صفحات
شماره چهار - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱
برداشت اول - شماره چهار - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱ - صفحه ۳۶

گزیدهٔ سخنرانی رابرت کاپلان1 (استراتژیست آمریکایی و همکار ارشد مؤسسۀ امنیت آمریکای جدید) در مجمع جهانی اقتصاد 2018

بازگشت جغرافیا

ما نباید از یاد ببریم که تکنولوژی هرگز جغرافیا را شکست نداده است. آنچه رخ داده، کمی پیچیده‏تر است؛ فناوری جغرافیا را کوچک و جهان را به جای کوچک‌تری تبدیل کرده است؛ جایی ترسناک‌تر، هراس‏آورتر و متشنج‏تر. تا جایی که اوراسیا، که یک اصطلاح جغرافیایی مربوط به کتاب‏های درسی دبیرستان‏های ما بود و آن‌قدر بزرگ بود که معلوم نبود دقیقاً به چه چیزی اشاره می‌کند، اکنون به‌طور فزاینده، یک سیستم تجارت منسجم و رقابت‏آمیز و حتی تنش‏آلود را تداعی می‏کند که فهم آن از طریق بررسی تاریخ تمدن‌ها، امپراتوری‌ها و نظام‏های سلسله‌ها میسر است. قدرت‌هایی مانند روسیه، چین، هندوستان، ایران یا ترکیه، که امروز در این پهنه [اوراسیا] با یکدیگر تعامل دارند، در بیشتر تاریخشان، در سراسر قرون‌وسطا تا آغاز تاریخ مدرن، به‌منزلۀ ‌امپراتوری‏های بزرگ محسوب می‏شدند. پس ما چه بخواهیم چه نخواهیم، نمی‌توانیم در فهم اوراسیا از مفهوم «‌امپراتوری» فرار کنیم. من هرگز از مفهوم امپراتوری، آن‌گونه که امروز از آن استفاده خواهم کرد، دفاع نمی‌کنم و از آن فقط به‌عنوان یک آزمایش فکری بهره خواهم گرفت تا کمک کنم مسائلی را که از چنگ ما دور است، دریابیم و خوب می‏دانم که این یک تراژدی تاریخی است که برای ایجاد نوعی از «نظم» به برقراری شکلی از یک امپراتوری نیاز داشته است.
چین را در نظر بگیرید. الان همه دربارۀ «ابتکار یک جاده - یک کمربند» صحبت‌ می‌کنند. این ایده چه معنایی دارد؟ اگر روی نقشه، مسیرهای تجارت و بازرگانی دودمان تانگ در زمان امپراتوری‏شان در اوایل دورۀ قرون‌وسطا به‌ویژه قرن نهم میلادی و نیز مسیرهای تجارت سلسلۀ وانگ در قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی را در نظر بگیریم (همان چارچوب جغرافیایی سفرهای مارکوپولو)، درنهایت به همین ابتکار جاده - کمربند خواهیم رسید. وقتی به چارچوب این ابتکار نگاه‌ می‌کنیم، درمی‏یابیم که این ایده از قرون‌وسطا و سلسله‌های آن زمان در چین و مسیرهای بازرگانی که در آن زمان چین را به اروپا متصل‌ می‌کردند، ریشه گرفته است. این ابتکار، متشکل از اجزایی است که در رسانه‌ها به‌اندازۀ کافی به آن‌ها پرداخته نشده است. نخست اینکه، ابتکار یک جاده - یک کمربند عملیاتی برندینگ است برای آنچه چین از قبل ایجاد کرده است، یعنی جاده‌ها، خطوط ریلی و خط لوله‌ها در طول آسیای مرکزی، در همان مسیر سفرهای مارکوپولو. برخی اجزا حتی قبل از آنکه دربارۀ ابتکار کمربند و جاده بحث شود، ساخته شده بودند که هدف این جاده‌ها، خطوط ریلی و هدف خط لوله‌ها وارد کردن هیدروکربن و منابع نفت و گاز طبیعی آسیای مرکزی به‌طور مستقیم به غرب چین است تا از وابستگی چین به تنگه مالاکا2 بکاهد.
