صفحات
شماره چهار - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱
برداشت اول - شماره چهار - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱ - صفحه ۳۶۲

منطق تمایزگذاری میان «صورت» اعتراض و اغتشاش

اغتشاش، اعتراض بی‌گفتار است

سیدحسین شهرستانی /
عضو‌هیئت‌علمی پژوهشکدۀ فرهنگ و هنر اسلامی

 

 موضوع بحث امکان اعتراض در ساختار سیاسی است و اینکه چگونه می‌شود امکان اعتراض مشروع را در ساخت سیاست فراهم کرد؟ مسئله در بخشی از بدنۀ سیاسی کشور به این سمت پیش رفته که گویی راه‌حل مسئله این است که مکانی معین شود که افراد در آنجا حضور یابند و اعتراض‌ خود را در ‌‌چهارچوب‌های قانونی و با مجوز پیشینی اعلام کنند، حکومت امنیت برقرار کند و با شکیبایی صدای معترضان را بشنود، پروتکل‌ و نظام حقوقی مشخصی جهت انجام این کار برقرار گردد که باعث شود اعتراض‌ها به اغتشاش مبدل نشود و صدای اعتراضی از آشوب و اغتشاش مصون بماند. به نظر می‌رسد مطابق این نگاه، چنانچه چنین فرایندی به این صورت محقق شود، مسئلۀ اعتراض و اغتشاش حل می‌شود.
گاهی تصور می‌شود اگر مکان خاصی مثل پارک یا ورزشگاه را به اعتراض اختصاص دهیم، دیگر در اعتراضات اجتماعی با اغتشاش روبه‌رو نخواهیم شد و درنتیجه هم حاکمیت هزینۀ امنیتی شدن فضا را نمی‌دهد و هم صدای اعتراض‌ مردم سرکوب نمی‌شود. به گمان نگارنده، چنین پاسخی به مسئلۀ اغتشاش نوعی نگاه ساده‌انگارانه و تقلیل دادن مسئله است. به‌نظر این تصور، تصور خامی است، ولو اینکه آن را ضمن نگاه به تجربۀ سایر کشورها، تحت نظام‌های حقوقی مختلفی دنبال کنیم. مسئله در ایران فقدان مکان مشخصی برای اعتراض نیست، مسئله پیچیده‌تر است. به چه چیزی اغتشاش می‌گوییم؟ اغتشاش، اعتراضی نیست که چون جا و مکان خاصی ندارد در خیابان می‌ریزد و این‌گونه نیست که با مکان دادن به اعتراض می‌توانیم از تبدیل اعتراض به اغتشاش جلوگیری کنیم.
اغتشاش، اعتراضی است که در کلیت امر فرم ندارد، بی‌فرم است. بی‌فرم بودن اغتشاش یا فرم نداشتن اعتراض و تبدیل آن به اغتشاش چند وجه دارد: یکی اینکه نامحدود و نامتعین است. اعتراضی که نامتعین باشد، اعتراض به همه‌چیز، همه‌کس و کل ساختار است که همان براندازی است. اعتراضِ نامتعین، براندازی است. مسئلۀ اعتراض این نیست که برایش مکانی فراهم کنیم یا نکنیم. فراهم کردن مکان مشخص برای این نوع اعتراض معنا ندارد وگرنه حاکمیت مکانی برای اعتراض نامتعین، فراهم می‌‌کند، اما در مقابل، معترضانی که اعتراضشان نامتعین است و محدود نیست، تن به این امر نمی‌دهند. این‌طور نیست که اگر حکومت جایی برایشان تعیین کند، در آنجا حضور پیدا کنند و سر ساعت بروند و پس از پایان بازۀ زمانی اعلام‌شده خداحافظی کنند و به خانه‌هایشان برگردند. چنین سازکاری چه از طرف حکومت و چه از طرف این قسم معترضان نشدنی است. در واقع مسئله فراهم کردن مکان یا موقعیت نیست. در این مورد، مسئله متعین کردن اعتراض است که می‌تواند راه‌گشا و راه‌حل باشد؛ پس ویژگی اولی که موجب می‌شود اعتراض به اغتشاش مبدل شود، نامتعین بودن اعتراض یا نامحدود بودن اعتراض است.
ویژگی دوم این است که اعتراضی که به اغتشاش تبدیل می‌شود، بی‌چهره است. اگر اعتراض چهره‌ای داشته باشد و این چهره چنانچه به تعامل با ساختار سیاسی مایل باشد، به اصلاحات یا یک اعتراض ‌‌چهارچوب‌مند تبدیل می‌شود و اگر چهرۀ سیاسی بخواهد کل ساختار را زیر سؤال ببرد و به هم بزند به انقلاب تبدیل می‌شود. به‌هرحال از موضوع اغتشاش خارج است، اغتشاش فاقد چهره است. این مسئله را در قضایای اخیر و ماجرای سال ۱۳۹۶ و 1398 نظاره‌گر بودیم درحالی‌که اتفاقات سال ۱۳۸۸ چهره‌ای مشخص و قابل‌شناسایی داشت.
