صفحات
شماره چهار - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱
برداشت اول - شماره چهار - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱ - صفحه ۱۳۲

زمینه‏ها و موانع ترسیم یک سیاست آسیایی

فرصت چینی ایران

محمدرضا مجیدی /
عضو هیئت‌علمی گروه مطالعات منطقه‌ای دانشگاه تهران
و رئیس پژوهشکدۀ تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام

 

نقلی مشهور منتسب به ناپلئون است که می‌گوید: «چین یک شیر خفته است. بگذار بخوابد؛ زیرا وقتی بیدار شود دنیا را تکان خواهد داد.» در فروردین 1393، ‌‌‌شی‌جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، در سفرش به فرانسه، با اشاره به همین نقل‌قول گفت: «شیر بیدار شده است» و در ادامه تأکید کرد: «جهان از بیدار شدن شیر صلح‌آمیز ترسی ندارد». بیان وی حاوی پیام صلح بود، ولی تحلیلگران هم‌نظر بودند که استفاده از نقل‌قول منتسب به ناپلئون نشان‌دهندۀ تمایل چین به سیاست خارجی قاطع‏تر است.
چین ابرقدرت اقتصادی و نظامی، با 20 درصد جمعیت جهان، برای دگرگونی نظام بین‌الملل از امکانات لازم برخوردار است. ایده‌ها، طرح‏ها و درخواست‌های جسورانۀ ‌‌‌شی‌جین‌پینگ به‌منظور «رهبری اصلاح نظام حکمرانی جهانی» نشانی از بلندپروازی‌های او مبتنی بر واقعیت‌ دارد. الیزابت اکونومی، کارشناس ارشد مطالعات چین، در کتابش با عنوان‌ «جهان از نظر چین» استراتژی جدید جاه‌طلبانۀ چین برای بازپس‌گیری شکوه گذشته‌ و تغییر شکل چشم‌انداز ژئواستراتژیک با روش‌های جدید را بررسی‌ می‌کند. چشم‌انداز ‌‌‌شی‌جین‌پینگ، مرکزیت چین در صحنۀ جهانی است.‌ در این چشم‌انداز، سرزمین اصلی حاکمیت خود را بر هنگ‌کنگ، تایوان و دریای چین جنوبی تحکیم کرده است و از طریق ابتکار بزرگ یک جاده - یک کمربند، گسترۀ نفوذ سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود را در جهان عمیق‌تر کرده و‌ به این ترتیب، از رهبری خود در سازمان ملل و سایر نهادها برای همسو کردن هنجارها و ارزش‌های بین‌المللی، به‌ویژه در حوزۀ حقوق بشر بهره خواهد گرفت.
چین در دوره ده‌سالۀ ریاست ‌‌‌شی‌جین‌پینگ، سیاست خارجی بلندپروازانه‌ای را با هدف احیای موقعیت تاریخی خود به‌عنوان قدرت جهانی دنبال کرده است. بدون شک، انتخاب مجدد ‌‌‌شی‌جین‌پینگ‌ برای دورۀ سوم در بیستمین کنگره حزب کمونیست در اکتبر 2022 با اختیارات گسترده‌تر و گروه هم‌سو‏تر در هیئت رهبری حزب کمونیست چین، استمرار سیاست‌های تعریف‌شده در ده سال گذشته و پیگیری مقتدرانه‌تر آن‌ها را در پی خواهد داشت.‌
