عضو هیئتعلمی گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران
و رئیس پژوهشکدۀ تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام
نقلی مشهور منتسب به ناپلئون است که میگوید: «چین یک شیر خفته است. بگذار بخوابد؛ زیرا وقتی بیدار شود دنیا را تکان خواهد داد.» در فروردین 1393، شیجینپینگ، رئیسجمهور چین، در سفرش به فرانسه، با اشاره به همین نقلقول گفت: «شیر بیدار شده است» و در ادامه تأکید کرد: «جهان از بیدار شدن شیر صلحآمیز ترسی ندارد». بیان وی حاوی پیام صلح بود، ولی تحلیلگران همنظر بودند که استفاده از نقلقول منتسب به ناپلئون نشاندهندۀ تمایل چین به سیاست خارجی قاطعتر است.
چین ابرقدرت اقتصادی و نظامی، با 20 درصد جمعیت جهان، برای دگرگونی نظام بینالملل از امکانات لازم برخوردار است. ایدهها، طرحها و درخواستهای جسورانۀ شیجینپینگ بهمنظور «رهبری اصلاح نظام حکمرانی جهانی» نشانی از بلندپروازیهای او مبتنی بر واقعیت دارد. الیزابت اکونومی، کارشناس ارشد مطالعات چین، در کتابش با عنوان «جهان از نظر چین» استراتژی جدید جاهطلبانۀ چین برای بازپسگیری شکوه گذشته و تغییر شکل چشمانداز ژئواستراتژیک با روشهای جدید را بررسی میکند. چشمانداز شیجینپینگ، مرکزیت چین در صحنۀ جهانی است. در این چشمانداز، سرزمین اصلی حاکمیت خود را بر هنگکنگ، تایوان و دریای چین جنوبی تحکیم کرده است و از طریق ابتکار بزرگ یک جاده - یک کمربند، گسترۀ نفوذ سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود را در جهان عمیقتر کرده و به این ترتیب، از رهبری خود در سازمان ملل و سایر نهادها برای همسو کردن هنجارها و ارزشهای بینالمللی، بهویژه در حوزۀ حقوق بشر بهره خواهد گرفت.
چین در دوره دهسالۀ ریاست شیجینپینگ، سیاست خارجی بلندپروازانهای را با هدف احیای موقعیت تاریخی خود بهعنوان قدرت جهانی دنبال کرده است. بدون شک، انتخاب مجدد شیجینپینگ برای دورۀ سوم در بیستمین کنگره حزب کمونیست در اکتبر 2022 با اختیارات گستردهتر و گروه همسوتر در هیئت رهبری حزب کمونیست چین، استمرار سیاستهای تعریفشده در ده سال گذشته و پیگیری مقتدرانهتر آنها را در پی خواهد داشت.
بیم و امیدها با ظهور چین در عرصۀ آسیا و جهان رو به فزونی است. برخی آن را فرصت و برخی دیگر آن را تهدید میدانند. کمک به چندجانبهگرایی و توازن قوا در عرصۀ بینالملل ازجمله استدلالهای امیدوارانهای است که از فرصت چین سخن میگویند. هژمونی، استیلا و استثمار نوین همسایگان و کشورهای ضعیف در دور و نزدیک، ازجمله در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین، و بازآفرینی سلطهگری از نوع چینی، دلایل بیماندیشانی است که نگرانِ تهدید چین هستند. در این میان، نقطۀ اشتراک موافقان و مخالفان ظهور چین قدرتمند این است که نظم ملل متحد در قالب «نظم آمریکایی» که دستساختۀ فاتحان جنگ دوم جهانی است، بهویژه پس از فروپاشی نظام دوقطبی قابلاستمرار نیست و باید متحول شود. این نظم برخلاف نظم «جامعۀ ملل» که دو دهه بیشتر دوام نیافت و از دل آن جنگی خونین سر برآورد، قریب به هشت دهه ادامه یافته است. خسارتهای مادی و معنوی فراوان جنگ دوم نظیر ورود سلاحهای غیرمتعارف، بلوکبندیهای جنگ سرد و جنگهای منطقهای و نیابتی فراوان به هراسها دربارۀ وضعیتِ آنارشیک در نظم بینالملل دامن زده و توافقی نانوشته را دربارۀ استمرار نظم موجود، خصوصاً در میانِ منتفعان از این نظم شکل داده است. سه دهه از این هشت دهه، به «دوران پساجنگ سرد» و فروپاشی نظم دوقطبی با اضمحلال بلوک شرق (شوروی و همپیمانانش در پیمان ورشو در اروپای شرقی) گذشته است که خود محصول رقابت دوقطبی و بهخصوص اجرای طرحهای براندازانۀ بلوک غرب برای متلاشی کردن بلوک شرق بود. در این سه دهه، اروپا و آمریکا (فاتحان جنگ سرد) با ترکیبی از تحلیلهای درست و نادرست و دلایل خواسته و ناخواسته، به تقویت چین دامن زدند؛ چراکه میپنداشتند برای مهار شوروی، اقدام برای همراهسازیِ چین، سیاستی کمهزینهتر از تلاش برای فروپاشی شوروی است. همین تحلیل، یکی از زمینههای مهم قدرتیابی چین در عرصههای گوناگون اقتصادی، تجاری، علمی و فناوری بود که البته حکمرانان چین نیز با اتخاذ طرحها و برنامههای توسعهای، مبتنی بر «اصلِ تدرج در روابط بینالملل» استفادۀ بهینهای از آن کردند و با بهرهگیری از فرصت رقابت میان دو بلوک شرق و غرب، بهسمتِ فتح قلههای علمی، فناوری، اقتصادی، سیاسی و نظامی خیز برداشتند.
