صفحات
شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱
برداشت اول - شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱ - صفحه ۱۲۶

گفتمان دولت و فضیلت‏گرایی شهروندان

مناسبات فضیلت‏گرایانۀ عدالت و جمهوریت

کدام جمهوری‏خواهی، عدالت‏ورزی را ضروری می‏کند؟

نجمه کیخا /
استادیار علوم سیاسی دانشگاه شهیدبهشتی

در یادداشت حاضر در این باب خواهم نوشت که امروزه در فلسفۀ سیاسی فضیلت‏گرا، عدالت در یک نظام جمهوری امکان‏پذیر است و جمهوری اسلامی با تعریف از عدالتی مدنظر اسلام، به تقویت جمهوریت کمک می‏کند. همراهی سیاست و اخلاق در فضیلت‏گرایی، نقد فایده‏گرایی و همراه کردن آن با وظیفه‏گرایی کانتی به سبک جان رالز و پیشنهاد جمهوری‏خواهی و شهروندی مدنی و حتی بحث از نوفضیلت‏گرایی آن‏گونه که مک‏اینتایر و دیگر جماعت‏گرایان می‏اندیشند و بالاخره بحث از همراهی جمهوریت با اسلامیت آن‏گونه که امام خمینی(ره) و شهید بهشتی طرح کرده‏اند، ازجمله مباحث مطرح در این زمینه است که به برخی موارد اشاره می‏شود.
در فلسفۀ سیاسی کلاسیک، اخلاق و سیاست هم‏نوا و همراه‏اند. ارسطو، اخلاق نیکوماخوس را مقدمۀ سیاست خویش قرار می‏دهد و جمهوری افلاطون ضمن آماده کردن قوای نفس برای تحقق عدالت در جامعه، با نقد تراسیماخوس، عدالت را تنها در منفعت قدرتمندان نمی‏داند. فارابی اخلاق را نشان‏دهندۀ مسیر سعادت، و سیاست را فراهم‏کنندۀ ابزار و لوازم نیل به نیک‏بختی معرفی می‏کند.
عدالت، نتیجه و حاصل تعامل اخلاق و سیاست است. عدالت زمانی تحقق می‏یابد که هرچیزی در جایگاه شایستۀ خود قرار گرفته باشد. این جایگاه شایسته را عرف هر زمانه در تعامل میان اندیشه‏ورزی خود و تحولات عصر معین می‏کند. براساس عرف زمانۀ ما، از منظری تأمین سود و شادکامی حداکثر افراد جامعه را عدالت می‏خوانند و از چشم‏اندازی دیگر، رسیدن به غایاتی که افراد جامعه برای خود مشخص کرده باشند، مساوی با عدالت است. این دستیابی به غایات با تحولاتی در خود فرد نیز همراه است و درواقع تمایز منظر اول با دومین منظر در همین است که اولی به دسترسی‏ها و خیرات بیرونی افراد ناظر است و به این می‏اندیشد که چه میزان از ثروت و رفاه و امنیت برای افراد فراهم گشته است؛ اما منظر دوم تغییرات درونی و بیرونی افراد را با هم مدنظر قرار می‏دهد. از نگاه دوم، فرد باید منش‏ها و خلقیاتی را در خود ایجاد کند تا بتواند به آن غایات بیرونی دست یابد. تأمین امکانات و ابزار زندگی باید با کسب فضایل اخلاقی و عقلانی همراه شود. این بدان معنا نیست که منظر اول با تغییر و تحول درونی همراه نیست. تحول ایجاد خواهد شد، اما نه لزوماً در جهت مطلوب. این تحول در جهتی است که فرد را به خیرات بیرونی برساند، اما می‏تواند با رشد خودخواهی، حرص، طمع، حیله‏گری و فریب همراه باشد. نگاه دوم می‏خواهد چنین اتفاقی نیفتد.
جمهوری‏خواهی در اصطلاح خاص آن، همین منظر دوم است. منظری که در عین توجه به حضور مردم و رضایت آنان، بر فضیلت تأکید می‏ورزد؛ بنابراین با تعریف خاصی از عدالت همراه خواهد بود و هر تعریفی را برنخواهد تابید.
صحبت‏های امام خمینی(ره) در باب جمهوریت این نکته را می‏رساند که ایشان جمهوری را همراه با اسلامی بودن می‏خواهند و به‏عبارتی تلقی‏ای خنثی از جمهوری دارند. زمانی که از ایشان پرسیدند چرا به‏جای جمهوری از دمکراسی استفاده نمی‏کنید؟ به ظرافت گفتند چون جمهوری در همه جای دنیا یک معنا دارد و آن هم حکومت مردم است؛ اما دمکراسی چنین نیست و برداشت‏های مختلفی از آن وجود دارد. امام از جمهوریت همان حضور مردم را می‏خواستند و نه بیشتر. به تعبیر دکتر بهشتی، جمهوریت، شکل و اسلامیت، محتوای نظام ما را تشکیل می‏دهد. جمهوریت از اساس با حکومت فردی و خودکامه بیگانه است.
