صفحات
شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱
برداشت اول - شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱ - صفحه ۱۴۶

مناطق آزاد در محکمۀ عدالت و جمهوریت

آزاد از تعاون

«مناطق آزاد» در چه شرایطی به نفع مردم است و در چه صورتی به نفع عده‏ای خاص؟

مهدی حسین‏زاده یزدی /
سرپرست معاونت فرهنگی و اجتماعی دبیرخانه شورای عالی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی

در این نوشتار می‏کوشم به این پرسش‏ها پاسخ دهم: لوازم پذیرش عدالت و جمهوریت برای مناطق آزاد چیست؟ التزام به عدالت و جمهوریت چه ویژگی‏هایی را برای مناطق آزاد در دولت سیزدهم به ارمغان می‏آورد؟ به‏بیان دیگر، در دولت عدالت و جمهوریت، مناطق آزاد چگونه باید باشد؟
برای پاسخ دادن به این پرسش‏ها، در گام نخست، به‏اختصار مفهوم مناطق آزاد را شرح می‏دهم. در گام دوم، پس از تبیین معنای عدالت و جمهوریت از منظر آیت‏الله خامنه‏ای، به‏عنوان اندیشمندی مسلمان، می‏کوشم برخی از لوازم پذیرش این دو مفهوم برای مناطق آزاد را تبیین کنم. در واقع می‏توان گفت این نوشتار تأکیدی است بر ضرورت وجود پیوست عدالت برای مناطق آزاد تا از این رهگذر بتوان به الگویی بومی و سازگار با عدالت و جمهوریت دست یافت. آشکار است که این نوشتار قدمی کوتاه در مسیری بسیار بلند است و هدف اصلی از نگارش آن، توجه به چنین پرسش‏هایی برای خوانندۀ فرهیخته است تا یافتن پاسخ‏های نهایی.
تعاریف منطقۀ آزاد در کشورهای گوناگون به‏شدت متفاوت است. شاید بتوان ویژگی مشترک همۀ این تعاریف را فقدان برخی محدودیت‏ها دانست که در سرزمین اصلی اِعمال می‏شود؛ مانند تسهیل در قانون کار و قوانین مالی و بانکی. به‏طور کلی تفاوت بین مناطق آزاد و مناطق ویژۀ اقتصادی هم در همین قوانین است؛ برای مثال، در ایران فعالیت‏های بیمه‏ای در مناطق آزاد، مقررات ویژه‏ای دارد؛ اما در مناطق ویژۀ اقتصادی مانند سرزمین اصلی است. این تسهیلات در کشورهای گوناگون متفاوت است. بسته به اهداف گوناگون از ایجاد این مناطق، این تسهیلات شکل‏های مختلفی به خود می‏گیرد. بر همین اساس، شاید بتوان از اشتراک لفظی واژۀ مناطق آزاد در کشورهای گوناگون سخن گفت. این موضوع اهمیت و ضرورت یافتن الگویی بومی برای این مناطق را به‏خوبی و به‏روشنی آشکار می‏سازد.
چنان‏که می‏دانیم مداخلۀ قوانین و دولت در منطقۀ آزاد نسبت به سرزمین اصلی به بهانه‏های گوناگون، مانند رونق تولید، افزایش سرمایه‏گذاری خارجی، کاهش خروج ارز و افزایش صادرات کمتر است؛ ازاین‏رو، برخی بر این باورند که منطقۀ آزاد ایده‏ای نولیبرال به حساب می‏آید.
در اینجا دو پرسش مهم شکل می‏گیرد؟ آیا ادعای نولیبرالیستی بودن ایدۀ تشکیل مناطق آزاد درست است؟ با چه معیاری می‏توان این ادعا را سنجید و محک زد؟ به نظر می‏رسد برای هرگونه داوری و اظهارنظر دربارۀ مناطق آزاد باید بدانیم این مفهوم، اعتباری و به تعبیری شاید دقیق‏تر، برساختی است.
