مروری بر کتاب جهل مقدس نوشتۀ اولیویه روآ

وقتی دین و فرهنگ از هم جدا می‌شوند

محمد ملاعباسی
محمد ملاعباسی استادیار گروه جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی و جانشین سردبیر سایت و فصلنامه ترجمان است. او در این یادداشت به تبیین و نقد کتاب مشهور اولیویه روآ پرداخته است.
اولیویه روآ، دانشمند علوم سیاسی فرانسوی، کتاب جهل مقدس را اول بار در سال 2008 به زبان فرانسه منتشر کرد. جهل مقدس گام دیگری در پژوهش‌های مفصل او دربارۀ سرنوشت دین در جوامع معاصر، اسلام سیاسی، سکولاریسم و جهانی‌شدن است. اصلی‌ترین سؤالی که روآ درصدد است در کتاب به آن پاسخ دهد این است که «اگر دین از فرهنگ جدا شود، چه اتفاقی می‌افتد؟» و جواب او، در مختصرترین صورت ممکن، آن است که جدایی دین از فرهنگ از سویی به دین قابلیتِ «جهانی‌شدن» می‌دهد و از سوی دیگر، می‌تواند منتهی به رشد گرایش‌های بنیادگرایانه شود. به عبارت دیگر، روآ معتقد است افزایش گرایش به دین و حضور مرئی‌تر رفتارها و گروه‌های دینی در صحنۀ عمومی، که در ادبیات مربوط به جامعه‌شناسی دین عموماً با تعبیر «احیای امر دینی» شناخته می‌شود، به معنای «شکست‌خوردن سکولاریسم» و بازگشت دین نیست، بلکه به‌معنیِ رونق‌یافتن شکلی از دین‌داری است که خود محصول سکولاریسم به شمار می‌رود. به‌همین دلیل است که در «بازار جهانی‌شدۀ دین‌فروشی» می‌توان از پدیده‌هایی مثلِ «یوگای یهودی» یا «کنسرت راک کاتولیک» سخن گفت. ‌
برای فهمیدنِ بهتر ادعای روآ خوب است که به عقب برگردیم و تحلیل خاص او از وضعیت امروز دین را از چشم‌انداز متفکری ببینیم که روآ بسیار تحت تأثیر او بوده است: کارل مارکس. در بنیان تفکر مارکس، یک دوگانۀ ساختاری نهفته است که فهم هر پدیداری در سطح اجتماع باید با ارجاع به آن آغاز شود. معمولاً این دوگانه را با تعابیر «زیربنا و روبنا» صورت‌بندی می‌کنند. از نظر مارکس، زیربنای هر اجتماع را شیوۀ خاص تولید در آن اجتماع می‌سازد. می‌توان با تسامح گفت زیربنای هر جامعه نظام اقتصادی مسلط در آن است و هر آنچه بیرون از این نظام اقتصادی قرار می‌گیرد، از جمله سیاست، دین، حقوق، فرهنگ و ادبیات، اجزایی از روبنا به شمار می‌روند. در میان مارکسیست‌ها بحث‌های فراوانی در جریان بوده است که زیربنا و روبنا دقیقاً چگونه بر هم تأثیر می‌گذارند، اما در مجموع، نظر غالب این است که زیربنا به انحای گوناگون «تعیین‌کنندۀ» اصلی‌ترین خصوصیات روبنا است. بنابراین، اشکالِ خاص حیات فرهنگی، سیاسی یا دینی در هر دورۀ تاریخی، در تحلیل نهایی، برآمده از مناسبات اقتصادی است و در نتیجه، با این مناسبات هماهنگ است.
