صفحات
شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱
برداشت اول - شماره دو - ۰۱ تیر ۱۴۰۱ - صفحه ۳۰۶

شرط قدرت بازدارندگی ایران مقابل آمریکا از نگاه ابومحمد عسگرخانی

رژیم ترور

اگر استراتژی متقابل نداشته باشید خودبه‏خود اعمال استراتژی طرف مقابل را علیه خود فعال کرده‏اید. چرا؟

سیروس فیضی /
استادیار مطالعات منطقه‏ای دانشگاه تهران

 

ابومحمد عسگرخانی، استاد فقید و برجستۀ مطالعات امنیت بین‏الملل دانشگاه تهران که گاهی به پاس تلاش‏های علمی‏اش در سیاست بین‏الملل، او را بنیان‏گذار مکتب ایرانی واقع‏گرایی نیز می‏نامند، مجموعه‏ای از ترورها را به ایالات متحده آمریکا نسبت می‏داد؛ اگرچه گاهی اسرائیل و برخی عوامل تروریستی وابسته به آن، نیابتاً مجری این ترورها بوده‏اند. وی بر آن بود که این ترورها بخشی از بازی قدرت این کشور برای مهار انقلاب اسلامی است. در این باره، اینکه ایالات متحده چرا دست به این ترورها می‏زند، چگونه باید با آن مقابله کرد، و نتایج آن چه می‏شود، مسائل مهمی هستند که در این یادداشت تلاش می‏شود به آن‏ها پاسخ داده شود. گفتنی است عمدۀ مطالب این نوشته، برگرفته از نظرات زنده‏یاد ابومحمد عسگرخانی یا به‏نحوی در جهت تحلیل‏های ایشان است تا نگاه او را به ترورهای ایالات متحده آمریکا در ایران نشان بدهد.
1. بامداد جمعه 13دی1398 (3ژانویه2020)، سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروهای قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در فرودگاه بغداد هنگامی که به دعوت دولت عراق برای مذاکره با مقامات عراقی به بغداد آمده بود (CNN 2020)، هدف حملات پهپادی ایالات متحده قرار گرفت و به همراه ده تن از همراهان ترور شد. دونالد ترامپ، رئیس‏جمهور پیشین آمریکا، مسئولیت این ترور را پذیرفت و اعلام کرد که رسماً دستور ترور ایشان را به نیروهای مسلح آمریکا در منطقه داده است (White House 2020). مقامات عراقی تقریباً به‏اتفاق، اقدام ایالات متحده را محکوم کردند و آن را در حکم تجاوز به خاک عراق قلمداد کرده و تصمیم گرفتند نیروهای آمریکایی را از خاک کشورشان اخراج کنند (Iraqi Prime Minister Office 2020). واکنش‏ها در ایران، عراق و بسیاری از کشورهای منطقه به این ترور، به‏ویژه حضور گستردۀ مردم در مراسم تشییع‏جنازۀ او و همراهانش، شدت احساسات ضدآمریکایی را در منطقه به‏خوبی نشان داد.
2. در هفتم آذر 1399 (27 نوامبر 2020)، محسن فخری‏زاده، معاون وزیر دفاع و از مسئولان برنامه هسته‏ای ایران، در آبسرد دماوند ترور شد. نیویورک‏تایمز نوشت که موساد پشت این ترور بوده است (Bergman and Fassihi 2021). فخری‏زاده از سال 2007 در قطعنامۀ 1747 هدف تحریم قرار گرفته بود، اما گزارش نیویورک‏تایمز یادآور می‏شود که اسرائیل از سال 2012 در پی گفت‏وگوهای ایران و آمریکا برای توافق بر سر برجام، ماشین ترورش را متوقف کرده بود. در دورۀ ترامپ، ترورها از سر گرفته می‏شود و ترور فخری‏زاده پس از گفت‏وگوهای امنیتی اواخر سال 2019 و اوایل 2020 میان بنیامین نتانیاهو و یوسی کوهن از یک‏سو، و دونالد ترامپ، مایک پمپئو و جینا هاسپل از سوی دیگر انجام گرفت (Ibid).
