عضو هیئتعلمی دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
در ادبیات رشتۀ روابط بینالملل و بهویژه در حوزه سیاست خارجی دیپلماسی، فنی است برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی که البته با ابتنای بر معیارهای مختلفی همچون نوع و شیوه اجرا (آشکار و پنهان)، حوزههای موضوعی (اقتصادی، عمومی، رسمی، اطلاعاتی، ورزشی، سیاسی، فرهنگی و...)، و نیز عاملان و کارگزاران آن (رسمی، غیررسمی) به دستههای مختلفی قابل تفکیک و شناسایی است. در این میان دیپلماسی علمی بهعنوان شاخصی از قدرت نرم کشورها، به کاربرد علم برای پیشبرد اهداف دیپلماسی و البته به نقش دیپلماسی برای پیشبرد علم اطلاق میشود. آنچه که به دیپلماسی علمی و ضرورت توجه به آن اهمیت و جایگاه ویژه میبخشد، نقشی است که بهعنوان یکی از چهار معیار اصلی در نظام رتبهبندی دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی معتبر بینالمللی برای سنجش جایگاه علمی کشورها ایفا میکند. تصویر زیر این معیارها را در نظام رتبهبندی جهان اسلام نشان میدهد:
در سالهای اخیر همزمان با هدایت و سکانداری رهبر انقلاب اسلامی در اولویتبخشی به علم برای ارتقای ساخت داخلی قدرت و کسب استقلال و عزت بینالمللی، مباحث متعددی در خصوص ارتقای جایگاه علمی کشور و معیارهای سنجش آن از منظرهای مختلف مطرح شده است که بخشی از آن مباحث در حوزۀ همکاریها و فعالیتهای علمی دانشگاههای کشور در سطح بینالمللی و به موضوع دیپلماسی علمی مرتبط است. فلسفۀ وجودی و معنای دیپلماسی علمی، رویکردها و برداشتهای مختلف از چیستی دیپلماسی علمی، رابطۀ میان دیپلماسی علمی و مرجعیت علمی، نسبت میان استانداردهای بینالمللی و دیپلماسی علمی در نگاه بومی، نقشه راه دیپلماسی علمی و سازوکارهای اجرایی آن، محذورات و موانع تحقق دیپلماسی علمی در جمهوری اسلامی ایران و موضوعاتی از این دست، ازجمله مباحث مرتبط با دیپلماسی علمی است. با وجود این، آنچه که در این مقاله به اختصار به آن خواهم پرداخت، ورود به این بحث از زاویه و لایهای گفتمانی (فراتر از سطح لیتانی و لایههای علّی) است.
ضرورت اصلی برای ورود به این بحث از زاویۀ گفتمانی، توجه به امکانپذیری و تحققبخشیِ دیپلماسی علمی و بهعبارتی، تلفیق بحث نظری با نگاه کاربردی است؛ چه اینکه از سالهای گذشته همزمان با طرح مسئلۀ بینالمللی شدن دانشگاهها و اهمیت ارتقای جایگاه علمی دانشگاههای کشور، دستورکارهای مختلف و سازوکارهای متعددی موردتوجه مسئولان قرار گرفته است که شاید یکی از برجستهترین آن تولید نظام رتبهبندی علمی دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی جهان اسلام مبتنی بر سیاستهای کلان علم و فناوری ابلاغی توسط مقام معظم رهبری در سال 1393 باشد؛ لیکن ارزیابی از روند شکلگرفته و نتایج حاصل به طرح این پرسش کلیدی منجر میشود که چرا با وجود تصریح بر چنین سیاستهایی، و نیز ورود به سازوکارهای اجرایی نظیر تدوین نظام رتبهبندی و حتی بهبود بسیاری از شاخصهای مبتنی بر استانداردهای جاافتاده، نتایج ایجادشده به اهداف موردانتظارِ رضایتبخش معطوف نیست و در رابطۀ میان شاخصهای محققشده با اهداف عالیه بهویژه در حوزۀ فعالیتهای بینالمللی دانشگاهها، بهعنوان شاخص برجستۀ دیپلماسی علمی، به تناقض دچار شدهایم؟ فرضیۀ ما در پاسخ به این پرسش، به ناکوک بودن سازوکارها و دستورکارها در متن فهم متفاوت از چیستی و چرایی چنین دستورکارهایی در میان متولیان امر در نهادهای مختلف، اعم از دانشگاهی و غیردانشگاهی، نهفته است؛ درحالیکه مسئولان وزارت عتف و دانشگاهها، لازمۀ ارتقای جایگاه علمی و کسب رتبهبندی مناسب را تحقق برخی شاخصهای استاندارد و معمول در نظام رتبهبندی جهان اسلام و نیز نظامات معتبر بینالمللی میدانند، تفکر حاکم و رویکردهای جاافتاده در برخی نهادهای ذیربط که با استناد به شواهد متعدد دغدغههای خاص خود را پیگیری میکنند، معطوف به ابهام در نسبت میان ارتقای جایگاه علمی و بهطور خاص افزایش همکاریهای بینالمللی با اهداف کلان موردانتظار است؛ لذا مانع از پیشبرد بسیاری از دستورکارهای ناشی از تفوق ملاحظات جانبی میشوند. ریشۀ این تعارضِ نگاه به ناهمسانی شناختی میان دستگاههای ذیربط و ناهماهنگی میان آنها در پیشبرد سیاستهای مذکور برمیگردد؛ بنابراین هم در میزان اثربخشی و فایدهمندی شاخصهای مذکور برای تحقق اهداف موردانتظار در متن گفتمان انقلابی تردید وجود دارد، هم در اجرای سیاستها در پیشبرد دیپلماسی علمی مبتنی بر این شاخصها میان نهادهای حاکمیتی با دانشگاهها ناهمسویی و تعارض وجود دارد. به بیانی دقیقتر، درحالیکه در گفتمان رایج در سطح متولیان دانشگاهی، زبان علم بهعنوان زبانی جهانشمول شناخته میشود که دستیابی به شاخصهای آن فینفسه محققکنندۀ هدف است، در متن گفتمان مسلط بر کشور، اهداف گفتمانی اصالت دارند که در بسیاری از شاخصها تعارضی با شاخصهای بینالمللی علم ندارد؛ اما لزوماً تن دادن به آن شاخصها همسو و همساز با اصول، آرمانها و اهداف نیست.
علم در گفتمان دانشگاهیان، زبانی بینالمللی محسوب میشود که از هرگونه تعصبات به دور است. در این دیدگاه، جذابیتهای فراوانی در علم وجود دارد که سبب میشود دیپلماسی بهدنبال به خدمت گرفتن آن باشد. از جملۀ این جذابیتها میتوان به قدرتزایی، تولید ثروت، پیشران توسعه و اعتبار بینالمللی اشاره کرد. با وجود این، آنچه که با دیپلماسی علمی و بهویژه در نظامات رتبهبندی دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی عجین شده است، بینالمللیسازی دانشگاه است که با شاخص همکاریهای بینالمللی و زیرشاخصهای خاص آن اندازهگیری میشود. البته معیارهای مندرج در نظامات رتبهبندی تفکیکپذیر و جزیرهای نیستند و علاوه بر اینکه از وزن متفاوتی برخوردارند، بر یکدیگر نیز اثر میگذارند؛ برای نمونه مشارکت علمی بینالمللی موجب افزایش تعداد استنادها میگردد؛ لذا بر مرجعیت علمی اثرگذار است. میزان مرجعیت علمی به مفهوم میزان استفاده از علم دانشگاه در شبکۀ علم بینالملل مرتبط است. از طرف دیگر، اینگونه تصور میشود که ارتقای شاخص مرجعیت علمی، زمینه را برای همکاریهای بینالمللی و دیپلماسی علمی مهیا میسازد.
