صفحات
شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱
برداشت اول - شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱ - صفحه ۲۸۰

حیات کوتاه، مرگ بلند

اتصال سیاسی به مطلق

چرا بسیجی شهید روح دوران جدید سیاست ایران است؟

سیدجواد طاهایی /
نویسندۀ کتاب پدیدارشناسی بسیجی شهید

 

مشهور است که لهستانی‏ها در برابر ارتش هیتلر مقاومت جانانه‏ای کرده‏اند یا ملت کم‏شمار فنلاند هیچگاه در طول سال‏های جنگ سرد از سایۀ سنگین شوروی بر بالای سر خود نهراسیده‏اند؛ اما برای ایرانیان عظمت و ماندگاری تجربۀ جنگ تحمیلی در شباهت‏های آن با تجربه‏های جنگی دیگر ملت‏ها قرار ندارد؛ بلکه در تکینگی آن قرار دارد و آن تکینگی، انسان متمایزی است که طی این دفاع روی نمود. انسانی که جسورانه اتصال به مطلق را در زندگی دنیوی‏اش اراده کرده بود و ما اینک، ولو ناخودآگاه، در پرتو آن می‏زییم؛ در پرتو انگارۀ بسیجی شهید، همچون عالی‏ترین نماد شوق اصیل ایرانی برای اتصال سیاسی به مطلق. این انگاره یا تصور، تقدیرگریِ انگارۀ بسیجی شهید در جامعه و سیاست ایران را باعث می‏شود.
رزمندۀ داوطلبِ آرمان‏گرای شهید، انسانِ ویژۀ انقلاب ایران است. او فقط واقعیت نیست، الگویی تحلیلی نیز هست؛ از زمان حال بسی فراتر می‏رود؛ یعنی هم سراسر گذشتۀ ایران را برای ایرانیان معنادار می‏کند و هم آیندۀ کشور را زیر مهمیز تعیین‏کنندگی خود می‏گیرد. فردی دارای امتدادی از ابتدای تاریخ کهن یکتاپرستی در ایران به این‏سو که اینک مقارن با معنای هیدگری دازاین، دارای هر- آن - بودگی است؛ یعنی دارای حضوری در زمانۀ کنونی که گویی همه‏چیز از قبل، پیرامون او و برای او شکل گرفته و در ارتباط با او موجودیت یافته و در خدمت ظهور کنونی او بوده است و اینک اوست و فقط او که تمامیت ایران را برای ما قابل‏درک می‏سازد. او انسانی است که با حیات کوتاه و مرگ بلند خود کارکردی ویژه در زمان حال یافته است: یادآوری انسان آرمانی ایرانی به فرد متعارف ایرانی. به‏تصریح امام خمینی(ره) انسان انقلاب اسلامی از خود انقلاب اسلامی مهم‏تر است.1
شاید ضروری‏ترین ضرورت‏ها در تاریخ جدید کشور آن باشد که باید به عظمت فلسفیِ انسانی که زمانی به ظهور رسیده بود، و سپس به تبلورات آن، اندیشیده شود. مهم‏تر، باید عظمت این انسان را در زمان‏های مختلف به خود یادآور شد. انسانی واقعی که نظر به ارادۀ تعقیبِ آرمان‏های بزرگ، ظرفیتِ آفرینشِ یک انسانیت فلسفی (استعلایی) یا یک انسانِ تحلیلی فوق‏العاده را در خود داشت و همچنان دارد. انسانی که در جوامع فکری کشور ما و جهان به‏طرز غیرعادلانه‏ای در عین لفاظی‏های سیاسی و سخن‏پراکنی‏ها دربارۀ آن و علیه آن، مسکوت مانده است؛ گویی از او زیاد می‏گویند تا درک نشود.
