خوانش‌های نو از حکومت اسلامی

گذر اسلامگرایی از شریعت‌بنیانی به اصول‌محوری

محمد قطرانی
مفهوم حکومت اسلامی یا دینی همچنان یکی از پرسش‌های اساسی حوزۀ سیاست در جهان اسلام است. البته این سؤال گذشته‌ای دورودراز ندارد و شاید بتوان گفت الغای خلافت، که در آستانۀ صدمین سالگرد آن هستیم، این مسئله را به صدر چالش‌های مسلمانان در سدۀ اخیر کشانده است. در سدۀ اخیر متفکرین متعددی سعی کرده‌اند که به این پرسش پاسخ دهند؛ برخی مانند علی عبدالرزاق در الاسلام و اصول الحکم تلاشش را حول این محور قرار داد تا نشان دهد اساساً اسلام بر شکلی خاص از حکومت تأکید نکرده و برخی مانند رشید رضا و یا مودودی تشکیل خلافت و یا حکومت اسلامی را جزء امور ضروری دینی در عصر جدید می‌دانستند.
یکی از متفکرینی که در سال‌های اخیر تلاش نموده که به این مسئله پاسخ دهد دکتر محمد جبرون، استاد مراکشی تاریخ و اندیشۀ سیاسی، است. تاریخ تحولات سیاست در اسلام از اصلی‎‌ترین حوزه‌های مطالعاتی محمد جبرون است. جبرون در عین حال که جزء شورای مؤسسین حزب اسلامگرای عدالت و توسعه در مراکش است، اما خوانشی متفاوت از تصویر رایج ایرانی‌ها از نگاه اسلامگرایان سنی به حکومت اسلامی دارد. او در کتابش با عنوان مفهوم حکومت اسلامی، بحران مبانی و جبر مدرنیسم مقومات اساسی حکومت اسلامی را نه شکل آن و نه حتی اجرای شریعت می‌داند. در ابتدا وی از قرائت کلاسیک اسلامگرایان سنی مبنی بر الگوبودن خلافت خلفای راشدین عبور کرده و دولت خلفا را نه به جهت نظری و نه در جانب تاریخی الگو نمی‌داند و آن را صرفاً مرحلۀ گذار پس از رحلت نبی اکرم (ص) قلمداد می‌کند. البته جبرون تصریح می‌کند که این حکومت‌ها برای یافتن الگوی صحیح اسلامی شکل گرفته بودند. او در مورد این مسئله می‌گوید: «یکی از بارزترین صورت‌های انحراف در نگاه به مسئلۀ اسلامی‌بودن دولت، که در متون معاصر –به‌خصوص اسلامگرایان- دیده می‌شود، غلبۀ تصورات شکلی و ساختاری به حکومت اسلامی است. در این نگاه، بین حکومت اسلامی و برخی ویژگی‌ها مانند حاکمیت و تطبیق شریعت، نظریۀ شورا و ... این‌همانی برقرار است. از سوی دیگر، گویا صرفاً حکومتی اسلامی است که ساختار و شکلی شبیه خلافت خلفای راشدین داشته باشد» (جبرون، 2014، ص 12).
سنت‌شکنی جبرون به این مسئله منحصر نمی‌ماند و در گامی دیگر وی دولت‌های سلطنتی پس از خلفای راشدین را دارای مشروعیت و معیارهای شرعی می‌داند، امری که به‌روشنی مخالف نگاه اغلب اسلامگرایان معاصر اهل سنت است.
ناگفته نماند که جبرون شکل و ساختار دولت اسلامی را دارای مراحلی تاریخی می‌داند. او نظریۀ حکومت اسلامی را، که نخستین بار توسط مودودی مطرح و بعدها به‌وسیلۀ سید قطب وارد جهان عرب شد، بدیل نظریۀ سنتی خلافت تحلیل می‌‎کند و این مرحله را گذاری اندیشه‌ای در حوزۀ سیاست اسلامی قلمداد می‌کند. در نگاه جبرون، مودودی نظریۀ حاکمیت شریعت و اقرار به حکم الله خود را در راستای این تفکر ارائه داد که دینی‌بودن نظام سیاسی منوط به متأثربودن آن نظام از قوانین شریعت است، کلامی که جبرون تمام‌قد با آن مخالف است. در نگاه جبرون، مشکل از آن جایی آغاز می‌گردد که در قرائت دینی اسلامگرایان نقصی اساسی وجود داشت. جبرون می‌گوید: «اصلی‌ترین مشکل در تصور اسلامی‌بودن حکومت در میان اسلامگرایان به‌سبب روش قرائت نص دینی (قرآن و سنت) در میان ایشان است. در این نوع خوانش، اولویت به‌جای حکمرانی به احکام صرف و به‌جای کلیات به جزئیات داده می‌شود. آن چیزی که در این نگاه مفقود است اندیشیدن در مبانی کلی اسلامیت در نصوص شرعی است که موجب شده آنان بین اسلامیت و تطبیق مجموعه‌ای از احکام جزئی یا شکل معینی از حکومت (خلافت) پیوند اساسی برقرار کنند» (جبرون، 2014، ص 13)، اگرچه او نگاه‌های برخی متفکرین معاصر مانند جابری و یا أرکون را نیز در قرائت از نصوص نقد کرده و بیان می‌کند که آن قرائت هم چیزی از دین جز برخی آیات اخلاقی و اعتقادی به جای نمی‌گذارد.
