صفحات
شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱
برداشت اول - شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱ - صفحه ۲۴۲

طرح مسئلۀ حفظ و بازیابی انسجام اجتماعی در جامعۀ ایرانی

بازیابی امر ملی

چرا دولت باید به دنبال بازیابی «امر ملی» در ایران باشد؟

سیدحسین شهرستانی /
عضو هیئت‏علمی پژوهشکدۀ فرهنگ و هنر اسلامی

 

انقلاب اسلامی، خود لحظۀ تجدید و بازیابی انسجام اجتماعی در سایۀ حل‏وفصل بحران هویت در ایران است. بحرانی که با مواجهۀ ایرانیان با تمدن غرب مدرن در عهد قاجار به‏تدریج در تاروپود و ذهن و زبان و جهان ایرانی رسوخ کرده بود. جامعه‏شناسان ایرانی غالباً بدون در نظر گرفتن حقیقت ژرف و فراگیر انقلاب اسلامی، روایت بحران هویت ایرانیان را به‏نحو یکدست و یکنواخت و بدون رهیابی به نقطۀ امید به رهایی روایت می‏کنند. حال آنکه واقعۀ انقلاب اسلامی به‏لحاظ جامعه‏شناختی ممکن نمی‏بود مگر آنکه بحران هویت و ازهم‏گسیختگی ذهنی و عینی جامعۀ ایرانی دست‏کم به نقطۀ حل‏وفصل نزدیک شده باشد؛ چراکه وقوع انقلاب به‏خودی‏خود در هر جامعه‏ای مستلزم بالاترین و عمیق‏ترین درجۀ هم‏بستگی اجتماعی میان مردم یک سرزمین یا یک واحد ملی است. حال اگر گسترۀ بی‏نظیر انقلاب اسلامی ایران را در نظر بگیریم، که به شهادت اندیشمندان بزرگی چون فوکو با هیچ‏یک از انقلابات عصر مدرن قیاس‏پذیر نیست، این واقعیت بیشتر خود را نمایان می‏کند.
روشنفکران ایرانی و جامعه‏شناسان وطنی غالباً این واقعۀ عظیم را در معادلات و ملاحظات و آرای خود لحاظ نمی‏کنند و به شکلی یکنواخت بحران هویت ملی و انسجام اجتماعی در ایران معاصر را درباب شرایط پیش و پس از انقلاب روایت می‏کنند. پس باید دانست که انقلاب اسلامی نقطۀ بازیابی افق تازه برای تجدید حیات جامعۀ ایرانی و بازسازی انسجام اجتماعی و نظم هنجاری در ایران معاصر است.
مسئله‏ای که امروز پیش روی ماست، سست شدن پایه‏های نظمی است که از پس تحول انقلاب به وجود آمده بود. بحران انسجام اجتماعی و هویت ملی امروزه بیشتر محصول تزلزل در ارکان و بنیان‏های ذهنی، عینی و وجودی طرح انقلاب اسلامی برای تعریف و تقویم «ملت ایران» و دولت آن است. این صورت مسئله در عین آنکه چشم بر بحران نمی‏بندد، نحوۀ طرح آن را متفاوت از شیوه و روش روشنفکران و جامعه‏شناسان استعمارزدۀ متعارف قلمداد می‏کند. تفاوت مهم در اینجا آن است که در نظر ما حل‏وفصل بحران در گرو رجوع به لحظۀ انقلاب و میثاق و قرار ملی محکمی است که در آن لحظه ممکن شد.
در افقی فراملی نیز می‏توان وضعیت را بازشناسی کرد: در اینجا نیز به‏اختصار بیان می‏گردد که برخلاف نظر روشنفکران غرب‏گرا، مسئلۀ جامعۀ ایرانی صرفاً دستیابی به امر ملی نیست؛ بلکه حفظ و مراقبت آن از گزند مخاطرات است. گرچه ما این مخاطرات را در شرایط حاضر جدی و عمیق و وسیع ارزیابی می‏کنیم؛ توضیح آنکه، ایران دست‏کم در منطقۀ غرب آسیا تنها سرزمینی است که واجد ایدۀ قدرتمند و ریشه‏داری از «امر ملی» است. در ادعایی بزرگ‏تر باید گفت ایران یکی از ارکان تاریخی و تمدنی ظهور مفهوم دولت ملی در سپهر سیاست جهانی است که تفصیل این سخن در گنجایش این مقال نیست.
