صفحات
شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱
برداشت اول - شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱ - صفحه ۱۱۶

درنگی در مفصل‏بندی گفتمان دولت سیزدهم

مشروعیت؛ پیوند عدالت و جمهوریت

نسبت عدالت و جمهوریت چگونه با میان‏گیری مفهوم «مشروعیت» روشن می‏شود؟

ابراهیم برزگر /
استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

رابطۀ دو مفهوم عدالت با جمهوریت رابطه‏ای از نوع عموم و خصوص من وجه است. یکی از بهترین قالب‏های نظری برای بررسی ارتباط دو مفهوم، قالب روابط چهارگانۀ قیاس قبل از تجربه یعنی اجتماع، تباین، عموم و خصوص مطلق و عموم و خصوص من وجه است. در رابطۀ عموم و خصوص من وجه، ضمن آنکه هر دو مفهوم، هویت و قلمرو مستقل دارند، در بخش‏هایی با یکدیگر هم‏پوشانی نیز دارند و در واقع، دو دایرۀ عدالت و جمهوریت در این بخش‏ها بر یکدیگر منطبق می‏شوند و به هم می‏رسند.
مفروض این نوشتار آن است که هر دو مفهوم اساسی عدالت و جمهوریت در هندسۀ اسلامی و آرای متفکران مسلمان تعریف می‏شود و از مفروضات هستی‏شناسانه، انسان‏شناسانه و معرفت‏شناسانۀ آن تغذیه می‏شود و تبعیت می‏کند.
عدالت در این پیش‏فرض‏ها یک اصل اساسی و اعتقادی است که بر همۀ ارکان دین ازجمله سراسر هستی و کائنات ساری و جاری است که از آن به‏عنوان عدالت تکوینی یاد می‏شود. عدالت در این مفروض به‏معنای اصل حاکم بر همۀ ابواب فقهی است که عندالتعارض با آن، این اصل عدالت است که حاکمیت می‏یابد و سیاست‏گذاری می‏کند و اولویت و ترجیحات را هنگام تزاحم تعیین تکلیف و معنابخشی می‏کند. عدالت در چنین قالبی، اصل اخلاقی و ملکۀ مستقر اخلاقی در فرد و حاکمان صالح است که این ملکۀ اخلاقی، تسهیلاتی روان برای کنشگری سیاسی و اجتماعی عادلانه فراهم می‏کند.
فرد عادل به‏طور داوطلبانه عدالت را در حق دیگران اجرا می‏کند و ملکۀ عدالت وی، او را به سراشیبیِ کم‏هزینۀ رفتار عادلانه با دیگران سوق می‏دهد؛ بنابراین فرد عادل، یا حاکم و در موقعیت حکومت‏کنندگان است که در این صورت چون قدرتمند است و قدرت و امکان ظلم به دیگران را در شعاع گستردۀ قلمرو خود دارد، این عدالت شخصی او را از ظلم بازمی‏دارد یا اینکه فرد عادل، یک شهروند عادی و در زمرۀ حکومت‏شوندگان است و در این صورت نیز عدالت شخصی وی موجب می‏شود که داوطلبانه، عدالت را در تعامل با دیگران محقق کند و جامعه را به سامانی رضایتمندانه و مطلوب نزدیک کند.
در این میان روشن است که عدالت حکومت‏کنندگان حساسیت و اهمیتی بیشتر از عدالت حکومت‏شوندگان دارد. اینجاست که در جمهوری اسلامی ایران، قبل از اقبال جمهور مردم باید صلاحیت علمی، عدالتی و مدیریتی صاحب‏منصبان اعتبارسنجی شود. باید صلاحیت و امانت‏داری و عدالت و مدبر بودن فرد احراز شود، و این شرط لازم استحقاق مناصب سیاسی است. گام بعدی آنکه این صلاحیت ذاتی اولیه فی‏نفسه برای وی حق زمامداری تولید نمی‏کند، بلکه مردم و جمهور مردم و اکثریت آنان هم باید به آن شخص و شخصیت توجه و اقبال نشان دهند و تا زمانی که این پذیرش مردمی وجود نداشته باشد، وی استحقاق عدالتی دوم به‏عنوان شرط کافی را پیدا نخواهد کرد.