بیم و امیدها با ظهور چین در عرصۀ آسیا و جهان رو به فزونی است. برخی آن را فرصت و برخی دیگر آن را تهدید‌ می‌دانند. کمک به چندجانبه‌گرایی و توازن قوا در عرصۀ بین‌الملل ازجمله استدلال‌های امیدوارانه‏ای است که از فرصت چین سخن می‏گویند. هژمونی، استیلا و استثمار نوین همسایگان و کشورهای ضعیف در دور و نزدیک، ازجمله در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین، و بازآفرینی سلطه‌گری از نوع چینی، دلایل بیم‌اندیشانی است که نگرانِ تهدید چین هستند. در این میان، نقطۀ اشتراک موافقان و مخالفان ظهور چین قدرتمند این است که‌ نظم ملل متحد در قالب «نظم آمریکایی» که دست‏ساختۀ فاتحان جنگ دوم جهانی است، به‌ویژه پس از فروپاشی نظام دوقطبی قابل‌استمرار نیست و باید متحول شود. این نظم برخلاف نظم «جامعۀ ملل» که دو دهه بیشتر دوام نیافت و از دل آن جنگی خونین سر برآورد، قریب به هشت دهه ادامه یافته است. خسارت‌های مادی و معنوی فراوان جنگ دوم نظیر ورود سلاح‌های غیرمتعارف، بلوک‌بندی‌های جنگ سرد و جنگ‌های منطقه‌ای و نیابتی فراوان به هراس‏ها دربارۀ وضعیتِ آنارشیک در نظم بین‏الملل دامن زده و توافقی نانوشته را دربارۀ استمرار نظم موجود، خصوصاً در میانِ منتفعان از این نظم شکل داده است. سه دهه از این هشت دهه، به «دوران پساجنگ سرد» و فروپاشی نظم دوقطبی با اضمحلال بلوک شرق (شوروی و هم‌پیمانانش در پیمان ورشو در اروپای شرقی) گذشته است که خود محصول رقابت دوقطبی و به‌خصوص اجرای طرح‌های براندازانۀ بلوک غرب برای متلاشی کردن بلوک شرق بود. در این سه دهه، اروپا و آمریکا (فاتحان جنگ سرد) با ترکیبی از تحلیل‏های درست و نادرست و دلایل خواسته و ناخواسته، به تقویت چین دامن زدند؛ چراکه می‏پنداشتند برای مهار شوروی، اقدام برای همراه‏سازیِ چین، سیاستی کم‏هزینه‏تر از تلاش برای فروپاشی شوروی است. همین تحلیل، یکی از زمینه‏های مهم قدرت‏یابی چین در عرصه‌های گوناگون اقتصادی، تجاری، علمی و‌ فناوری بود که البته حکمرانان چین نیز با اتخاذ طرح‌ها و برنامه‌های توسعه‌ای، مبتنی بر «اصلِ تدرج در روابط بین‌الملل» استفادۀ بهینه‏ای از آن کردند و با بهره‏گیری از فرصت رقابت میان دو بلوک شرق و غرب، به‌سمتِ فتح قله‌های علمی، فناوری، اقتصادی، سیاسی و نظامی خیز برداشتند.

