صفحات
شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱
برداشت اول - شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱ - صفحه ۱۱۲

مروری بر سوگند رئیس‌جمهور در اصل 121 قانون اساسی

سوگند به جمهوریت ، سوگند به عدالت

رئیس‌جمهور برحسب قسمی که 14مرداد1400 خورده، در هر تصمیمی که می‏گیرد با دو سؤال روبه‏رو است: آیا این تصمیم به نفع جمهور است؟ آیا این تصمیم به عدالت منتهی می‏شود؟

سیداحمد حبیب‏نژاد /
دانشیار حقوق عمومی دانشگاه تهران و مدیرعامل مؤسسۀ توسعۀ حقوق فقرزدایی

«من به‏عنوان رئیس‏جمهور در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملت ایران به خداوند قادر متعال سوگند یاد می‏کنم که [...] خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور، ترویج دین و اخلاق، پشتیبانی از حق و گسترش عدالت سازم و از هرگونه خودکامگی بپرهیزم و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است حمایت کنم.» این قسمتی از سوگندی است که مطابق اصل یکصدوبیست‏ویکم قانون اساسی، رئیس‏جمهور آن را هم بیان می‏کند و هم امضا.
در همین سوگند نیز دو مؤلفۀ حکمرانی شایسته، یعنی محوریت عدالت و جمهوریت، کاملاً هویداست. رئیس‏جمهور متعهد می‏شود تا از «گسترش عدالت» پشتیبانی کند. این پشتیبانی تعهد اخلاقی و شرعی صرف نیست؛ زیرا اصل دوم قانون اساسی نیز عدالت را به‏عنوان پایه‏های ایمانی اصل نظام معرفی می‏کند؛ البته در اصل بعدی نیز جنبه‏های ایجابی و سلبی از عدالت زمینی را به‏عنوان تعهدات قدرت عمومی بر شمرده است؛ مانند «پی‏ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‏های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه» (بند دوازدهم اصل سوم). از سوی دیگر در همان سوگند رگه‏های اصالت جمهوریت نمایان است و رئیس‏جمهور برایش سوگندی شرعی می‏خورد. او «در برابر ملت ایران» سوگند می‏خورد، هم‏عرض سوگندش «در پیشگاه قرآن کریم».
ابتدای سوگند او مردم  هستند و کتاب خدا و این کار سوگند را سخت می‏کند. مردم هم از موضوعات سوگند او هستند و او در مقابل آن‏ها سوگند می‏خورد و این عظمت مردم را می‏رساند، عظمت جمهور را. این عظمت است که در ابتدا او را به سوگند وادار می‏کند که به‏لحاظ ایجابی «خود را وقف خدمت به مردم» بکند و «از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته‏است» حمایت کند، سپس به‏لحاظ سلبی تعهد می‏کند که از هرگونه خودکامگی بپرهیزد.
یادمان نرود این سوگند، سوگندی شرعی است. این سوگند است که هم علت محدثه سِمت ریاست‏جمهوری است و هم علت مبقیه. شاهد بر این ادعا، آن است که در مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی می‏خوانیم که یکی از اعضای آن مجلس در ذیل سوگند نمایندگی در اصل شصت‏وهفتم می‏گوید: «این موضوع را هم تذکر دهید که هر نماینده‏ای این سوگند را یاد نکرد از نمایندگی ساقط است». شهید بهشتی در تأیید این مطلب می‏گوید: «این دیگر معلوم است». پس پاسداری از عدالت و جمهوریت موضوع مهمی در سوگند رئیس‏جمهور است و حنث سوگند در این خصوص، موجب زوال مشروعیت تصرفات وی می‏گردد.
برگردیم به عدالت و جمهوریت و تعهد رئیس‏جمهور در پاسداری توأمان از آن دو. تأکید می‏کنم که این تعهد در پاسداری، تعهد توأمان است. نمی‏توان به نام عدالت، جمهوریت را زخمی کرد و نباید به نام جمهور، بر چهرۀ عدالت چنگ کشید. این توأمان بودن عدالت و جمهوریت را می‏توان در نمونۀ دیگری هم یافت: استقلال و آزادی. آنجا که قانون اساسی در ذیل اصل نهم خود با صراحت فریاد می‏زند «هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه‏ای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی‏های مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند».
همین ماجرا برای عدالت و جمهوریت باقی است؛ هیچ‏کدامشان بدون دیگری کامل نیست، ناقص است و البته خطرناک که در طول تاریخ چه صداهایی که با خفه کردن گلوی جمهور دادِ عدالت‏خواهی برآوردند و به چیزی جز ستم و بیداد منتج نشدند و در دیگر سو چه گلوهایی که به نام مردم در حال پاره شدن بود و چیزی جز منفعت شخصی و مصلحت گروه در ذهن بیمارشان نداشتند. اما قانون اساسی ما حواسش جمع بود که نه آن شود و نه این. اگر در اصل دوم  توحید، معاد، نبوت، امامت و عدالت پایه‏های ایمانی نظام معرفی شده‏اند، کرامت انسانی و ارزش والای انسان را هم در عرض آن‏ها قرار داد تا اهمیت انسان و انسانیت را بلند صدا کند. تا نکند به نام و بهانۀ شرع و عدالت به‏ظاهر برآمده از اخبار،کرامت انسانی ذبح گردد؛ زیرا می‏داند آنچه خدا اراده کرده است، آن بوده و هست که «فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ» (ص، 72) و می‏داند که بزرگان دین فرموده‏اند: «اَلْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ اَلْکعْبَةِ» (الخصال، ج2، ص27).
