سایۀ شمشیر بر سر کاروان

آیا سرایای قبل از بدر تجارت قریش را هدف قرار داده بودند؟

مهدیه پاکروان
مهدیه پاکروان دکترای تاریخ اسلام دارد و مدرس دانشگاه‌های الزهرا و صنعتی شریف است. از او کتاب‌های  «پنهان در تاریخ، اعزام‌های دیپلماتیک پیامبر(ص) پیش از بدر» و «استراتژی منجی، جنگ جهانی یا صلح جهانی» و مقالات علمی زیادی با موضوع تاریخ اسلام منتشر شده است.

وضّاح خنفر در فصل هفتم کتاب خود با عنوان «استراتژی پیامبر در مدینه» به بیان برخی سرایا و غزوات پیش از جنگ بدر پرداخته است. این رخدادها در ادامۀ فصل ششم بیان شده است که در آن مسئلۀ هجرت به مدینه و برخی اقدامات آغازین پیامبر در آنجا، همچون ساخت مسجدالنبی، پیمان اخوت و  تدوین «پیمان مدینه»،  طرح شده است. گزارش‌ها حاکی از آن است که ۸ عملیات تا قبل از بدر رخ داده که منابع تاریخی از آن‌ها با عنوان غزوه و سریه یاد کرده‌اند که عبارت‌اند از: سریۀ حمزة‌بن‌عبدالمطلب، سریۀ عبیدة‌بن‌حارث، سریۀ سعدبن‌ابی‌وقاص، غزوۀ ابواء (وَدّان)، غزوۀ بُواط، غزوۀ سفوان (بدراولی)، غزوۀ ذو‌العشیره، سریۀ نخله. خنفر در ده صفحه گزارش‌وار به این حوادث اشاره کرده است. وی در آغاز به اهمیت شهر مکه اشاره می‌کند و اینکه بدون چیره‌شدن بر مکه اسلام نمی‌توانست به سرانجام خود برسد؛ بدین جهت هدف پیامبر وادارکردن قریش مکه به اسلام‌‌آوردن یا تسلیم‌شدن بود. پیامبر می‌دانست که قریش به دو رکن عمده توجه دارد: تجارت و خانۀ خدا؛ لذا در گام اول تجارت قریش را هدف قرار داد. نویسنده بر آن است که هدف ۸ سریۀ آغازین، پیام یکسانی برای قریش بود که بدانند مدینه قدرت یافته و اینک به بازیگری شاخص در صحنه بدل شده است. در بیان گزارش‌های این رخدادها به این کتاب نقدهای مختلفی وارد است:
1. نویسنده در ارائۀ این سرایا -مانند بسیاری دیگر از پژوهش‌ها- این رخدادها را بدون تحلیل و تطبیق گزارش‌ها در منابع متقدم رها کرده است. بر تاریخ‌پژوهان پوشیده نیست که یکی از گام‌های آغازین در بررسی حوادث تاریخی تطبیق گزارش در منابع مختلف و بررسی تشابهات و تعارضات آن‌هاست. این مهم نه‌تنها در این فصل دیده نمی‌شود، بلکه می‌بینیم که در سراسر کتاب نخستین بهار، نویسنده به حداقلی از منابع بسنده کرده است، به‌علاوه بسیاری از اطلاعات تاریخی بدون ارجاع رها شده‌اند. این نقطه‌ضعف در این فصل کتاب حائز اهمیت است، زیرا توجه به گزارش‌های مختلف دربارۀ این سرایا نتایج مهمی در بر دارد که نزد خنفر مغفول مانده است. بررسی تطبیقی گزارش‌ها نشان می‌دهد که گزارشِ ناظر بر کاروان‌های تجاری از قول واقدی (207 ق)  وارد منابع شده است. واقدی در میان هفت سریۀ آغازین بعد از هجرت، هدف سریۀ حمزة‌بن‌عبدالمطلب، سریۀ سعدبن‌ابی‌وقاص، غزوۀ ابواء (وَدّان)، غزوۀ بُواط و غزوۀ ذو‌العشیره را کاروان‌های تجاری قریش دانسته است. پس از او نیز ابن‌سعد (230 ق)، کاتب وی، در طبقات الکبیر و سپس بَلاذُری (279 ق) در انساب الاشراف این دیدگاه را همچنان مطرح کرده‌اند. راویان پیش از وی هیچ‌یک به چنین هدفی اشاره نکرده‌اند. عروة‌بن‌زبیر (94 ق)، ابن‌شهاب زهری (124ق) و موسی‌بن‌عقبه (141 ق) - که از آن‌ها کتابی باقی نمانده ولی اقوالشان از سایر متون تاریخی قابل استخراج است- دربارۀ سه سریه، یعنی سریۀ حمزه، عبیده و ابواء، گزارش یکسانی دارند که در آن خبری از کاروان‌های تجاری نیست. ابن‌هشام (218 ق) که راوی اخبار ابن‌اسحاق (150 ق) است دربارۀ هر 7 اعزام گزارش دارد که در هیچ‌یک سخن یا ردپایی از کاروان‌های تجاری دیده نمی‌شود. ابن‌حبیب بغدادی (245 ق) و یعقوبی (284ق) نیز چنین‌اند. سیره‌نگاران نامبرده گاهی بدون بیان علت اعزام‌ها به مقصد آن‌ها اشاره کرده و گاهی اهداف دیگری برای آن‌ها عنوان کرده‌اند. بنابراین  دربارۀ این هدف میان سیره‌نگاران متقدم اتفاقِ‌نظر وجود ندارد.