برای دریافت نفت، هدف اصلی، اتصال ارگانیک چین به ایران است. ایران جایزۀ اصلی در کل پروژه ابتکار یک جاده -یک کمربند است. ایران سازمان‌دهی‌کنندۀ جغرافیایی و ژئوپولیتیک خاورمیانۀ بالقوه بزر‌گ‌تر است با جمعیتی بالغ بر 80 میلیون نفر، که تحصیلات بالایی دارند، و سرزمینی که هر دو منطقۀ هیدروکربنی را در بر گرفته است؛ یعنی خلیج فارس و دریای خزر. چینی‌ها مشغول سرمایه‌گذاری در ایران هستند؛ آن‌ها معادن ایران را استخراج‌ می‌کنند و برای ایران خطوط ریلی‌ می‌سازند؛ بنابراین نخستین عنصر ابتکار کمربند و جاده، همین جاده‌ها، خطوط ریلی و خط لوله‌ها هستند، و این باعث ایجاد یک اتحاد ارگانیک مستحکم بین ایران و چین شده است.
سلسلۀ تانگ در قرن نهم مسیرهای تجاری مستقیم و رو به‌سوی شمال شرق ایران داشت؛ بنابراین این پروژه در امتداد تاریخ چین است. موضوع بعدی درباره ابتکار یک جاده - یک کمربند این است که چین، جواهری است که به دوران باستان باز‌می‌گردد، اما اگر خوب نگاه کنید، جز در دوران سلسلۀ مینگ در اوایل قرن پانزدهم که چین از ناوگان‌های گنج دریایی کینگهوا بهره‏مند بود، این کشور از نظر سنتی، قدرت دریایی ناچیزی داشته است. چین یک قدرت واقعی دریایی نبود، از همین رو، در طول تاریخش بیش از حد آسیب‌پذیر بود، اما ابتکار جاده - کمربند این مشکل را حل‌ کرد. این ابتکار، چین را امن‏تر‌ می‌کند و این امکان را به این کشور‌ می‌دهد که بتواند روی ساختن نیروی دریایی بزرگی تمرکز کند که ایالات متحده را در دریای جنوبی و شرقی به چالش بکشد؛ بااین‌حال، در ابتدا باید این مشکل بزرگ تاریخی در چین حل شود و این هدف چین است.
باز هم باید به تاریخ بازگردیم، زمانی که اروپا درگیر جنگ‌های وستفالی و موازنۀ قدرت بود، در آسیا در اوایل عصر مدرن و پس از آن، نظمی حاکم بود که نظام نُه‌انشعابی یا نُه‌ شاخه نامیده می‌شد و چین قدرت برتر آن بود، هرچند یک امپراتوری مسلط و قوی به حساب نمی‌آمد. این نظم روشی برای هماهنگ کردن روابط قدرت‌‌ها بود. هنوز هم چینیان باور دارند (و این را اظهار کرده‌اند) که دیدگاه و خواست آن‌ها دربارۀ آسیا خیرخواهانه و به نفع همه است و موجب ثروتمند شدن همۀ آسیا می‌شود. آن‌ها همزمان با دورتر شدن ایالات متحده از سواحل آسیا و فاصله گرفتن از سواحل چین  بر این خواست تأکید کرده و شکلی ضعیف اما ایجابی از سیستم امپراتوری انشعابی پیشین را برقرار خواهند کرد.