از سال ۱۳۹۶ به این‌سو با اغتشاشاتی روبه‌رو هستیم که بی‌چهره‌اند. مشخص نیست چه کسی فراخوان می‌دهد و مردم را به خیابان فرامی‌خواند. چهره‌ای در این اغتشاشات وجود ندارد. ماسک‌هایی که در جریان کرونا شایع شد و امروز به‌عنوان وسیله‌ای برای پوشاندن صورت معترضان استفاده می‌شود، وجه نمادین پیدا کرده است تا بتوان بی‌چهره بودن اعتراضات را نشان داد. تا پیش از کرونا هم اغتشاشگران صورت خود را با پارچه‌هایی می‌پوشاندند، ولی کسی که در یک تظاهرات علنی سیاسی شرکت می‌کند، چهرۀ خودش را نمی‌پوشاند، ولو این تظاهرات، تظاهراتی انقلابی باشد. بحث اصلی نیروهای کف میدان نیست و فقط برای نمونه و نماد اشاره شد. مسئلۀ اصلی چهره‌ای است که به‌عنوان یک شخصیت و میانجی سیاسی بتواند نیروی اعتراض را نمایندگی کند. اعتراض نامحدود و نامتعین بالطبع بی‌چهره است و مزیت چهره‌دار شدن را از خود می‌گیرد. در غیاب چهره‌های سیاسی و اصیل که چهره‌هایی حقیقی هستند، چهره‌های دروغین یا چهره‌های پوشالین و نقاب‌ها جایگزین می‌شوند. نمونه‌ای از نقاب‌ها در جامعۀ ما سلبریتی‌ها هستند. صورت نقاب‌ها هر لحظه عوض می‌شود، حالت‌ و سخنشان هم عوض می‌شود، اما یک چهرۀ حقیقی سیاسی هر لحظه شکل متفاوتی ندارد، چون نقاب نیست و یک چهره دارد.
ویژگی دیگر اعتراضی که فرم ندارد و به اغتشاش تبدیل می‌شود، این است که فاقد گفتار است و خصوصیت دیگر این است که موقعیت ظهور در ساختار پیدا نمی‌کند و صرفاً وجه سلبی دارد، در کار انهدام است و فاقد وجه ایجابی. اکنون صورت مسئله دگرگون می‌شود. صورت مسئله دیگر این نیست که صرفاً سازکارهای قانونی برای انجام اعتراضات و زمان و مکان معین فراهم کرد. مسئلۀ سازکار سیاسی این می‌شود که ما چگونه اعتراض نامتعین، بی‌دیدار، بی‌چهره، بی‌گفتار، سلبی، فاقد موقعیت برای ظهور در ساختار و در یک کلام بی‌فرم را فرم‌بندی و صورت‌بندی کنیم. چگونه به آن تعین بدهیم و برای آن دیدار یا چهره فراهم کنیم؟ چگونه می‌تواند چهره و گفتار پیدا کند؟ چگونه وجه ایجابی پیدا کند و درنهایت چگونه موقعیتی برای ظهور در ساختار پیدا کند؟ گونۀ اعتراض چگونه می‌تواند تعین پیدا کند؟ مسئلۀ اساسی این‌هاست. اگر اعتراض تعین پیدا کند، چهره، همزمان دیدار و گفتار هم پیدا می‌کند.
وجه اصلی تعین‌یابی اعتراض یا یکی از وجوه مهم آن، حرفه‌ای شدن یا علمی شدن اعتراض است. تعبیر علم را اینجا به مفهوم عام به کار می‌بریم. اعتراض به وساطت نهاد علم، اعم از دانشگاه‌ها و اندیشکده‌ها، روشنفکران آزاد و اهل نظر تعین پیدا می‌کند؛ بنابراین مطالبه یا اعتراض نامتعینی که می‌خواهد به همه‌چیز و همه‌کس پرخاش کند، به مطالبۀ زیست‌محیطی یا مطالبۀ معیشتی برای عدالت تبدیل می‌شود. کارل مارکس در غرب چه می‌کند؛ به مسئلۀ نابرابری و «اعتراض به نابرابری» فرم و تعین علمی می‌دهد و این‌گونه مطالبه، مطالبۀ سیاسی یا مطالبۀ فرهنگی می‌شود. نخبگان فرهنگی و علمی می‌توانند به مطالبات تعین بدهند. حاکمیت اگر اجازه بدهد نخبگان به‌شکل متعین مطالبات جامعه را پیگیری کنند، به اینکه اعتراضات نامتعین، براندازانه، بی‌فرم و بی‌شکل نشود و به‌سمت اغتشاش نرود، کمک کرده است. اما اگر موقعیت طرح گفتارهای جدی و علمی در دانشگاه دربارۀ مطالبات واقعی جامعه در آن فراهم نشود، اگر روشنفکران نقش خود را ایفا نکنند یا حاکمیت این نقش را به رسمیت نشناسد، اگر حاکمیت نهادهای مدنی واسط را، که می‌توانند در بزنگاه‌ها مطالبات اجتماعی را پیگیری کنند، تعطیل یا با آن مقابله کند، آن جا است که  تعین اعتراض از دست خواهد رفت.