بههرحال در متن چنین ساختاری هنگامی که از دیپلماسی علمی و بهتبع بینالمللی شدن دانشگاه بحث میشود، آنچه که بیش از هر چیز برجسته میگردد، همکاریهای علمی در قالب اعزام و جذب دانشجو و استاد به کشورهای خارجی و فرصتهای مطالعاتی است؛ حال آنکه بینالمللی شدن حتی در تعریف رایج بینالمللی و استانداردهای آن مبتنی بر شاخصهای متعددی است. تقلیل بینالمللی شدن به اعزام دانشجو و استاد به خارج از کشور و حتی لعاب بخشیدن به آن در ظرف مشارکت علمی بینالمللی - چنانچه در بستری کلان و همه جانبه از دیپلماسی علمی شکل نگیرد و به هدف مشخص در نظام علمی کشور تبدیل نشود - نهتنها ارتباطی با معنای گفتمانی دیپلماسی علمی ندارد، بلکه فسادزا، هزینهساز و واجد دردسرهای بعدی است.
این در حالی است که در اهداف موردانتظار در متن گفتمان انقلاب اسلامی معطوف به حوزۀ علم و دیپلماسی علمی، فعالیت بینالمللی دانشجویان و دانشگاهها علاوه بر پیگیری هدفِ مرجعیت علمی، بهویژه در پژوهشهای بنیادین و سیاستگذارانه، شامل دو هدف دیگر در ابعاد سلبی و ایجابی یا تدافعی و تهاجمی نیز هست. هدف موردانتظار در بُعد سلبی و دفاعی معطوف به مقابله با جنگ شناختی دشمن از طریق ایجاد شناخت و روشنگری در قشر فرهیختۀ خارجی و جذب او برای دفاع از آرمانها و نظام ارزشی انقلاب و رویکردهای جمهوری اسلامی ایران است. از طرفی دیگر، هدف موردانتظار در بُعد ایجابی معطوف به برداشتی موسع و عمیق از صدور انقلاب است که مقصود از آن شکلدهی به هستههای مقاومت علمی در میان دانشجویان عدالتخواه در برابر استکبار و صهیونیسم و در مسیر زمینهسازی برای ظهور است. تأکید رهبر انقلاب دربارۀ فعالیت بینالمللی دانشجویان نیز، اگرچه نافی ارتقای علمی مبتنی بر شاخصهای رتبهبندی نیست، معطوف به هدفهای مذکور است:
«در دنیا گروههای جوان دانشجو و غیردانشجوی زیادی هستند که علیه سیاستهای استکباری، علیه آمریکا، علیه سیاستهای اروپایی و غربی بهشدت مشغول فعالیتاند [...] با اینها اگر بتوانید ارتباط سالم برقرار کنید، دو فایده دارد: فایدۀ اول این است که به آنها نیرو میدهید و کمک میکنید؛ فایدۀ دوم این است که جمهوری اسلامی را به آنها معرفی میکنید [...] این کار شما [...] علاوه بر اینکه معرفی جمهوری اسلامی است، یک سپر دفاعی برای جمهوری اسلامی هم هست؛ چون علیه جمهوری اسلامی، امپراتوری خبری بهشدت فعال است دیگر. این در واقع پاسخ آنهم محسوب میشود» (6اردیبهشت1401).
ایشان در همین رابطه میفرمایند:
«گروههایی تشکیل بشوند و مسائل غزه، مسائل فلسطین، مسئلۀ یمن، مسئلۀ بحرین، مسائل مربوط به مسلمانهای میانمار، مسائل مربوط به مسلمانهای اروپا و حوادثی که در بعضی از کشورها [پیش آمده]؛ مثلاً حوادث پاریس را دنبال و بررسی کنند» (۱خرداد۱۳۹۸).
و در جایی دیگر ناظر بر هدف ایجابی و تهاجمی مذکور میفرمایند:
جبهۀ واحد ضدصهیونیستی و ضدآمریکایی در سطح دانشجویان جهان اسلام [تشکیل بدهید] […] در فضای مجازی تماس بگیرید […] کمپینهای عمومی دنیای اسلامی تشکیل بدهید علیه تسلط آمریکا، از لحاظ ضدیت با سیاستهای آمریکایی و سیاستهای صهیونیستی. میلیونها عضو وارد این مجموعه بشوند، وارد این جریان فکری بشوند و برایشان خوراک تهیه کنید […] یک جمعیت عظیم دانشجویی در دنیای اسلام به وجود بیاورید» (۱۲تیر۱۳۹۵).