ایرانیان از اواسط عهد قاجار به‏طور جدی با مسئله تأسیس دولت ملی مدرن مواجه بوده و آن را تعقیب کرده‏اند. آن‏ها این دولت‏ملت نوین را بر پایه‏های دعوی کهن «ایرانشهر» بر پای کردند. هویتی فراقومی که اقوام و مذاهب و بوم‏های گوناگون را طی قرن‏های متمادی ذیل مفهوم واحدی به نام «ایران» گرد آورده بود. حماسۀ ملی ایرانیان، شاهنامۀ فردوسی، گواه این ایدۀ سیاسی در طول تاریخ است.
در این فرایند تاریخی انقلاب اسلامی نقطۀ عطف مهمی است که باید آن را نتیجۀ یک تکاپوی تاریخی دست‏کم هزارساله - از زمان سرایش شاهنامه تا عصر حاضر – دانست. تکاپویی که در متن آن ایرانیان توانستند میان هویت ملی و هویت اسلامی به آمیزه یا سنتزی پویا و قدرتمند و کارآمد دست یابند. این در حالی است که ملل منطقۀ ما غالباً هنوز درگیر تأسیس ملت و دستیابی به امر ملی هستند. به عراق، افغانستان، لبنان و پاکستان بنگرید.
بنابراین در قیاس با ملل همجوار مسئلۀ ما نه تأسیس امر ملی که حفظ و بازیابی آن است. گرچه این امر خود بسیار خطیر و دشوار می‏نماید، آن‏هم در شرایطی که در سراسر جهان به‏ویژه در منطقۀ ما هویت‏های خُرد فروملی علم دعوی برافراشته‏اند و نظام قدرت جهانی و نظم سرمایه‏داری متأخر نیز پشتوانۀ قدرتمند آن‏ها چه به‏لحاظ فرهنگی و رسانه‏ای، چه به‏لحاظ سیاسی و اقتصادی است.
بنا بر آنچه گفته آمد مسئلۀ مهم و بلکه مهم‏ترین مسئلۀ کنونی سیاست و نظام قدرت در ایران، حفظ و بازیابی طرح هویت ملی و بنیان‏های انسجام اجتماعی در جامعۀ ایرانی بر پایۀ سنت‏ها و مواریث و تجارب کهن تاریخی و بنیادهای ذهنی و عینی و وجودی انقلاب اسلامی است. این امر مشخصاً دستورکار مهم سیاست در ایران است و همزمان پیشنهادی از سوی نهاد سیاست به نهاد علم. دانشگاه ایرانی و به‏خصوص علوم انسانی در ایران زمانی کارآمد و پویا خواهد بود که مقدمات طرح و پاسخ به این پرسش را فراهم کند.
همه می‏دانیم که این امر نه در نهاد سیاست و نه در نهاد علم به‏طور جدی و هم‏افزا پیگیری نمی‏شود. شاید یکی از زمینه‏های دستیابی به این مهم به میدان آمدن نهاد واسط میان سیاست و دانش باشد. مرکز بررسی‏های راهبردی ریاست جمهوری احتمالاً مهم‏ترین نقطه‏ای است که می‏تواند این طرح مسئله را در میانۀ دو نهاد دولت و دانشگاه تعقیب کند.
مراحل مهم و ابعاد اساسی طرح و تعقیب مسئلۀ انسجام اجتماعی در ایران معاصر می‏تواند چنین باشد:
شناخت پایه‏های کهن تاریخی انسجام اجتماعی و هویت ملی ایرانیان چه در ساحت معنایی و چه در عرصۀ ساختاری و تأمل و تدبیر در بازیابی و بازشناسی مابازاءهای معاصر آن.
مشخصاً زبان فارسی و در مرحلۀ بعد ادبیات فارسی، رکن تقویم هویت فراقومی و فراگیر ایرانیان است. تحکیم پایه‏های زبان فارسی در چهار ساحت زبان اداری، زبان علمی، زبان فاخر ادبی و زبان روزمره از ضرورت‏های اساسی است. مسئلۀ نسبت زبان‏ها و گویش‏های محلی با زبان ملی نیز مسئلۀ اساسی است که به پژوهش و سپس سیاست‏گذاری نیازمند است.