مسئولیت دوطرفه است، هم حاکمیت مسئولیت دارد هم نهادهای واسط و چهره‌ها و روشنفکران. چهره‌ها و روشنفکران ممکن است به‌جای پیگیری مطالبات واقعی جامعه، در بازی بیگانگان نقش‌آفرینی و منویات آنان را تکرار کنند که در این حالت عملاً به تعین‌یابی اعتراض کمکی نمی‌کنند و درعین‌حال، با دمیدن در گفتار و اعتراض نامتعین، رادیکالیزم را تقویت خواهند کرد. کارکرد اصلی اتفاقاتی نظیر حضور سخنگوی دولت در دانشگاه‌ها و برنامه‌های گفت‌وگویی در صداوسیما این است که به اعتراضات فرم بدهد. کنشگران و مطالبه‌گران حوزه‌های تخصصی و مجموعۀ کسانی که با آن‌ها هستند، اگر نتوانند اعتراض متعین خود را دنبال کنند طبیعتاً نیرویی هستند که بالقوه می‌توانند به اعتراضات نامتعین بپیوندند و دیگر در جهت متعین کردن اعتراضات نقش‌آفرینی نکنند.
در حرفه‌ای شدن مطالبه‌گری و نهادهای حوزه‌های مطالبه‌گری، وظیفۀ حاکمیت به رسمیت شناختن آن‌ها و وظیفۀ جامعۀ مدنی تعین‌بخشی به اعتراضات و مطالبات در صورت‌ها و فرم‌هاست. چهره‌یابی اعتراض هم در ارتباط با همین امر است. چهرۀ اعتراض می‌تواند چهره‌ای سیاسی، فرهنگی یا علمی باشد. آن‌که در نهایت جمع‌بندی می‌کند و نیروی اعتراضی را به نقطۀ سرانجام نهایی می‌رساند، چهرۀ سیاسی است. چهره‌های سیاسی این قابلیت را دارند که نیروی اعتراضی را، که می‌تواند به نیرویی کور بدل شود، نمایندگی کنند و آن‌ها را از مسیر قانونی و امکان‌های سیاسی به نظام سیاسی منتقل کنند. در حالت‌هایی ‌چنین، رویارویی نیروی اعتراض و ساختار حاکمیت هزینۀ کمتری در پی دارد. در فرایندهایی که نهاد یا چهرۀ میانجیگر وجود دارد، میانجیگری می‌تواند وضعیت سخت مواجهۀ نیروی اعتراضی با حاکمیت را تلطیف کند و قدرت و توان انعطاف را بالاتر ببرد؛ چنان‌که دولت هفتم در سال ۱۳۷۶ با حضور خود بخشی از نیروهای اجتماعی را نمایندگی کرد و به‌صورت کاملاً مدنی و بدون هیچ هزینه‌ای این نیروهای واگرا را در ساختار سیاسی کشور ادغام کرد، اما بعدها به‌دلیل زیاده‌خواهی سیاسی اصلاح‌طلبان و به‌علت محافظه‌کاری ساختار سیاسی تنش‌هایی به وجود آمد. در مجموع امر مبارکی بود که از طریق یک چهرۀ سیاسی، نیروهای اعتراضی، که می‌توانستند به کنش‌های خشن و آسیب‌زننده به خود و نظام تبدیل شوند، به‌صورت کاملاً قانونی و ‌‌مشارکتی مهار و به ساختار منتقل شدند. در دوره‌های بعدی ریاست‌جمهوری، یعنی دولت‌های نهم و دهم و یازدهم، هم این اتفاق تا حدی رخ داد. به‌استثنای دولت دوازدهم در بقیۀ دوره‌ها، رؤسای جمهور توانستند نیروهای اجتماعی را جذب و منتقل کنند. وقتی اعتراض چهره پیدا می‌کند و تعین می‌یابد بالطبع گفتار پیدا می‌کند، یعنی به گفتار سیاسی تبدیل می‌شود. این‌ها به هم پیوستگی دارد. گفتار سیاسی اصلاحات در چنین وضعیتی پدیدار می‌شود. در دهۀ هفتاد نوعی واگرایی و اعتراض و شکاف به وجود آمده بود. این نیرو به یک فرم سیاسی تبدیل شد و گفتار اصلاحات پیدا شد. همچنین گفتار عدالتخواهی که در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری نهم شکل گرفت همچنان در فضای سیاسی با تغییراتی فعالیت می‌کند. این گفتارهای سیاسی حتی اگر رادیکال باشند و برای سیاست هزینه ایجاد کنند، بین معترضان و ساختار سیاسی نقطۀ گفت‌وگو ایجاد می‌کنند. ما می‌توانیم با یک نفر حرف بزنیم و می‌دانیم که او چه می‌گوید یا منطق گفتاری‌اش چیست و بر چه گفتمانی قرار گرفته است. گفتمان‌های سیاسی، امکان مسئولیت‌پذیری جریان‌های اجتماعی و سیاسی‌اند و نقطۀ گفت‌وگو و مشارکت آن‌ها، با ساختارهای قدرت و کلیت سیاست همراه است. در فقدان گفتار سیاسی، گفت‌وگو شکل نخواهد گرفت و در فقدان گفت‌وگو سرنوشتی جز «رادیکالیسم» نخواهد بود.
