رئیس پژوهشکدۀ نظریهپردازی سیاسی و روابط بینالملل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
جمهوریت نسبتی با عوام جامعه دارد و شکل جدید حکومت اقلیت خواص بر اکثریت عوام را که با نام ملت صورت میگیرد، جمهوری مینامند؛ اما به نظر میرسد که نقش عمیقتری برای عوام جامعه در نظام جمهوری اسلامی وجود دارد. مفهوم عوام که در لسان قرآن کریم با تعبیر «امّیّون» بهکار رفته است در مورد عوام یهود در آیۀ 78 سورۀ بقره مورد مذمت قرار میگیرد؛ اما برعکس در مورد عوام پس از ظهور اسلام در آیۀ دوم سورۀ جمعه مدح میشود. توجیه این تفاوت را میتوان در حدیث امامصادق(ع) به نقل از امامحسن عسگری(ع) که در احتجاج شیخ طبرسی نقل شده، ملاحظه نمود. عوام یهود با وجود اطلاعشان نسبت به فسق علمای خود، از آنها تبعیت میکردند اما با بعثت پیامبر گرامی اسلام، اتفاقی در عوام جامعه شکل گرفت که در امّیّون یهود وجود نداشت. اسلام توانست قدرت قضاوت و قیام دینی را در عوام جامعه ایجاد کند. آن چیزی که در مأموریت رسول گرامی اسلام به «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ» تعبیر شده است.
در سورۀ جمعه پیامبر اسلام را از «الْأُمِّیین» میشمارد و شاید تعبیر «الْأُمِّی» برای پیامبر اسلام هم اشاره به این اتفاق مهم داشته باشد که قرار بود تودههای مردم بهواسطه پیامبر اسلام، قدرت قضاوت و هویت و شخصیت پیدا کنند. بهتعبیری قیام لله که هویتساز است؛ بهعهدۀ عوام جامعه گذاشته شده است که مبنای مردمسالاری دینی میباشد. امّیّون و عوام مخیّر هستند که یا مثل عوام یهود از علمای فاسد تبعیت کنند یا اینکه با روحیۀ انقلابی، به دنبال علمای صالح و تشکیل حکومت دینی باشند. در ذیل آیۀ «وَمِنْهُمْ أُمِّیونَ لَا یعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِی وَإِنْ هُمْ إِلَّا یظُنُّونَ» (بقره: 78) آمده است كه امامصادق(ع) فرمودند «وَ اُضْطُرُّوا بِمَعَارِفِ قُلُوبِهِمْ»؛ به حکم فطرت الهی که در سرشت هر کس قرار داده شده است، میدانستند که هر کس که چنین اعمالی داشته باشد نباید قول او را پیروی کرد و نباید قول خدا و پیغمبران خدا را از زبان او قبول کرد. بعد فرمودند: و اما هر یک از فقها صائن نفس، حافظ دین، مخالف هوا و مطیع امر مولایش باشد؛ بر عوام است که از او تقلید كنند. لاجرم آن افرادی که خدا از قلب آنها آگاه است که آنها قصدی ندارند جز اینکه دین خود را حفظ کنند و اطاعت ولی خدا را ترک نکنند، خدا این افراد را دست این علمای متقلب کافر باقی نمیگذارد و بیرون میآورد. و مؤمنی را میگذارد تا آنها را از اینها بیرون بکشد و راه صواب را به آنها تعلیم کند. آن وقت خداوند آن عوام را هم موفقش میکند تا از اینها حرف بشنود. پس خداوند برای آن مؤمن خیر دنیا و آخرت را جمع میکند و هر کسی که او را میخواهد گمراه کند لعن دنیا و آخرت بر او جمع کند.