2- چنانکه خنفر نیز اشاره کرده است، در سریۀ حمزه بعد از مواجهۀ مسلمانان و مشرکان در منطقۀ عیص -محل سکونت قبیلۀ جهینه- مَجدی‌بن‌عمر وجُهَنی بین آن‌ها وساطت می‌کند. مجدی با هر دو گروه هم‌پیمان است. البته از گفت‌وگوها و مطالب ردوبدل‌شده یا توافقات حاصله اطلاعی در دست نیست، ولی نتیجه آن است که هیچ حادثۀ نظامی‌ای رخ نمی‌دهد و هر کدام به منطقۀ خود بازمی‌گردند. پس از بازگشت به مدینه فرمانده -یعنی حمزه- به پيامبر گزارش می‌دهد كه مجدى واسط ميان دو گروه شده است و مسلمانان از او انصاف و مروت ديده‏اند. بعد از این، وقتی خویشان مجدی به دیدار پیامبر می‌آیند، نبی ضمن محبت به آن‌ها و تقدیم هدیه‌ای به ایشان از مجدی به نیکویی یاد می‌کند.  حال اگر نبی یارانش را برای حمله به کاروان فرستاده بود، نمی‌توانست از محقق‌نشدن هدفش راضی باشد و از واسط صلح به نیکی یاد کند. ممکن است گفته شود به دلیل تعداد کم مسلمانان در برابر کثرت مشرکان، مسلمانان از حمله به کاروان صرفه‌نظر کرده و به مجدی متوسل شدند. پر واضح است اولین گام در هر عملیات نظامی رصد توان دشمن است، و کسب اطلاعات دربارۀ قوافل بزرگ مکه نیز کار دشواری نبوده است. پس نمی‌توان گفت گروه اعزامی که می‌دانستند برای مواجهه با کاروان به کدام منطقه باید رهسپار شوند از تعداد مشرکان بی‌خبر بودند. به‌علاوه، شکوه و بزرگی کاروان‌های شام بر کسی پوشیده نبود. به‌هرحال، به نظر می‌رسد این یادکرد نیک از واسط صلح به عدم رخ‌دادن جنگ و حمله مرتبط است و نه محقق‌نشدن هدف این اعزام. از نظر خنفر، پیام سریۀ حمزه و تهدید کاروان‌ها نه‌تنها برای قریش بلکه برای قبایل ساحل‌نشینی که کاروان‌های قریش از میان آنان می‌گذشت نیز بود. بدین ترتیب رهبران جُهینه به این شرایط مخاطره‌آمیز پی بردند، زیرا آن‌ها از سویی با پیمان «ایلاف» متعهد بودند که کاروان‌های قریش را به‌سلامت از قلمرو قبیلۀ خود عبور دهند تا سودی از عایدی آن از سوی قریش نصیبشان شود و از سویی با یثرب هم قرارداد داشتند. خنفر بر آن است که از همین‌جا می‌توان به دلیل رفتار مجدی‌بن‌عمرو که از سران قبیلۀ جهینه است پی‌برد. مؤلف در ادامه با اشاره به انعقاد قرارداد پیامبر با جهینه بر آن است که مسلمانان توانستند روابط مسالمت‌آمیزی با این قبیله ایجاد کنند و چنان دل آنان را به دست آورند که اعتماد قریش از آن قبیله سلب شد و قریش از به‌حرکت‌درآوردن کاروان‌های خود در مسیر ساحلی هراسان شد. بر این تحلیل خنفر نقد وارد است: باید توجه داشت که روابطی که قبایل اطراف مدینه تحت پیمان‌های خدمات تجاری یا سیاسی با مکه داشتند بسی عمیق و ریشه‌دار بود. مکه در مسیر راه‌های تجاری جنوب به شمال قرار داشت، راه‌هایی که یمن و حبشه و سواحل اقیانوس هند در جنوب شبه‌جزیرۀ عرب را به شام و مصر در شمال آن وصل می‌کردند. هاشم‌بن‌عبدمناف، جد سوم پیامبر(ص)، با بستن قراردادهای امنیتی با قبایلی که در مسیر راه‌های تجاری بودند جایگاه تجاری قریش را محکم کرد. به موجب این پیمان‌نامه‌های خدمات بازرگانی، تجار با سران قبایل