صفحات
شماره چهار - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱
برداشت اول - شماره چهار - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱ - صفحه ۹۶

چه کسی نظم جدید جهانی را شکل خواهد داد؟

تماشای جهان بر فراز «جنگ سرد دوم»1

مارکو کارنِلوس2 /
دیپلمات سابق ایتالیایی

 

درحالی‌که غرب به پیشبرد روایتِ نخ‌نماشدۀ خود، دموکراسی در مقابل استبداد، ادامه می‎دهد، کشورهای خاورمیانه از دورنمای عصر بدیل‏های جدید لذت می‌برند. آمریکا، آخرین امپراتوری ایدئولوژیک، در حال تلاش برای غیرممکن است: به کنترل درآوردنِ همزمان دو کشور بزرگ. این اولین تلاش آن‌ها نیست. ایالات متحده طی سه دهه کوشید که ایران و عراق را مهار کند، اما هیچ‌یک از این دو مأموریت پایان خوشی نداشت. ایران مهار نشد و رژیم عراق گرچه تغییر کرد امّا کشور هم از دست رفت. اکنون و درست در زمانی که ایالات متحده هرگز در خارج از کشور تا این حد ضعیف و در داخل نیز به این اندازه قطبی نبوده است، جاه‌طلبی‌هایش، بدون ترس از شکست‌های زنجیره‌ای، به بیشترین میزان خود رسیده است. هدف جاه‏طلبی‏های اخیر آمریکا مهار روسیه و چین است.
هنری کیسینجر اخیراً در گفت‌وگویی با فایننشال تایمز به اختصار بیان کرده است که این موضوع چقدر می‌تواند خطرناک باشد: «ما در آستانۀ جنگ با روسیه و چین بر سر موضوعاتی هستیم که تا حد زیادی، خودمان آن‌ها را ایجاد کرده‌ایم، بدون اینکه هیچ تصوری از چگونگی به پایان رساندن یا سرانجام آن‌ها داشته باشیم».3 جنگ در اوکراین و افزایش تنش‌ها بر سر تایوان، کانون‌‏های موردتوجه ایالات متحده آمریکا در دور جدید تلاش‏های برتری‏جویانه‏اش است؛ تلاش‏هایی که پیامدهای جدی در پی خواهد داشت: بحران‌های نوپدید انرژی و مواد غذایی ناشی از تحریم‌های روسیه، اختلالات زنجیرۀ تأمین، تنش‌های تجاری و مسابقۀ فناوری، همگی با رکود و کسادیِ قریب‌الوقوع همراه شده‌اند. مسکو و پکن هر دو متهم به شکستن نظم جهانیِ قاعده‏محور هستند؛ بااین‌حال، شواهد قانع‌کننده نیستند.
بعید نیست که این رویارویی به یک هم‌سویی مجدد جهانی ختم شود: در حالت غایی، یک نظم اصیل چندقطبی، اما به‌احتمال زیاد یک نظم سه‌قطبی. اولین قطب، بلوک دموکراتیک غرب به رهبری ایالات متحده است که با مثلث گروه7، ناتو و اتحادیه اروپا «اتحاد مقدس جدید» را تشکیل می‏دهد. دومین قطب، بلوک اوراسیا به رهبری چین و روسیه خواهد بود که ایران و برخی از جمهوری‌های آسیای مرکزی را نیز در بر خواهد گرفت. بلوک سوم هم متشکل از کشورهایی خواهد بود که می‌خواهند فاصلۀ خود را از دو قطب دیگر حفظ کنند. این گروه بقیۀ جهان هستند که امروزه به‌اصطلاح «جنوبِ جهانی» نامیده می‌شوند. چنین به نظر می‏رسد که این گروه تمایل دارند پشتِ فنسِ شمشیربازیِ دو بلوک دیگر بنشینند و تماشا کنند که چگونه اتوکراسی، دموکراسی را از میدان به در خواهد کرد!

 