چین و فرصتی که باید دریافت
در عرصۀ سیاست و روابط خارجی، تأمین منافع ملی و فرصتسازی از طریق تعریف و بازتعریف دوست و دشمن، محور هر سیاست و برنامهای است. ایران، چین و روسیه در کنار برخی قدرتهای منطقهای در دیگر قارهها از استمرار نظم موجود بینالملل راضی نیستند و کنشگری بهمنظور استقرار نظم مطلوب ازجمله فراهم کردن زمینههای همکاری و هماهنگی در عرصۀ بینالملل در مسیر تأمین منافع اختصاصی و مشترک را در دستور کار قرار دادهاند. در این میان، اصول ثابت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بهویژه اصلِ نفی سلطهگری و سلطهپذیری، که در شعار محوریِ «نه شرقی، نه غربی» متجلی شده است، بهمنزلۀ چراغ راهنماست، اما ذیلِ تحلیلی که در روندِ تحولات جهانی وجود دارد، راهبردِ «نگاه به شرق»، یا به تعبیر بهتر، راهبردِ «سیاست آسیایی» هماکنون در دستور کار طراحان سیاست خارجی جمهوری اسلامی قرار گرفته است. با استمرار ریاست شیجینپینگ، تداوم رایزنیهای ایران و چین در سطوح مختلف تصمیمساز و تعریف نقشۀ راهِ زمانبندیشده برای اجرایی کردن تفاهمها و توافقها، ضرورتی مضاعف یافته است. به همین منظور، شناسایی نقاط ابهام و موانع پیش رو و تعریف سازوکارهای عملیاتی برای برطرف کردن موانع، شرط لازم برای توفیق در ترسیم همکاری راهبردی میان ایران و چین بهعنوان مرکزیتِ سیاستِ یکپارچۀ آسیایی است. متأسفانه تداوم رژیم تحریمهای ظالمانه و غیرانسانی آمریکا، در همکاریهای دو کشور عملاً به مانعی جدی تبدیل شده است و درعینحال، همکاری در زمینۀ مهار و خنثیسازیِ تحریمها میتواند یکی از نقاط همکاری ایران و چین قرار گیرد. سؤال اینجاست که تاکنون چه اقداماتی برای این منظور صورت گرفته است؟ اینک روسیه هم در سطحی وسیع و گسترده، به «باشگاه تحریمیها» وارد شده است و احتمال مشمول تحریم شدن چین هم با تداوم روند موجود دور از ذهن نیست. ازجمله شواهد و دلایل عینی نارضایتی این کشورها از نظم آمریکایی موجود، همین رژیم تحریمهاست که صلح و امنیت جهانی را با تهدیدهای فراوان مواجه ساخته است. اتاقهای فکر و اندیشکدههای ایران و چین باید این موضوع را در دستور کار قرار دهند و راهکارهای مناسب برای برونرفت از این وضعیت را بهمنزلۀ یک طرح مشترک جستوجو و ارائه کنند.
پرسش دیگری که در این زمینه مطرح است، این است که آیا ایران اساساً برای چین یک اولویت است؟ بدون شک، هر کشوری در چهارچوب اهداف و منافع ملی خود اولویتهای سیاست و روابط خارجیاش را تعریف میکند. ما برای اینکه اولویت سیاست خارجی چین باشیم چه کردهایم؟ چینشناسی برای تصمیمسازان و تصمیمگیران ایرانی چقدر مهم بوده است؟ طرف چینی در این زمینه، بسیار جلوتر است و مراکز مطالعاتی چین، خوراکهای اولیه را پیرامون ابعاد و زوایای راهبردیِ همکاری میان ایران و چین فراهم کردهاند. البته نقطهضعف مطالعات چینیها دربارۀ ایران، اتکای این مطالعات به منابع دست دوم غربی و نداشتن ارتباط مستقیم با همکاران ایرانی است. اینکه چین با عینک غربی ایرانشناسی کند یا ایران با عینک رسانهها و اندیشکدههای غرب به چینشناسی بپردازد، نقطهضعف روابط دو کشور است و در گام نخست باید این امر اصلاح شود.