جبرون سپس روش خود را در خوانش متن بر برخی مبانی مبتنی می‌کند. جداکردن بین نص جاودانۀ قرآن و فهم تاریخی مسلمانان، اعتقاد به مأموریت هدایتی فراگیر قرآن در همۀ جنبه‌های زندگی که از ما صرفاً تلاش فکری برای کشف آن‌ها را می‌طلبد و ... از جمله مهم‌ترین مبانی‌ای است که در مطالعۀ نص در نگاه جبرون لحاظ می‌گردد.
مبتنی بر این مبانی است که محمد جبرون حرف اساسی خود را در کتابش می‌زند. ما باید از احکام ثابت شریعت و تامل در آنها به هدف و مقاصد پشت صحنه پی برده و به سوی آنها حرکت کنیم و شریعت و احکام را صرفا صورتهای متغیر آن ارزشهای ثابت بدانیم.  ظاهر اهداف و اغراض شریعت این ارزش‌ها هستند که ثابت  هستند.اند و در طول تاریخ، در جغرافیاهای متفاوت و ... تغییری نمی‌کنند، اما شریعت صرفاً یک عَرَض از اعراض این ارزش‌های ثابت کلی است.
متناسب بر این روش خوانش متن، جبرون برای متّصف‌کردن حکومتی به اسلام سه ویژگی اساسی و پایه‌ای را لازم می‌انگارد:
بیعت: حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و اعطای حکومت به فرد انتخابی مردم؛
عدالت، در معنای وسیع آن در عرصه‌های مختلف؛
معروف، به معنای هر خیر و مصلحت و عمل اثربخش عمومی.
به‌عنوان مثال باید عدالت را به‌عنوان ارزشی کلی فرض گرفته و احکام و قوانین را به‌عنوان مظهری از مظاهر این ارزش کلی در نظر بگیریم. آنچه ثابت است عدالت، و آنچه متغیر است همان تشریعات و احکام است، تشریعاتی که در زمانی و ظرفی ممکن و مقدور است و در ظرفی دیگر ناممکن و نامیسور! مرجعیت این سه ارزش به ما امکان تولید احکام جدید را می‌دهد و می‌توانیم عدالت را بیش از آنچه در گذشته رخ داده است محقق کنیم؛ به عبارتی، این سه ارزش لزوماً در همۀ زمان‌ها، حتی زمان خلفای راشدین، به نقطۀ کمال خود نرسیده و امکان توسعۀ آن‌ها در همۀ زمان‌ها وجود دارد.
محمد جبرون اگرچه در این کتاب سعی داشته به‎‌نوعی مبتنی بر سه ارزش کلی مشخص مفهومی جدید از حکومت اسلامی ارائه دهد، اما به‌روشنی بیان نمی‌کند که فرق آنچه وی از حکومت اسلامی منظور داشته با یک دولت سکولار چیست؟ گویا خود نیز به این آسیب پی برده و در جایی از کتاب سعی کرده بدان پاسخ دهد. پاسخ جبرون این است که فرق دولت اسلامی با دیگر دولت-ملت‌های جدید در این است که پیام اخلاقی و انسانی اسلام در دولت اسلامی معتبر شمرده می‌شود. خضوع حکومت اسلامی در برابر ارزش‌های والای اخلاقی، انسانی و برتر به این دولت مزیت بسیاری نسبت به دیگر مدل‌های دولت-ملت می‌دهد. این حکومت است که می‌تواند از آسیب‌هایی که دولت‌های مدرن در عصر جدید به آن آلوده شده‌اند در امان بماند، آسیب‌هایی مانند طغیان ثروت بر کار در دولت‌های سرمایه‌داری، طغیان کار بر ثروت در دولت‌های چپ، طغیان نیروی ارتش در دولت‌های نظامی و ... .
با این وجود، باز هم به نظر می‌رسد طرح جبرون از قوت کافی برخوردار نیست. اساساً جبرون تضاد و تناقض کلی قوانین و تشریعات اسلامی با مقتضیات زمانه را فرض گرفته است و عدم تطبیق این قوانین با عرف بین‌المللی را نشانۀ ناکارآمدی و یا تاریخمندی آن‌ها می‌داند، چیزی که به نظر نمی‌رسد این‎قدر بدیهی یا واضح باشد.  در انتها باید بدین مسئله اشاره کرد که نگاه اخلاقی به دولت اسلامی یا تقدم اخلاق‌مداری، ارزش‌مداری و مفاهیمی از این دست بر شریعت‌مداری در حکومت اسلامی امری است که دیگر اندیشمندان معاصر مانند وائل‌ابن‌حلاق نیز بدان اشاره کرده‌اند و جبرون در این میان تنها نیست، اما باید گفت که جبرون نتوانسته به‌خوبی از پس بیان تفاوت‌های روش خود با درافتادن در نگاه سکولار در عرصۀ حکومت اسلامی، که سؤالی اساسی از قائلین به این نظر است، بیرون آید.


منبع:
امحمد جبرون، مفهوم الدولة الاسلامية،أزمة الاسس و حتمیة الحداثة، (2014م)، بیروت، المرکز العربی للابحاث و دراسة السیاسات.

 

جستجو
آرشیو تاریخی