استادیار علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع)
«جمهوریت» مفهومی است که از نقشآفرینی آگاهانه و فعال جمعی در سیاست و اجتماع حکایت دارد. نقشآفرینی و کنشِ جمعی، مقدمات و الزاماتی دارد که از جملۀ این الزامات درک و فهم نزدیک و مفاهمهایِ نه یکسان بلکه نزدیک به هم از امر سیاست میان جمهور و حاکمان در جمهور است. ازجمله ابزارهایی که درک و مفاهمۀ متقابل را فراهم میآورد، وجود روایتی نزدیک به هم از امر سیاست است؛ چه در مقام نظر و مبانی سیاست، چه در مقام حوادث و تحولات سیاست. فقدان روایت مذکور، افق تحلیلی و گفتمان مردم و حاکمیت را فاصلهگذاری خواهد کرد و این فقدان روایت با روایت غیر پر خواهد شد که هدف و مقصودی دیگر دارد.
اینک در دهۀ پنجم انقلاب اسلامی و در گام دولتسازی قرار داریم و باید کاستیها و الزامات ساخت دولت اسلامی را بازخوانی کنیم و درصدد رفع آن برآییم. بهنظر نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران در کلان، و دولتها در ذیل نظام، در روایت امر سیاست کاستیهایی دارند و باید پذیرفت که پراکنشِ پرحجمِ روایتها از مسائل خرد و کلان سیاست مجالی برای بیروایتی نخواهد گذاشت و در صورت عدم روایت فعال، روایتی را تحمیل خواهند کرد که بهضرورت در تضاد و تعارض با نظام جمهوری اسلامی است. بهنظر همراه با تحولات سیاسی، اجتماعی و رسانهای، روایتگری ما از امر سیاست همقدِ تحولات جمهور نیست. امروز جمهور را مصارف مدرن رسانهای و روایی در بر گرفته است؛ به همین دلیل، ذائقهای دیگرگون با سالهای آغازین تأسیس نظام اسلامی دارد؛ بنابراین در عین بهرهگیری از روایتگریهای سنتی، لزوم بازسازی روایت و نوسازی روایت بدیهی به نظرمیآید.
روایت و روایتپیشگی در نظامهای سیاسی رقیب و بهخصوص ایالات متحدۀ آمریکا سابقهای طولانی دارد و همین امر اهمیت توجه به روایتگری را جدیتر میکند؛ بهعنوان مثال، در تحولات هستهای و مجموع روندهای طیشده در مذاکرات هستهای دو دهۀ گذشته، شاهد روایتهایی با حداقل فاصلۀ زمانی از زمان مذاکرات از سوی بازیگران آمریکاییِ دخیل در این اتفاقات هستیم؛ اما در گفتمان انقلاب اسلامی و بازیگران سیاسی داخلی روایتها محدود و رسمی است.
حوادث و مباحث بسیاری از ابتدای انقلاب اسلامی رخ داده است که از فقدان روایت درونگفتمانی حکایت میکند. تسخیر لانۀ جاسوسی، تحولات قضایی دهۀ شصت، ماجرای مک فارلین، دفاع مقدس، مذاکرات صلح در دوران دفاع مقدس، حوادث مربوط به تعدیل اقتصادی دهۀ هفتاد، تحولات فکری و امنیتی دهۀ هشتاد، تحولات دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸، سقوط هواپیمای اوکراینی و بسیاری حوادث دیگر نمونههایی از فقدان روایت است.