پس از شناخت علمی و کارشناسانۀ متقابل، تعریف نظام مسائل روابط ایران و چین و تعیین اولویتها گام بعدی است. ایجاد همافزایی از طریقِ «هماندیشی»، «همراهی»، «هماهنگی»، «همگرایی» و «همکاری» از لوازم اجرای الگوی مناسبی از سیاستهایی نظیر «سیاست همسایگی» در مشارکت با چین است. در اوضاع کنونی، «ابتکار یک جاده - یک کمربند» که از آغاز ریاست شیجینپینگ در دستور کار سیاست خارجی چین قرار گرفته، بهترین بستر برای تدوین یک مسیر همکاریجویانۀ دوجانبه بهمنظور تحقق یک بلوکِ جهانی برای سیاستِ آسیایی است.
ایران و ابتکار یک جاده - یک کمربند
راهبرد «راه ابریشم جدید» چین یا ابتکار «یک جاده - یک کمربند» را میتوان مهمترین طرح راهبردی توصیف کرد که شیجینپینگ ارائه کرده و در سال 2013 بهعنوان بستۀ کامل سیاستی برای تحقق هدفهای چین در سطوح گوناگون به اجرا گذاشته است. در نوزدهمین کنگره ملی حزب کمونیست چین در اکتبر 2017 تصمیم گرفته شد تا مفهوم ابتکار یک جاده - یک کمربند در قانون اساسی چین درج شود که حاصل تعهد بالای دولت چین به اجرای این طرح است. ابتنای این راهبرد بر اهداف ژئوپولیتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچرال در سه سطح ملی، منطقهای و جهانی است. بستۀ سیاستی و اجراییِ این طرح شامل ابعاد مالی و اقتصادی، زیرساختی، سیاسی، هنجاری و فرهنگی است که در صورت اجرای موفقیتآمیز این راهبرد، ساختار توزیع قدرت را در منطقۀ آسیا و همچنین در جهان، بهطور چشمگیری متحول خواهد کرد.
در ده سال گذشته، بهرغم موانع و چالشهایی که غرب ایجاد کرده است، چین عملیاتی شدنِ ابتکار یک جاده - یک کمربند را با جدیت دنبال کرده است. ماهیت اصلی ابتکار این طرح، گسترش مسیرهای ارتباطی با هدف دستیابی به بازارهای جدید است و ازاینجهت میتوان آن را نسخهای مدرن از راه ابریشم باستانی به شمار آورد. با رجوع به تاریخ درمییابیم که گسترش راهِ ابریشم باستانی، سه تحولِ عمده در آسیای مرکزی را موجب شد: تحول نخست پیدایش شهرهای بزرگ و پررونقی بود که همچون قطبهای حملونقل منطقه عمل میکردند؛ تحول دوم تشکیل و گسترش شبکههای بازرگانی منطقهای تا سرزمینهای دوردست بود و تحول سوم نیز توسعۀ اقتصادی صادراتمحور بر پایۀ تولیدات مرغوب و باکیفیت بود. مجموع این تحولات، دادوستد فرامرزی میان شهرهای بزرگ آسیای مرکزی و ایران را گسترش داد و البته همزمان در سراسر این اقلیم، به شکوفایی و گسترش دانش و فرهنگ منتهی شد. شیجینپینگ احیای عظمت چین با بازسازی مناسبات یکپارچۀ اقتصادی میان این اقلیمِ باستانی را هدف گرفته است؛ امری که اگر محقق شود، بیتردید، نقشۀ جهانِ مدرن را متحول خواهد ساخت.