فرهنگ جوانمردی، آیین فتوت و روحیۀ پهلوانی یکی از عناصر مهم فرهنگ عمومی و شاید مهم‏ترین خصیصۀ فرهنگ عمومی در ایران در طول دوران‏های متمادی بوده است. همین عنصر فرهنگی را می‏توان از عوامل فرهنگی توفیق انقلاب اسلامی چه در مرحلۀ حدوث و چه در مرحلۀ بقا و عبور از گردنه‏های خطیر چون جنگ تحمیلی دانست. پرسش آن است که چگونه می‏توان این خصیصۀ فرهنگی را تجدید و بازیابی کرد؟ نهاد سیاست در ایران چگونه می‏تواند نمایندۀ روحیات جوانمردی و فتوت باشد؟ سیاست‏مرد ایرانی و مشخصاً رئیس‏جمهور چگونه می‏تواند بی‏آنکه تکلف و تصنعی در کار آورد این خصلت‏ها را نمایندگی کند؟
بازاندیشی در گفتار سیاسی جمهوری اسلامی دربارۀ «هویت ملی ایرانیان» و انگارۀ او در تعریف «ملت ایران» از دیگر ابعاد حل مسئلۀ انسجام اجتماعی در ایران است. جریان‏های سیاسی ایران معاصر هر کدام به یکی از عناصر اصلی حیات فرهنگی ایرانیان تکیه کردند. به‏طور خاص رژیم پهلوی، هویت ملی آن‏هم با قرائت باستان‏گرایانه را محور تعریف ملت ایران قرار داد. نادیده گرفتن یا به رسمیت نشناختن ماهیت اسلامی فرهنگ ایرانی در گفتار سیاسی شاید مهم‏ترین عامل سقوط رژیم پهلوی بود. پس از انقلاب عمدتاً هویت اسلامی و تعلق به «امت اسلامی» ایدۀ مرکزی گفتار رسمی در تعریف ملت ایران شد. امروزه بسیاری از ایرانیان - چه خود را مسلمان بدانند یا ندانند - خود را ذیل مفهوم «امت اسلامی» تعریف نمی‏کنند یا لااقل این مفهوم برای هویت‏یابی ایشان کافی و بسنده نیست؛ لذا بخشی از جامعه از مدار گفت‏وگو با حاکمیت بیرون افتاده و خود را محروم از مشارکت حقیقی در پهنۀ سیاست قلمداد کرده است و در این مسیر احساس هم‏سرنوشتی ملی خود را از دست می‏دهد.
نظام سیاسی جمهوری اسلامی باید بار دیگر در ساحت گفتمانی به تلفیق کارآمد امر ملی و امر اسلامی بیندیشد و براساس این بازاندیشی سازوکارهای تبلیغی و رتوریک سیاسی و حتی در مواردی روندهای حقوقی و قانونی و نظام اولویت‏گذاری خود را بازتعریف کند. گرچه در افق رهبری نظام، به‏ویژه در سی سال زعامت آیت‏الله خامنه‏ای پایه‏های مهم این امر نهاده شده است.
شناخت علل ساختاری و عینی تضعیف انسجام اجتماعی و مهار آن نیز از دیگر مؤلفه‏های ضروری است. مواجهۀ دولت‏های بعد از جنگ با طرح‏های توسعۀ خود ضربه‏های سهمناکی به ریشه‏ها و پایه‏های ارزشی و فرهنگی انقلاب اسلامی وارد آورده‏اند. به‏طور خاص شهرسازی و توسعۀ زیرساخت‏های شهری و تأسیسات صنعتی پس از انقلاب، درست در مقابل بسط هویت منسجم ملی، دینی و انقلابی بوده است. به‏طور کلی بی‏توجهی به امر زیست‏بوم چه از حیث طبیعی و زیست‏محیطی و چه از حیث فرهنگی مشکلۀ اساسی سیستم‏های توسعه در ایران بوده است.
در این عرصه محورهای مهم و اساسی برای مطالعه و سپس برنامه‏ریزی وجود دارد که البته تحقق این امر منوط است به تصمیم و ارادۀ ملی در دولت و بلکه کل حاکمیت. اینکه ما تولید مسکن و شهرسازی را صرفاً ذیل اقتصاد - آن‏هم درکی عقب‏مانده و تک‏ساحتی از علم اقتصاد - تعریف نکنیم، خود بخشی از مسیر حل بحران است. تشکیل کمیسیون فرهنگی دولت می‏تواند به‏نحو فرابخشی این امر را دنبال کند.