ایدۀ بسیجی شهید عامل تداوم حیات جمهوری اسلامی ایران است و با ضعف آن، دولت جمهوری اسلامی دچار خلأ معنا و سپس زوال می‏شود و به‏هرحال، هیچ عامل دیگری در حد اهمیت آن نیست. تصور جمعی جامعۀ ایرانی از رزمنده‏ای که در مسیر اتصالِ حقیقت آسمانی به واقعیت زمینی شهید شد، تقدیر آیندۀ سیاستِ ایران و بنابراین خودِ ایران را شکل می‏دهد.
با آغاز جنگ تحمیلی و از طریق ظهورِ انسانِ ویژۀ انقلاب اسلامی، قابل‏درک شد که دولت جمهوری اسلامی ظهور معجزه‏گون آرمان‏های مندرج در فرهنگ ایرانی است یا گونه‏ای گذار از فرهنگ به سیاست یا انتقال از تاریخ به زمان حال؛ اما نیروی این انتقال انگارۀ رزمندۀ شهید بود.
انگارۀ رزمندۀ شهید همانا انگارۀ انسان فضیلت‏مند ایرانی است که تاریخ کلی ایران و نظام جمهوری اسلامی را به هم مرتبط و آن‏ها را از طریق هم معنادار می‏سازد؛ یعنی گونه‏ای رابطۀ کوه و آتشفشان - به‏ترتیب - میان آن دو ترسیم می‏کند یا تطابقی با ضرب‏المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست پدید می‏آورد. بسیجی شهید، همچون اکسیری، نشان‏دهنده و آشکارکننده و احیاگر روح جامعۀ ایرانی است و وحدت و اساس آن را آشکار می‏کند.
آنچه گاهی از آن به‏عنوان فلسفۀ دفاع مقدس یاد می‏شود، در ماهیت امر، روایت بنیادگذاری از شهادتِ ایرانیِ آرمانگراست که تصور ما از کلیت ایران را شکل مجدد داد و نهادینه کرد؛ «ما»ی جدیدی خلق شد که به ما نشان می‏دهد «ما»ی قبلی، یعنی ایران قبل از انقلاب، در حقیقتِ خود چه بود یا در اصلِ خود چه هست؛ داستانی است که به ما می‏گوید ما ایرانیان قبلاً در وضعیتی نارس یعنی ناآگاه به تمامیت خویشتن قرار داشتیم؛ روایتی که گذشتۀ ما را بر ما منکشف می‏کند و نیز ما را به تاریخمان پیوند می‏دهد؛ روایتی که جانمایۀ اصلی ایرانی بودن را، محورِ بودنمان را، برای ما آشکار می‏سازد.
ایدۀ رزمندۀ شهید یا فلسفۀ دفاع مقدس، به‏دلیل آنکه هستی سراسری ایران را، محتواهای گذشته و امکانات آیندۀ آن را، انعکاس می‏دهد، چیزی است که به‏جای آنکه با تحولات تغییر کند به برکت تحولات تداوم پیدا می‏کند. به‏طور کلی، هر چیزی که از طریق تغییرات به خود تداوم بخشد همان هویت یا خودِ جمعی است. اما این خودِ جمعی یا هویت جمعی، از همانِ جمعی متفاوت است؛ همان، جلوه‏های متغیر تاریخی و زمانی «خود» است یا تجربیات و حوادثی که «خود» از سر می‏گذراند. بسیجی شهید از تبلورات یا «همان‏»های متعددِ ایرانی سخن نمی‏گوید، او از هویت یا بنیادِ ایرانی‏ بودن سخن می‏گوید. فلسفۀ دفاع مقدس یا انگارۀ رزمندۀ شهید به‏‏دلیل آنکه یک ظهور ریشه‏ای است یا بگوییم ظهوری قیام‏واره و یکباره از درون تاریخ بسیار کهن ایران است، نیرو یا دلیل استمرار را در خود دارد.
در پرتو انگارۀ بسیجی شهید، وحدت جهان ایرانی یا یک‏کاسِگی امر ایرانی و امر دینی آشکار می شود؛ چیزی که همواره وجود داشته و همواره نیز در دویست سال اخیر موضوع بی‏توجهی اصحاب فضایل انتزاعی قرار داشته است.