نبرد بر سرِ قلب‌ها و ذهن‌ها

جنوبِ جهانی در حال رهایی خود از قیمومیت سیاسی، اقتصادی و مالی غرب است. البته این به معنای هم‌سویی خودکارِ آنان با بلوک اوراسیا نیست، اما بدون شک چشم‏اندازی از یک نظام بین‌المللی سیال‏تر را در خود نهفته دارد. همچنان‌ که جنگ اوکراین نشان می‌دهد، فریاد جهانی غرب علیه روسیه چندان هم به مذاق این بخش از جهان خوش نیامده است و صدالبته که این اتفاق، در صورت مقابله با چین جذابیت کمتری نیز خواهد داشت.
مثلث غربی در تلاش است تا قلب‌ها و اذهان را در جنوب جهانی به چنگ آورد، اما استانداردهای عمیقاً دوگانه و نظم جهانی مبتنی بر قوانین پیچیدۀ آن، بسیار بیش از رفتار روسیه در اوکراین یا قاطعیت چین در امتداد مرزهای خودش آزاردهنده است. در حال حاضر، قالب‌های سیاسی غیرغربی مانند بریکس - گروه اقتصادهای نوظهور شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی - و سازمان همکاری شانگهای، خواستنی‏تر به نظر می‌رسند. عضویت سوئد و فنلاند در ناتو نشان داد که دموکراسی‌های غربی فقط در کشورهای هم‌فکر خود، خاکریزها را فتح می‏کنند و دیگر بازیگران ازجمله ترکیه، الجزایر، مصر، عربستان سعودی، امارات، آرژانتین و مکزیک در بزنگاه‌ها سر در گروی یارِ دیگری دارند. یک دیپلمات ارشد بریتانیایی یک بار به من گفت: «دوستی با ایالات متحده بسیار دشوارتر از دشمنی با آن است». بنابراین، بسیار محتمل است که دو بلوک اقتصادی و تجاری رقیب ظهور کنند و اگر چنین شود، نیویورک، لندن و دلار آمریکا دیگر مرکز فرماندهی و ابزار انحصاری نظام مالی جهان نخواهند بود.
چین و روسیه در حال کار بر روی جایگزین‌‌هایی برای دلار آمریکا، نظام پرداخت جهانی سوئیفت و بورس نیویورک و لندن هستند. شرکت‌های دولتی چین از بورس‌های آمریکا خارج می‌شوند، درحالی‌که پکن ذخیرۀ اوراق قرضۀ خزانه‌داری آمریکا را مدام کاهش می‌دهد. این موج‌ها هنوز در مراحل آغازین هستند، اما در زمان مناسب می‌توانند برای بسیاری از جنوبی‌های جهان جذاب شوند؛ به‌ویژه اگر غرب در استفادۀ احمقانه از دلار و برتری مالی آن پافشاری کند. در آن‌ صورت، کشورها نیز در جست‌وجوی مکان‌‌هایی امن‏تر برای ذخایر طلا و ارز خود خواهند بود، به‌ویژه حالا که شاهد بوده‏اند ایالات متحده و بریتانیا ذخایر ملی افغانستان و ونزوئلا را توقیف کرده‌اند. تازه این در صورتی است که تصرف بی‏سابقۀ 300میلیارد دلاری از روسیه به‌دست دولت‌های غربی را نادیده بگیرند!

 

جابه‌جایی‏هایی بزرگ روی زمین

جدایی فزایندۀ اقتصادی روسیه از غرب و قدرت در حالِ ظهور چین می‌تواند چشم‏انداز بسیار متفاوتی از وضعیت جهانی را ترسیم کند. حال سؤال اینجاست که در این جابه‌جایی‏ها خاورمیانه چگونه جای خود را خواهد یافت؟ با توجه به حجم انبوه تسلیحاتی که برای دست‌وپا کردنِ «پیمان ابراهیم» بسته‌بندی و ارسال شد، صلح آمریکایی در نیمکرۀ غربی (pax Americana) هر روز بیش از دیروز از دسترس دور می‏شود. قراردادهایی که در دولت ترامپ در مسیر امضا قرار گرفت  و جو بایدن آن‌ها را تثبیت کرد، از نظر اقتصادی، به‌ویژه برای اسرائیل، مهم‌اند، اما این قراردادها بر دو مفروض بنیادینِ نادرست بنا شده است: نخست آنکه فرض شده است که مسئلۀ فلسطین می‏تواند برای مدت نامعلومی، نادیده گرفته شود و دیگر اینکه این مسئله برای جهان عرب اهمیتی ندارد.
روشن است که به‌زودی زمان تصمیم‌گیری برای قدرت‌های بزرگِ منطقه‌ای در خاورمیانه فرا خواهد رسید. آیا این منطقه مانند قرن بیستم دوباره به میدان جنگ قدرت‌های بزرگ تبدیل خواهد شد؟ و مهم‏تر اینکه ثبات آن، اگر اصلاً چنین ثباتی در کار باشد، حول محور کدام الگوی سیاسی خواهد گشت؟ توافق‌نامۀ ابراهیم با میانجیگری ایالات متحده، تفاهمات غیررسمی ضدغربی در محور مقاومت (ایران، عراق، سوریه وحزب‌الله) یا گروه‌بندی‌های غیرغربی مانند بریکس پلاس و سازمان همکاری شانگهای؟
آیا چهارچوب اقتصادی منطقه به سمت طرح تریلیون دلاری ابتکار یک جاده - یک کمربند چین سوق خواهد یافت یا به دامنِ مشارکت تازه اعلام‌شدۀ گروه7 برای زیرساخت‌ها و سرمایه‌گذاری جهانی4 به ارزش 600میلیارد دلار خواهد غلتید؟ آیا جریان مالی همچنان به بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول تحت‌کنترل ایالات متحده متکی خواهد بود یا به بانک سرمایه‌گذاری زیربنایی آسیا، که ابتکار چین است،5 انتقال پیدا خواهد کرد؟
شواهد موجود تاکنون گویای این است که شرکای سنتی آمریکا در خاورمیانه مانند مصر و عربستان سعودی در حال بررسی پیوستن به بریکس هستند و ریاض در حال بررسی پذیرشِ یوان به‌جای دلار برای فروش نفت است. انتظار می‌رود شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین، به‌زودی به عربستان سعودی سفر کند.6 مقایسۀ تکریم شی جین پینگ با آنچه برای بایدن صورت گرفته، به ما چیزهای زیادی خواهد گفت. در جهان عرب شکل [تشریفات] هنوز اصالت دارد.