فلاسفۀ فضیلت‏گرا به‏درستی، دمکراسی را مطلوب‏ترین شیوۀ حکومت‏داری نمی‏دانستند؛ زیرا بر غایت خاصی استوار نیست. اگر در مدینه فضیلت‏محور (فاضله) سعادت هدف همۀ شهروندان است، در حکومت جماعت‏محور (دمکراسی) هر گروه از شهروندان به غایتی خاص باور دارند و اجماعی در این زمینه نیست. در چنین حالتی غالباً گفته می‏شود بهترین شیوۀ حکمرانی و تأمین عدالت، بی‏طرفی دولت نسبت به خیر و غایات شهروندان است. در این حالت تنها بر ساختارهای پایه و نهادهای جامعه تأکیدشده و میزان درآمد و آموزش شهروندان با اهمیت تلقی می‏شود؛ حال آنکه از منظر جمهوری‏گرایانه اموری مانند وظیفه‏شناسی، مسئولیت‏پذیری، اعتماد و اشتیاق به مشارکت از سوی شهروندان به‏عنوان عواملی مهم در تأمین عدالت شمرده می‏شود.
در بحث از جمهوری اسلامی، می‏توان گفت اندیشۀ سیاسی اسلامی بحث عدالت را نخست در وجود افراد جست‏وجو می‏کند. امام خمینی(ره) معتقد بودند پاسداران عدالت، خود باید عادل باشند. عدالت نیز مجموع تمامی فضایل است. آنگاه که شجاعت، حکمت و خویشتنداری در وجود انسان گرد آیند، عدالت نیز حاضر خواهد بود. جهل و ترس و انفعال و اسیر امیال شدن با عدالت میانه‏ای ندارد. ملتی که از حقوق و فلسفۀ زندگانی خود بی‏خبر است، نمی‏تواند حق خویش را بازستاند و آن را مطالبه کند و سرگرم روزمرگی‏ها خواهد شد. چنین انسانی با عدالت میانه‏ای نخواهد داشت. اینجاست که تهذیب، مهم‏ترین کلیدواژۀ امام خمینی(ره) در اخلاق و سیاست می‏گردد. تهذیب که همراه با تزکیه و تصفیه به کار می‏رود، عدالت را در نفس انسان می‏نشاند و او را آمادۀ فعالیت در جامعه می کند. از این منظر، عدالت لازمۀ جمهوریت است.
امروزه از وجود فضایل چندگانه در میان شهروندان یاد می‏شود: فضایل عام مانند وظیفه‏شناسی و تبعیت از قوانین، فضایل اجتماعی همچون آزاداندیشی، فضایل اقتصادی مانند هماهنگی با فناوری‏های جدید و وجدان کاری و درنهایت فضایل سیاسی مانند مشارکت در مباحث عمومی جامعه و حفظ کرامت و حقوق دیگر انسان‏ها. (کیملیکا، 1396، 389) نظریه‏های شهروندی و نظریه‏های جمهوری‏خواهی مدنی ازجمله نظریه‏هایی هستند که می‏کوشند میان عدالت و فضایل جمهور پیوند برقرار سازند.
با توجه به آنچه آمد، توجه به جمهوریت با عنایت به پرورش فضایل جمهور میسر است و معیارهای خاصی برای عدالت معین خواهد کرد و تحقق عدالت به تقویت جمهوریت منتهی می‏شود. در هنگامۀ تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قانون‏گذاران آن به‏درستی بر گسترش شوراهای محلی و لزوم داشتن فراغت شهروندان برای بحث و گفت‏وگو و اظهارنظر تأکید می‏کردند. در اصل سوم قانون اساسی، دولت جمهوری اسلامی ایران موظف شده است امکانات خود را به کار گیرد تا محیط مساعدی برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان و تقوی و مبارزه با مظاهر فساد و تباهی،  بالا بردن سطح آگاهی‏های عمومی در همۀ زمینه‏ها، آموزش‏وپرورش و تربیت‏بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینه‏های علمی، فنی، فرهنگی و اسلامی فراهم کند. در بند سوم اصل چهل‏وسوم قانون اساسی آمده است: تنظیم برنامۀ اقتصادی کشور به‏صورتی باشد که شکل و محتوا و ساعت کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد.  
گرچه به نظر می‏رسد تأکید صرف بر فضیلت شهروندی برای تحقق عدالت کافی نباشد و در کنار توجه به ماهیت انسان‏ها و خصایل و خلقیات آن‏ها باید ساختارها و نهادهای جامعه نیز سامان درست بیابند و به همان اندازه که به سنت‏های اجتماعی و اخلاقی در فضیلت‏گرایی شهروندان اهمیت داده می‏شود، نهادسازی نیز مورد توجه قرار گیرد؛ در این نوشتار بیشتر بر بُعد اول تأکید شد و در بُعد دوم اهمیت قانون اساسی در تحقق عدالتی متناسب با جمهوری اسلامی مورد اشاره قرار گرفت.

 

جستجو
آرشیو تاریخی