از مجموع بیانات امام و رهبر انقلاب میتوان مهمترین اهداف دیپلماسی علمی را در قالب نمودار زیر خلاصه کرد:
1. پیشبرد سیاست خارجی و منافع و امنیت ملی کشور در ابعاد مختلف به عوامل متعددی وابسته است که مهمترین آن میزان قدرت آن کشور در ابعاد سخت و نرم در مقایسه با کشورهای دیگر است و اگر دستیابی به علم و ارتقای جایگاه علمی یک کشور را قدرتآفرین بدانیم، رشد و پیشرفت علمی یک کشور در پیشبرد سیاست خارجی کشورها پیشرانی اثرگذار محسوب خواهد شد.
2. دیپلماسی علمی در متن گفتمانی آن، تعارضی با شاخصهای مورداجماع در نظامات رتبهبندی ندارد؛ اما ابتنای صرف بر آن شاخصها، حتی در صورت ارتقای جایگاه علمی کشور، نهتنها اهداف موردانتظار در برداشت گفتمانی از دیپلماسی علمی را محقق نمیکند، بلکه میتواند منشأ آسیبها و انحرافات بعدی شود. بهبیانی دیگر، همانگونه که نمیشود به رتبهبندی دانشگاهها و نیز شاخصها و استانداردهای علمی بینالمللی برای ارتقای جایگاه علمی و قدرت نرم کشور بیاعتنا بود، توجه صرف به این شاخصها و تنظیم نقشۀ راه فعالیتهای بینالمللی علمی صرفاً مبتنی بر این شاخصها، در حرکت علمی کشور موجب بیتعادلی میشود.
3. در معنای گفتمانی از دیپلماسی علمی، ارتباطات علمی بینالمللی اعم از اعزام و تبادل دانشجو و استاد، فرصت مطالعاتی، همکاریهای مشترک بینالمللی و مانند این، بخشی از پازل جایگاه علمی و دیپلماسی و مرجعیت علمی است؛ لذا بیتوجهی به بخشهای دیگر این پازل و صرفاً تلاش برای افزایش کمّی مبتنی بر این شاخصها، حتماً چنین دستورکاری را از محتوا تهی میسازد. این نقد نهتنها دربارۀ اعزام و ارتباطات میان دانشگاهها موضوعیت دارد، بلکه دربارۀ جذب دانشجویان خارجی در کشور نیز قابل تسری است. باید به این پرسش پاسخ داد که چه میزان از فارغالتحصیلان خارجی دانشگاههای کشور به دیپلماسی علمی کشور و اهداف سیاست خارجی یاری رساندهاند؟ این پرسش اهمیت پازل مورداشاره را برجستهتر میسازد که در صورت ناجور بودن و ناکوک ماندن، چنین دستورکارهایی نقض غرض است؛ هرچند که خود بخشی از پازل و البته اجتناب ناپذیر باشند.
4. در برداشت گفتمانی از دیپلماسی علمی، علاوه بر مرجعیت علمی و ارتقای جایگاه علمی کشور در رتبهبندی جهانی، اهداف دیگری نیز موردانتظار است؛ لذا تدوین نقشۀ راه یا ایجاد سازوکارهای اجرایی دیپلماسی عمومی در وزارت عتف، شورایعالی انقلاب فرهنگی، معاونت علمی ریاستجمهوری و دانشگاههای کشور نمیتواند آنها را نادیده بگیرد. اینکه در تصریحات رهبر انقلاب بر اولویتبخشی فعالیتهای بینالمللی دانشگاهیان با کشورهای همسایهای چون عراق و پاکستان تأکید میشود ، موید عدم توقف دیپلماسی علمی در معنای رایج آن است.
