مرور حوادث و مسائل ابتدای انقلاب، بهویژه دفاع مقدس، نشان میدهد میزان اعتماد مردم به نهادها در بالاترین سطح قرار دارد، اما اتخاذ سیاستهای ضدمشارکتی در دولت سازندگی و بیاعتنایی جدی به نقش مردم در ادارۀ کشور به آغاز روند نزولی اعتماد در میان مردم منجر شده است. از سوی دیگر، پاسخگویی بهعنوان مؤلفهای جدی در فرهنگ سیاسی، بهخصوص در فرهنگ سیاسی مسئولان نسبت به گذشته، جایگاه کمتری پیدا کرده است. میزان اهتمام دولتمردان به پاسخگویی در حدی بوده که رهبر معظم انقلاب سال 1383 را سال پاسخگویی نامگذاری کردند.
در سالهای اخیر به دلایل مختلف ازجمله وجود ضعف در نظام حکمرانی کشور و فضاسازی رسانههای بیگانه و معاند، بهویژه در شبکههای اجتماعی، میزان اعتماد عمومی روند مناسبی نداشته است. با وجود رویکرد مثبت دولت سیزدهم به پاسخگویی و گفتوگو با مردم در حوزههای مختلف، حتی در بالاترین سطح مسئولیتی (رئیسجمهور)، مردم همچنان به روند پاسخگویی مسئولان نگاه مثبتی ندارند؛ برای نمونه، پاسخگو نبودن دولت تدبیر و امید به چرایی افزایش قیمت بنزین در آبان ۱۳۹۸ و نحوۀ مواجهۀ رئیس دولت وقت با این مقوله، هنوز در اذهان ایرانیان باقی مانده است. مجموعۀ این مسائل باعث شده است فرهنگ سیاسی اعتراض بهنحوی شکل بگیرد که اولاً بدون اعتراض، مسئولان نسبت به کاستیها و خواستهها حساس نمیشوند؛ ثانیاً به دلیل پاسخگو نبودن مسئولان، اعتراض بدون خشونت به نتیجۀ مثبت نخواهد رسید. در کنار این موارد، وجود فرهنگ قانونگریزی در فرهنگ عامه بهعنوان آسیب جدی سبک زندگی برخی از ایرانیان، فرهنگ سیاسی اعتراض را با مؤلفههای بیاعتمادی، تحریکپذیری، بیقاعدگی، خشونت و در مواردی انفعال همراه ساخته است. به عبارت دیگر، بخشی از جامعه یا بهدلیل اثرپذیر نبودن اعتراضات، بهزعم آنها، از ورود به روندهای اعتراضی امتناع میورزند و بهتعبیری معترض خاموشاند یا برای بیان اعتراض خود، از روشها و ابزارهای خشونتبار استفاده میکنند. البته حجم بالای خشونت در اقدامات اعتراضی، دلایل و زمینههای دیگری نیز دارد که محل بحث این نوشتار نیست.
در مجموع، بررسی روندهای اعتراضیِ چند سال اخیر نشان میدهد وقتی اعتراضها از قالب یک تشکل و نهاد رسمی و قابلمدیریت مانند اصناف خارج میشود، سرعت تبدیل شدن اعتراض به اغتشاش و رفتار خشن بسیار زیاد است. فرهنگ سیاسی اعتراضِ موجود نهتنها برای نظام سیاسی مطلوب نیست، بلکه برای عموم مردم و حتی معترضان حقیقی نیز به نتایج مطلوب منجر نمیشود؛ بنابراین هم نظام سیاسی و هم مردم باید در برابر شکلگیری فرهنگ سیاسی مطلوب در این زمینه حساس باشند و برای رسیدن به آن اقدام کنند.
چه باید کرد؟
اگر بپذیریم نظام سیاسی و مردم در ساخت و شکلگیری فرهنگ سیاسی مؤثرند، لازم است هریک برای تحقق عناصر فرهنگ سیاسی اعتراضی مطلوب تلاش کنند. رفع ضعفهای نظام حکمرانی کشور میتواند زمینهساز ایجاد و تقویت اعتماد عمومی باشد. همچنین با ارتقای پاسخگویی دستگاههای مسئول و اثرپذیری از نظرات و آرای عمومی در رفع مشکلات و نقیصهها، مردم، دولت را شنوای سخنان و خواستههای خود میپندارند و به این ترتیب، رابطۀ دولت و ملت اصلاح میشود و مردم فاصلهای میان خود و حکومت احساس نمیکنند تا از طریق اقدامات اعتراضی خشن، نظرات و خواستههای خود را مطرح کنند. در ضمن عموم مردم نیز در این زمینه بدون مسئولیت نخواهند بود و با عوامل و عناصر برساخته و غیرحقیقی که به فرسایش اعتماد به نظام سیاسی منجر میشود، همراهی نمیکنند.
با توجه به اینکه فضاسازی رسانهای زیادی در رسانههای بیگانه و شبکههای اجتماعی علیه نظام سیاسی صورت میپذیرد، عموم مردم بهجای پذیرش القائات این رسانهها میتوانند با نگاهی تردیدآمیز موضوع را بررسی کنند تا موارد غیرحقیقی به فاصلهگذاری میان آنها و نظام سیاسی منجر نشود؛ بنابراین از نظر جامعهشناختی وجود امکان اعتراض نهتنها ضروری است، بلکه زمینهای برای انتقال خواستهها به نظام سیاسی و تقویت رابطۀ دولت و ملت است و مسدود شدن یا تضعیف این مسیر، در کمترین حالت به انفعال بخشی از جامعه میانجامد که آثار و تبعات منفی آن کمتر از اعتراضات خشن نیست، اما آنچه این اعتراض را به یک اعتراض اثربخش و مقوم امنیت ملی تبدیل میکند، وجود فرهنگ سیاسی مبتنی بر اعتماد و پاسخگویی و فرهنگ سیاسی اعتراض همدلانه و بدون تعارض است. در این بین، تعیین راهکارهای قانونی بیان اعتراض و انتقال مطالبات میتواند راهگشا باشد. از دولت مردمی سیزدهم این انتظار میرود که با تأکید بر شعار جمهوریت، زمینۀ تحقق حداکثری این فرهنگ سیاسی را فراهم کند.