توافق‌هایی انجام می‌دادند. ریاست قبیله تضمین‌های لازم را برای امنیت کاروان‌ها در محدودۀ خود عهده‌دار می‌شد و در عوض نصیبی از سود تاجران دریافت می‌کرد. اگر کسی متعرض کاروانی می‌شد، رئیس قبیله او را بازخواست می‌کرد و اموال غارت‌شده را برمی‌گرداند. بر این اساس، هر نوع بحرانی در مسیرهای تجاری می‌توانست امنیت مدینه را از طریق این قبایل به‌شدت متزلزل کند، زیرا میان قبایل اطرفِ این راه‌ها و اشراف مکه روابط عمیق تجاری وجود داشت و بخشی از حیات قبایل نیز در گرو عبور همین قوافل بود. سیطرۀ قریش در منطقه را نباید دست‌کم گرفت. القاب «جیران الله»، «آل الله» و «سکان حرم الله» نشان از اعتباری دارد که آن‌ها نزد بادیه‌نشینان و قبایل مختلف داشتند. این سلطۀ منطقه‌ای همیشه برای مسلمانان تهدید حساب می‌شد، زیرا یکی از بهترین راه‌ها برای قریشیِ دور از مدینه تأثیر بر همین قبایل نزدیک بود تا آن‌ها را در برابر مسلمانان تهییج کند. این در حالی بود که، در آغاز هجرت، هنوز شناخت عمیق و کافی نسبت به پیامبر(ص) و دعوتش وجود نداشت و یثرب هنوز قدرت شناخته‌شده‌ای در منطقه نبود. با این اوصاف چگونه در همان ماه‌های اول قبایل ساحلی‌ای چون جهینه می‌توانستند پیمان‌نامه‌های خدمات بازرگانی خود را با قریش گسسته و بر ضد قریش با مدینه متحد شده باشند؟ به‌علاوه، خنفر هیچ شاهدی نیاورده است که قریش از به‌حرکت‌درآوردن کاروان‌هایش بعد از سریۀ حمزه در مسیرهای شمالی هراسان شده باشد، حتی در ادامه خود از سریۀ سیف‌البحر گفته است که آن هم به قصد کاروان‌های تجاری قریش صورت گرفته است. اگرچه منابع بر هم‌پیمانی یثرب با قبایلی چون جهینه متفق‌القول‌اند، اما این ادعای خنفر که این هم‌پیمانی در راستای حملۀ مسلمانان به کاروان‌های تجاری قریش و حمایت قبایل بوده مستند به هیچ مدرک و شاهدی نیست. حنفر در عقد پیمان‌نامه با بنی‌ضمره نیز بر این هدف تأکید کرده است که مسلمانان با این پیمان‌نامه در پی کسب این اطمینان بودند که همسایگانشان به قریش یاری ندهند و عقد این پیمان‌نامه مانع آمدوشد کاروان‌های تجاری قریش شود (همان، 250)، درحالی‌که بر این ادعا نه‌تنها شاهدی وجود ندارد، بلکه از جهات مختلف قابل نقد است که در این نوشتار فقط به چند مورد پرداخته‌ایم. در ادامه مؤلف بیان کرده است که در این پیمان‌ها توافقات با یثرب باعث می‌شد که آن‌ها از جانب مدینۀ در حال قدرت‌افزایی در آسایش باشند و امنیت مناسبات تجاری آن‌ها با بازارهای مدینه آسیب نبینند (همان). این ادعا نیز مستند به شاهدی نیست، چراکه همچنان که بیان شد سابقۀ روابط تجاری این قبایل با قریش بسی عمیق و ریشه‌دارتر از هر رابطۀ تجاری دیگری بود؛ چگونه آن‌ها حیات تجاری خود را به خطر انداخته باشند به‌خاطر روابط با یثربی که در آن ماه‌ها نه دارای توان نظامی و نه اقتصادی قابلِ‌توجهی بود؟ باید توجه داشت که بستر تاریخی آن روز را باید بر اساس شاخصه‌های همان روز دید؛ بعد از جنگ بدر و پیروزی مسلمانان بود که آوازۀ قدرت مدینه درپیچید و نه ماه‌های اول بعد از هجرت.