 

چین و فرصتی که باید دریافت

در عرصۀ سیاست و روابط خارجی، تأمین منافع ملی و فرصت‌سازی از طریق تعریف و بازتعریف دوست و دشمن، محور هر سیاست و برنامه‌ای است. ایران، چین و روسیه در کنار برخی قدرت‌های منطقه‌‌ای در دیگر قاره‏ها از استمرار نظم موجود بین‏الملل راضی نیستند و کنشگری به‌منظور استقرار نظم مطلوب ازجمله فراهم کردن زمینه‌های همکاری و هماهنگی در عرصۀ بین‌الملل در مسیر تأمین منافع اختصاصی و مشترک‌ را در دستور کار قرار داده‏اند. در این میان، اصول ثابت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به‌ویژه اصلِ نفی سلطه‌گری و سلطه‌پذیری، که در شعار محوریِ «نه شرقی، نه غربی» متجلی شده است، به‌منزلۀ چراغ راهنماست، اما ذیلِ تحلیلی که در روندِ تحولات جهانی وجود دارد، راهبردِ «نگاه به شرق»، یا به تعبیر بهتر، راهبردِ «سیاست آسیایی» هم‏اکنون در دستور کار طراحان سیاست خارجی جمهوری اسلامی قرار گرفته است. با استمرار ریاست ‌‌‌شی‌جین‌پینگ، تداوم رایزنی‌های ایران و چین در سطوح مختلف تصمیم‏ساز و تعریف نقشۀ راهِ زمان‌بندی‌شده برای اجرایی کردن تفاهم‌ها و توافق‌ها، ضرورتی مضاعف یافته است. به همین منظور، شناسایی نقاط ابهام و موانع پیش رو و تعریف سازوکارهای عملیاتی برای برطرف کردن موانع، شرط لازم برای توفیق در ترسیم همکاری راهبردی میان ایران و چین به‌عنوان مرکزیتِ سیاستِ یکپارچۀ آسیایی است. متأسفانه تداوم رژیم تحریم‌های ظالمانه و غیرانسانی آمریکا، در همکاری‌های دو کشور عملاً به مانعی جدی تبدیل شده است و درعین‌حال، همکاری در زمینۀ مهار و خنثی‏سازیِ تحریم‏ها می‏تواند یکی از نقاط همکاری‏ ایران و چین قرار گیرد. سؤال اینجاست که تاکنون چه اقداماتی برای این منظور صورت گرفته است؟ اینک روسیه هم در سطحی وسیع و گسترده، به «باشگاه تحریمی‌ها» وارد شده است و احتمال مشمول تحریم شدن چین هم با تداوم روند موجود دور از ذهن نیست. ازجمله شواهد و دلایل عینی نارضایتی این کشورها از نظم آمریکایی موجود، همین رژیم تحریم‌هاست که صلح و امنیت جهانی را با تهدیدهای فراوان مواجه ساخته است. اتاق‌های فکر و اندیشکده‌های ایران و چین باید این موضوع را در دستور کار قرار دهند و راهکارهای مناسب برای برون‌رفت از این وضعیت را به‌منزلۀ یک طرح مشترک جست‌وجو و ارائه کنند.
پرسش دیگری که در این زمینه مطرح است، این است که آیا ایران اساساً برای چین یک اولویت است؟ بدون شک، هر کشوری در چهارچوب اهداف و منافع ملی خود اولویت‌های سیاست و روابط خارجی‌اش را تعریف‌ می‌کند. ما برای اینکه اولویت سیاست خارجی چین باشیم چه کرده‏ایم؟ چین‏شناسی برای تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران ایرانی چقدر مهم بوده است؟ طرف چینی در این زمینه، بسیار جلوتر است و مراکز مطالعاتی چین، خوراک‌های اولیه را پیرامون ابعاد و زوایای راهبردیِ همکاری میان ایران و چین فراهم کرده‏اند. البته نقطه‌ضعف مطالعات چینی‏ها دربارۀ ایران، اتکای این مطالعات به منابع دست دوم غربی و نداشتن ارتباط مستقیم با همکاران ایرانی است. اینکه چین با عینک غربی ایران‏شناسی کند یا ایران با عینک رسانه‏ها و اندیشکده‏های غرب به چین‌شناسی بپردازد، نقطه‌ضعف روابط دو کشور است و در گام نخست باید این امر اصلاح شود.
پس از شناخت علمی و کارشناسانۀ متقابل، تعریف نظام مسائل روابط ایران و چین و تعیین اولویت‌‌‌ها گام بعدی است. ایجاد هم‏افزایی از طریقِ «هم‏اندیشی»، «همراهی»، «هماهنگی»، «همگرایی» و «همکاری» از لوازم اجرای الگوی مناسبی از سیاست‌هایی نظیر «سیاست همسایگی» در مشارکت با چین است. در اوضاع کنونی، «ابتکار یک جاده - یک کمربند» که از آغاز ریاست ‌‌‌شی‌جین‌پینگ در دستور کار سیاست خارجی چین قرار گرفته، بهترین بستر برای تدوین یک مسیر همکاری‏جویانۀ دوجانبه به‌منظور تحقق یک بلوکِ جهانی برای سیاستِ آسیایی است.

