صفحات
شماره چهار - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱
برداشت اول - شماره چهار - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱ - صفحه ۱۷۰

نظم روسی، نظم چینی و شاید نظم اسلامی؛

نظم‌های در حال ظهور

طه اکرمی/
دانش‌آموختۀ دکترای مطالعات منطقه‌ای دانشگاه تهران

 

در اواخر سال 1400، تنش‌ میان دو کشور روسیه و اوکراین به‌صورت روزافزونی افزایش یافت که با تحریک حامیان غربیِ دولت اوکراین و تحقق نیافتن مطالبات روسیه مبنی بر ارائۀ تضمین‌های امنیتی و عدم عضویت اوکراین در ناتو، در اسفند همان سال، روسیه به اوکراین حملۀ نظامی کرد. این جنگ که وارد مرحلۀ فرسایشی شده است، پیامدهای گسترده‌ای دارد که مهم‌ترین آن، تأثیر بر نظم کنونی بین‌المللی است.
نظم فعلی در نظام بین‌المللی، که از آن با عنوان «نظم بین‌المللی قاعده‌محور» یاد می‌شود، مدت‌ مدیدی است به تزلزل و افول دچار شده است. این نظم که به‌طور عمده هم‌ارز با نظم لیبرال بین‌الملل‌گرا نیز دانسته می‌شود، به‌موجب اقدامات یک‌جانبۀ قدرت‌های بزرگ و به‌خصوص ایالات متحده آمریکا و استانداردهای دوگانۀ آن‌ها در اعمال هنجارها و ارزش‌ها، به ضعف کارکردی دچار شده و نهادهای بین‌المللی تعریف‌شده در ذیل آن، اهمیت همکاری جمعی و درنهایت مشروعیت آن به‌صورت روزافزونی تحلیل یافته است. درواقع این نظم فقط برای تأمین منافع برخی قدرت‌های غربی و به‌خصوص ایالات متحده آمریکا مؤثر بوده است و نه‌تنها منافع سایرین و خیر مشترک را نمی‌بیند، ‌بلکه به ابزاری برای اقدام علیه امنیت سایر کشورها تبدیل شده و مفهوم قاعده‌مند بودن آن دچار تردید است.
بااین‌حال، نباید نظم بین‌المللی قاعده‌محور را با نظم لیبرال بین‌الملل‌گرا یکسان دانست؛ زیرا نظم لیبرال به‌طور عمده به کشورهایی مرتبط است که در شکل‌گیری هستۀ اولیه آن‌ها مؤثر است و بر ارزش‌های لیبرال تأکید می‌کند؛ درحالی‌که نظم بین‌المللی قاعده‌محور به‌دنبال اصول دولت‌محورِ تکثرگرایانه و شامل تنوع سیاسی و فرهنگی است.
جنگ اوکراین مانند کاتالیزور و نقطۀ عطفی عمل کرد که به‌واسطۀ آن، نشانه‌های گذار و تحول در نظم بین‌المللیِ کنونی هویدا و به‌صورت جدی بررسی شد؛ بنابراین سؤال اصلی آن است که گذار به چه نظمی در حال وقوع است؟ در پاسخ باید گفت که به نظر می‌رسد آنچه در نظام بین‌المللی در حال وقوع است،‌ گذار به جهانی چندنظمی است که در این جهانِ چندنظمی لزوماً نظمی از بین نمی‌رود و حتی ممکن است نظم لیبرال فعلی همچنان به بقای خودش ادامه بدهد. اما مسئله آن است که این نظم، دیگر جهان‌شمول نخواهد بود و تغییر، بحران و رقابت را تجربه خواهد کرد. البته باید گفت که بحران اوکراین فقط اثری مخرب بر این نظم نداشته است، بلکه شوک ناشی از این بحران توانسته مشکلات نظم لیبرال را به آن متذکر شود و تاب‌آوری و تطابقش با واقعیت‌های موجود را تسریع و تقویت کند؛ نمونه‌های این امر را می‌توان در چرخش شدید آلمان در سیاست خارجی و تقویت توان دفاعی‌‌اش، تلاش سوئد و فنلاند در عضویت در ناتو، رفراندوم 2022 دانمارک در پیوستن به سیاست مشترک دفاعی اتحادیۀ اروپا پس از سی سال و رأی مثبت مردم به آن، واکنش بسیار سریع و تا حدی موفق غرب در مقابله با روسیه و اعمال فشارهای اقتصادی و سیاسی به آن و درنهایت افزایش اهمیت متحدان و اتحادها مشاهده کرد. همچنین پیامدهای این جنگ نظیر بروز مشکلات اقتصادی در کشورهای غربی، افزایش هزینۀ سوخت و انرژی، افزایش هزینۀ غذا و کمبود آن در جهان نیز به حامیان نظم کنونی ضرورت اصلاح در روندهای خود ازجمله وابستگی آن‌ها به سوخت‌های فسیلی و انرژی روسیه را می‌توان متذکر شد. انتظار می‌رود غرب (به‌خصوص اروپا) ضمن اصلاح این موارد، در آیندۀ خود با تقویت راست‌گرایان مواجه شود و برخی مشکلات و تنشهای سیاسی داخلی برایش روی دهد.
بااین‌حال، نظم‌های دیگری نیز در حال ظهور هستند که عمدۀ آن‌ها را می‌توان نظم روسی (که به‌طور عمده به‌دنبال ایجاد نظم مطلوب روسیه در آسیای مرکزی است) و نظم چینی (به‌منظور ابتکار یک کمربند - یک جاده چین) دانست؛ البته امکان شکل‌گیری سایر نظم‌ها در مناطق مختلف جهان نیز وجود دارد و شاید حتی ظهور نظمی اسلامی را بتوان در آینده انتظار داشت.
به‌طور مشخص رهبران دو کشور چین و روسیه در بیانات و اقدامات خود ‌ظهور دو نظم چینی و روسی را بیان کرده‌اند. ولادیمیر پوتین و شی جین پینگ در دیدارشان به‌مناسبت بازی‌های المپیک زمستانی در 4 فوریه، بیانیه مشترکی را صادر کردند که در آن از «ورود به عصری جدید» یاد کرده و به ضرورت تحول در نظم کنونی، پاسخ‌گویی به تهدیدات مشترک و وجود درکی مشترک دربارۀ دموکراسی و مشکلات دو کشور با آمریکا اشاره کرده‌اند. همچنین پوتین پیش‌تر در سخنرانی خود در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال 2007 به این اهم اشاره کرده است؛ البته نکته آن است که نظم چینی برخلاف نظم روسی لزوماً به‌دنبال تقابل نظامی و به چالش کشیدن نهادهای نظم کنونی بین‌المللی نیست؛ درحالی‌که نظم روسی نشان داده است که در داخل خود به اقناع و مذاکره تکیۀ چندانی ندارد و به‌موجب ساختار سلسله‌مراتبی‌اش، بر منطق زور و اجبار استوار است که جنگ اوکراین نمونه‌ای از تسلطش بر بلاروس و استقرار نیروهای حافظ صلح آن در منطقۀ قره باغ است؛ بنابراین از دیدگاه درون‌نظمی، تکیه بر ساختار سلسله‌مراتبی، قاعده‌ساز و نظم‌ساز است و نپذیرفتن آن به پاسخ نظامی منجر خواهد شد، اما از دیدگاه میان‌نظمی و رابطه با سایر نظم‌ها، منطق آنارشی استوار است که در آن همکاری‌ها، رقابت‌ها و ‌مواجهه‌ها از یک‌سو و نقش‌آفرینی، کارآمدی نهادها و سازمان‌های بین‌المللی از سوی دیگر اثرگذار خواهد بود. انتظار می‌رود که فضای دوستانه و همکاری میان دو نظم چینی و روسی استمرار یابد و میان نظم روسی و لیبرال، تنش‌های فزاینده‌ای ایجاد شود.
جنگ اوکراین از طریق کشورهای ذیلِ هریک از نظم‌های مذکور توجه به قواعدی را اجتناب‌ناپذیر ساخته است که به نظر می‌رسد این قواعد به‌منزلۀ اصول نظم‌های امنیتی و رفتار خارجی بازیگران در آینده مدنظر قرار خواهند گرفت. این موارد عبارت‌اند از:
تأکید کشورها بر توان هسته‌ای به‌عنوان مهم‌ترین عنصر بازدارندگی؛
تقویت نظم امنیتی مناطق (به‌خصوص اروپا)؛
تنوع‌بخشی به زنجیرۀ تأمین و اولویت‌بخشی و توجه جدی به توان داخلی و ظرفیت کشورهای همسایه؛
گذار به انرژی‌های تجدیدپذیر در بلندمدت؛
تضعیف روزافزون دلار به‌عنوان ارز ذخیرۀ جهان و غیر دلاری ‌شدن مبادلات؛
افزایش اهمیت اتحادها و ائتلاف‌ها؛
توجه به ضرورت قانون‌گذاری و مدیریت رمزارزها و ارزهای دیجیتال با توجه به کمک‌هایی از این جنس به اوکراین و همچنین وجود قابلیت دور زدن تحریم‌ها با آن‌ها؛
افزایش نقش و بازیگری سازمان‌هایی نظیر سازمان خواربار و کشاورزی سازمان ملل متحد (فائو)؛
افزایش اهمیت افکار عمومی و توجه به کمپین اطلاعاتی و عملیات‌های رسانه‌ای رقبا؛
توجه به فناوری‌های نوین به‌عنوان توانمندی‌های مزیت‌ساز.