نظام روسیه با نظام چین بسیار متفاوت است و این تفاوت به تاریخ و جغرافیای روسیه بر‌می‌گردد که نیمی از طول جغرافیای زمین را در بر‌ گرفته است. روسیه یک قدرت زمینی کم‌امنیت است و از حفاظ‏های جغرافیایی و طبیعی کمی در برابر تجاوز خارجی بهره‌ می‌برد؛ به همین علت از سمت غرب،  توسط ناپلئون و هیتلر، مورد تجاوز قرار گرفت. همچنین لهستانی‌ها، لیتوانیایی‏ها، سوئدی‏ها و حتی شوالیه‌های تتونیک نیز این طمع را امتحان کرده‏اند؛ بنابراین روسیه از نظر تاریخی احساس ناامنی زیادی در مرزهای غربی خود دارد، بااین‌حال به پیمان ورشو باز نگشت برای اینکه حفظ آن بسیار هزینه‌بر بود. روسیه به‌نظر به‌دنبال شکل دیگری از امپراتوری سنتیِ خود در اروپای میانۀ شرقی است که با امپراتوری چینی تفاوت‏هایی خواهد داشت. روسیه به‌علت احساس عدم امنیت، به مطلق‌گرایی و سلطۀ کامل تمایلی جدی داشته است.
با سفر به ایران متوجه می‌شویم ایرانی‏ها تمدنی غنی دارند که برابر با تمدن هندی‌ها، چینی‌ها و ژاپنی‏هاست؛ تمدنی که ریشه در جغرافیا دارد. امپراتوری فلات ایران از هخامنشیان در زمان باستان تا ساسانیان، مادها، پارت‏ها و امپراتوری‌های مختلف ایرانی، با یک حکومت مرکزی، از شرق مدیترانه تا شرق جایی را که امروزه افغانستان نامیده می‌شود، کنترل می‎‏کرده‏اند. این روی نقشه کمی گیج‌کننده است؛ زیرا این قلمرو، هم‏پوشانی‏هایی هم با قلمروی امپراتوری عثمانی داشته است. درواقع امپراتوری ایران تا دریای مدیترانه ادامه داشته است. اگر نگاهی به مناطقی بیندازید که ایران امروزه در آن‌ها صاحب نفوذ است، چه از طریق حمایت از شبه‌نظامیان نیابتی در یمن و لبنان و سوریه چه اماکنی مانند غرب افغانستان، که ریال ایران در آن‌ها اعتبار دارد، همان نقشۀ امپراتوری قدیم ایران را خواهید دید. شاید جمهوری اسلامی یک نظام مذهبی باشد، اما من معتقدم اگر به‌فرض پس از جمهوری اسلامی هم حکومت دیگری در ایران در کار باشد، باید همین روند را ادامه دهد. ما نمی‏توانیم آیندۀ ایران را پیش‌بینی کنیم اما وقتی تاریخ 2500ساله گذشتۀ ایران را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که ایران همیشه حائز اهمیت بوده است. ایران یک کشور واقعی است و یک اختراع مصنوعی نیست. ایران دارای نهادهایی با ریشه‌های عمیق است، چه تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، چه امپراتوری‏ها و دولت‌های پیش از آن. ایران در طول تاریخ، موجودیتی ارگانیک داشته است؛ بسیار فراتر از بسیاری از کشورهای عربی که پیرامون آن قرار داشته‏اند.
 امپراتوری سلجوقی در قرون‌وسطا و سپس امپراتوری عثمانی تا اوایل عصر مدرن. من عامدانه از واژۀ عثمانی استفاده کردم و نگفتم امپراتوری ترکی؛ زیرا این یک امپراتوری چند قومیتی است. ما می‏دانیم که در این منطقه، حتی جماعتی از مسیحیان ارتدکس بودند که برای مدت زمان طولانی، با مسلمانان رابطۀ بهتری داشتند تا با کاتولیک‌های غربی. بنابراین ‌امپراتوری عثمانی یک امپراتوری چندفرهنگی و چندوجهی بود. در دهۀ 1980، وقتی که من کار گزارشگری از ترکیه را آغاز کردم، تورگوت اوزال، نخست‌وزیر وقت ترکیه، فلسفۀ نئوعثمانی را دنبال می‌کرد، و قصد آن را داشت که از الگوی عثمانی استفاده کند تا به کردهای مسلمان و اعراب نزدیک‏تر شود. بعدها احمد داوداغلو، که مدتی وزیر خارجه اردوغان بود، الگویی از قدرت عثمانی را در سر می‏پروراند که البته این طرح را خودش خوب پیش نبرد. شاید ترکیه دربارۀ ظرفیت‌هایش در اثرگذاری بر خاورمیانه به اشتباه افتاده باشد، مثلاً در سوریه و در جاهای دیگر، اما نکته‌ای که من بر آن تأکید می‌کنم، این است که برای فهم رفتار ترکیه، اهدافش و نااطمینانی که بر سیاست‏های ترکیه حاکم است، شما باید سیاست‏های ترکیه را در چارچوب منطق عثمانی بنگرید.