3. از سال 2007، چندین شخصیت هسته‏ای و موشکی ایران هدف ترورهایی قرار می‏گیرند. اگرچه اسرائیل مسئولیت این ترورها را قبول می‏کند، بدون تردید، چنان‏که برخی تحلیلگران نیز گفته‏اند، این ترورها با اطلاع و نظارت ایالات متحده انجام گرفته است (Cockburn 2013; Grandoni 2012).
4. علاوه بر این ترورها که عمدتاً بر اثر درگیری فیزیکی، انفجار بمب، یا مواد منفجره اتفاق افتاده‏اند، مجموعه‏ای از ترورهای شخصیت‏های برجسته نیز مطرح است که به ترورهای بیولوژیک معروف‏اند. افرادی ترور کسانی چون فرج‏الله سلحشور و نادر طالب‏زاده را از این قسم دانسته‏اند. اگرچه هنوز روشن نیست که واقعاً این‏ها مصادیق ترورهای بیولوژیک بوده‏اند یا نه و اینکه زمانی، سردار علیرضا جلالی، فرمانده دانشگاه علوم پزشکی بقیة‏الله، و علاءالدین بروجردی، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، وقوع این ترورهای بیولوژیک را رد کرده بودند (اقتصادنیوز 1398)، نادر طالب‏زاده در جاهای مختلف نشان داده است که این ترورها در دستور کار آمریکا و اسرائیل قرار داشتند و حتی برخی چهره‏های آمریکایی که به تلویزیون دعوت شده بودند، این نظرات را تأیید کرده‏اند. برخی متخصصان نیز از برنامۀ ترورهای بیولوژیک آمریکا پرده برداشته‏اند (Bentley 2019). تروریسم بیولوژیک ایالات متحده پس از شیوع بیماری کرونا بسیار مطرح شد و به‏ویژه، چینی‏ها بسیار به آن پرداختند. اخیراً هم روس‏ها بحث ترورهای بیولوژیک آمریکا را در اوکراین مطرح کرده‏اند (Tucker 2022).
به نظر عسگرخانی، ترور و اقداماتی مانند آن همیشه در تاریخ مردود بوده و اکنون نیز خلاف هنجارها و اصول حقوق بین‏الملل است. او می‏گوید این اقدامات در حقوق بین‏الملل «قبح ذاتی» (mala in se) دارند و دولت‏ها در هیچ شرایطی نباید مرتکب شوند. چنین اقداماتی حتی پیش از تدوین حقوق بین‏الملل کراهت داشته و همۀ ملت‏ها در سراسر تاریخ آن را رعایت کرده‏اند؛ اما در دوران مدرن که حقوق بین‏الملل تدوین شده، رد این قبیل اقدامات به قانون بدل شده و مضاف بر گذشته که خلاف اخلاق بود، خلاف قانون به شمار می‏آیند و «قبح قانونی» (mala prohibita) پیدا می‏کنند (عسگرخانی، 1398).
 بدی کار اینجاست که آمریکا با توجه به قدرت و نفوذی که در شورای امنیت و دیگر نهادهای بین‏المللی وابسته به غرب دارد، شخصیت‏های ما را در فهرست تحریم‏ها قرار می‏دهد و از این قطعنامه‏ها برای توجیه امری استفاده می‏کند که اساساً زشت است و به هر طریقی نفی شده (همان). کنوانسیون‏های اف‏ای‏تی‏اف، قوانین تحریمی آمریکایی آیسا و کاتسا، قطعنامه‏های آژانس بین‏المللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل متحد به گونه‏ای تنظیم می‏شوند که به این امر کمک می‏کنند. حتی برجام که حاصل مذاکرۀ ما با غرب بود، تا آنجا که این شرایط را می‏پذیرد و تصدیق می‏کند، به این امر کمک می‏کند. به این ترتیب، قبح ترور و تروریسم از سوی آمریکا برطرف می‏شود و «رژیم ترور» شکل می‏گیرد.