 

جمع‌بندی

بحران اوکراین توانست مانند یک کاتالیزور عمل کرده و ضمن نمایش ناکارآمدی نظم کنونی، الگوها و نظم‌های جدید در حال ظهور را طرح کند. در این زمینه، دو نظم چینی و روسی را می‌توان از مهم‌ترین نظم‌های در حال ظهور دانست که در کنار نظم کنونی نظام بین‌الملل، به مخالفت، رقابت و همکاری با یکدیگر خواهند پرداخت؛ بنابراین جهان پیشِ رو جهانی چندنظمی خواهد بود که در آن مواردی نظیر افکار عمومی، اتحادها و زنجیرۀ تأمین اهمیت مضاعفی خواهند داشت.
به نظر می‌رسد منطقۀ غرب آسیا، که درست در نقطۀ تلاقی این نظم‌ها با یکدیگر قرار دارد، عرصۀ رقابت‌ها و همکاری‌ نظم‌های رقیب قرار گرفته است و آن‌ها می‌کوشند تا نفوذشان در منطقه را بیش‌ازپیش افزایش دهند. در این بین، جمهوری اسلامی ایران باید بکوشد تا ضمن تأکید بر نظم کنونی به‌سمت همکاری با سایر نظم‌ها حرکت کند؛ این امر از راه‌های مختلفی ازجمله انعقاد توافق همکاری‌های راهبردی بلندمدت با چین و روسیه و پیگیری آن‌ها، گسترش روابط و همکاری‌ با همسایگان و کشورهای منطقه، تنوع‌بخشی به زنجیره تأمین و ‌تقویت توان بازدارندگی میسر خواهد شد.

جستجو
آرشیو تاریخی