ابتکار راه ابریشم نوین حوزۀ جغرافیایی بسیار وسیعی را در بر میگیرد که شامل آسیای جنوب و جنوب شرقی، آسیای مرکزی، اروپای شرقی و غربی، آسیای غربی و آفریقای شمالی است؛ بااینحال، تمرکز سیاسی و اقتصادی ابتکار یک جاده - یک کمربند را میتوان در اوراسیا مشاهده کرد. روسیه و آسیای مرکزی در این مسیر برای چین اهمیت زیادی دارند. دالان اقتصادی چین، آسیای مرکزی و آسیای غربی از سین کیانگ در چین آغاز میشود و با خروج از چین از راه آلاشانکو به شبکههای خط آهن آسیای مرکزی و آسیای غربی میپیوندد و سپس به ساحل مدیترانه و شبهجزیرۀ عربستان منتهی میشود. این دالان پنج کشور آسیای مرکزی، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و قزاقستان، بهعلاوۀ ایران و ترکیه در آسیای غربی را پوشش میدهد. به دلایل گوناگون ازجمله نقش سنتی ایران در راه ابریشم قدیم و جایگاه مهم ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک و ژئوکالچر ایران در غرب آسیا و نیز مواضع مشترک ایران و چین در بسیاری زمینهها ازجمله ضرورت اصلاح نظام حکمرانی بینالمللی و رهایی از یکجانبهگرایی و تقویت چندجانبهگرایی بینالمللی، حضور فعال ایران در طرح جادۀ ابریشم جدید و ابتکار یک جاده - یک کمربند به نفع طرفین است. غفلت یکدههای از فراهم کردن زیرساختهای لازم برای تحقق ظرفیتهای ژئوپولیتیک در قالب کریدورهای «شرق – غرب» و «شمال – جنوب» در داخل کشور، هماکنون به مهمترین چالش در مشارکت مؤثر ایران در ابتکار یک جاده - یک کمربند تبدیل شده است. حال که دولت سیزدهم سیاستِ همسایگی و نیز سیاستِ نگاه به شرق را با جدیت در دستور کار قرار داده است، تأکید بر اجرایی کردن سند همکاری 25سالۀ ایران و چین، ضمن بازخوانیِ سند ذیلِ الزامات مشارکت فعال ایران در پروژه راه ابریشم نوین، باید با جدیت دنبال شود. ظرفیت سند همکاری 25ساله، باید به کار جبران کاستیهای موجود ازجمله تکمیل کریدورها و بهویژه تکمیل و گسترش خطوط ریلی بپردازد.
با توجه به مانعتراشیهای غرب در مسیر کامیابی راه ابریشم نوین و بهخصوص ایجاد مداخلات و مزاحمت در دسترسیهای موردنیازِ دریایی برای این طرح، پیشبینی میشود که در عملیاتیسازی پروژه، تمرکز چینیها بر راههای خشکی (تمرکز بر کمربند و نه جاده) خواهد بود و بدون شک موقعیت جغرافیایی ایران در میانه کریدورهای خشکی، میتواند فرصت مغتنمی برای هر دو طرف (ایران و چین) باشد. البته نباید از نظر دور داشت که نه دوستان ما و نه رقبا هرگز برای عملیاتیسازیِ برنامههایشان منتظر ما نمیمانند و در صورت نبودِ کنشگری فعال و هوشمندانۀ ایران و عدم عرضه توانمندیها و فرصتهای عملیاتی و در دسترس، مسیرهای جایگزین در دستور کار قرار میگیرد.
بر این اساس، اولویتهای حکمرانی سیاست خارجی و حوزۀ بینالملل جمهوری اسلامی ایران باید پیوستن به کریدورهای بینالمللی و بسیج تمام امکانات ملی و فراملی بهمنظور تأمین زیرساختها و رفع نواقص و خلأهای موجود باشد. هماکنون برخی رقبای منطقهای (ازجمله ترکیه) در شمال و جنوب بهسرعت در حال اجرای طرحهای زیرساختیاند که نتیجۀ عملیاتیِ آن، دور زدن، حذف ایران و دور کردن کشورمان از پروژههای مواصلاتی و ارتباطهای بینالمللی، به رغم مزیتهای بالقوهای است که ایران برای محور شدن در همه طرحهای ترانزیت منطقهای و بینالمللی ازجمله طرح راه ابریشم نوین داراست. از سوی دیگر، اموری نظیر پیگیری و تسریع پیوستن [نهایی] ایران به سازمان همکاریهای شانگهای، فعال کردن روند عضویت رسمی و کامل در اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا (EAEU) و درخواست پیوستن به پیمان بریکس (شامل قدرتهای نوظهور اقتصادی نظیر چین، هند، روسیه، برزیل و آفریقای جنوبی) در کنار فعالسازیِ اقتصاد دریامحور و طرحهای حضور در اقیانوسها از اقدامات و دستورکارهای هوشمندانهای است که اگر در یک نگرشِ کلان و فرابخشی، ذیلِ تقویت «دیپلماسی ترانزیت» تعریف شود، ضمن تقویتِ اقتصاد ملی، ابعاد سیاسی و امنیتی گستردهتری نیز برای تقویت و تحکیم قدرت منطقهای و جهانی ایران بهدنبال خواهد داشت.