انگارۀ بسیجی شهید به‏دلیل عمق تاریخی خود نشان‏دهنده و توضیح‏دهندۀ فلسفۀ ایرانیِ حیات یا فلسفۀ تاریخ قوم ایرانی است و به همین دلیل و به طریق اولی، همان ایدۀ بنیادگذار دولت جمهوری اسلامی نیز هست؛ یعنی اینکه به مدد فلسفۀ حیات و مرگ بسیجی شهید، جمهوری اسلامی تاریخ ایران را معنادار می‏کند، نه تاریخِ ایرانِ جمهوری اسلامی را. در واقع، انگارۀ بسیجی شهید، پس از استعلا به‏سوی محتوای تاریخی ایران، یعنی پس از آنکه فحوای تاریخ ایران را آشکار ساخت، از آن موضع، فلسفۀ دولتِ جمهوری اسلامی یا هویت آن را هم می‏سازد؛ یعنی ممکن می‏سازد که چیستی نظام و فلسفۀ تأسیس آن با اتکا بر یک محتوای تاریخی واحد برای ایران، شوق اتصال به ایدۀ مطلق یا به تعبیر عرفانی امام خمینی(ره) «بهار وصل» تبیین شود. به سخن دیگر، هرچند به‏لحاظ زمانی، جنگ تحمیلی پس از تأسیس نظام جمهوری اسلامی رخ داد، اما آرمانگرایی مردمی مندرج در تجربۀ جنگ تحمیلی، در درون خود، حاوی فلسفۀ تأسیس نظام است؛ یعنی در این فلسفه، دلیل تأسیس نظام جمهوری اسلامی و معنی آن و اهداف آن هم نهفته است.
به قول توکویل در کتاب مشهور دموکراسی در آمریکا، دولت‏ها هیچ‏گاه از گهوارۀ خودشان فاصلۀ زیادی نمی‏گیرند و در هر تحول بزرگی به ایده‏‏های بنیادگذارشان رجوع می‏کنند و بدان حساس و متفطن می‏شوند؛ پس ایدۀ بنیادگذار ایده یا روایتی مداوم و مستمر و دارای زندگی، و به همین دلیل دارای قدرت تعیین‏کنندگی و مشروط‏سازی امور به خود است.
تفکر بسیجی، نه به‏عنوان یک نیروی آشکارِ شکل‏دهنده، بلکه به‏منزلۀ یک نیروی پنهان، که هدایت می‏کند و تغییر می‏آفریند، همواره در متن سیاست ایران وجود خواهد داشت. رمز ماندگاری و مهم‏تر از آن، ایجاب‏کنندگیِ قداستِ دفاع از کشور، نه صرفاً دفاع از کشور، در سیاست ایران و در انتخاب‏های مهم سیاسی مردم، چیزی که در انگارۀ بسیجی شهید مضبوط است، در آن است که کارکرد ایدۀ رزمندۀ شهید برای جامعۀ ایرانی در واقع انتقالی از تاریخ حیات فرهنگی در ایران به‏سوی حالیۀ سیاست ایران است. خاطره یا داستان بسیجی شهید روحِ دورانِ جدید سیاست ایران و همزمان، سنگ بنای آن است.
به‏طور کلی در ایران امروز، دانایی بزرگ می‏تواند درک انسان جدیدی باشد که واقعه‏گون در بهمن ۱۳۵۷ آفریده شد؛ انسانی که در متن یک «ارادۀ عمومی» برای اتصال به حقیقت یا حضور در پیشگاه انسان کامل ظاهر شد. نام این ارادۀ عمومی فراگیر را ایدۀ ۵۷ می‏گذاریم. مهم نیست که ما این ارادۀ عمومی دوران‏ساز را اغلب از یاد می‏بریم، این مهم است که براساس آگاهیِ مبناییِ خود، دایر بر عظمت نهفتۀ انقلاب ۵۷، بیندیشیم که با واقعۀ انقلاب ایران چه انسانی پدید آمد و چگونه او، «ما»ی جدید را آفرید. بسیجی در پرتو واقعه (رخداد) درک می‏شود. واقعه در استقلالش از امر تاریخی، از تاریخ مشخص می‏شود؛ محصول شرایط تاریخی نیست و به‏قولی امر نابهنگام است.2