رؤسای جمهور آمریکا در گذشته علیه ایران به زور متوسل شدند که به‏موجب منشور ملل متحد از آن منع شده بودند. از طرفی، ادبیاتی که کمیسیون حقوق بین‏الملل وضع کرده، اصول و هنجارهایی به نظم درآورده که ترور شهید قاسم سلیمانی را به‏عنوان یک جرم مرتکب شده به‏دست یک دولت بیگانه تلقی می‏کند. گزارشگر خاص کمیسیون حقوق بین‏الملل این مطلب را مطرح کرده که «اعمال ارتکابی یک دولت که موجب نقض حقوق بین‏الملل شود، مسئولیت بین‏المللی دارد»؛ ازاین‏رو، مسئولیت بین‏المللی دولت آمریکا دربارۀ ترور شهید سلیمانی مطرح است. این جرایم ماهیتی سیاسی دارند و در واقع، به شیوه‏ای خطرناک حفظ صلح و ثبات را به خطر می‏اندازند. این اقدام آمریکا جنایت علیه بشریت و جنایت علیه صلح و امنیت بین‏المللی است (عسگرخانی، 1399ب).
عسگرخانی بر این باور بود که ایالات متحده برخلاف دوران گذشته دیگر نمی‏تواند پاسخی قوی به کشورهایی مانند ایران بدهد؛ ازاین‏رو، به تمام ظرفیت‏های قدرت روی آورده و این بخشی از بازی قدرت آن است که ایران را از کسب قدرت بازدارد و انقلاب اسلامی را مهار کند. به نظر وی، ایران قدرتی فراتر از منطقه دارد و این قدرت قابل‏ملاحظه است. از طرفی، چون آمریکا در موقعیت جنگ با ایران نیست، به ترور روی می‏آورد. به نظر وی، ترور یعنی ایجاد وحشت و تضعیف روحیۀ ملت. هدف آن‏ها از ترور این است که با ایجاد وحشت و آشوب اعتماد مردم به نظام را تضعیف کنند و برای همین است که ترور ناشی از ضعف عملیات کشور متخاصم است (عسگرخانی، 1399الف).
بعد از آنکه جنگ قوانین و قدرت نرم را شروع کردند و در هیچ‏یک نتوانستند ما را شکست دهند، و پس از اینکه در این سال‏ها کشور توانست روی پای خود بایستد، حالا که جنگ نتیجه نداده، دست به ترور می‏زنند تا روحیۀ مردم و اعتماد آن‏ها به نظام را تضعیف کنند. اگر اسرائیل و آمریکا علیه ما عملیات نظامی انجام می‏دادند اتفاقاً در داخل انسجام ایجاد می‏شد و آن‏ها این مسئله را به‏خوبی می‏دانند. آن‏ها ترور را انتخاب می‏کنند تا جنگ را به درون کشور بکشانند (همان). به‏عنوان نمونه، در زمینۀ هسته‏ای، دانش هسته‏ای ملی با شهادت یک دانشمند هسته‏ای از بین نمی‏رود و به همین دلیل، ما توانسته‏ایم به شکل افقی و عمودی به دانش هسته‏ای برسیم و آن‏ها دیگر نمی‏توانند با ترور افراد این دانش را از بین ببرند؛ بنابراین وقتی جنگ عملیاتی نمی‏شود، تلاش می‏کنند که به ترور دست بزنند تا روحیه و اعتماد به نظام را در مردم تضعیف کنند (همان).