 

رئال‌پولیتیک برنده است

به‏رغم چشم‏انداز رو به تحول جهانی، متأسفانه نقشۀ ایالات متحده برای خاورمیانه تغییری نکرده است. سفر بایدن به سرزمین‏های اشغالی/ فلسطین و عربستان سعودی نیز از این قاعده مستثنا نبود. رژیم صهیونسیتی یک مشارکت استراتژیک با ایالات متحده را تضمین کرده که هدف آن عمدتاً مقابله با ایران است، اما در آن‌سو، فلسطینی‌ها در راه تحقق آرمان‌های مشروع خود برای تعیین سرنوشت، جز انبوهی وعدۀ توخالی چیزی دریافت نکرده‌اند.
اما مهم‌ترین توقف در عربستان سعودی رخ داد. از زمان قتل جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار مخالف حکومت سعودی، روابط آمریکا و عربستان سعودی پیوسته برگشت به وضعیت پیشین خود را جست‌وجو کرده است. درواقع ستونی از کدهای اخلاقی و ارزش‏های پیش‌برندۀ سیاست خارجی در میان است. کلان‏روایت بایدن از برخورد جهانی میان دموکراسی‏ها و حکومت‌های استبدادی، در سیاستِ خاورمیانه‏ای آمریکا یکسره بی‏اعتبار شده است. رئال‌پولیتیک
(RealPolitik ) اولویت‌های خودش را تحمیل کرده است. رئیس‌جمهور آمریکا اکنون با یک دوتاییِ جدی روبه‌رو است: پایبندی به ارزش‌های اخلاقی و ادعایی که بر اساس آن، فردی که دستور قتل خاشقجی را صادر کرده، یک منفور بین‌المللی است، و اولویت دادن به مصرف‌کنندگان آمریکایی با تلاش برای کاهش قیمت نفت.
جای تعجب نیست که بایدن دومین راه‌حل را برگزیده است. تورم فزاینده، هم قدرت خرید مصرف‌کنندۀ آمریکایی و هم شانس حزب دموکرات در انتخابات میان‌دوره‌ای نوامبر را کاهش داده است. سریع‌ترین راه‌حل، پر کردن بازار نفت با نفت خام است. اکنون کاملاً آشکار شده است درحالی‌که بایدن نتوانست سرش را از ضربات تحقیرآمیز محمد بن سلمان ولیعهد سعودی بدزدد، ریاض هم هیچ تعهدی دربارۀ افزایش تولید نفت نداد. به‌طور خلاصه، این دیدار یک فاجعۀ سیاسی بود.
به موازات سفر بایدن، نشست سه‌جانبۀ ایران، روسیه و ترکیه در تهران می‌تواند پیامدهای بسیار مهم و پایدارتری برای منطقه داشته باشد؛ درحالی‌که ایالات متحده [در قبال روسیه] هنوز سرگرم بازی گروگان‌گیری از روی «قوانینِ کتابی» است و اتحادیۀ اروپا ارتباطش [با روسیه] را به‌کلی از دست داده است، فضای گسترده‏ای برای بازیِ روسیه و چین باز شده است. به‏رغمِ تلاش‌های غرب به این منظور که ساختار نظام بین‏الملل را بر اساس منطقِ سختِ «ما/ آن‌ها» سامان دهد، واقعیتِ در حال ظهور بسیار پیچیده‌تر است. کشورهای خاورمیانه، ازجمله متحدان سنتی ایالات متحده، از چشم‌انداز نظم جهانی کاملاً جدیدی برخوردار شده‏اند که گزینه‌های تازۀ فراوانی در اختیار آن‌ها قرار می‏دهد.

جستجو
آرشیو تاریخی