اسلام سیاسی و آیندۀ آن از منظر اولیویه روآ

همه راه‌ها به سکولاریسم ختم می‌شود

روآ اسلام سیاسی را پدیده‌ای مدرن می‌داند که هم با بنیادگرایی سنتی متفاوت است و هم با نوبنیادگرایی معاصر؛ اما تحلیل او تا چه اندازه مبتنی بر مطالعۀ متون دست اول است؟ و آیا پیش‌بینی او از آیندۀ اسلام سیاسی به وقوع پیوسته است؟

محمدعلی توانا
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه شیراز
اسلام سیاسی در ساده‏ترین معنا، درهم‏آمیختگی اسلام و سیاست است؛ اما به‏صورت تخصصی، اسلام سیاسی، بدین معناست که سیاست، مهم‏ترین و محورترین مفهوم اسلام است. به‏تعبیر دیگر در اسلام سیاسی، هویت سیاسی مهم‏ترین وجه یک مسلمان؛ و تأسیس دولت اسلامی، مهم‏ترین هدف اسلام‏گرایان است. دربارۀ تاریخ پیدایش اسلام سیاسی سه دیدگاه وجود دارد: دیدگاه سنتی، مدرن و پسامدرن. بر اساس دیدگاه سنتی، ریشۀ اسلام سیاسی به قدمت خود اسلام است و از همان ابتدا مسلمانان درصدد تأسیس دولت دینی بوده‏اند تا بتوانند شریعت و عدالت را برپا کنند. برای مثال هرایر دکمجیان از این دیدگاه حمایت می‏کند.
بر اساس دیدگاه مدرن، اسلام سیاسی محصول مدرنیته است؛ یعنی شکل‏گیری پدیدۀ استعمار از یک‏سو و تحول در جوامع مسلمان، از جمله گروه‏های جدید همانند دانشجویان از سوی دیگر، عامل اصلی شکل‏گیری اسلام سیاسی است. اولیویه روآ طرفدار این دیدگاه است. نهایتاً بر اساس دیدگاه سوم، اسلام سیاسی، عکس‏العملی در برابر جهانی‏شدن نظام لیبرال‏دموکراسی است. از این منظر فشارهای جهانی‏شدن سبب به‏حاشیه‏رفتن هویت مسلمانان شده است و آنها برای پاسداری از ارزش‏های خود در مقابل این فشارها مقاومت سیاسی می‏کنند. به‏تعبیر دیگر ناخشنودی مسلمانان از رفتارها و اندیشه‏های تحقیرآمیز غربی، مهم‏ترین دلایل پاگرفتن اسلام سیاسی است. بابی سعید از طرفداران این دیدگاه است.
این نوشتار دیدگاه الیویه روآ دربارۀ اسلام سیاسی را بررسی می‏کند. روآ سه نوع اسلام‏گرایی را از هم متمایز می‏سازد؛ «بنیادگرایی سنتی»، «اسلام‏گرایی سیاسی» و «بنیادگرایی جدید». بنیادگرایی سنتی به‏دنبال اسلامی‏سازی جامعه از طریق پیاده‏سازی شریعت در جامعه، به‏ویژه از طریق اجرای قوانین اسلامی است. اسلام‏گرایی سیاسی نه‏تنها به‏دنبال اسلامی‏ساختن جامعه از طریق مبارزۀ سیاسی و انقلاب؛ بلکه درصدد مبارزه با دال کفر نیز هست. اما بنیادگرایی جدید، به‏معنای اسلامی‏سازی روابط اجتماعی، به‏ویژه در حوزۀ خانواده، برای مثال از طریق محدودسازی حیطۀ فعالیت زن به عرصۀ خصوصی، عمل می‏کند؛ بدون آنکه توجه خود را به نظام سیاسی‏اقتصادی معطوف نماید. از نظر روآ انقلاب اسلامی ایران، نمونه‏ای از اسلام سیاسی است که در عمل، قدرت دولتی را در اختیار گرفت.
روآ اسلام سیاسی را حاصل مدرنیزاسیون در جوامع مسلمان می‏داند و معتقد است بدون مدرنیزاسیون، همچنان تفسیر سنتی از اسلام در جوامع مسلمان غلبه داشت. از منظر روآ نگرش سنتی قادر نبوده است که اسلام را به یک ایدئولوژی تبدیل کند و صرفاً مدرنیزاسیون چنین قابلیتی را در اختیار اسلام قرار می‏دهد؛ زیرا از یک‏سو با تأسیس مفاهیمی جدید همچون حق تعیین سرنوشت و انسان صاحب اراده؛ و از سوی دیگر تأسیس طبقات جدید و جامعۀ مدنی مستقل از اقتدار دولتی، امکان نگرش جدیدی از اسلام را به دست می‏دهد که آن را تا مرتبۀ یک ایدئولوژی سیاسی ارتقا می‏دهد. از منظر روآ در فرایند تحول جوامع اسلامی به‏سوی مدرنیزاسیون غربی، این جوامع با بحران‏های اقتصادی‏سیاسی مواجه می‏شوند و به تبع آن، جریان‏های اعتراضی مثل اسلام سیاسی در این جوامع ظهور می‏یابند.