این ترکیب عدالت و جمهوریت حتی از خود قرآن کریم هم برداشت می‏شود. مگر فاعل قیام به قسط خود مردم نیستند؟ «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید، 25). در خطاب شریف قرآنی نیز جمهور است که به قسط و عدالت قیام می‏کند. بدون قیام جمهور، قسطی تحقق نمی‏یابد. می‏توان گفت عدالت و قسطی که بدون حضور و مشارکت خود جمهور باشد قسط و عدالت جعلی است، کاذب است، دروغین است، قسط‏نماست و عدالت‏نما! نه‏اینکه مردم فقط بهره‏مند از قسط و عدل‏اند، بلکه برپاکنندۀ عدالت (به مفهوم واقعی اقامه) نیز مردم‏اند.
برگردیم به سوگندی که رئیس‏جمهور می‏خورد تا از عدالت و جمهوریت پاسداری کند. اگر قانون اساسی را مجموعه‏ای به‏هم‏پیوسته و منسجم بدانیم، عدالت و جمهوریت، که مشمول سوگندند،  نیز همین ویژگی‏ها را باید داشته باشند. این‏گونه نیست که بتوان تصور کرد عدالتِ موضوعِ سوگند رئیس‏جمهور، مفهومی دارد که به مردم قوام ندارد. تنها راه رسیدن به این مرحله آن است که در اصل یکصدوبیست‏ویکم آمده است؛ یعنی اینکه رئیس‏جمهور «خود را وقف خدمت به مردم‏» کند. البته وقف کردن کنایه از این است که او کاری جز خدمت به مردم ندارد. خدمت به همان مفهومی که مرحوم دهخدا در لغتنامۀ خود نوشته است: پرستاری و تعهد و تیمار. انجام عملی از سر بندگی و دلسوزی برای کسی؛ و مگر می‏شود خود را وقف مردم کرد و به‏دنبال عدالت به مفهوم واقعی‏اش نبود؟ وقف برای مردم (جمهور) لازمۀ تحقق عدالت است. وقف، جمهوریت و عدالت را به نفع مردم به یکدیگر پیوند می‏زند. لازمه و نتیجۀ این وقف برای مردم  با مردم بودن است و برای مردم بودن، و این یعنی دور شدن از استبداد و خودرأیی و بستن راه گفت‏وگو و دلیل این فقره از سوگند رئیس‏جمهور «و از هرگونه خودکامگی بپرهیزم».
اما چگونه می‏توان چنین اندیشه‏ای را در اذهان تثبیت کرد؟ قانون اساسی در این باره سازوکار را بیان داشته است؛ امانی دانستن مناصب. همانی که امیرالمومنین(ع) به‏عنوان اصلی اصیل برای کارگزاران بیان فرمودند که «وَ إِنَّ عَمَلَک لَیسَ لَک بِطُعْمَةٍ وَ لَکنَّهُ فِی عُنُقِک أَمَانَةٌ» (نهج البلاغه، نامۀ پنجم). مفهوم اصطلاحی امانت دور از مفهوم لغوی ریشه‏اش نیست؛ سکونت و آرامش قلب. البته از زمان مشروطه نیز همین امانی بودن مناصب موردتأکید بزرگانی مانند آیت‏الله نائینی بود که «رجوع حقیقت سلطنت اسلامیه بلکه در جمیع شرایع و ادیان، به باب امانت و ولایت احد مشترکین در حقوق مشترکۀ نوعیه [...] از اظهر ضروریات دین اسلام و بلکه تمام شرایع و ادیان است» (تنبیه‏الامة، ص71).
نمود این امانی دانستن در سوگند رئیس‏جمهور آن است که او قسم یاد می‏کند «با استعانت از خداوند و پیروی از پیامبر اسلام و ائمه اطهار قدرتی را که ملت به‏عنوان امانتی مقدس به من سپرده است، همچون امینی پارسا و فداکار نگاهدار باشم».
رئیس‏جمهور اقرار می‏کند که قدرت او امانتی بیش نیست. امانتی است در یک بازۀ زمانی کوتاه با مسئولیتی بسیار سترگ. او نمایندۀ جمهور است و باید برای همین جمهور و با کمک همین جمهور به گسترش عدالت دست یازد، دست ظالمان و ستمکاران را از بیت‏المال قطع کند، منافع شخصی و گروهی را به کناری نهد و جز به مصلحت کسانی که امانت را به او سپرده‏اند، نیندیشد و هر تصمیمش با دو سؤال همراه باشد: ۱. آیا این تصمیم به نفع جمهور است؟ ۲. آیا این تصمیم به عدالت منتهی می‏شود؟ اگر هرکدام از این دو پرسش بنیادین را نتوانست پاسخ دهد یا با اما و شاید و اگر پاسخ داد، مطمئناً آن تصمیم نه خدمتی به جمهور است و نه عدالت.
از پی جمهوریت و عدالت رفتن، مدلول صریح سوگند رئیس‏جمهور است. باشد که هم او و هم همگان به سوگندهای خود وفادار باشیم و از «شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل» هم نهراسیم که تاریخ ستایش می‏کند انسان‏هایی را که برای رضای مردم و جلب قسط و عدالت با استقامت گام بر‏می‏دارند و علاوه بر اینکه نصرت الهی هم با آنان خواهد بود «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ ینصُرکم وَیثَبِّت أَقدامَکم» (محمد ص، 7) وارث زمین خواهند شد «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثینَ» (قصص، 5).

جستجو
آرشیو تاریخی