سؤالاتی در این بین مطرح است که قصد این یادداشت در این مجال تنها طرح مسئله است و تبیین و تحلیل دقیق مجالی دیگر میخواهد؛ سؤالاتی ازقبیل جمهوریت چه نیازی به روایت دارد؟ آیا در وضعیت کنونی مصرف رسانهای، جمهوری میتواند در منظری محافظهکارانه از روایت تحولات پرهیز کند؟ روایت چیست؟
جمهور یعنی حضور و لازمۀ حضور و همراهی جمهور با ساختار کلان و خرد نظام به اقناع نیاز دارد. اقناع را مسیرها و ابزارهایی است ازجمله صداقت، کارآمدی و پاسخگویی. روایت فعال از صحنۀ سیاست نیز بهخصوص در ابهامات و حوادث پیچیدۀ سیاست میتواند مقدمات اقناع را فراهم آورد. البته باید توجه داشت که روایت صرفاً امری منتهی به حوادث و تحولات زودگذر سیاسی نیست؛ بلکه نظام سیاسی باید مبانی مشروعیتبخش خود را نیز ناظر بر ظرفیت اندیشهای روزگار خویش روایت کند و از کهنگی و فرسودگی روایت مبانی نظری خود فاصله بگیرد.
جمهوریت در خوانش دینی و اسلامی، حضوری فعال و آگاهانه است. جمهور مسلمان کنشگر آگاه و فعال در صحنۀ سیاست اسلامی است که آگاهی و نیتمندی، شرط و الزام حضور وی در سیاست است و لاجرم سیاست اسلامی، روایتی را نیاز دارد که به بازیگری سیاسی آگاهانه منجر شود.
جمهور و اعتمادِ دوگانه الزامی است میان نظام و نخبگان سیاسی و عموم مردم. نمیتوان نظام سیاسی را در چارچوبی ساختارگرایانه و در نظمی تحمیلی و بیروح اداره کرد و از دمکراسی حقنهای سخن گفت؛ چراکه در این صورت این دمکراسی، آن مردمسالاریِ دینیِ همراه و فعال و انفسی نیست که از همراهی نفس و امر حکایت دارد، بلکه بازیگر سیاسی را به ابزار قانون تبدیل خواهد کرد و تحمیل را فراهم میکند. جمهور در نظام اسلامی کنشگری از سر اعتماد و ایمان است که در منظومۀ ولی و موَّلیعلیه تعریف میشود؛ اما موَّلیعلیه زمانی با ولی همراه میشود که اعتماد وجود داشته باشد و اعتماد محصول عواملی ازجمله روایت ولی و ساختار سیاسی از سیاست و تحولات سیاسی است.
علاوه بر ضرورتهای پیشگفته، روایت از سیاست و تحولات سیاسی ضرورتهایی دارد که به سه دسته تقسیم میشوند:
مبانی دینی امر به روایت کرده و نظام سیاسی را به روایت از مبانی و تحولات سیاسی مأمور میکنند. بسیار است نصوص مؤید و مؤکد بر این مقال، که در این اجمال نگنجد و تنها به یک مورد اشاره میشود. امیرالمومنین(ع) در نامۀ مشهوری که به مالک اشتر در زمان نصب برای حکمرانی مصر صادر میکنند در بخشی چنین میگویند: «فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ»، عذر خود را در مشکلات برای مردم آشکار کن! «صحرا» جایی است که دیدگاه برای بیننده آشکار است و علی(ع) با استفاده از این وصف از مالک میخواهد که صحنه را برای مردم آشکار کن تا بدون ابهام عذر تو را در تصمیمگیری درک کنند.
نظم سیاسی برای ارتباط با مردم و فراهم آوردن آگاهی، حضور، مسئولیتپذیری و کنش متقابل جمهور به روشی فراگیر، کارآمد و مؤثر نیاز دارد، روشی که از کلیشه، تحکم، رسمیت آزاردهنده و مغلقگویی فاصله داشته باشد. ازجمله روشهای متعارف و پرکاربرد در تاریخ دانش بشری برای فهم و همراهسازی مخاطب، بهرهگیری از روایت و روایتگری است. به یک نمونه از باب استناد و قوامبخشی بسنده میشود و آن هم بهرهگیری روشی قرآن کریم از قالب روایت است. روایت بیش از شصت درصد قرآن کریم را دربرمیگیرد. متنی که هدفش هدایت و همراهی و تأثیرگذاری در بیشترین کیفیت و بالاترین کمیت است. شاید اگر مراکز دانشی رسمی متولی تدوین متن قرآن کریم بودند (!) از ادبیات علمی خشک بهره میبردند و بیستونه جزء را به این سبک مینگاشتند و درنهایت جزء آخر را بهرسم همراهی کودکان و عوام روایتگونه تدوین میکردند، لیکن حکیم مطلق ابزار روایت را از ابتدا تا انتها در تمامی متن به کار بسته است که از اهمیت روایت و روایتگری حکایت دارد. روشی که بهنظر در علوم انسانی اسلامی بهدلیل نخبهگرایی به فراموشی سپرده شده است.