به این ترتیب اسلام به امّیّون موضوعیت داد و آنها را حاملان دین قرار داد. نفس تقلید عوام از خواص را باید طبیعی دانست. اما اینکه تقلید عوام منحصر و محدود به شرایط مهمی باشد که تشخیص آنها هم به عهدۀ خود عوام باشد، انقلاب مهم تاریخی است. پیدا شدن قدرت قضاوت در تاریخ زندگی سیاسی مسلمانان، از مهمترین دستاوردهای اسلامی است و تفاوت جامعه اسلامی را در مقایسه با جوامع غربی نمایان میسازد؛ اگرچه در همۀ جا افراد قدرتمند حکومت میکنند اما در بین مسلمانان قدرت قضاوت وجود دارد؛ درحالیکه در جوامع مسیحی چنین قدرتی کموبیش از بین رفته است و ملاک خوب و بد مشخص نیست. قدرت قضاوت مردم مهمترین تکیهگاه قدرت معنوی اسلام است. نظریۀ قدرت اسلامی در پی این است که قدرت قضاوت در مردم وجود داشته باشد و از بین نرود. شیخ فضلالله نوری(ره) در دوران مشروطیت به شهادت میرسد و رضاخان بهظاهر به قدرت میرسد ولی این شهادت برای مردم قدرت قضاوت ایجاد میکند. مردم به جهت شهادت شیخ فضلالله(ره) عملکرد دستگاه حکومت را مورد قضاوت قرار میدهند. اکنون هم یکی از اثرات مهم خون شهدا همین است که قدرت قضاوت در مردم ایجاد کرده است. هر فسادی هم در جامعه وجود داشته باشد؛ وجود قدرت قضاوت و قیام لله، زندگی شایسته را از ناشایست جدا میکند. ملاکی به مردم میدهد به گونهای که فساد در تحت هیچ شرایطی نمیتواند برای مردم خوب جلوه کند و بهعنوان ارزش تلقی شود.
«سکولاریزم» هم مربوط به فرضی دانستن این قیام و عمومی شدن ایمان دینی میباشد و ارتباطی با اصل قیام، انقلاب و ولایت فقیه که رهبری قیام است، ندارد. جامعهای که قیام کند؛ نیازمند رهبری میشود. تشکیل حکومت اسلامی از مسیر آگاهیبخشی به مردم، بیداری اسلامی و سپس اراده و قیام عمومی میسر میگردد. اخلاق و سیاست با قیام محقق میشود و جوهر جوامع در قیام کردن آنها است. این قیام با بهرهگیری از نیروی تخیل ممکن میشود و زمینه تحقق فضائل و نیل به سعادت را در پرتو حکومت فراهم میآورد. جمهوریت و حکومتهای ملی هم مبتنی بر قیام و قدرت قضاوت مردم هست.
به هر حال در اسلام، دولت را امّیّون درست میکنند. دولت اسلامی، ظهور قدرت مردمی است و عمومی شدن قدرت حکومتی را نشان میدهد. قدرت دولتی در همه ساحتهای زندگی، عمومی میشود. دولت و حکمرانی در نگاه اسلامی، عمومی شده است و همه مردم میتوانند خود را سهیم در این حکمرانی تلقی کنند. لذا امر سیاسی لاجرم تدریجی خواهد بود. دولت اسلامی و دولت کارآمد، مثل تاج سلطنت است که همگان روی سر میگذارند و یکی از ویژگیهای دولت کارآمد، عمومی شدنِ حس دولتی است. حکومت در بطن جامعه و در درون مردمان منتشر و بهتعبیری عمومی و همگانی میباشد. حتی اینکه امام راحل، شرط مرجعیت را از رهبری برداشتند و فقاهت را برای آن کافی دانستند نوعی عمومی کردن امکان رهبر شدن و باعث تداوم آن بود.
در ادبیات اسلامی، دولت و مردم، جدا از هم و در حالت معامله با هم تلقی نمیشوند که دولت مثل یک کارگر در ازای پول خدمت کند. این فرهنگ، بهمرور دولت را ناکارآمد میکند. دولت اسلامی در شرایط معامله با مردم قرار ندارد. کارآمدی وقتی است که دیواری بین دولت و مردم کشیده نشود. وقتی این دیوار برداشته شود، عمومی شدن دولت اتفاق می افتد. آن چیزی که تخیّل دولت اسلامی را به وجود میآورد، عبارت از برداشته شدن دیوار بین مردم و دولت، حل مشکل دیوانسالاری و احساس دخالت مردم در فرایند حکمرانی است.