شرط لازم برای صلاحیت اولیۀ زمامداری، حالت بالقوه است و این ظرفیت و قوه، زمانی فعلیت پیدا می‏کند که مردم به آن شخص عادل اقبال نشان دهند. در اینجا عدالت شخصی زمامدار به‏معنای مشروعیت الهی با مقبولیت مردمی و جمهوریت در یکدیگر ترکیب و از نسبت عدالت و جمهوریت رونمایی می‏شود که لازمۀ این امر اولاً وجود گزینه‏های متعدد از صلاحیت ذاتی یعنی عادل و عالم و مدبر بودن است؛ ثانیاً از میان افراد عادل و واجد صلاحیت زمامداری، آن فردی که مورد توجه مردم قرار گرفته است، استحقاق نهایی برای زمامداری خواهد داشت. به این ترتیب، عدالت و جمهوریت در یک همسازی و تناسب توأمان تجلی عینی می‏یابند.
با این‏همه، داستان عدالت و جمهوریت به اینجا ختم نمی‏شود و کنشگری زمامدار عادل بعد از تصدی باید به‏طور مستمر ارزیابی شود؛ زیرا خروجی آن شروط اولیه، یعنی عدالت و علم و مدبر بودن، باید به کارآمدی حاکمیت وی و کسب رضایت یا احساس رضایت مردم بینجامد. در غیر این صورت، مشروعیت اولیۀ آن حاکم و دولت مورد تأیید نخواهد بود؛ زیرا در تأمین رضایت و مطالبات به‏حق و مشروع مردم، ناکام بوده است و جمهور مردم از وی ناراضی خواهند بود؛ به همین دلیل، وجود یا تصور عدالت، یعنی استحقاق زمامداری اولیۀ وی دچار زوال می‏شود و حق اولیه برای حاکمیت را از دست می‏دهد. در چنین قالبی عدالت با رضایت مردم پیوند می‏خورد و عدالت استمراری حاکم به رضایت استمراری مردم از وی مشروط می‏شود و رضایت مردم به کارآمدی حاکم و توانمندی وی در تأمین امنیت و رفاه و اعتلای اخلاقی جامعه منوط می‏شود.
از آنچه گذشت می‏توان به این برداشت رسید که توضیح نسبت عدالت و جمهوریت به مفهوم میانجی مشروعیت نیازمند است. مشروعیت در جمهوری اسلامی به معیارهای اسلامی و استانداردهای دینی نظیر عدالت نیازمند است. بدون این صلاحیت‏ها، حتی اگر همۀ مردم هم به فردی رأی دهند، آن فرد صلاحیت زمامداری در رده‏های عالی تا میانی را پیدا نمی‏کند؛ پس مشروعیت اولیه و عدالت شرط لازم است؛ اما این صلاحیت بالقوه، زمانی فعلیت پیدا می‏کند که جمهوریت و جمهور مردم هم به پذیرش آن فرد اقبال نشان دهند؛ البته این هم فقط شرط کافی اولیه است. فراتر از این، فرد بعد از تصدی زمامداری باید بتواند در عمل کارآمدی داشته باشد و رضایت مردم را کسب کند. در غیر این صورت، کاشف به عمل می‏آید که آن فرد عادل نبوده و استحقاق قرار گرفتن در آن منصب را نداشته و از آن شرایط عدالت، علم، مدیر و مدبر بودن برخوردار نبوده است. این کارآمدی نیز بعد از دورۀ مدیریت، شرط کافی ثانویه است. در واقع مفهوم مشروعیت، به‏عنوان مفهوم میانجی جمهوریت و عدالت، مفهومی ترکیبی از دو وجه اندیشۀ سیاسی و جامعه‏شناختی است: مشروعیت شرعی (شرط لازم) وجه اندیشه‏شناختی آن است. شرط کافی اولیه، یعنی پذیرش اولیۀ مردم و شرط کافی ثانویه، یعنی رضایت استمراری در دورۀ زمامداری از عملکرد فرد، وجه جامعه‏شناختی از مفهوم مشروعیت را سامان می‏دهند.
همچنین فراتر از این جنبۀ کارگزارانه باید به جنبۀ ساختاری هم توجه کرد؛ یعنی ممکن است بخشی از ناکارآمدی زمامداری و دولت وی به‏دلیل مزاحمت و مهندسی بافت دشمنان باشد که می‏کوشند با اقدام‏هایی نظیر جنگ تحمیلی و امنیتی کردن ایران یا تحریم‏های اقتصادی بی‏سابقه، طوری به مردم نشان دهند که نظام جمهوری اسلامی ناکارآمد است؛ بنابراین باید این نکته نیز در ارزیابی رضایت مردم مدنظر قرار گیرد.

جستجو
آرشیو تاریخی