انقلاب اسلامی در ماهیت، روایتی متضاد از تاریخ حرکتِ انسانِ بهاصطلاح مدرن است، انسانی که تمامی تاریخ و تحولات فکری و میدانی را از دیدگاه خود بازروایت کرده و به روایتی هژمون تبدیل کرده است؛ بنابراین طبیعی است که روایت مدرن درصدد حذف و تضعیف روایت انقلاب اسلامی است. انقلاب را، امام را، دفاع مقدس را، نسبت مردم و نظام را، انتخاب و عملکرد دولتها را و بسیاری دیگر را، روایتی دیگر میکند و بهرهگیری و تسلط رسانهای بر تأثیرگذاری این روایت مؤثر است. صنعت و روشمندی روایت نیز از دیگر سرمایههای جریان و تمدن رقیب است و سالهاست که مراکز بزرگ دانشگاهی غربی، هم اسناد، هم ابزار و روش روایت را به خودشان متعلق کردهاند و روایتگر گذشته، حال و حتی آیندهاند! حال در این اقتضای عجیب آیا میتوان بیروایت بود؟! بدیهی است که خیر!
روایتی که سخن از آن رفت و ضرورتش گوشزد شد، ویژگیهایی دارد:
روایتی میانۀ روایت ژورنالیستی و تحلیل آکادمیک
روایتی مدنظر است که نه در فضای مطبوعات و حوزۀ ژورنالیسم مطرح است و نه در روایتهای تحلیلی آکادمیک که رویکردی رسمی و در بسیاری موارد غیرتجویزی دارند. روایت ژورنالیستی معمولاً توصیف است و جزئیات جذاب و در مواردی کمخاصیت را ارائه میدهد، لکن فاقد تحلیلی عمیق است. از سویی دیگر، روایت آکادمیک زبانی مغلق دارد و فاقد جزئیات جذاب و رسانهای است و برخلاف روایتهای ژورنالیستی به زمان حادثه چندان مقید نیست و بهاصطلاح نگران بیات شدن خبر نیست، بلکه در بیشتر موارد حوادث دور تاریخی را روایت میکند و از جزئیات نیمهمحرمانۀ حوادث نیز بهدور است. روایت مدنظر روایتی است که صبغهای ژورنالیستی دارد؛ یعنی نزدیک به حادثه و برای افکار عمومی تهیه میشود و زمان و تعجیل در تولید آن امری ضروری است و همچون روایت آکادمیک رویکردی تحلیلی دارد؛ اما مخاطب عموم را در نظر دارد و دادههای نیمهمحرمانه و جزئیات جذاب را نیز دربرمیگیرد و ادبیاتی روان و غیرمغلق دارد.
روایت تحلیلی و تبیینی
روایت باید دارای یک نظام تحلیلی و سیاستی باشد که هنرمندانه و غیرمستقیم در متن گنجانده شده باشد و برخلاف روایت ژورنالیستی توصیف صرف نباشد. این روایت حتی مانند بسیاری از فعالیتهای پژوهشی دانشگاهی نیست که در منظری اثباتگرایانه بیتحلیل و بیقضاوت و در نهایت بدون تجویز تولید میشوند! روایتهای سیاسی نه هنر یک خبرنگار است و نه هنر یک استاد دانشگاه، بلکه مهارتی میانۀ آن دو است که هم ملاحظات ژورنالیستی را به کار میگیرد و هیجان و جذابیت رسانهای را در نظر دارد و هم همچون رویکرد آکادمیک و دانشگاهی منظری تحلیلی دارد. روایت باید تبیینی دقیق و تحلیلی نظاممند از تحولات جمهوری باشد تا مردم را در تحولات اقناع کند.