به‏بیان دیگر، قرار نیست در پی بردن به حدود و ثغور این مفهوم ماهیتی را جست‏وجو کنیم؛ بلکه هرچه هست و نیست به اعتبار معتبر یا برساخت برساخت‏کننده وابسته است. در واقع، مفاهیمی مانند «منطقۀ آزاد»، اعتباری (در مقابل حقیقی)، ذهنی (در مقابل عینی)، نظری (در مقابل مشاهدتی) و برساختی است. این عناوین معناهایی نزدیک به هم دارند. برای روشن‏تر شدن موضوع، نخست آن را با توجه به اصطلاحات فلسفی خود و در ادامه، از منظر «جان سرل» شرح می‏دهیم. منطقۀ آزاد، مفهومی ماهوی نیست؛ زیرا مابازاء عینی مستقل و منحاز ندارد. ثانی فلسفی نیست؛ چون مابازاء عینی ندارد و ثانی منطقی نیست؛ زیرا اتصافش ذهنی نیست.
از دیدگاه جان سرل، ذهنی و عینی گاهی در معنای هستی‏شناختی به کار می‏روند. در این معنا ذهنی و عینی محمول، به‏تعبیر سرل، هویات (Entities)  یا انواع  (Types) آن قرار می‏گیرد. وقتی موضوع یا هویتی را عینی می‏نامیم، یعنی نحوۀ وجود (Mode of Existence)  آن، مستقل از هرگونه سوژه‏ای است؛ برای مثال، گوسفند، هویتی عینی است؛ یعنی جدای از لحاظ و وجود هر سوژه‏ای، گوسفند وجود دارد. ذهنی دانستن موضوع یا هویت از وابستگی آن به سوژه حکایت می‏کند؛ مانند اینکه پیچ‏گوشتی هویتی ذهنی است. به‏عبارتی، زمانی که سوژه، فلزی را پیچ‏گوشتی به حساب می‏آورد، در واقع، از کارکردی پرده برمی‏دارد که برای آن در نظر گرفته است. در واقعیت، فلزی خاص با فرمول شیمیایی خاصی وجود دارد؛ اینکه این فلز پیچ‏گوشتی است، کارکردی است که سوژه به آن نسبت می‏دهد1.
با این توضیح، به این مهم رهنمون می‏شویم که تعریف منطقۀ آزاد کارکردی است که سوژه برای آن در نظر می‏گیرد یا به‏تعبیر دیگر، هدفی است که از ایجاد آن در سر دارد. اکنون این پرسش شکل می‏گیرد: کارکرد یا هدف منطقۀ آزاد را چه مرجعی تعیین می‏کند؟ پاسخ روشن است: قانون. قوانین کشور دربارۀ منطقه آزاد کارکرد و هدف آن را تعیین می‏کند.
براساس مادۀ (۱) قانون چگونگی ادارۀ مناطق آزاد صنعتی جمهوری اسلامی ایران چنین برداشت می‏شود که هدف از ایجاد مناطق آزاد در ایران به این شرح است: تسریع در انجام امور زیربنایی، عمران و آبادانی رشد و توسعۀ اقتصادی، سرمایه‏گذاری و افزایش درآمد عمومی، ایجاد اشتغال سالم و مولد، تنظیم بازار کار و کالا، حضور فعال در بازارهای جهان و منطقه‏ای، تولید و صادرات کالاهای صنعتی و تبدیلی و ارائۀ خدمات عمومی. این اهداف شایسته است؛ با وجود این، می‏توان سازوکاری را تصور کرد که این اهداف در خدمت منافع عده‏ای خاص مصادره شود.
پرسش مهم دیگری که باید در اینجا به آن پاسخ داد، این است: در چه وضعیت و با چه سازوکار و قوانینی منطقۀ آزاد به نفع مردم است و در چه صورتی به نفع عده‏ای خاص؟ باید توجه کرد که این سازوکار را قوانین منطقۀ آزاد مشخص می‏کند؛ برای نمونه، در برخی مناطق مداخلۀ دولت حداکثری است؛ مانند مناطق آزاد کرۀ جنوبی و بیشتر مناطق آزاد مالزی و برخی مناطق آزاد مکزیک.
بر این اساس، می‏توان منطقۀ آزادی را تصور کرد که به نفع مردم باشد؛ به عبارتی، می‏توان گفت منطقۀ آزاد لزوماً طرحی نولیبرالیستی نیست و می‏توان الگویی برای این مناطق طراحی کرد که در خدمت مردم باشد، نه عده‏ای خاص؛ البته شرح این مطلب مجال دیگری را می‏طلبد.
چنان‏که در ابتدای این یادداشت نیز آمد، در گام دوم باید معنای عدالت و جمهوریت از منظر آیت‏الله خامنه‏ای، به‏عنوان اندیشمندی مسلمان شرح داده شود.