به نظر عسگرخانی می‏توان در این زمینه مثلثی قائم‏الزاویه را تصور یا ترسیم کرد که زاویۀ قائمۀ آن امنیت است و هدف درجۀ اول رژیم‏های بین‏المللی و طراحی شده توسط قدرت‏های بزرگ می‏باشد. زاویۀ دیگر آن اقتصاد و زاویۀ سوم فرهنگ است؛ بنابراین رژیم‏های فرهنگی، اقتصادی و امنیتی با فناوری عجین می‏شوند و با عنوان رژیم نظارت، بازرسی و مصونیت، سه زاویۀ فرهنگ، امنیت و اقتصاد ما را به چالش می‏کشند و درصدد زاویه‏زدایی برمی‏آیند و اگر هرکدام از این زوایا از بین برود مثلث ما به یک خط تبدیل می‏شود و دیگر ایرانی وجود ندارد (همان).
در تحریم‏های کاتسا علیه ایران، سپاه پاسداران به‏عنوان یک نیروی تروریستی و مخل امنیت بین‏المللی قملداد شده است. در این تحریم‏ها، ایران به عنوان تهدیدی برای امنیت آمریکا مطرح شده و در خلال آن بحث خطر سلاح‏های کشتارجمعی ایران نیز به میان آورده می‏شود. در تحریم‏های آیسا هم ایران به‏عنوان تهدیدی برای آمریکا مطرح می‏شود و رئیس‏جمهور در قبال این کشور می‏تواند به اختیارات اقتصادی اضطراری استناد کند؛ به این معنا که هروقت آمریکا از جانب کشوری چنین تهدیدی را احساس کند قوۀ مجریه می‏تواند چنین تحریمی را انجام دهد (همان). خزانه‏داری و ادارۀ نظارت بر اموال بیگانگان و زیرمجموعه‏های آن، که نظارت بر اموال ایرانیان، چینی‏ها و روس‏ها را به عهده دارند، متخصصانی دارند، مطالعاتی می‏کنند و قوانینی وضع می‏کنند که متناسب با فلج کردن بخش‏هایی از صنعت کشورهای هدف است؛ به‏عنوان مثال، ازآنجاکه کشتیرانی ایران شاهرگ ورودی و خروجی صادرات و واردات ایران است، در چارچوب آیسا تحریم شده است (همان).
پیوستن به رژیم‏هایی که خداوندگان قدرت آن‏ها را می‏نویسند و شما هیچ مشارکتی در آن ندارید، بدیهی است که پیامدهای سنگینی در پی خواهد داشت (عسگرخانی، 1397). آیا شما می‏توانید امروز قوانینی از حقوق بین‏المللی سیاسی و حقوقی بیاورید که تحت‏تأثیر قدرت نگاشته نشده باشد؟ مسلماً نه. قدرت است که این چارچوب‏ها را نشان می‏دهد. شما ببینید که چه زمانی سازمان ملل متحد و سایر نهادهای مشابه درگیر تعریف تروریسم شده‏اند. این، دقیقاً از چند ماه مانده به حادثۀ 11سپتامبر2001 بود که در پی آن عملیات علیه افغانستان و عراق صورت گرفت (همان).