با نگاهی به امپراتوری‌های هند، مثلاً امپراتوری «مغول‏های هند» و امپراتوری «کوشانی» درمی‌یابیم در طول تاریخ، هرکس که حاکم هندوستان بوده، بر پاکستان و قسمت بزرگی از افغانستان نیز حاکمیت داشته است. در امپراتوری گورکانی، از دهلی‏نو بر پاکستان و افغانستان حکومت می‏شده است، اما منتها‏الیه جنوبیِ هندوستان،‌ از دامنۀ حکمرانی مغول‏ها خارج بوده است؛ بنابراین وقتی هندی‏ها به افغانستان عمیقاً اهمیت می‌دهند، این موضوع به تاریخ و جغرافیا بازمی‌گردد. افغانستان از هندوستان دور نیست و تقریباً بخشی از این شبه‌قاره به حساب‌ می‌آید و درحالی‌که چین به‌سمت جنوب و اقیانوس هند حرکت می‌کند و بندرها را‌ می‌سازد یا بازسازی می‌کند یا برای بنادر در اقیانوس هند به‌اندازۀ لازم تأمین مالی می‌کند، هندوستان هم‌ به ساختن راه‌ها مشغول می‏شود و تلاش می‌کند تا مسیری را با امتداد از اقیانوس هند به‌سمت ایران - از‌ سمت شمال و‌ افغانستان- باز کند تا بتواند با نفوذ پاکستان در آسیای مرکزی مقابله کند.
ما با یک بستۀ پیچیده‌ طرف هستیم. چینی‌ها می‌کوشند از بندر گوادر در پاکستان به‌سوی شمال و غرب چین مسیری ایجاد کنند تا با ایرانی‌ها و هندی‌ها، که می‌خواهند مسیر جایگزینی از چابهار به غرب افغانستان و به‌طور مستقیم به آسیای مرکزی بسازند، مقابله کنند. به نظر می‏رسد که در آینده، آسیای مرکزی به اقیانوس هند متصل می‌شود و این چیزی است که من بر آن تأکید می‌کنم: اهمیت اقیانوس‏ها؛ چراکه معتقدم «جهانی‏سازی» یک روندِ دریایی است. 90 درصد کالاهایی که از یک قاره به قاره دیگر منتقل می‌شوند از طریق دریاها انتقال‌ می‌یابند.