عدالت یک اصل است که مراعاتش برای حقانیت و مشروعیت ضروری است: «در قالب‏هاى اقتصادى و در كاركرد سياست داخلى و خارجى‏مان، مسئلۀ عدالت، محور است» (۸شهریور۱۳۸۴) و به عبارتی «در اسلام اگر چنانچه شاخص عدالت وجود نداشت، حقانیت و مشروعیت زیر سؤال است» (۱۰آذر۱۳۸۹)؛ بنابراین، «همۀ تلاش‏ها و مجاهدت‏ها براى این است که در جامعه عدالت تأمین شود که اگر عدالت تأمین شد، حقوق انسان و کرامت بشرى هم تأمین مى‏شود و انسان‏ها به حقوق و آزادى خود هم مى‏رسند» (۲۳آبان۱۳۸۲). در این میان، نکتۀ مهم و بنیادین این است که وجود رونق اقتصادی به‏تنهایی به‏معنای تحقق عدالت نیست: «اگر رونق اقتصادى در کشور باشد، اما عدل اجتماعى نباشد، این رونق اقتصادى به درد فقرا و مستضعفان نخواهد خورد و محرومیت را برطرف نخواهد کرد» (۱۲اردیبهشت۱۳۷۹).
جان کلام این است که «چون دنیای سرمایه‏داریِ مبتنی بر لیبرال دمکراسی برایش مسئلۀ عدالت، مسئلۀ فرعی و درجۀ دو و ابزاری است و برای آن‏ها مسئلۀ نفع و سود و پول مسئلۀ اصلی است، موجب نمی‏شود که ما از عدالت به‏معنای مسئله‏ای محوری و اصلی صرف‏نظر کنیم. در قالب‏های اقتصادی و در کارکرد سیاست داخلی و خارجی‏مان، مسئلۀ عدالت، محور است. اسلام ما این است: اسلامِ معنویت، عقلانیت و عدالت. به اسم اسلام قانع نیستیم که اسلام لیبرال داشته باشیم تا ارزش‏های غربی و ارزش‏های آمریکایی را ترویج کند و از روش‏های آن‏ها استفاده کند و با آن‏ها در بخش‏های مختلف هم‏رنگ و هم‏صدا شود و احیاناً دعای ندبه‏ای هم بخواند. ما اسلام متحجرِ طالبانی را هم قبول نداریم. نه اینکه حالا قبول نداریم، از اولِ جریان نهضت آن را قبول نداشتیم» (۲۵مرداد۱۳۸۳).
مقام معظم رهبری براساس مبانی اسلامی و جایگاه عدالت در آن و البته به‏دلیل سهل‏انگاری مسئولان و مدیران کشور در سطوح گوناگون در طول سالیان متمادی، در دیدار با دولت سیزدهم فرمودند: «هر مصوبه، لایحه و تصمیم دولت باید پیوست عدالت داشته باشد.» این بیان صریح و روشن مشخص می‏کند که هر مجموعه و دستگاه و سازمانی یا هر مدیر و مسئولی که می‏خواهد با رویکرد عدالت وظایف خود را به انجام رساند، باید برای همۀ سیاست‏ها و طرح‏ها و پروژه‏های خود پیوست عدالت تهیه و ضمیمۀ آن کند تا نسبت آن سیاست یا طرح یا پروژه با عدالت در آن حوزه و زمینه مشخص شود. این پیوست باید برای مناطق آزاد هم لحاظ شود.
شاید بهترین بیان در تبیین مرادمان از جمهوریت این عبارات مقام معظم رهبری باشد: «در هر نقطه‏ای اگر کار دست مردم قرار گرفت و مردم دارای هدف بودند [...] هرجور کاری، سخت‏ترین کارها، کارهای نظامی، کارهای امنیتی، دست مردم وقتی افتاد، صحنه وقتی در اختیار مردم قرار گرفت، پیش خواهد رفت. [...] هرجا صحنه به مردم سپرده شد، انگیزه‏های مردمی، نیروهای متنوع و متکثر مردمی، کارها را پیش خواهد برد. ما هم از اول انقلاب تا امروز هر وقتی هر کاری را محول به مردم کردیم، آن کار پیش رفته است؛ هر کاری را  انحصاری در اختیار مسئولان و رؤسا و مانند این‏ها قرار دادیم، کار متوقف مانده است» (۲۹بهمن۱۳۹۳).