دولت وجه تشخصیافته یک ملت است که قرار است بار زندگی را بر دوش بکشد و نه اینکه سربار جامعه و دستوپاگیر و مزاحم زندگی مردم باشد. دولت باید با مدیریت، سیاستگذاری، ارائه تسهیلات و رفع موانع مشکلات را تبیین کند تا خود مردم آنها را حل کنند. شعار سال 1400 که عبارت از پشتیبانی و مانعزدایی از تولید بود باید در همۀ عرصههای فعالیت دولتی تسری یابد و فلسفه دولت اسلامی تلقی شود. مردمی بودن مدیریت را نه تنها در مشارکت دادن مردم، بلکه باید در تعلق مدیریت به آنها دانست. کارگزاران هم باید نقش خود را در رفع موانع و ارائه تسهیلات جستوجو کنند. در دولت اسلامی، مردم خودشان مسائل زندگی خود مانند اقتصاد، مسکن، اشتغال، فرهنگ و همه اینها را اداره میکنند. دولت وظیفه نظارت دارد و افقهای جدید زندگی را میگشاید. دولت، سخنگوی توانمندیها، مشکلات و فعالیتهای جامعه است. اسلامی، جهادی، بسیجی و مردمی بودن از مشخصات اصلی نظام مدیریت انقلابی است که دولت مبارز و دولت مقاومت هم خواهد بود. مدیریت بسیجی و جهادی به معنی پرکاری، تدبیر، کار شبانهروزی و پیگیری امور است که به سبکبال، کمهزینه و کارآمد بودن دولت منجر میشود. رفتار عادلانه کارگزاران و رابطه محبتآمیز بین آنها و مردم، از نشانههای مدیریت اسلامی است. دولت راه را برای شکلگیری تمدن نوین اسلامی باز میکند. کارآمدی دولت آن است که حفظ آبروی هویت ملی کند و پیام آن را به جامعۀ جهانی بهدرستی برساند. دولت باید بتواند عزت ملی را با رعایت نزاکت سیاسی در عرصۀ بینالمللی به نمایش بگذارد و همکاریهای مناسب با دیگر دولتها داشته باشد.
عمومیسازی کارهای دولتی باعث میشود که همه مردم خود را مسئول امنیت بدانند و اینکه خودشان اگر جنگی پیش آمد باید بجنگند. یک نامزد انتخابات ریاست جمهوری میگوید من سایه جنگ را برمیدارم یا امنیت را ایجاد میکنم. در صورتی که هیچ دولتی نمیتواند سایه جنگ را از سر یک ملت برطرف کند؛ بلکه ملتها هستند که به جنگ میرسند یا جنگ را تمام میکنند. امنیت، امری درونزا است. امنیت وجود دارد و دولت، وجود امنیت را نشان میدهد. امنیت از درون جامعه نشئت میگیرد. امام خمینی در اوایل انقلاب که تحرکات منافقین زیاد شده بود، خطاب به مردم میفرمایند که «همه شما عضو سازمان اطلاعات هستید». دیدگاه ثنوی، نقش دولت را به صورت واقعیتی جدا از مردم میبیند. بین دولت و مردم، دوگانگی وجود دارد و دولت، واقعیتی جدا از جامعه و مردم دارد که در یک بدهبستان تجاری، تأمین امنیت می کند. در دیگر عرصههای خدمترسانی دولتی همچنین بینشی وجود دارد. اما در نگاه توحیدی، وجود شهر، مدینه و اجتماع سیاسی است که امنیت را تأمین کند. تأمینکنندۀ اصلی امنیت، جامعه، فرهنگ، هویت و شخصیتی است که در جامعه وجود دارد.
با این تبیین دولت اسلامی باید گفت که هر چند انقلاب اسلامی با به صحنه آمدن تودههای عوام جامعه شکل گرفت اما دولت اسلامی و کارآمد، هنوز در جامعه ما شکل نگرفته است. روی کار آمدن دولت موقت و سپردن کارها به دست لیبرالها که امام راحل آن را اشتباه مهمی دانستند انرژی انقلابی مردم را ضایع و خسارتهای بزرگی را تحمیل نمود. چهل سال اول انقلاب تبدیل به عرصۀ مبارزهای شد که مردم و جریان انقلابی برای بازیافتن نقش تاریخی خود در ادارۀ جامعه داشته باشند. نگاهی به انتخابات 28خرداد1400 نشان میدهد که مردم ما در شروع گام دوم انقلاب اسلامی و پس از چهلواندی سال تجربۀ مردمسالاری دینی مصمم هستند تا روال جدیدی را در نظام مدیریت اجرایی کشور رقم زنند. رشد سیاسی و اعتقادی مردم توأم با پیچیدگیهای زندگی در ابعاد گوناگون آن، مردم را به تأمل در کارآمدی دستگاه دیوانسالاری وسیع کشور واداشته است. مردم نقش خود را علاوه بر انتخاب اصلح در پیدا کردن عزم و اراده برای حل مشکلات جامعه و تشکیل دولت و نظام مدیریت مردمی جستوجو میکردند که برای این مهم آقای رئیسی را بهعنوان جلودار خود انتخاب نمودند. درکی که جامعه ما از ایشان حتی پیش از انتخابات پیدا کرده بود، نوید تحول بزرگی در عرصۀ مدیریت اجرایی کشور را میداد که میتوان از آن به دوران جدیدی از جمهوریت در نظام اسلامی ایران تعبیر کرد.