 اجازه بدهید برای جمع‌بندی بگویم که اقیانوس هند شاهراه انرژی جهانی است؛ یعنی نفت و گاز را از خاورمیانه به مراکز مهم شهری در شرق آسیا می‌برد. نیروی دریایی چین برای دسترسی به اقیانوس هند باید به دریای جنوب چین تسلط داشته باشد. این را اضافه کنم که چینی‌ها در دریای جنوب چین کاری به غیر از آنچه آمریکایی‌ها درقرن 19 و اوایل قرن 20 در حوزۀ کارائیب انجام می‏دادند، نمی‌کنند. امپراتوری آمریکا به‌نحوی در کارائیب و با سلطه بر نیمکرۀ غربی شروع شد و امپراتوری چین هم در دریای جنوب چین آغاز می‏شود تا بتواند به اقیانوس هند راه پیدا کند؛ بنابراین چین یک حوزۀ نفوذ دریایی از دریای شرق چین تا جیبوتی خواهد داشت و این همان کریدوری است که چین برای تصرف آن مشغول ساخت تأسیسات نظامی در دهانۀ دریای سرخ است.‌
در زمینۀ ژئوپولیتیک اوراسیا به‌نظر آن انقلاب انرژی، که در پیش داریم، ناظر بر انرژی‌های تجدیدپذیر نخواهد بود، بلکه انقلاب انکسار زمین‌شناختی است. در ایالات متحده تأسیساتِ تبدیلِ گاز، به سواحل و خطوط گازی دسترسی دارند و به لهستان و دیگر کشورهای اروپای شرق میانه اجازه داده است که گاز طبیعی را از جایی غیر از روسیه وارد کنند. گرچه این امر، موضوعِ شبکۀ وسیع خطوط لوله‌های انتقال گاز روسیه به اروپا را رفع‌ورجوع نخواهد کرد، دست‌کم مانع از این خواهد شد که روسیه از گاز طبیعی یک اهرم سیاسی بسازد. این امر در آینده، از آنچه هست نیز دشوارتر خواهد شد. در اینجا با اثرگذاریِ فناوری بر ژئوپولیتیک روبه‌رو هستیم. موضوعی که مایلم اضافه کنم، این است که در همان حالی که روسیه این کارها را انجام‌ می‌دهد، چین دارد سراسرِ آسیای میانه را به دست‌ می‌گیرد. جایی که جمهوری‏های شوروی سابق هستند و مردم به زبان روسی صحبت‌ می‌کنند و این یک تحول فوق‌العاده است!
چین و روسیه هر دو حکومت‏هایی اتوکراتیک‌اند و از این جهت شباهت‏هایی به یکدیگر دارند، اما به‏رغم این، بسیار متفاوت‌اند. من به همه‌جای چین رفته‏ام و آن‌طور که متوجه شدم، آن‌ها از ما آمریکایی‏ها با روی گشاده‏ای استقبال می‏کنند. آن‌ها از ما می‏خواهند که در همۀ اتاق‏های فکرشان صحبت کنیم. جان مرشایمر3 را ببینید که چطور این‌همه سال در چین است! آن‌ها در این زمینه بسیاربسیار منعطف‌اند و خیلی روش‏مندانه و جدی عمل‌ می‌کنند.‌ اگر روزی شی‏جین‏پینگ بیمار شود، آن‌ها‌ می‌توانند برنامۀ جانشینی وی را فوری سازماندهی کنند، اما تصور چنین چیزی در روسیه بسیار دشوار خواهد بود. اگر اختلالی واقعی در رأس قدرت مسکو روی دهد، سطح بزرگی از بی‌ثباتی رخ خواهد داد. نهادهای چین قوی‌تر از نهادهای روسی هستند. چینی‌ها هنگام مذاکره با ما (نه‌اینکه مذاکره یک موضوع ساده باشد) کاملاً درک کرده‏اند که بیرون راندنِ نیروی دریایی ایالات متحده از دریای جنوب و شرق چین برای آن‌ها یک هدف در دسترس است، مشروط به اینکه مجبور به جنگیدن نباشند. روشِ جنگ چینی‏ها پیروزی بدونِ جنگ است. آن‌ها بخش‌به‌بخش، روی تسلط بر ژئوپولیتیک دریای جنوب چین‌ تمرکز کرده‏اند و در عرض کمتر از چند ماه فرودگاه‌هایی در آنجا خواهند ساخت. شکل خشونت چین بسیار ظریف‌تر از فرم خشونت روسی است.‌ چین یک تصویر بزرگ و یک آرمان دارد. تصویری که چیزی جز آمریکای دمکراتیک سرمایه‏دار فعلی است. چین با تکیه بر تاریخ خود، ژئوپولیتیک منطقۀ اوراسیا را به استخدام تحقق آن تصویر بزرگ گرفته است.

 

جستجو
آرشیو تاریخی