3- مطلبی که دربارۀ تعداد سفرهای تجاری قریش به شام و تطبیق آن با اعزام‌ها در کتاب مطرح‌شده محل تأمل است. این مطلب طی چند مقدمه بیان می‌شود.


الف. اعزام‌های ناظر به کاروان‌های تجاری
واقدی هدف را در سرایای مورد بحث مرتبط با کاروان تجاری دانسته‌ که زمان آن‌ها طبق قول خودش در جدول 1 آمده است:
اگرچه واقدی در بیان  همۀ حوادث فوق ذکر نکرده است که کاروان به‌سمت شام می‌رفته، اما حرکت کاروان‌ها در مسیرهای شمالیِ اطراف مدینه برای تجارت با شام بوده است. بنابراین، از رمضان سال اول هجری تا جمادی‌الاول سال دوم، یعنی در طول حدود نه ماه، پنج عملیات متناظر با کاروان‌های تجاری با فواصل زمانی کم گزارش شده است. واقدی و سایر مورخان متقدم سریۀ عبیدة‌بن‌حارث را مرتبط با کاروان ندانسته‌اند اما خنفر مانند برخی اسلام‌پژوهان غربی یا پژوهشگران معاصر برای این سریه نیز هدفی متمرکز بر کاروان تجاری قائل شده‌اند بدون آنکه ارجاع و استنادی در منابع متقدم داشته باشد.

 
ب. سفرهای مهم تجاری عرب و کاروان‌های مجلل شام
عرب‌ها در زمستان با یمن و حبشه و در تابستان با شام تعامل تجاری داشتند. در سفرهای تجاری به شام قافله‌های بزرگی تجهیز می‌شدند و بسیاری از اهل مکه هم در آن سهام داشتند. به نقل واقدی و ابن‌سعد در غزوۀ بواط کاروان متشکل از 2500 شتر بود و صد محافظ داشت. همین منابع در غزوۀ عشیره نیز که حدود دو ماه بعد از بواط اتفاق افتاد هدف خروج را کاروان دانسته‌اند، کاروانی که در بازگشت آن حوادثی رخ داد که با جنگ بدر مرتبط است. توصیف این کاروان مجلل به نقل واقدی چنین است: «هزار شتر همراه کاروان بود با سرمایه‏هاى بزرگ. هیچ مرد و زن قریشى در مکه نبود مگر اینکه از یک مثقال طلا تا هراندازه که توانسته بود در آن سرمایه‌گذارى کرده بود. حتى برخى از زنان سرمایه‏هاى بسیار اندک فرستاده بودند. گفته شده که در آن کاروان پنجاه هزار دینار سرمایه بوده است. برخی نیز کمتر از این گفته‌اند».
البته ممکن است این تعداد شتر اغراق‌آمیز باشد، ولی به‌هرحال بیانگر پرطمطراق‌بودن کاروان‌هاست. در سریۀ حمزه نیز سیصد نفر به فرماندهی ابوجهل همراه کاروان قریش بودند که می‌تواند نشانۀ بزرگی این کاروان باشد.


