن را یکی از اساسی‏ترین وظایف دولت و مسئولان کشور دانسته و خواسته است که همۀ نهادهای کشور به رعایت این آرمان‏ها ملتزم باشند.
در بند ج اصل دوم قانون اساسی، که در مقام بیان پایه‏های نظام جمهوری اسلامی ایران است، عبارت اجرای قسط و عدل و نفی هرگونه ستمگری و سلطه‏پذیری گنجانده شده است. واژه‏های قسط و عدل نه‏تنها منحصر به امور اقتصادی نیست، بلکه برای حفظ کرامت انسانی، جلوگیری از پذیرش سلطه و بردگی و ممانعت از تبعیض و تجاوز به کرامت انسانی از سوی حکومت نیز قلمداد شده است.
در بند نهم اصل سوم قانون اساسی وظیفۀ بسیار سنگین «رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‏های مادی و معنوی» و در بند چهاردهم همین اصل «تأمین حقوق همه‏جانبۀ افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضائی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون» بر عهدۀ دولت گذاشته شده است. این عبارت‏ها شعار نیستند، توصیه هم نیستند؛ بلکه اصولی هستند که خط‏مشی سیاست‏های حقوقی، اداری، اقتصادی و اجتماعی دولت را تعیین کرده و وظیفۀ دولت دانسته است که بدون کمترین تردید یک امنیت قضائی عادلانه را ایجاد کند. تأمین این امنیت نیز مستلزم حکومت و حاکمیت کامل قانون، علنی بودن دادگاه‏ها، حق دادخواهی و انتخاب وکیل برای همگان، تعیین و انتصاب قاضیان آگاه و امین و تمهیدات حقوقی و اداری است.
انسان‏ها باید برابر باشند و برابری نخستین سنگ بنای عدالت است. گفته‏اند برابری ریشۀ درخت تنومند عدالت است. نابرابری هراندازه که کم باشد باز هم زیاد است. نابرابری، هرچند اندک، منجر به تبعیض می‏شود. برابری نشانۀ تمدن است، به‏ویژه برابری همگان در برابر قانون. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز بر تساوی عموم مردم در برابر قانون تأکید دارد. بنابر اصل یکصدوهفتم قانون اساسی حتی «رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.» براین‏اساس، تمام مقامات باید با شهروندان عادی برابر باشند. فرصت‏های آن‏ها هم باید همان فرصتی باشد که سایر مردم از آن برخوردارند. نباید هیچ نوع تبعیضی، هیچ نوع تفاوتی و هیچ نوع تمایزی میان شهروندان و مقامات کشوری باشد.
در فصل سوم قانون اساسی از اصل نوزدهم تا اصل چهل‏ودوم به حقوق ملت یا حقوق بنیادین ملت پرداخته شده است. حقوق بشر، حقوق شهروندی، حقوق آزادی‏های اساسی و حقوق و تکالیف حکومت و شهروندان در این اصول گنجانده شده است. برخی از این اصول، به‏ویژه اصول نوزدهم و بیستم، صراحت بیشتری در نسبت با برابری دارد. براساس اصل نوزدهم «‎‎‎‎مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند این‏ها سبب امتیاز نخواهد بود.» بنابر اصل بیستم «همۀ افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همۀ حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.» در اصل سی‏وچهارم برابری عموم در برابر محاکم حق همگان در دسترسی به دادگاه صالح لحاظ شده است؛ «دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هرکس می‏تواند به‏منظور دادخواهی به دادگاه‏های صالح رجوع نماید. همۀ افراد ملت حق دارند این‏گونه دادگاه‏ها را در دسترس داشته باشند و هیچ‏کس را نمی‏توان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع کرد.» در اصل بیست‏ودوم بر مصونیت حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض تصریح شده است. همچنین به آزادی مطبوعات در اصل بیست‏وچهارم، آزادی اعضا و جمعیت‏ها در اصل بیست‏وششم، آزادی شغلی در اصل بیست‏وهشتم، امنیت قضائی در اصول سی‏ودوم تا سی‏ونهم، به‏ویژه اصل برائت در اصل سی‏وهفتم، قانونی بودن مجازات و دادگاه در اصل سی‏وششم، ممنوعیت شکنجه برای اقرار و شهادت در اصل سی‏وهشتم، منع سوءاستفاده از حق در اصل چهلم، و احترام به مالکیت مشروع در اصول چهل‏وششم و چهل‏وهفتم توجه شده است.
عدالت اجتماعی همانند سایر مفاهیم عدالت ازجمله عدالت صوری، عدالت ماهوی، عدالت توزیعی و عدالت اصلاحی در پیوند عمیق با ایدۀ بنیادین برابری است. دغدغۀ اصلی عدالت اجتماعی رعایت برابری شهروندان در توزیع امکانات اقتصادی و اجتماعی است.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به شاخص‏های عدالت اجتماعی اشاره کرده و آن را شناسایی، حمایت و حتی ضمانت کرده است. اگرچه عدالت اجتماعی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به لحاظ هنجاری همگام با اسناد بین‏المللی حقوق بشر بوده، از نظر دستوری و عملی هنوز تحقق شایسته‏ای نیافته و به‏طور عادلانه اجرا نشده است. این‏دست موارد، اصولی‏اند که یا کمتر اجرا شده‏اند یا مغفول مانده‏اند. یکی از این اصول ارزشمند و بنیادی در قانون اساسی اصل هشتم است که بر تحقق نظارت همگانی تأکید دارد. براساس این اصل لازم است که مردم و افکار عمومی کاملاً بر عملکرد دولتمردان، مقامات، نهادها و سازمان‏ها نظارت داشته باشند و دولت، دولت شیشه‏ای باشد. یعنی همه‏چیز دولت پیدا باشد و به‏دنبال آن دولت پاسخگو باشد؛ پاسخگوی حقوقی، پاسخگوی مالی و پاسخگوی سیاسی. دولتمردان کاملاً در رصد مردم قرار بگیرند. دراین‏صورت، نظارت همگانی مردم که مهم‏ترین نوع نظارت است، تحقق می‏یابد.