نکتۀ دیگر این است که اعتراضاتی که تعین، چهره و گفتار پیدا می‌کنند، لاجرم باید در ‌‌چهارچوب سیاست موقعیت ظهور و بروز پیدا کنند. این موقعیت ظهور و بروز می‌تواند در قالب فراهم کردن مکان تظاهرات و اعتراضات باشد. بعد از اینکه اعتراض تعین و چهره و گفتار پیدا کرد، معلوم می‌شود که می‌خواهد چه بگوید و وقتی فرمی پیدا کرد، می‌توان برایش مکانی تعیین کرد، ولی موقعیت بروز، فقط منحصر به مکان نیست. موقعیت بروز سازکارهای فصلی یا دائمی سیاسی هستند که نیروی اعتراضی را به ساختار سیاسی منتقل می‌کنند. انتخابات، راهپیمایی‌ها و تجمعات، سازکارهای فصلی ظهور و بروز اعتراضات‌اند. از جمله کارکردهای انتخابات این است. در جمهوری اسلامی انتخابات ریاست جمهوری به‌خصوص و در سطوح دیگر، انتخابات مجلس و شورای شهر، سازکار فصلی موقعیت‌یابی برای اعتراضات است که در ‌‌چهارچوب ساختار سیاسی بتوانند حرف خود را به ساختار منتقل کنند و در تعامل با ساختار قرار گیرند. موقعیت‌های دائمی، همان نهادهای مدنی واسطی هستند که در طول سال به‌طور دائمی امکان، موقعیت و ظرفیت سیاسی نهادی برای گفت‌وگو و رویارویی ساختار سیاسی و جریان‌های سیاسی را فراهم می‌کنند. این نهادهای مدنی واسط اعم از نهادهای سنتی مثل مساجد، تکایا و هیئت‌ها هستند. نهادهای مهمی مثل احزاب سیاسی، مؤسسات مردم‌نهاد، خیریه‌ها، پژوهشکده‌ها، اندیشکده‌ها، گروه‌های علمی، نشریات و مجموعۀ رسانه‌ها ازجمله مصادیق نهادهای واسط هستند. روشنفکران، معترضان، مردم، نخبگان و حاکمیت باید دراین‌باره تلاش کنند که اعتراضات تعین، چهره، گفتار و سازکاری برای انتقال به حاکمیت پیدا کنند.
اغتشاش، اعتراض بی‌گفتار است. اعتراض بی‌گفتار ممکن است سروصدا هم زیاد داشته باشد مانند اعتراضات اخیر در کشور که هرچند تولید رسانه‌ای زیادی دارد، اما گفتار متعین روشنی ندارد. گفتارهای عاریه‌ای از جریان‌های روشنفکری غربی در لحظاتی ظهور می‌کنند و عده‌ای را با خودشان همراه می‌کنند، ولی هیچ‌کدام مسئولیت صحنه را به عهده نمی‌گیرند. حاکمیت باید فعالانه کمک کند که اعتراضات فرم پیدا کند. راه‌حل، سرکوب اعتراض نیست؛ راه‌حل تعین‌بخشی و فرم‌دهی به اعتراض است. راهکار موقعیت‌مند کردن، چهره‌دار کردن، مسئولیت‌پذیر‌کردن، علمی کردن و درنهایت گفتارمند کردن اعتراضات است. این‌ها در دامنۀ فرایندهای سیاسی شکل می‌گیرد که منوط به اراده و تصمیم نیست، ولی تصمیم‌ها و اراده‌های سیاسی می‌توانند شرایط تعین‌یابی و فرم‌یابی اعتراضات را فراهم و از تبدیل آن‌ها به اغتشاشات جلوگیری کنند.

جستجو
آرشیو تاریخی