 

ایران و ابتکار یک جاده - یک کمربند

راهبرد «راه ابریشم جدید» چین یا ابتکار «یک جاده - یک کمربند» را می‌توان مهم‌ترین طرح راهبردی توصیف کرد که ‌‌‌شی‌جین‌پینگ ارائه کرده و در سال 2013 به‌عنوان بستۀ کامل سیاستی برای تحقق هدف‌های چین در سطوح گوناگون به اجرا گذاشته است. در نوزدهمین کنگره ملی حزب کمونیست چین در اکتبر 2017 تصمیم گرفته شد تا مفهوم ابتکار یک جاده - یک کمربند در قانون اساسی چین درج شود که حاصل تعهد بالای دولت چین به اجرای این طرح است. ابتنای این راهبرد بر اهداف ژئوپولیتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچرال در سه سطح ملی، منطقه‏ای و جهانی است. بستۀ سیاستی و اجراییِ این طرح شامل ابعاد مالی و اقتصادی، زیرساختی، سیاسی، هنجاری و فرهنگی است که در صورت اجرای موفقیت‌آمیز این راهبرد، ساختار توزیع قدرت را در منطقۀ آسیا و همچنین در جهان، به‌طور چشمگیری متحول خواهد کرد.
در ده سال گذشته، به‌رغم موانع و چالش‌هایی که غرب ایجاد کرده است، چین عملیاتی شدنِ ابتکار یک جاده - یک کمربند را با جدیت دنبال کرده است. ماهیت اصلی ابتکار این طرح، گسترش مسیرهای ارتباطی با هدف دستیابی به بازارهای جدید است و ازاین‌جهت‌ می‌توان آن را نسخه‏ای مدرن از راه ابریشم باستانی به شمار آورد. با رجوع به تاریخ درمی‏یابیم که گسترش راهِ ابریشم باستانی، سه تحولِ عمده در آسیای مرکزی را موجب شد: تحول نخست پیدایش شهرهای بزرگ و پررونقی بود که همچون قطب‌های حمل‌ونقل منطقه عمل می‏کردند؛ تحول دوم تشکیل و گسترش شبکه‌های بازرگانی منطقه‌‌ای تا سرزمین‌های دوردست بود و تحول سوم نیز توسعۀ اقتصادی صادرات‌محور بر پایۀ تولیدات مرغوب و باکیفیت بود. مجموع این تحولات، دادوستد فرامرزی میان شهرهای بزرگ آسیای مرکزی و ایران را گسترش داد و البته همزمان در سراسر این اقلیم، به شکوفایی و گسترش دانش و فرهنگ منتهی شد. شی‏جین‏پینگ احیای عظمت چین با بازسازی مناسبات یکپارچۀ اقتصادی میان این اقلیمِ باستانی را هدف گرفته است؛ امری که اگر محقق شود، بی‏تردید، نقشۀ جهانِ مدرن را متحول خواهد ساخت.
ابتکار راه ابریشم نوین حوزۀ جغرافیایی بسیار وسیعی را در بر‌ می‌گیرد که شامل آسیای جنوب و جنوب شرقی، آسیای مرکزی، اروپای شرقی و غربی، آسیای غربی و آفریقای شمالی است؛ بااین‌حال، تمرکز سیاسی و اقتصادی ابتکار یک جاده - یک کمربند را می‌توان در اوراسیا مشاهده کرد. روسیه و آسیای مرکزی در این مسیر برای چین اهمیت زیادی دارند. دالان اقتصادی چین، آسیای مرکزی و آسیای غربی از سین کیانگ در چین آغاز‌ می‌شود و با خروج از چین از راه آلاشانکو به شبکه‌های خط آهن آسیای مرکزی و آسیای غربی می‌پیوندد و سپس به ساحل مدیترانه و شبه‌جزیرۀ عربستان منتهی‌ می‌شود. این دالان پنج کشور آسیای مرکزی، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و قزاقستان، به‌علاوۀ ایران و ترکیه در آسیای غربی را پوشش‌ می‌دهد. به دلایل گوناگون ازجمله نقش‌ سنتی ایران در راه ابریشم قدیم و جایگاه مهم ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک و ژئوکالچر ایران در غرب آسیا و نیز مواضع