از نظر روآ اسلام‏گرایان سیاسی بر سه موضوع تأکید اساسی می‏کنند: «انقلاب»، «شریعت» و «زن». یعنی اسلام‏گرایان سیاسی، معتقدند بدون انقلاب، اسلامی‏نمودن جامعه ممکن نیست. از این رو، آنان خواهان آن هستند كه اسلام از حصار مساجد بیرون بیاید و مستقیماً وارد سیاست شده و قدرت دولتی را در اختیار بگیرد و بدین‏سان برای تغییر دنیای انسانی دست به اقدام بزند. اسلام‏گرایان سیاسی دیدگاهی نسبتاً مدرن دربارۀ زنان دارند؛ زیرا برخلاف بنیادگرایی سنتی، به حصر زن در خانه معتقد نیستند و آموزش و تعلیم زنان را لازم می‏دانند اما اختلاط زن و مرد را نمی‏پذیرند و در عین حال حجاب را امری ضروری می‏دانند. آنان همچنین اجرای شریعت را در دو حوزۀ قانون و فرهنگ دنبال می‏کنند. بنابراین آنان نه‏تنها می‏کوشند قوانین اسلامی وضع کنند و قوانین موضوعه را با چارچوب شرع انطباق دهند بلکه تلاش می‏کنند امر به معروف و نهی از منکر را به فرهنگ عمومی بدل کنند.
البته روآ تجربۀ اسلام سیاسی را ناکام می‏داند. از نظر وی این ناکامی را می‏توان در ابعاد متفاوت مشاهده نمود:
1. تولیدنکردن متون جدید: بعد از نوشته‏ها و آثار افرادی مانند ابوالعلی مودودی، حسن البناء، سید قطب، مصطفی سباعی، علی شریعتی، امام خمینی(ره)، باقر صدر و مرتضی مطهری که همگی در سال‏های قبل از 1978 نوشته شده‏اند؛ اسلام‏گرایان سیاسی موفق نشده‏اند اثر مهم دیگری تدوین کنند.
2. بحران مفاهیم مدرن: از نظر روآ تأسیس یک جامعۀ مدرن به مفاهیم جدید و نو نیاز دارد. از این رو، بر اساس مفاهیم قدیمی و سنتی‏ای همانند تقوا، نمی‏توان جامعۀ مدرن را بنا نمود. ضمن اینکه ساختن حکومت اسلامی بدون وجود یک جامعۀ اسلامی متشکل از افراد باتقوا ناممکن است و اجتماع این افراد باتقوا به‏نوبۀ خود بدون حکومت اسلامی ساخته نمی‏شود.
3. بحران عمل (کنش): اسلام‏گرایان سیاسی یکی از مهم‏ترین اهداف خود را رفع فقر می‏دانستند، در حالی که در عمل، در این هدف ناموفق مانده‏اند. روآ معتقد است اسلام‏گرایان سیاسی همچنان در بحران‏های اقتصادی و رقابت‏های تشکیلاتی گرفتار آمده‏اند و دست‏وپا می‏زنند.
4. فقدان استراتژی (راهبرد) مشخص دربارۀ امت اسلامی: روآ معتقد است که اسلام سیاسی در عمل در چارچوب دولت‏ملت مدرن گرفتار آمده است. او برای نمونه از دولت جمهوری اسلامی ایران و افغانستان پس از جنگ یاد می‏کند که منافع ملی را بر منافع ایدئولوژیک برتری دادند. به‏تعبیر دیگر، روآ می‏گوید اسلام‏گرایان سیاسی مدتی پس از کسب قدرت، شعار وحدت اسلامی را به فراموشی می‏سپارند و استراتژی ملی را بر استراتژی فراملی ترجیح می‏دهند.
5. شکست در بنیان‏نهادن یک الگوی اقتصادی جدید: از نظر روآ اقتصاد در کشورهای اسلامی یا کاپیتالیستی و سرمایه‏دارانه است یا سوسیالیستی یا ترکیبی از این دو؛ یعنی اسلام‏گرایان سیاسی نتوانسته‏اند یک نظام اقتصادی مختص خود طراحی و اجرا کنند. به بیان دیگر اسلامی‏ساختن اقتصاد، در حد حرف و شعار باقی مانده و هرگز نتوانسته است به واقعیت تبدیل شود. بدین معنا که هرچند شریعت، احکامی دربارۀ زندگی اقتصادی دارد؛ اما این دستورها هیچ‏گاه به‏صورت قانون تجارت و یا نظریۀ اقتصادی درنیامده و علوم مستقلی را تشکیل نداده است.
