نقدی بر کتاب جهادگرایی و مرگ نوشتۀ اولیویه روآ

داعش فرانسه همۀ داعش نیست

روآ نسبت به بسیاری از پژوهشگران غربی نگاه دقیق‌تری به داعش دارد و می‌کوشد تحلیل از آن ارائه دهد که به واقعیت نزدیک‌تر باشد. اما تحلیل او توانسته است شامل همۀ واقعیت مربوط به داعش باشد؟

یاسر قزوینی حائری
یاسر قزوینی استادیار گروه تاریخ دانشگاه تهران است. او صاحب کتب و مقالاتی در حوزه‌های تاریخ جهان اسلام، و مسائل جهان اسلام است. در این یادداشت او به بررسی نقادانۀ کتاب اولویه روآ دربارۀ داعش پرداخته است.

روآ داعش را می‌شناسد
الویه روآ پژوهشگری فرانسوی است که در حوزۀ اسلام سیاسی پژوهش می‌کند و بخشی از کارهای خود را به شناخت داعش اختصاص داده است. روآ از معدود افرادی است که شناخت خوبی از داعش دارد، هرچند در برخی مسائل می‌توان به شناخت و تحلیل او خرده گرفت، اما از حق نباید گذشت که شناخت او نسبت به داعش شناخت خوبی است. روآ در کتاب جهادگرایی و مرگ تحلیل‌هایی درخشان ارائه می‌دهد مبتنی بر اطلاعاتی دقیق: اشاره به بحران هویت، مسلمان سنتی نبودن دواعش، طغیان نسلی، خودتخریبی، گسست رادیکال از جامعه، زیبایی‌شناسی خشونت، قرارگرفتن فرد ناسازگار در چهارچوب روایتی بزرگ‌تر و جهانی‌تر، و رویکرد آخرالزمانی‌‌، جهادگرایی به جای جهاد خانواده‌گرایی داعش، طغیان علیه سیستم، رواج نوعی سلفی‌گری ساده‌سازی‌شده، تشکیل یک گروه همبسته، جست‌وجوی منزلتی که از احترام به هنجار به دست می‌آید، تفسیر جرم به‌عنوان اعتراض سیاسی مشروع، نقد نظریۀ محرومیت نسبی در شکل‌گیری داعش، و اشاره به قهرمان انتقام‌گیر بحث فرهنگ‌زدایی و اینکه «لائیسیته و بنیادگرایی هر دو نتیجۀ فرهنگ‌زدایی از دین هستند» و تأکید بر گسست رادیکالیسم از دین و اینکه «رادیکال ها رادیکالیسم را برای خودِ رادیکالیسم می‌خواهند» و تأکید بر قراردادن داعش در ادامۀ تاریخ رادیکالیسم و نه تاریخ سلفی‌گری، هرچند به‌صورتی اغراق‌آمیز، و این جمله که قدرت داعش در به‌بازی‌گرفتن ترس‌های ماستو بحث‌های آخر کتاب دربارۀ اینکه «لائیسیتۀ فرانسوی کمکی به حل مسئله نمی‌کند و با اخراج دین از حوزۀ عمومی آن را تقدیم رادیکال‌ها و گروه‌های حاشیه‌ای کرده است»و جملۀ آخر کتاب: «باید به رادیکال اجازه داد صحبت کند، همچنان‌که دادگاه‌های قرن نوزدهم به یک آنارشیست یا قاتل زنجیره‌ای اجازه می‌دادند مفصل حرف‌هایش را بزند. امروزه ما تمایلی به دیدن چهرۀ رادیکال، دانستن نامش یا شنیدن صدایش نداریم. می‌خواهیم در قلمرو ناشناخته باقی بماند»، همه و همه نمونه‌هایی از این تحلیل دقیق هستند.
اما نگاه روآ به داعش کاستی‌هایی دارد که در ادامه به آن‌ها خواهیم پرداخت.
 