ج. تقویم عرب
با توجه به آنچه در معنای «نسیء» در تفاسیر قرآن و تاریخ آمده است، پیش از نزول آیۀ «إنَّمَا النَّسیءُ زیادَةٌ فِی الکُفرِ» در سال دهم هجری قمری، شیوۀ محاسبۀ تقویم یا گاه‌شماری در نزد عرب منحصراً قمری، یعنی متکی بر رؤیت ماه، نبود بلکه به‌صورت ترکیبی شمسی-قمری محاسبه می‌شده است. بر این اساس، استخراج دقیق فصل اعزام‌های قبل از بدر دشوار است ولی یک محاسبۀ کلی می‌توان انجام داد. فاصلۀ اولین سریه تا آخرین آن‌ها طبق نظر واقدی حدود نه ماه است و به‌هرحال حداکثر شش ماه آن می‌توانست در بهار و تابستان باشد و نه بیشتر. با درنظرگرفتن این مطلب و اینکه آن‌ها در نیمی از سال به سفرهای تجاری شام می‌رفتند پرسش این است که آیا قریش در طول نه ماه می‌توانست این تعداد کاروان مجلل را راهی شام کند که بخواهد هدف ناموفق مسلمانان هم قرار گرفته باشد؟ و مگر ظرفیت سفرهای تجاری آن‌ها چقدر بوده است؟ جوادعلی کوچ‌های بزرگ تجاری را تنها یک بار در تابستان به شام و یک بار در زمستان به یمن دانسته است.
سؤالات فوق پرسش و ابهامی جدی بر اهداف یادشده توسط واقدی و گزارشگران بعد از او ایجاد می‌کند. البته ممکن است گفته شود که هر یک از سران قریش مانند یک کمپانی تجاری سفرهای خود را داشتند و تعداد کوچ‌های تجاری در هر فصل بیش از یک بار بوده است. حتی اگر در قول جوادعلی مبنی بر «فقط یک سفر تابستانی و یک سفر زمستانی» هم تردید کنیم، باید گفت تجهیز پنج یا شش کاروان که معمولاً  پر از مال‌التجاره نیز بوده‌اند در زمانی کمتر از یک سال با ظرفیت تجاری باراندازی چون مکه سازگار نیست.


4. افزوده‌نشدن نیروی حفاظتی کاروان‌ها
محافظان کاروان ابوسفیان -که با جنگ بدر ارتباط دارد- سی، چهل یا هفتاد نفر تخمین زده شده‌اند. اگر در سریه‌های قبل از بدر حمله‌های پی‌درپی به کاروان‌ها محرز شده بود، چطور کاروانی با آن شوکت و با فرماندهی فرد زیرکی چون ابوسفیان با این گارد محافظتی اندک راهی شام شد و نیروهای پشتیبانی مجهزی را هم با خود همراه نکرد؟ اگر آن‌ها بارها تهدید شده بودند، آیا انتظار نمی‌رود با شرایط ویژه و با محافظان بیشتری از اطراف مدینه عبور می‌کردند؟
علاوه‌براین، ابن‌اسحاق در گزارش سریۀ قرده در سال سوم می‌نویسد که بعد از جنگ بدر قریش به‌خاطر ترس از برخورد با لشگر مسلمانان ناچار شدند مسیر کاروان‌هاى تجارتى خود را تغییر دهند و ازاین‌رو، راه عراق را براى سفر به شام انتخاب کردند. اگرچه جنگ بدر و این گزارش که مرتبط با آن است نیاز به تحلیل دارد که در فرصت این نوشتار نیست، اما از این گزارش روشن می‌شود که اهمیت کاروان‌ها چنان بود که نگرانی نسبت به آن یا بهانه‌کردن کاروان هم موجب راه‌افتادن جنگ بدر شد و هم پس از آن قریش مسیر خود را به‌سمت شام عوض کرد. حال اگر در چند سریۀ قبل از بدر چنین تهدیدی رخ داده بود، این اقدامات، یعنی تجهیز قریش در برابر مدینه و نیز تغییر مسیرهای تجاری، باید در همان ماه‌های اول رخ می‌داد.