روآ آیندۀ چندان روشنی برای اسلام سیاسی قائل نیست؛ زیرا معتقد است اسلام سیاسی موفق نشده است یک الگوی بدیل برای جهان اسلام ارائه کند و بیشتر نشانگر شکست الگوهای غربی در کشورهای اسلامی است. الگوهایی که با نظام تک‏حزبی و فرقه‏بازی منحرف شده است. از نظر روآ اسلام‏گرایان سیاسی وقتی قدرت را به دست گرفتند، نتوانستند یک الگوی جدید سیاسی‏اجتماعی‏اقتصادی ارائه نمایند؛ بنابراین احتمالاً به‏تدریج جای خود را به مهم‏ترین رقیب خود، یعنی سکولاریسم خواهند داد. به‏تعبیر دقیق‏تر روا می‏گوید: «اسلام‏ سیاسی ناخواسته جامعه را به‏سوی غیرمذهبی‏شدن و سکولاریسم می‏کشاند، زیرا راهی که اسلام‏گرایان در پیش می‏گیرند ناگزیر به سیاست مطلق ‏[یا عرفی‏] می‏انجامد». همچنین روآ معتقد است که بخشی دیگر از اسلام‏گرایان سیاسی هم به‏سوی نوبنیادگرایی گرایش پیدا می‏کنند؛ یعنی از آرمان دولت اسلامی دست برخواهند داشت و به تبلیغ اسلام در عرصۀ اجتماعی، از طریق نهادهای مدنی، روی خواهند آورد؛ مثلاً بر برگزاری آیین و مراسم اسلامی از یک‏سو و حذف کانون خانواده‏های اسلامی از سوی دیگر، متمرکز می‏شوند و نهایتاً می‏کوشند که قوانین اسلامی را حفظ کنند.
روآ معتقد است به‏تدریج طرفداران اسلام سیاسی به دو بخش تقسیم می‏شوند: آنان که به سکولاریسم روی می‏آورند و آنان که در آرمان‏های اسلام سیاسی تجدیدنظر می‏کنند و به‏جای عرصۀ سیاسی و دولت، تمرکز خود را بر جامعه می‏گذارند. روآ معتقد است در آینده با تحلیل‏رفتن قدرت اسلام‏گرایان سیاسی و ناکامی آنان، دو گروه سکولارها و نوبینادگراها در کشورهای اسلامی تا حدودی همدیگر را تحمل خواهند نمود و هرکدام بخشی از جامعه را نمایندگی خواهند کرد و بدین‏سان ایدئولوژی اسلام سیاسی به پایان راه خود خواهد رسید؛ یعنی منطق عقلانیت و زندگی مدرن بر این جوامع غلبه خواهد کرد و قدرت ایدئولوژیک اسلام کاهش خواهد یافت.
در کل روآ اسلام سیاسی را بر اساس منطق مدرن غربی بررسی می‏کند. او از یک‏سو معتقد است که خشونت موجود در اسلام ناشی از فشارهای دنیای متجدد بر مسلمانان است و ذاتی دین اسلام نیست و از سویی دیگر اعتقاد دارد که اسلام‏گرایان نمی‏توانند الگوی سیاسی جدید، یعنی دموکراسی اسلامی، یا الگوی اقتصادی جدید تأسیس کنند و نهایتاً به‏سوی مدرنیتۀ غربی گرایش خواهند یافت. به نظر می‏رسد بر خلاف پیش‏بینی روآ اسلام سیاسی نه‏تنها صرفاً یک قرائت واحد ندارد؛ بلکه در فرایند دیالکتیک تاریخی، تکامل می‏یابد و خود به‏سوی بنیان‏نهادن گونه‏ای مدرنیته اسلامی در حرکت است که مهم‏ترین ایده‏های آن پذیرش مردم‏سالاری، تعقل‏گرایی و مدارا با دیگری است. به‏تعبیر دیگر مدرنیتۀ غربی، تنها گونۀ مدرنیته نیست؛ بلکه راه‏های بدیع و ابتکاریِ دیگری برای رسیدن به مدرنیته، از جمله مدرنیتۀ اسلامی پیش پای اسلام‏گرایان سیاسی قرار دارد. یعنی روآ غنای مفهومی اسلام، همچون تعقل، معنویت، اخلاق‏مداری، مدارا، شورا، اجتماع، مصلحت در آموزه‏های اسلامی که می‏تواند حرکت به‏سمت مدرنیته را تسریع کند و در عین حال تناقضات و شکست‏های تاریخی پیش‏آمده را جبران کند، نادیده گرفته است. به‏تعبیر دیگر تحلیل روآ تا حدودی یک‏جانبه است و بیشتر بر عملکرد اسلام‏گرایان مبتنی است تا ظرفیت‏های درونی خود اسلام.

 

جستجو
آرشیو تاریخی