داعش محلی - داعش جهانی
پژوهش‌گران حوزۀ داعش را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد، پژوهش‌گرانی که به داعش در کلیت خود می‌پردازند، مانند مک کانتس که از او یک کتاب با دو ترجمه به فارسی منتشر شده است و يا حسن حسن که نگاه‌ ویژه‌ای به تئوری‌پردازی‌های داعش دارد و از او به همراه مایکل وایس کتابی به فارسی ترجمه شده است یا حسن ابوهنیه و امثال این‌ها. اما گروه دیگر پژوهش‌گرانی هستند که حوزۀ جغرافیایی خاصی را در نسبت داعش و یا سلفیان جهادی مورد پژوهش قرار می‌دهند، مانند مرحوم هشام الهاشمی که داعش و جغرافیای داعش در عراق را مانند کف دستش می‌شناخت و کتابی نیز در این زمینه نوشت، و یا حمدي عبدالرحمن حسن، پژوهشگر برجستۀ مسائل آفریقا، که به شاخه‌های سلفی جهادی و داعش در آفریقا می‌پردازد.  روآ را در پژوهشش پیرامون داعش می‌توان از دستۀ دوم دانست نه دستۀ اول. او پژوهشگر برجسته‌ای است که روی داعشی‌های اروپا و به‌ویژه فرانسه کار کرده است، دغدغه‌اش هم دواعش فرانسه و فرانکوفون‌هاست، پایگاه داده‌ای که از آن در پژوهشش استفاده می‌کند نیز طبق گفتۀ خودش به‌شدت فرانسوی است، و کارهای او دربارۀ افغانستان و سفر و اقامت او در این کشور به پیش از شرایط جدید و شکل‌گیری داعش بازمی‌گردد. باری صرف اقامت روآ در افغانستان نمی‌تواند او را به یک داعش‌شناس تمام‌عیار تبدیل کند. در واقع او بیشتر متخصص داعش در فرانسه و در اروپاست تا متخصص داعش در کلیت آن. بااین‌وجود، نگاه‌های خود را به کل داعش تعمیم می‌دهد و در این بین گاهی اشتباهاتی مرتکب شده است.


اسلام رادیکال یا رادیکالیسم اسلامی؟
بحث بسیار مهمی که روآ در کتاب خود پیش می‌کشد این است که «تروریسم انتحاری القاعده و داعش در تاریخ جوامع مسلمان پدیده‌های نوینی هستند ... تروریسم نه از رادیکال‌شدن اسلام، بلکه از اسلامی‌شدن رادیکالیسم نشئت می‌گیرد». این جمله در مقام یک تک‌جمله بسیار جذاب است، اما باز از زاویه‌دید روآ   از داخل فرانسه حکایت می‌کند، روآ درون فرانسه نشسته و از آنجا به داعش نگاه می‌کند، از همین رو ریشه‌های داعش را کمتر می‌بیند و داعش را در ادامۀ برخی جنبش‌های آنارشیستی و تروریستی درون اروپا تلقی می‌کند. وی در جایی از کتاب به‌زیبایی می‌گوید: «جهادی‌ها پس از غرق‌شدن در متون مقدس به ورطۀ خشونت نمی‌افتند. آن‌ها فاقد الزامات فرهنگ مذهبی‌اند ... آن‌ها رادیکال هستند چون خودشان خواسته‌اند رادیکال باشند، زیرا تنها رادیکالیسم برای آن‌ها جذاب است». یا در جای دیگری می‌نویسد: «نه بادرماینهوف و نه چه‌گوارا پرولتاریا بودند و نه قاتلان باتاکلان مسلمانانی پارسا که در زندگی روزمره‌شان در معرض اسلام‌هراسی قرار گرفته باشند». یا اینکه می‌نویسد: «حرکت از رادیکالیسم چپ افراطی به‌سمت اسلام‌گرایی پیش از پیوستن به اسلام‌گرایی رادیکال با انقلاب اسلامی ایران شروع شد که در صحنۀ بین‌الملل یک انقلاب جهان‌سومی ضدامپریالیستی محسوب می‌شود».
در واقع روآ در این فقرات بر مسئلۀ مهمی تأکید می‌کند، ولی به نظر می‌رسد مطلق‌دیدن این نگاه و نادیده‌گرفتن عوامل دیگر و کم‌کردن سهم سلفی‌گری در شکل‌گیری و تداوم داعش در این حد قابل‌تأمل است. اهل سنت معمولاً برای توصیف داعش از تعبیر «خوارج» یا «خوارج العصر» استفاده می‌کنند، که واژه‌ای کلیدی برای فهم گروهی مانند داعش است، و این مفهومی‌است که به ما می‌گوید رد پای داعش را در کجای تاریخ اسلام باید جست‌وجو کنیم.