در ارتباط با برجام و دیگر مذاکراتی که با غرب پیش می‏آید، باید از مذاکرات منفعلانه و وارد شدن در معاهداتی پرهیز کرد که ما در تنظیم آنها نقش نداریم. ما در دوره‏ای، بازرسی‏ها را داوطلبانه پذیرفتیم؛ درحالی‏که هیچ جای دنیا امنیت را به حراج نمی‏گذارند (عسگرخانی، 1399الف). در مقالۀ «ظهور و سقوط دیپلماسی تحت اکراه» که تحلیلی بر دیپلماسی هسته‏ای در این سال‏ها بوده، نوشته‏ام که دیپلماسی تحت اکراه در تاریخ دیپلماسی هسته‏ای ظهور و سقوط‏هایی را به خود دیده است. اگر به این کارنامه نگاه کنیم به این نتیجه می‏رسیم که کارنامۀ دیپلماسی هسته‏ای و مسائل مرتبط با تحریم‏ها مردود بوده است. علت آن‏هم مشخص است که تعهداتی که داده شده و امتیازاتی که گرفته شده مغایر منافع ملی است. تعهدات، پروژۀ قدرت‏سازی ایران را هدف گرفته و امتیازات به افزایش قدرت ایران نینجامیده است (Asgarkhani 2009). وقتی سند برجام کاملاً با ادبیات آمریکایی نوشته می‏شود، دیگر ایران در بحث تفسیر متن شانسی نخواهد داشت. ما بسیاری از مواردی را که امتیاز تصور کرده بودیم، به هنگام تفسیر برجام از دست دادیم و از این لحاظ، برجام بدتر از ترکمانچای بود (عسگرخانی، 1399الف). برجام محصول دیپلماسی است که حداقل در ایران از 1995 کاشته شده است. برجام میوه و ثمره‏ای است که با تمدید ان‏پی‏تی (NPT; Nuclear Nonproliferation Treaty) کاشته شد و با مذاکرات و گزارش‏های شورای حکام و آژانس انرژی اتمی آن را پرورش دادند و این موجود جوانه زد و بعد پروتکلی ایجاد شد و پس از آن اطلاعات محرمانۀ کشور را بازرسی بی‏سابقه و سیستم‏های نظارتی بی‏سابقه در اختیار دشمن قرار داد و به این ترتیب، دیپلماسی هسته‏ای تحت اکراه علیه ایران اعمال شد. براساس قوانین بین‏المللی، قراردادهای امضاشدۀ تحت اکراه کان لم یکن هستند؛ بنابراین، این قراردادها و این رژیم‏های بین‏المللی در خصوص ما کاملاً تحت اکراه است و وجاهت قانونی ندارد (همان، Asgarkhani 2009). دیپلماسی ما در این سال‏ها به برجام انجامید، فرصت‏ها به تهدیدها بدل شدند و مدیریت دیپلماسی در انحصار گروهی بود که امور کارشناسی را به انحطاط کشانده بودند (عسگرخانی، 1400).
آیا باید صبر کرد؟ صبر استراتژیک ورزید؟ در وضعیتی صبر استراتژیک اتخاذ کنیم که شخصیت‏های برجستۀ نظامی و هسته‏ای ما را ترور می‏کنند؟ درحالی‏که قبل از آن به‏صراحت هشدار ترور او را داده بودند؟ ایدۀ من اتخاذ اصلِ تناسب است. یعنی اینکه وقتی کسی سیلی به شما زد شما هم حق دارید یک سیلی به او بزنید. اگر استراتژی متقابل نداشته باشید خودبه‏خود اعمال استراتژی طرف مقابل را علیه خود فعال کرده‏اید (همان). گفته شد که ترور به‏معنای ایجاد وحشت و تضعیف روحیۀ ملت است. هدف آن‏ها از ترور این است که وحشت و آشوب ایجاد کنند و اعتماد مردم را به نظام تضعیف کنند. برای همین است که ترور ناشی از ضعف عملیات کشور متخاصم است (همان). اما اگر واکنش متناسب با آن نداشته باشیم، شرایط بسیار خطرناک می‏شود و امنیت ملی ما به خطر می‏افتد. هنگامی که شهید سلیمانی را ترور کردند، انسجام قابل‏توجهی در ایران شکل گرفت و یک راهپیمایی بی‏سابقه به نمایش گذاشته شد و همین مسئله باعث شد