شناخت و پایش روزآمد شکاف‏های متقاطع و چندلایه‏ای که جامعۀ ایرانی را از هرسو دستخوش تحول می‏کند: امروزه دیگر نمی‏توان با الگوی تقسیم متعارف جامعه به «وفادار، مخالف و میانه» یا «سفید و سیاه و خاکستری» آن را درک کرد؛ درحالی‏که بخش مهمی از بدنۀ حاکمیت همچنان آشکارا یا ناآشکار با چنین رویکردی با جامعه روبه‏رو می‏شوند. شکاف‏های گوناگون چه در ساحت ارزشی و هویتی چه در عرصۀ نسلی چه در زمینۀ اقتصادی و طبقاتی و چه در حوزۀ قومیتی و زبانی و مذهبی در حال فعال‏تر شدن هستند. این شکاف‏ها گاهی یکدیگر را تشدید و گاهی همدیگر را فرسوده و خنثی می‏کنند.
به نظر می‏رسد الگوی ادارۀ سیاست در ایران باید به‏سمت «مدیریت گوناگونی‏ها» پیش رود. ما دیگر با یک ملت یکپارچه یا امت واحده که آحاد مردمش از یک قبیل و قبیله باشند روبه‏رو نیستم. هویت‏های گوناگون اگر به رسمیت شناخته نشوند، گرایش به واگرایی و مرکزگریزی را دامن می‏زنند. چگونه می‏توان در جهانِ هویت‏های سیال و متکثر از ایدۀ «ملت» و دولت ملی پاسداری کرد؟ این پرسش مهمی است که باید سرفصل تأملات و پژوهش‏های ما باشد.
شناخت و فهم تجارب حکمرانی سایر ملل و تطبیق آن با شرایط ایران خود می‏تواند یکی از مسیرهای مهم پیگیری موضوع باشد.
به‏طور خاص یکی از زمینه‏های مهم و بسترهای اساسی که به این وضع دامن می‏زند، رسانه‏های نوظهور است. رسانه‏های جدید به‏ویژه شبکه‏های اجتماعی بستر خلق هویت‏های سیال و متکثر و هدم مرجعیت‏های ریشه‏دار اجتماعی است. این رسانه‏ها البته درعین‏حال امکان مشارکت عمومی در مسائل ملی و هم‏سخنی ملی ایرانیان و جریان پویای نقد و مطالبه‏گری و نظارت همگانی را فراهم کرده‏اند؛ لذا نمی‏توان صرفاً به چشم تهدید بدان نگریست.
تصحیح نگاه دولت ملی در ایران از بینش امنیتی به بینش اجتماعی از دیگر ابعاد حل مسئله انسجام ملی است. همۀ این تدابیر زمانی به کار می‏آید و محقق می‏شود که حکمرانان ما بخواهند به مسائل جامعۀ ایران آن‏چنان که هست نظر کنند و درصدد رفع ریشه‏های بحران برآیند.
تا زمانی که سیاستمداران و مدیران ما بحران‏ها را صرفاً در لایۀ امنیتی به توطئۀ اجانب نسبت می‏دهند و ریشه‏های درونی توفیق این توطئه‏ها را نمی‏بینند، کار به سامان نخواهد رسید.
طرح مسئلۀ آسیب‏های اجتماعی و تأکیدات رهبری در این زمینه نشانۀ مثبتی است از توجه به این ریشه‏های درونی. البته باید بررسید که این امر در مقام تحقق چه سرنوشتی پیدا کرد و فراتر از جابه‏جایی میلیاردی بودجه‏ها چه عوایدی به بار آورد؟ در کل روایت تجارب دولت در مواجهه با مسائل اجتماعی و فرهنگی، چه تجارب موفق و چه ناموفق، خود سرفصل مهمی از کلیت کار است.
برای تحقق این امور تشکیل گروه‏های اندیشکده‏ای در حوزۀ فرهنگ و علوم انسانی که آزاد از مناسبات نهادی و دیوان‏سالارانۀ نهاد دولت و دانشگاه باشند، ضروری و کارآمد خواهد بود. مرکز بررسی‏های راهبردی ریاست جمهوری می‏تواند و باید نقطه‏ای باشد که در آن نخبگان فرهنگی و اهالی تخصص‏های گوناگون در این سرزمین با همۀ گرایش‏های ارزشی متفاوت، احساس کنند که می‏توانند از طریق آن با حاکمیت همکاری و گفت‏وگو کنند.

 

جستجو
آرشیو تاریخی