استدلال روآ در کتاب جهل مقدس، اگرچه پیچیدگی‌ها و دقت‌های بیشتری دارد، تشابه شایان‌توجهی با این نگرش دارد. روآ می‌گوید، از سال‌های دهۀ 1960 میلادی به بعد، ما با مناسبات تجاری و اقتصادی جدیدی در جهان روبه‌رو شدیم که اصطلاحاً آن را «جهانی‌شدن» می‌خوانیم. جهانی‌شدن در اثر گسترش امکانات ارتباطی جدیدی ایجاد شده است که برای اولین بار این امکان را فراهم کرده‌اند تا کالاهایی که در گوشه‌ای دورافتاده در جهان تولید می‌شود فرصت داشته باشد تا سر از بازارهایی در سراسر دنیا درآورد. اما نکته اینجاست که «هر» کالایی نمی‌تواند جهانی شود. در واقع، کالاهایی از بیشترین امکانِ جهانی‌شدن برخوردارند که انتزاعی و کلی و ساده باشند و از قید و بند مناسبات پیچیدۀ محلی خود آزاد باشند. روآ می‌گوید این اتفاق در سطحِ عقاید دینی نیز افتاده است. دین‌ها برای اینکه در بازار جهان‌گسترِ ایده‌ها و عقاید جایگاه خود را از دست ندهند، نسخه‌هایی فرهنگ-زدوده و قلمرو-زدوده از خود ساخته‌اند که به‌راحتی می‌تواند از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی گذر کند، یا در سطح اینترنت پخش شود و به دست هر کسی در هر جایی از جهان برسد.
دردسترس‌بودنِ انواع و اقسام «انتخاب‌های عقیدتی» برای همگان منجر به پدیدۀ نوظهور دیگری شده است که روآ آن را «نوکیشی فردی» می‌نامد. روآ با ارجاعاتی تاریخی نشان می‌دهد که اگرچه نوکیشی چیز جدیدی در تاریخ بشری نیست، اما غالباً موج‌های نوکیشی به‌شکل دسته‌جمعی و در اثر اتفاقاتی مانند فتحِ سرزمینی یا تصمیمات دولتی رخ داده‌اند، درحالی‌که امروزه آدم‌های فراوانی در گوشه‌گوشۀ دنیا انتخاب می‌کنند که آیین دیگری را متمایز با جامعه یا خانوادۀ خود برگزینند. مشکل اینجاست که این نوکیشان از درکِ بافت فرهنگی و اجتماعیِ دینی که برای خود انتخاب می‌کنند بی‌بهره‌اند. آن‌ها نوعی «دین ناب» و استاندارد و ساده را در پیش می‌گیرند که از قضا به‌خوبی مستعدِ افراطی‌گری و بنیادگرایی است. روآ می‌نویسد: «داستان نوکیشان به‌طور عجیب‌وغریبی شبیه هم است: همۀ آن‌ها درگیر ماجراهایی بسیار شخصی شده‌اند که از احساس نارضایتی و سرخوردگی آغاز شده است، و با کندوکاو در سیستم‌های فکری گوناگون ادامه یافته است، و در نهایت، ناگهان منجر شده است به یافتن عیسی‌مسیح، الله یا گورو». این نوکیشان چون به عقیده‌ای مخالف با جهانِ پیرامون خود می‌رسند، تمایل فزاینده‌ای پیدا می‌کنند تا به فرهنگ قبلی خود خصومت ورزند.
خوب است برای درک بهترِ تمایز این نحوه از تعامل دین و فرهنگ از تقسیم‌بندیِ خود روآ استفاده کنیم. روآ   اذعان می‌کند که بسیاری از ادیان، من‌جمله ادیان ابراهیمی، حاوی استقلالی ذاتی از فرهنگ‌اند و، به درجات مختلف، فرهنگ را تقبیح، انکار یا مذمت می‌کنند. بااین‌حال، این فاصله‌گذاری با فرهنگِ رایج زمانه انواع مختلفی دارد. مشخصاً می‌توان از سه نوع مواجهۀ دین و فرهنگ سخن گفت:
1- وضعیتی که دین فرهنگِ زمانۀ خود را «دنیازده» می‌بیند.
2- وضعیتی که دین خودش را دارای قلمرویی مجزا و خودمختار از فرهنگ می‌بیند، اما فرهنگ را هم به رسمیت می‌شناسد.
3- وضعیتی که دین فرهنگ را کفرآمیز و گناه‌آلود به شمار می‌آورد.
وضعیت اول معمول‌ترین نوع تعامل دین با فرهنگ است که در بازه‌های طولانیِ تسلط ادیان دیده می‌شود، وضعیتی که در آن دین، از موضعِ پند و پارسایی، جنبه‌هایی از مادی‌زدگی و دنیاپرستیِ فرهنگ را تقبیح می‌کند و به زندگیِ اخروی یا متعالی‌تر فرامی‌خواند. در این وضعیت، دین فرهنگ را دشمنی که باید با آن ستیزید نمی‌داند، بلکه تلاش می‌کند تا همکاری و همزیستیِ مصلحانه‌ای با آن بسازد.
