الهیات اجتماعی؛ از اسم تا رسم

چگونه می­‌توان طرحی از گسست میان امر دینی و امر دنیوی را مدلل ساخت؟

الهیات تبیین نظام‌مند و عقلانی کتاب مقدس آسمانی است و طبیعتاً آنجا که کتاب مقدس متضمن مضامین و آموزه‌های اجتماعی باشد (که می‌دانیم هست) الهیات نیز سرشتی اجتماعی می‌یابد. از اینجا حدود و ثغور الهیات به قلمروی شمول دین و تعالیم دینی پیوند می‌یابد. اگر این قلمرو صرفاً حوزۀ عقیده و ذهن باشد، تنها مسأله الهیات نیز پرسش از مفهوم توحید و کیفیت معاد و امثال آن خواهد بود. اما وقتی دین نه صرفاً منظومه‌ای از عقاید و مفاهیم، که در امتداد آن پیکرهای اجتماعی و شبکه‌ای از روابط و مناسبات مربوط به زندگی دنیایی باشد، الهیات نیز سرشتی دیگرگون خواهد یافت. در این صورت، پرسش از بنیاد نظم اجتماعی و ماهیت حکومت و ارزش‌های مربوط به آن نیز وجهی الهیاتی خواهند یافت.
در فرازی از انجیل که بسیار مورد علاقۀ مفسرین مدرن متقدم بود، پرسش دو فریسی از عیسی درباره جواز پرداخت مالیات به امپراطوری روم نقل شده است. عیسی از سؤال کننده می‌پرسد که   روی سکه‌ای که در دست داری نام چه کسی نقش بسته است؟ او پاسخ می‌دهد که بر سکه نام و نشان قیصر است. در اینجا عیسی می‌گوید: «آنچه از آن خداست را به خدا و آنچه از آن قیصر است به قیصر بازگردانید.» مفسران مدرن بر مبنای این فقره و فقرات دیگری از کتاب مقدس خط فاصلی میان قلمروی عرفی و دنیوی با قلمروی الهی و آسمانی ترسیم کردند و بر این اساس قلمروی دنیا را همچون موجودیتی در خود و مستقل مورد تحلیل قرار دادند. قلمرویی با قواعد و نیروهای خاص خود در سیاست و اقتصاد و اجتماع که به کلی منفک و متمایز از ساحت قدسی و آسمانی دین است.
اما این احتمالاً قابل توجه باشد که چنین تفسیر ظاهراً سرراستی از فقره فوق در حقیقت بدیع و متأخر است. روایت مسلط مسیحی در تمام قرون وسطی این پاسخ را نوعی تقیه و توریه از جانب عیسی مسیح برای جستن از دامی که پرسشگر بدنیت و منافق برای او گسترده بوده توصیف می‌نموده است. در واقع پرسشگران می‌خواستند مسیح را بر سر یک دوراهی قرار دهند. اگر او در پاسخ به سؤال پرداخت مالیات به اشغالگران رومی را تأیید می‌کرد، جایگاه و منزلت اجتماعی خود را از دست می‌داد و اگر به صراحت آن را مردود می‌شمرد دلیل روشنی برای دستگیری او توسط سربازان قیصر فراهم می‌گردید. پاسخ رندانه مسیح او را از این تنگنا خارج کرد. ضمن آنکه پاسخ او از حیث کلامی نیز زیرکانه درست و دقیق بود: چه چیزی از آن خداست؟ همه چیز! پس اساساً چیزی برای بازگرداندن به قیصر باقی نمی ماند.
آنچه در باب این فقره مشهور کتاب مقدس و شیوه‌های سنتی و مدرن استنتاج از آن ذکر شد نمونه‌ای است از آن که تفسیر و تحلیل متن مقدس تا چه اندازه می‌تواند متضمن دلالت‌های سیاسی و اجتماعی باشد و راه را بر گشودن باب گسترده‌ای به عنوان «الهیات اجتماعی» باز کند یا ببندد. مناقشه‌ای که در طول تاریخ مسیحیت به طور عام و دورۀ اخیر آن (دورۀ مدرن) برقرار بوده و اینک نیز در جریان است.
اما هر قدر در سنت مسیحی این نزاع پردامنه و این بحث پرمناقشه است، در سنت اسلامی مسأله واضح و خالی از ابهام است. جایی که از آغاز دعوت به توحید با گسستن بندهای عبودیت غیر الله (طواغیت و جبابره) همراه و رسول خدا همزمان رییس مدینه بوده است، چگونه می‌توان طرحی از گسست میان امر دینی و امر دنیوی را مدلل ساخت؟ آن هم در حالی که بخش اعظم خطابات کتاب وحی به اهالی ایمان متضمن تکالیف و تعهدات سیاسی و اجتماعی است. گرچه در اسلام همچون هر آیین آسمانی دیگری، غایت غایات رستگاری روح است اما این رستگاری از مسیر تلاش در تحقق نظم اجتماعی مطلوب و یگانه شدن با امتی برگزیده و شایسته تحصیل می‌گردد. بدین سبب است که آموزه اسلامی حتی در معنویترین سویه‌های خود امتدادات سیاسی و اجتماعی دارد و به وضوح ترسیم و تشکیل هر گونه خط فاصل و دیوار حائلی میان قلمروی دینی و دنیوی را پس می‌زند.
با این تفاسیر، اینکه کسی در سنت تفکر اسلامی به دنبال الهیات اجتماعی بگردد و نشانی نیابد، بی‌شباهت به آن کسی نیست که از فرط حضور درختان قادر به دیدن جنگل نشده بود! باری، این درست است که ما حوزه‌ای از بحث و نظرورزی تحت چنین عنوانی نداشته‌ایم و نداریم، اما قلمروهای معرفتی را نه بر اساس عناوین و اصطلاحات که با درونمایه‌ها و کارکردهایشان می‌توان شناخت. تعبیر الهیات اجتماعی تعبیری کم و بیش متأخر (حتی در درون سنت مسیحی) است اما این بدان معنا نیست که مدلول آن نیز امر بدیع و بی‌سابقه باشد و در متون پیشین تفکر دینی نتوان نشانی از آن یافت. به طور مشخص در سنت اسلامی بخش مهمی از آثاری که در حوزه‌های موضوعی همچون حکمت عملی، سیاست، تفسیر، کلام و حتی عرفان نگاشته شده اند، از منظر تعابیر و اصطلاحات امروزی می‌توانند بخشی از قلمروی الهیات اجتماعی تلقی شوند.
در دورۀ معاصر و به واسطۀ کثرت و شدت ابتلائات و مسائل جامعۀ اسلامی بر حجم و گستره این دست مباحث افزوده است. هم مسائل و وضعیت‌های عملی ناشی از برخورد با غرب مدرن و هم پرسش‌های نظری حاصل از مواجهه با فلسفه و علوم انسانی مدرن نیاز به بازاندیشی و بازسازی اندیشۀ اجتماعی اسلام را بیش از پیش ظاهر ساخت. این چنین است که بسیاری از آثار مهم عالمان دینی معاصر ما بدون اتصاف به عنوان فراهم آورنده کوله‌باری غنی از الهیات اجتماعی شیعی هستند. از شذرات المعارف مرحوم شاه آبادی تا کشف اسرار و حکومت اسلامی امام خمینی، از مسأله حجاب مطهری تا مالکیت در اسلام طالقانی و از الحیات حکیمی تا انسان دویست و پنجاه ساله و خطوط کلی اندیشه اسلامی در قرآن آیت الله خامنه‌ای فصولی مهم از این کتاب قطور هستند.

جستجو
آرشیو تاریخی