به عبارتی، «آنچه برای بنای زندگی و سازندگی آینده موردانتظار است، بدون مشارکت مردم تحقق‏پذیر نیست؛ بنابراین علاوه بر مدیریتی که مسئولین باید انجام بدهند، حضور مردم در هر دو عرصه لازم و ضروری است؛ هم عرصۀ اقتصاد، هم عرصۀ فرهنگ. بدون حضور مردم کار پیش نخواهد رفت و مقصود تحقق پیدا نخواهد کرد. مردم در گروه‏های گوناگون مردمی با اراده و عزم راسخ ملی می‏توانند نقش‏آفرینی کنند» (پیام نوروزی۱۳۹۳). بنابراین جمهوریت بر حضور مردم در همۀ عرصه‏ها تأکید می‏کند. «مسئلۀ اصلى ما، مسئلۀ مردم است؛ حضور مردم، ميل مردم، ارادۀ مردم، عزم راسخ مردم. اين را بايد عرض كنيم؛ در همۀ تحولات و جنبش‏هاى گوناگون اجتماعى بزرگ، نقش مردم، نقش معيار است. يعنى گسترش يک تحول، گسترش يک فكر، گسترش نفوذ يک مصلح اجتماعى، وابستۀ به اين است كه با مردم چقدر ارتباط داشته باشد. هرچه ارتباط او و آن جريان و آن جنبش و آن تحول با مردم بيشتر باشد، امكان موفقيت او بيشتر است؛ اگر از مردم منقطع شد، ديرى نخواهد پایيد، كارى نخواهد كرد » (20مهر۱۳۹۰).
اکنون با توجه به این معنا از عدالت و جمهوریت، مناطق آزاد باید چه ویژگی یا ویژگی‏هایی داشته باشد تا به‏سمت عدالت و جمهوریت حرکت کند؟ الگوی سازگار از این مناطق با عدالت و جمهوریت چیست؟ آشکار است که در این مجال اندک نمی‏توان پاسخ کامل و جامعی به چنین پرسشی داد؛ اما در گام نخست به نظر می‏رسد برخی ایده‏ها حرکتی است به‏سمت عدالت و جمهوریت یا حتی از لوازم آن است. در اینجا نیز می‏توان از اندیشۀ مقام معظم رهبری به‏عنوان متفکری مسلمان بهره برد: «من وقتی در وضع کشور خودمان نگاه می‏کنم، می‏بینم یکی از چیزهایی که می‏تواند جلوی این بی‏عدالتی را به‏شکل منطقی و اصولی سد کند، همین کار تعاونی است. به همین خاطر است که من به تعاون اعتقاد دارم؛ نه از باب این است که دنیا تعاون را پذیرفته یا فرضاً فلان کشورها تعاون می‏کنند؛ [...] از این باب است که من می‏بینم در این وضعی که متأسفانه گرفتارش هستیم، تعاون در کشور ما می‏تواند سرانگشت گره‏گشایی باشد. به نظر من، یکی از راه‏حل‏ها و اساسی‏ترین و منطقی‏ترین و بنیادی‏ترین کارهایی که می‏تواند در این کشور برای استقرار عدالت انجام بگیرد، تعاون است. این یک بُعد قضیه است و خوشبختانه بُعد دیگر قضیه هم این است که همین تعاون می‏تواند کشور را به‏خصوص امروز از لحاظ اقتصادی هم نجات بدهد».
در اصل (۴۴) قانون اساسی، نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایۀ سه بخش دولتی و تعاونی و خصوصی استوار می‏شود. در سیاست‏های كلی اصل (۴۴) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، افزایش سهم بخش تعاونی در اقتصاد كشور به ۲۵درصد تا آخر برنامۀ پنج‏ساله پنجم عنوان شده است. آیا اکنون که در  پایان برنامۀ ششم به سر می‏بریم، این سهم ۲۵درصدی محقق شده است؟
در پایان و به‏عنوان نتیجه و جمع‏بندی این بحث می‏توان گفت برای اینکه مناطق آزاد به‏سوی عدالت و جمهوریت حرکت کند، باید تعاونی‏ها در آن پُررنگ شوند و تعاونی‏ها بخش بزرگ مالکیت را در این مناطق تشکیل دهند. ازاین‏رو، باید در پی الگوهای مناسب تعاونی برای این مناطق بود که بهترین شکل ممکن عدالت را در آن محقق کند و در ادامه، به الگوهای مناسب، در برنامه‏ها و قوانین این مناطق رنگ الزام بخشید.

جستجو
آرشیو تاریخی