وضعیت دوم، مشخصۀ دوران « سکولاریزاسیون» است، یعنی وضعیتی که مرزی دوطرفه و قراردادی بین دین و عرصۀ عمومی برقرار شده است. آن‌ها عرصه‌های جداگانه‌ای یافته‌اند که به هر کدام اجازه می‌دهد تا در قلمروی خود آزادانه عمل کنند، اما طرف مقابل را نیز به رسمیت بشناسند. این وضعیت، نسبت به مورد قبلی، دایرۀ تاریخی بسیار کوچک‌تری را شامل می‌شود که شامل تاریخ کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی در دو قرن گذشته می‌شود.
و نهایتاً وضعیت سوم موقعیتی است که ما امروز در جهان در حال تجربۀ آن هستیم. روآ، با ذکر مثال‌های گوناگون، نشان می‌دهد که پرسروصداترین نمایندگانِ دین در این روزها نوکیشانِ تکفیری‌ِ بنیادگرایی هستند که فرهنگ کشور خود یا، در سطحی بالاتر، فرهنگِ اکثر مردم جهان را کفرآلود و مشرکانه می‌دانند و وظیفۀ خود را در ستیزه با آن تعریف می‌کنند. به‌‎اختصار آنچه روآ «جهل مقدس» می‌خواند این شیوۀ تکفیریِ دین‌داری است که از نظر او در تاریخ عمومی ادیان جهانی و، از همه مهم‌تر، مسیحیت و اسلام، جز استثنائاتی، سابقه نداشته است.
اهمیتِ تلاش روآ برای تعریف و صورت‌بندی آنچه جهل مقدس می‌خواند را باید در چارچوب گسترده‌تری درک کرد که او خود را با آن رویارو می‌بیند. روآ رسانه‌های جریان اصلی در غرب و همین‌طور محققان علوم سیاسی، جامعه‌شناسی یا شرق‌شناسی در دانشگاه‌های غربی را نقد می‌کند که جوانان رنگین‌پوست، فقیر یا معترض کشورهای اروپایی را که به‌تازگی به اسلام گرویده‌اند و طرفدارِ ترور و خشونت‌اند با «مسلمانان» یک‌کاسه می‌کنند و میان اسلامِ فرهنگی، که سابقه‌ای شایان توجه در مدارا و هم‌زیستی با عقاید دیگر دارد، با تنگ‌نظری و خشک‌مغزی اسلام‌گرایان تکفیری تفاوتی قائل نمی‌شوند.
جهل مقدس کتابی جالب‌توجه، پربار و مهم است، اما خالی از ایراد نیست. شاید مهم‌ترین ایرادی که به این کتاب وارد است دامنۀ بسیار بزرگ تاریخی و جغرافیایی‌ای است که برای خود انتخاب کرده است. جهل مقدس می‌خواهد روایتی از تغییر دین در کل جهان، طی چند قرن گذشته، ارائه دهد. چنین جاه‌طلبیِ عظیمی بدون ساده‌سازی، تعمیم‌ ناروا، یک‌کاسه‌کردنِ پدیدارهای متفاوت از هم، و نادیده‌گرفتن شواهد ناسازگار ممکن نیست و این کتاب نیز خالی از چنین اشتباهاتی نیست. بهترین نشانه برای آن وفور تعبیراتی مثل «همیشه»، «همه‌جا»، «در طول تاریخ»، «بی‌سابقه»، «هرگز»، و از این قبیل، در کتاب است. مشکل دیگر کتاب، که بی‌ارتباط به ایراد قبلی نیست، انسجام پایین مطالب کتاب است، مسئله‌ای که چند نفر از منتقدان کتاب نیز به آن اشاره کرده‌اند، طوری که به نظر می‌رسد کتاب از مجموعه‌ای مقالات تشکیل شده است که اگرچه در معنای کلی به هم مرتبط هستند، اما این ارتباط چندان ضروری و منطقی نیست و پرش‌های زیادی چه در استدلال‌ها، چه در توصیفات دیده می‌شود. جهل مقدس کتابی است در نقدِ فرهنگ‌زدایی و بازارِ جهانی‌شدۀ آرا و ارزش‌ها، اما گاهی به نظر می‌رسد بحث‌های خود آن هم فرهنگ‌زدایی‌شده و مناسب بازار جهانیِ افکار است.

 

جستجو
آرشیو تاریخی