مشترک ایران و چین در بسیاری زمینه‌‌‌ها ازجمله ضرورت اصلاح نظام حکمرانی بین‌المللی و رهایی از یک‌جانبه‌گرایی و تقویت چندجانبه‌گرایی بین‏المللی، حضور فعال ایران در طرح جادۀ ابریشم جدید و ابتکار یک جاده - یک کمربند به نفع طرفین است. غفلت یک‏دهه‏ای از فراهم کردن زیرساخت‏های لازم برای تحقق ظرفیت‌های ژئوپولیتیک در قالب کریدورهای «شرق – غرب» و «شمال – جنوب» در داخل کشور، هم‏اکنون به مهم‌ترین چالش در مشارکت مؤثر ایران در ابتکار یک جاده - یک کمربند تبدیل شده است. حال که دولت سیزدهم سیاستِ همسایگی و نیز سیاستِ نگاه به شرق را با جدیت در دستور کار قرار داده است، تأکید بر اجرایی کردن سند همکاری 25سالۀ ایران و چین، ضمن بازخوانیِ سند ذیلِ الزامات مشارکت فعال ایران در پروژه راه ابریشم نوین، باید با جدیت دنبال شود. ظرفیت سند همکاری‏ 25ساله، باید به کار جبران کاستی‌های موجود ازجمله تکمیل کریدورها و به‌ویژه تکمیل و گسترش خطوط ریلی بپردازد.
با توجه به مانع‌تراشی‌های غرب در مسیر کامیابی راه ابریشم نوین و به‌خصوص ایجاد مداخلات و مزاحمت در دسترسی‏های موردنیازِ دریایی برای این طرح، پیش‏بینی می‏شود که در عملیاتی‏سازی پروژه، تمرکز چینی‏ها بر راه‌های خشکی (تمرکز بر کمربند و نه جاده) خواهد بود و بدون شک موقعیت جغرافیایی ایران در میانه کریدورهای خشکی،‌ می‌تواند فرصت مغتنمی برای هر دو طرف (ایران و چین) باشد. البته نباید از نظر دور داشت که نه دوستان ما و نه رقبا هرگز برای عملیاتی‏سازیِ برنامه‏هایشان منتظر ما نمی‏مانند و در صورت نبودِ کنشگری فعال و هوشمندانۀ ایران و عدم عرضه توانمندی‌‌‌ها و فرصت‌های عملیاتی و در دسترس، مسیرهای جایگزین در دستور کار قرار‌ می‌گیرد.
بر این اساس،‌ اولویت‌های حکمرانی سیاست خارجی و حوزۀ بین‌الملل جمهوری اسلامی ایران باید پیوستن به کریدورهای بین‌المللی و بسیج تمام امکانات ملی و فراملی به‌منظور تأمین زیرساخت‏ها و رفع نواقص و خلأهای موجود باشد. هم‏اکنون برخی رقبای منطقه‏ای (ازجمله ترکیه) در شمال و جنوب به‌سرعت در حال اجرای طرح‏های زیرساختی‌اند که نتیجۀ عملیاتیِ آن، دور زدن، حذف ایران و دور کردن کشورمان از پروژه‌های مواصلاتی و ارتباط‌های بین‌المللی، به رغم مزیت‏های بالقوه‏ای است که ایران برای محور شدن در همه طرح‏های ترانزیت منطقه‏ای و بین‏المللی ازجمله طرح راه ابریشم نوین داراست. از سوی دیگر، اموری نظیر پیگیری و تسریع پیوستن [نهایی] ایران به سازمان همکاری‏های شانگهای، فعال کردن روند عضویت رسمی و کامل در اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا (EAEU) و درخواست‌ پیوستن به پیمان بریکس (شامل قدرت‌های نوظهور اقتصادی نظیر چین، هند، روسیه، برزیل و آفریقای جنوبی) در کنار فعال‏سازیِ اقتصاد دریامحور و طرح‌های حضور در اقیانوس‌‌‌ها از اقدامات و دستورکارهای هوشمندانه‏ای است که اگر در یک نگرشِ کلان و فرابخشی، ذیلِ تقویت «دیپلماسی ترانزیت» تعریف شود، ضمن تقویتِ اقتصاد ملی، ابعاد سیاسی و امنیتی گسترده‏تری نیز برای تقویت و تحکیم قدرت منطقه‏ای و جهانی ایران به‌دنبال خواهد داشت.

 

جستجو
آرشیو تاریخی