5. خنفر در بیان شرایط مدینه نوشته است:
«اینک مدینه‌ای پدیدار آمده که وجودی یکپارچه و به‌هم‌پیوسته دارد و از قلمروی حاکمیتی و امنیتی ملی برخوردار است و این قلمرو همۀ مناطق همجوار تا کرانه‌های دریای سرخ را در بر می‌گیرد». بر خلاف آنچه خنفر بیان کرده است، پیامبر در ماه‌های اول با جامعه‌ای بسیار ناهمگون مواجه بود اعم از اوس و خزرج، منافقان، یهودیان و مهاجران. از طرفی، سابقۀ اختلافات قبیله‌ای اوس و خزرج و نیز یهودیان بسیار بود. مهاجرین هم از مکه‌ای آمده بودند که درگیر رقابت‌های قبیله‌ای بود. هر حادثه‌ای می‌توانست صف‌بندی‌های قبیله‌ای را آغاز و کینه‌های خفته را بیدار کند. با درنظرگرفتن ناهمگونی‌های فوق، مدینه علاوه بر خطرات بیرونی از درون نیز در معرض خطر قرار داشت. در همین راستا، پیامبر بر آن بود که از هر بحرانی که می‌توانست پیوستگی جامعه را بر هم زند جلوگیری کند. حمله به کاروان‌های تجاری آن هم در ماه‌های اول هجرت می‌توانست منجر به آسیب‌های جدی به این حومه شود. مسلمانان در مکه چنان تحت فشار بودند که مجالی برای دعوت در سایر نقاط پیدا نکرده بودند. در مقابلِ قریش با نفوذ بسیارش، پیامبر و آئینش برای قبایل همچنان ناشناخته بود. در چنین شرایطی، حمله به کاروان‌های مکه می‌توانست برگ برنده‌ای برای مکه باشد تا بتواند قبایل مختلف را با خود در ضدیت با مدینه همراه کند. نفوذ قبیله‌ای و سیاسی و نظامی قریش، تضادهای اعتقادی بَدَویان با مسلمانان و علاقه به غارت مدینه از جمله عوامل تمایل بَدَویان به همکاری با قریش در حرکت‌های ایذایی یا اقدامات نظامی مستقل بر ضد مدینه بود. کاروان‌های تجاری علاوه بر آنکه برای قریش دارای اهمیت بسیار بودند برای قبایل بین راه نیز مهم بودند. حمله به آن‌ها به‌راحتی می‌توانست اسباب جنگ‌های قبیله‌ای را فراهم کند و حتی موجب ائتلافی ضد مدینه شود. با درنظرگرفتن این زمینه‌ها، باید گفت چنین اقداماتی اثراتی در پی داشت که بیش از همه گریبان‌گیر مدینه می‌شد، مدینه‌ای که جامعه‌ای قبیله‌ای و به‌شدت بحران‌پذیر بود. پیامبر (ص) جنگ‌های سخت زمان جاهلیت مانند فجار چهارم-، یوم‌السُّلان و یوم‌الصقفه را، که بر سر حمله به کاروان‌ها برپا شده بود، فراموش نکرده بود و نمی‌خواست دوباره این شعله‌ها برافروخته شود.
حمله به کاروان‌های تجاری در 7 سریۀ آغازین که نقل واقدی است و خنفر نیز بدان استناد کرده است با نقدها و چالش‌های دیگری بر اساس تحلیل و نقد محتوای گزارش‌ها و نیز سلسلۀ اسناد این اخبار و همچنین مواردی چون تحلیل بر اساس بافت و سنن جامعۀ عرب جاهلی، مسئلۀ انتقام‌جویی، وضعیت اقتصادی مدینه و ... مواجه است. تحلیل تاریخی این اقدامات نشان می‌دهد که پیامبر از این اعزام‌ها اهداف دیگری چون رصد تحرکات و اعلان حضور برای دفاع از مدینه، تعامل و هم‌پیمانی با قبایل اطراف مدینه و دعوت دینی را در نظر داشته که کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است.-  -
خنفر در بیان هشتمین سریه، یعنی سریۀ نخله، به بیان گزارش ابن‌هشام و واقدی پرداخته است. اهمیت این سریه رخ‌دادن آن در یکی از ماه‌های حرام است و نیز آیه‌ای که شأن نزولش به این حادثه مرتبط است. بنابراین، بررسی دقیق آیه و نیز آرای مفسران گامی ضروری در تحلیل این سریه است که خنفر بدان توجهی نکرده است. گفتنی است مورخان متفق‌اند که پیامبر این گروه اعزامی را برای رصد قریش روانه کرده بود و حمله به کاروان تجاری در مأموریت نبوده است.‌-  در تقسیم نهایی غنایم نیز اختلافاتی وجود دارد. برخی گفته‌اند غنایم تقسیم شد و برخی گفته‌اند غنیمت و اسیر را به قریش برگرداندند-   که خنفر به قول دوم توجهی نکرده است. این سریه نیز جوانبی دارد که نیازمند تحلیل دقیق و کامل است.

 

جستجو
آرشیو تاریخی