که افکار عمومی دنیا این جنایت را محکوم کند. هم مردم و افکار عمومی منطقه پاسخ مناسبی دادند و هم واکنش موشکی مناسبی داده شد و هم اینکه قول داده شد که پای آمریکا در منطقه قطع شود که این‏ها همه پاسخ‏های مناسب به این ترور بود. اما در قضیۀ ترور شهید فخری‏زاده ازآنجاکه پاسخ مناسبی داده نشد و دیپلماسی ما منفعل شد و مجلس و دولت با هم درگیر شدند، به طریق اولی، جامعه نیز دچار شکاف شد. اگر استراتژی متقابل را نداشته باشیم استراتژی دشمن را علیه خود دعوت کرده‏ایم و دفاع نکردن، برانگیزندۀ حمله دیگری از دشمن خواهد بود. اگر پاسخ متقابل به دشمن داده نشود، ملت ارادۀ پشتیبانی از نظام را از دست می‏دهد (همان). از طرفی دشمن تشجیع می‏شود. آمریکایی‏ها یک اصل مهم دارند که باید به آن توجه کرد: «به دشمنت حمله کن، اگر فرار کرد دنبالش برو. اگر تلافی کرد، تو فرار کن». ازاین‏رو، در قضیۀ ترورها، هرگونه انفعال پیامدهای بسیار سنگینی برای کشور دارد (عسگرخانی، 1400). انفعال، دشمن را به تعقیب شما ترغیب می‏کند تا بالاخره در یک کوچه منتهی به پرتگاه قرار بگیرید و سقوط کنید. امنیت سیاسی که با ترور زیر سؤال می‏رود، قطعاً امنیت اقتصادی را نیز تحت شعاع قرار می‏دهد (Asgarkhani 2011).
به نظر عسگرخانی، در تمام سال‏های اخیر همواره سایۀ جنگ بر سر ایران بوده است و آنچه که مانع جنگ شد، روند قدرت‏سازی بوده که کسانی چون سردار سلیمانی به آن روی آورده بودند. جالب اینجاست که آمریکایی‏ها نیز چنین منطقی را دنبال می‏کنند: «‏قدرتت را افزایش بده تا نجنگی. اگر نمی‏توانی قدرتت را افزایش بدهی، محکوم به جنگی» (عسگرخانی، 1400).
به‏عنوان نتیجه باید گفت که ایران باید پروژه قدرت‏سازی را به‏سرعت دنبال کند و ادامه دهد. آنچه که می‏تواند سایۀ جنگ را از سر ایران بردارد، همین پروژۀ قدرت‏سازی است. آنچه که می‏تواند آمریکا و همۀ قدرت‏های دیگر را به همکاری و پذیرش جمهوری اسلامی وادار کند، پروژۀ قدرت‏سازی است. پروژۀ ترور، پروژه‏ای به‏جای جنگ است و ازاین‏رو، ایران باید هوشیارانه به آن پاسخ دهد. هرگونه ترور را با قدرت و به‏طور متناسب باید پاسخ داد. در غیر این صورت، ارادۀ دولتمردان برای ایستادگی و ارادۀ مردم برای پشتیبانی از نظام به تحلیل می‏رود و مرحلۀ بعد، جنگ را در پی خواهد داشت. افکار عمومی بخش مهمی از قدرت ایران در داخل و منطقه است که می‏تواند حتی آمریکا را در درون خود آمریکا به انفعال بکشاند. هرگونه مذاکره و ورود به پیمان‏های سیاسی با آمریکا و متحدانش باید به‏گونه‏ای باشد که مزاحم قدرت‏یابی ایران نشود. در مقابل، پیمان‏ها و مذکرات در حالتی سودمندند که شرایط قدرت‏یابی را برای ایران فراهم کنند. در این روند، باید از دیپلماسی منفعلانه و تحت اکراه و اجبار پرهیز کرد. ایران باید در صحنۀ دیپلماسی، فعال باشد و خودش شرایط مذاکره و همکاری را مشخص کند. نتیجۀ انفعال، ترور و سپس جنگ است. دیپلماسی ما باید کشور را از این وضعیتی که اکنون می‏توان آن را لبۀ پرتگاه نامید، دور کند و ما را در موقعیت قدرت و عظمت قرار دهد. و تنها در این صورت است که می‏توان امیدوار بود که کشور رشد کند یا پیشرفتی قابل‏تصور باشد.

جستجو
آرشیو تاریخی