5. هرگونه امضای توافقنامه علمی در حوزههای همکاریهای بینالمللی نظیر اعزام و جذب دانشجو و نیز انجام پروژههای مشترک بینالمللی و نیز تدوین نقشۀ راه دیپلماسی علمی در دانشگاه ها، چنانچه هدفمند و در متن نیاز کلان کشور نباشد و صرفاً بهمنظور افزایش کمّی شاخصها باشد، میتواند نقض غرض باشد؛ ارجاع به توجیهاتی نظیر اینکه گسترش اعطای بورسهای بینالمللی، پذیرش دانشجویان خارجی و اعزم استاد و دانشجو به کشورهای خارجی بهمنزلۀ نوعی معرفی فرهنگ و داشتههای جامعۀ خود به نخبگان کشورهای دیگر است و اینکه روابط دانشگاهی میتواند موجب استحکام روابط سیاسی و اقتصادی میان دولتها شود، از مقولات امکان است و نه تحقق. همۀ این توجیهات در صورتی که مبتنی بر برنامهای دقیق، هدفمند و قابلارزیابی نباشد، شعارهایی است که نهتنها محقق نخواهند شد، بلکه به عکس خود بدل میشوند.
6. با توجه به بازنمایی گفتمانی از دیپلماسی علمی مبتنی بر بیانات امام و رهبری، برنامهریزی و نیز ارزیابی میزان موفقیت کشور در حوزۀ دیپلماسی علمی نه صرفاً مبتنی بر شاخصهای جاافتاده در نظام رتبهبندی بینالمللی یا جهان اسلام، بلکه باید مبتنی بر میزان تحقق اهداف مورد اشاره باشد.
7. آنچه که بیش از همه در معنای گفتمانی از دیپلماسی علمی و در متن گفتمان امام و رهبری قابلاستنتاج است، معطوف به علوم انسانی و اجتماعی است. بدیهی است که تحقق هدفمند چنین اهدافی مستلزم پیشنیازهایی است که از جملۀ آن در اختیار گرفتن کرسیهای نظری در دانشگاههای معتبر جهان، و تمهیدات لازم برای انتشار مقالات اساتید توانمند در حوزههای بومی به زبان مجلات معتبر بینالمللی است. هرگونه هزینه در این زمینه، سرمایهگذاری بلندمدت محسوب میشود و علاوه بر اینکه قابلیت مرجعیت علمی را ارتقا میدهد، زمینه را برای دیپلماسی علمی هدفمند نیز فراهم میسازد.
8. اینکه چرا دیپلماسی علمی در رویکرد سیاست خارجی کشور موضوعیت چندانی نداشته و هیچگاه در اولویت نبوده است، بیش از همه به تفوق نگاه و برداشتی سنتی و خاص از سیاست خارجی مرتبط است. شاید کمتوجهی به دیپلماسی علمی مشابه کمتوجهی به دیپلماسی اقتصادی در همین ساختار است که بعد از چهل سال از پیروزی انقلاب، در چند سال اخیر بحثهایی دربارۀ آن در ساختار و رویکرد وزارت خارجه شکل گرفته است. با وجود این، ورود به این عرصه مستلزم نیازمندیهای حرفهای در وزارت خارجه و ارتباط با دانشگاههای کشور است. در صورت بیتوجهی به این ملزومات، ورود وزارت خارجه به این عرصهها در حد شعار و شکل باقی میماند. همچنان که پیشبرد دیپلماسی اقتصادی به کارشناسان و دیپلماتهای آشنا به این عرصه نیاز دارد، اجرای دیپلماسی علمی و پیگیری آن در واخ یا عتف به کارشناسان آشنا و کاربلد نیازمند است.
9. جمهوری اسلامی ایران میتواند از علم و دستاوردهای علمی خود بهویژه در حوزۀ فناوریهای نوین و پیشرفته که باعث افتخار کشور است، بهمثابۀ محملی برای پیشبرد سیاست خارجی خود با کشورهای همسایه بهرهبرداری کند. انعقاد پروژههای علمی مشترک با کشورهای موردنظر میتواند امکان تسری همکاری به حوزههای دیگر را ممکن سازد.