بسیجی نیز در قالب یک درک تاریخی، درکی متعلق به یک زمانه یا شرایط خاص، تعریف نمی‏شود. او در عمل انقلابی و نظامی‏اش تمام نمی‏شود، بلکه از آن آغاز می‏شود.
اگر بسیجی، خاصه هنگامی که به شهادت پیوند می‏خورد، انسان ویژه یا یگانه تجسم‏بخش پیام‏های انقلاب اسلامی باشد، پس او انسانی است که فلسفه یا دلیلِ آغازِ سیاست و اجتماعِ جدید ایران را در خود نهفته دارد؛ ازاین‏رو باید نتیجه گرفت که رمز ماندگاری نظام جمهوری اسلامی و شرط تداوم یا زوال آن، در عقاید، ترجیحات، گسست‏ها، پیوست‏ها و خلاصه در زندگی و مرگ همین انسانِ نوعی، انسان تراز نوین انقلاب اسلامی، نهفته است.
از آثار عینی و نتایج سیاسی این انسانِ آرمانیِ ایرانی، این اراده‏‏‏گر به چیز بزرگ - که با انقلاب به بود رسید، با جنگ تحمیلی به نمود و با مرگ به خلود - نباید چشم شست. جاودانگی دنیوی یا خلودِ این‏جهانیِ رزمندۀ آرمان‏گرای شهید در جامعه و بنابراین در سیاست ایران موضوعی به حق شایستۀ تعمق بیشتر است. اگر به این مهم پرداخته نشود، جامعۀ ایرانی بی‏خاطره می‏شود و دلیل هستی جدید آن و شرایط کنونی‏اش ناگفته، و درست‏تر، بدون تعقل باقی می‏ماند. اگر نسبت جامعۀ متأخر ایرانی با تجربۀ جنگ تحمیلی بررسی نشود، تمایل شدید این جامعه و نسل‏های جدیدتر آن به اشتغال و اتصال به هویتِ خود یا ظهور جدیدِ هویت خود اجابت نمی‏شود.
چنان‏که با مرگ قهرمان، فرد به انگاره‏ای جاودانه یا داستانی ماندگار بدل می‏شود، بسیجی نیز با مرگی که پیش‏تر بدان می‏اندیشید و بدان خو کرده بود، به اوج حضور دنیوی خود، خاصه در عرصۀ سیاست ایران می‏رسد؛ یعنی به تعیین‏کنندگی و ایجاب‏گری سیاسی؛ تا بدان حد که حتی با فراموشی یا تضعیف شدن خود نیز می‏تواند به روندهای سیاسیِ معارض با خود معنا ببخشد و آن را قابل‏فهم کند.
در نهایت، آرمان‏گرایی مردمی انقلاب اسلامی که خاصه در وجود بسیجیان شهید متبلور شده بود، از آنجا که واقعیتی به‏شدت ایرانی یا بومی، یعنی دارای عمق زیست‏شده است، حوزه‏ای وسیع و نافذ و دارای حساسیت‏مندی است، نمی‏تواند تداوم نداشته باشد؛ خاصه آنکه تحولات زمانه این آرمانگرایی ساده و مردمی را پیاپی در موقعیت واکنش و قضاوت‏گری قرار می‏دهد، از رسوبی شدن آن جلوگیری می‏کند و بر نیروی اجتماعی نهفتۀ آن می‏افزاید.
این آرمان‏گرایی مردمی یا فلسفۀ بسیجی بودن، چون فلسفه‏ای مردمی است، پس ساده است و چون ساده است، به سهولت قابل درک و جذب است و چون به سهولت قابل درک و جذب است، قابلیت گستردگی در میان لایه‏های اجتماعی متعدد را دارد و چون چنین است پس دلیلی برای مرگ ندارد.

 

جستجو
آرشیو تاریخی