صراحت و صداقت
روایت باید صادقانه و صریح باشد. گاه روایتگر براساس برخی ملاحظات سیاسی و حتی شخصی مطلبی را سانسور و ابعادی را پنهان میکند و در ادامه مجبور میشود تحلیلی محتاطانه ارائه دهد، درحالیکه اگر روایت صادقانه و منصفانه باشد، به تحلیل بیآبورنگ نیازی نیست. روایت صادقانه جرئت تحلیل صریح و غیرمحافظهکارانه را به تحلیلگر میدهد و مخاطب را قانع میکند؛ چراکه صداقت در روایت به پذیرش و تأثر در مخاطب منجر میشود و آن زمان که وجود انصاف را ببیند، تحلیل را، هرچند تندوتیز به نظر رسد، منصفانه خواهد یافت. متأسفانه در بسیاری موارد بهدلیل برخی ملاحظات خودساخته و تصنعی، خبر ناقص و روایت غیرصادقانه مطرح میشود و تحلیلی بیخاصیت ارائه میشود، به همین دلیل، مخاطب نه خبر را میپذیرد، نه تحلیل را عمیق و دقیق مییابد! که به تعبیر امیرمؤمنان(ع) «النَّجاةُ فی الصِّدق».
روایت داستانی
روایت تلاش میکند یک واقعۀ سیاسی خشن و بیروح را در کالبد جزئیات شخصی و ویژگیهای فردی افراد و حوادث بهظاهر کمتر مهم، در قالب داستانی سیاسی با جاذبهای خاص ارائه دهد. این ویژگی همان جاذبهای است که همنشینی روایت جمهور و جمهوری را ممکن میسازد.
بیروایتی، کمروایتی و ضعف در روایت را عوامل و موانعی است:
کماهمیتی جایگاه روایت و افکار عمومی
متأسفانه اهمیت و جایگاه افکار عمومی در جمهوریت در مواردی نادیده گرفته میشود و همین امر به نادیده انگاشتن افکار عمومی منجر خواهد شد. البته جبر زمانه و توسعۀ رسانههای مجازی غیررسمی، تحمیلی را حاصل کرد که مانع بیروایتی است؛ بهعنوان مثال، در تحولات و اعتراضات سیاسیاجتماعی دهۀ هفتاد، یعنی کوی طلاب مشهد، حوادث اسلامشهر و تحولات مربوط به استان شدن قزوین بهشدت فقدان روایت وجود دارد و هرچه روایت یافته میشود بیرونی و مربوط به رسانههای معاند است.دولت وقت نیز با توجه به وجود نظارت رسانهای آن دوران، ضرورتی بر توضیح و تبیین نمیدانست، اما آیا امروز این منظر روایی از سوی دولت ممکن است؟!
منظری سنتی در امنیت
برخی تصمیمگیران در حوزۀ امنیت کشور تصویری کهنه از رسانه و تحولات دارند و از سویی معتقدند که میتوان اتفاقات را ناگفته گذاشت و از سوی دیگر، میاندیشند با روایتی مبهم و کلی میتوان به مخاطب پاسخ گفت. باید پذیرفت که متأسفانه و به هر دلیل از جمله نفوذ و ضعف حفظ اسرار و گسترش امکانات رسانهای دیگر نمیتوان محافظهکارانه از پنهان کردن بسیاری تحولات سخن گفت و باید روایتی را برای این دست تحولات در دست داشت که نه غافلگیر شد و نه مجبور به خلافگویی!
خبرزدگی
روایت خبر نیست؛ زیرا خبر امری توصیفی و در بسیاری موارد جسمی فاقد روح تحلیل است که روایت بدان جان خواهد داد، باید خبر را در قالب روایتها جان داد؛ درحالیکه انبوه اخبار، کاربست روایت را ندارند.