براساس اصل چهل‏وسوم قانون اساسی نگرش به اقتصاد تنها به‏صورت وسیله‏ای برای حفظ آزادگی افراد مجاز هست. طبق این اصل، اقتصاد جمهوری اسلامی ایران براساس ضوابطی مشخص «برای تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه‏کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادی او» استوار می‏شود. در بند دوم این اصل، بر «تأمین شرایط و امکانات کار برای همه به‏منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار همۀ کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند، از هر راه مشروع که نه به تمرکز و تداول ثروت در دست افراد و گروه‏های خاص منتهی شود و نه دولت را به صورت یک کارفرمای بزرگ مطلق درآورد» تأکید شده است.
ازاین‏رو، لازم است دولت جمهوری اسلامی ایران برای از بین بردن فقر و برقراری عدالت اقتصادی به قانون اساسی و راهکارهای آن توجه کند. برای محو فقر باید مشارکت در جامعه افزایش یابد. راه مبارزه با فقر صرفاً این نیست که برنامه‏ای تهیه و پولی به حساب مردم ریخته شود. راهکار اصلی مبارزه با فقر عمل کردن به تعهدات قانون اساسی است. ایجاد شغل وظیفۀ دولت نیست، اما دولت موظف است که رونق اقتصادی و بسترهای ایجاد اشتغال را فراهم کند. چارۀ از بین رفتن نابرابری‏های اجتماعی و اقتصادی عمل به قانون اساسی و استفاده از ظرفیت همگان است. بند ج اصل دوم، و بندهای چهار، شش، هشت، دوازده و پانزده اصل سوم حاکی از تأکید قانون اساسی بر استفاده از ظرفیت همگان و شیوه‏های مختلف آن است.
بنابر اصل چهل‏وچهارم قانون اساسی، «نظام اقتصادی جمهور اسلامی ایران بر پایۀ سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه‏ریزی منظم و صحیح استوار است.» سیاست‏های کلی مربوط به این اصل نیز روشنگر اجرای این اصل مغفول‏مانده است.
در قانون اساسی بر رعایت عدالت در حضور در مناصب حکومتی تأکید شده است. سلطه، قدرت، تصرف و سرپرستی اموری اعتباری‏اند که در قالب منصب، رتبه، پست و مقام به افراد واجد شرایط اعطا می‏شود. این اعطا یا از طریق رأی و نظر مردم است، مانند مناصب ریاست‏جمهوری، نمایندگی مجلس شورای اسلامی یا مجالس شورای شهر و روستا، یا انتصابی است و توسط مقامات ذی‏صلاح صورت می‏گیرد. در هر صورت، فرد باید شرایطی را احراز کند تا واجد آن منصب شود. از جملۀ این شرایط داشتن عدالت و تقواست. هرکس در هر منصبی قرار بگیرد لازم است عادل و متقی باشد؛ زیرا بر جان و مال جامعۀ تحت‏قدرت خود حکومت می‏کند.
براساس آموزه‏های امیرالمومنین علی(ع)، منصب حکومتی امانت‏هایی است که به زمامداران و حاکمانی که صلاحیت و شایستگی دارند، اعطا می‏شود. مناصب حکومتی اماناتی الهی، اجتماعی و مردمی است. قرآن کریم همۀ مسئولیت‏ها را امانتی در دست انسان می‏داند. «إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلى أَهلِها» (نساء، آیه 58). خداوند فرمان می‏دهد که امانت‏ها را به اهل او برگردانید. از نظر برخی منظور این آیه به‏طور خاص حکومت و زمامداری و حکمرانی است.
اول) سیاست‏های گسترش حقوق و آزادی‏های اساسی که به‏طور روشن و مشخص تأمین حقوق مالکیت را به‏دنبال دارد؛ تأمین آزادی‏های اساسی، فراهم ساختن فرصت‏های برابری اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، مقابله با تبعیض‏های اجتماعی، پاسخگویی به مطالبات از مأموران دولت، کارفرمایان؛ حتی بخش خصوصی نیز باید در قبال سیاست‏ها، اقدامات، و هزینه‏ها و درآمدها باید پاسخگو باشد.
دوم) سیاست‏های بهبودبخشی به سازوکار اشتغال، ارتقای کارکرد و سازوکار بازار با تقویت و گسترش رقابت و مشارکت اقتصادی و اجتماعی مردم و دولت، ارائۀ اطلاعات کافی، جلوگیری از سوءاستفاده از مناصب، موقعیت‏ها و اطلاعات درون‏سازمانی، کمک به ایجاد و توسعۀ بازارهای مالی، بیمه‏ای، حذف امتیازهای نامشروع، رانت‏های اقتصادی، تقویت نظام انگیزشی، تشویق و تنبیه، دسترسی به محاکم قضایی ارزان، دقیق و شفاف، سیاست‏های توانمندسازی، گسترش خدمات اجتماعی، افزایش ابزارهای کار و فضاهای اقتصادی، حمایت از گسترش آموزش‏های فنی‏وحرفه‏ای، گسترش بیمه‏های اجتماعی، ایجاد چتر حمایتی برای گروه‏های فقیر، سالمندان و ناتوانان، اصلاح نظام یارانه‏ای، اصلاح ساختار مالیاتی و اصلاح ساختار هزینه‏های دولت و درنهایت نظارت و مراقبت بیشتر بر کارگزاران در هر رده‏ای.

 

جستجو
آرشیو تاریخی