مرگ و دیگر هیچ
به نظر می‌رسد ایدۀ اصلی کتاب این باشد که مرگ برای یک داعشیِ انتحاری از هر چیزی مهم‌تر است، و این ایده‌ای است که روآ تلاش می‌کند در جای‌جای کتاب خود بدان بپردازد. از همین رو، به نظر می‌رسد دچار خطاهای مختلفی شده است، از جمله اینکه نگاه داعش را به سطح گونه‌ای «تخیل» فرومی‌کاهد و در جای‌جای کتاب واژۀ تخیل را تکرار می‌کند. البته مترجم کتاب که اشتباهات مختلفی نیز در برگردانِ اَعلام دارد به ما نمی‌گوید که این واژۀ تخیل ترجمۀ چه واژه‌ای از متن فرانسوی است، اما اجمالاً می‌توان گفت اگر منظور آن تخیلی باشد که ما می‌فهمیم، به نظر نمی‌رسد که داعشی‌ها صرفاً به آن مجهز شده باشند، بلکه بی‌شک ما با یک گفتمان سخت با کمترین انعطافِ ممکن مواجه هستیم. در این بین روآ به‌درستی یک انتحاری را از بیماران روانی و حتی متعصبان جدا کرده و می‌نوسید: «رادیکال‌ها مدعی وفاداری به یک تخیل سیاسی هستند و همین کافی است تا آن‌ها را در جرگۀ افراد نابهنجار، متعصب یا بیمار روانی دسته‌بندی نکنیم»، اما رویکرد این انتحاری را به تخیل فرومی‌کاهد درحالی‌که ما با یک گفتمان منسجم و متصلب روبه‌رو هستیم.


مرگ کور
روآ برای توجیه نگاه خود، مرگ انتحاری را یک مرگ کور و بی‌هدف و صرفاً برای سعادت در آخرت و یا شفاعت خویشان تلقی می‌کند که البته بی‌شک این‌ها همه هستند، ولی این همۀ ماجرا نیست. روآ می‌گوید آنچه افراد را مسحور می‌کند نه آرمان‌شهر، بلکه طغیان مطلق است. وی همچنین خشونت داعش را فاقد هرگونه دورنمایی می‌داند. اما به‌واقع این همۀ ماجرا نیست. روآ بدون توجه به اسناد مختلفی که دراین‌باره وجود دارد این مرگ کور را بررسی می‌کند که به ابعاد مختلف آن خواهیم پرداخت:

 
عملیات انغماسی
روآ تلاش می‌کند برای توجیه این مرگ کور عملیات انتحاری داعش را در مقایسه با دیگر عملیات‌های تروریستی که از سوی دیگر جریان‌ها رخ می‌دهد یک عملیات انتحاری کور و بدون سود تلقی کند و حتی عملیات انتحاری داعش را با عملیات استشهادی شیعی مقایسه کرده و عملیات استشهادی شیعه را دارای جنبه‌های نظامی و عملیات انتحاری داعش را فاقد جنبۀ نظامی تلقی کند.
در اینجا مفهوم «الانغماس فی العدو» که رساله‌ای تحت همین عنوان نیز از ابن تیمیه بر جای مانده، و آنچه از آن تحت عنوان عملیات انغماسی یاد می‌شود به‌خوبی نمایانگر این است که در پس چنین عملیات‌هایی اهدافی نظامی و دقیق وجود دارد، عملیات‌هایی ترکیبی و چندزمانه که اهداف نظامی خاصی را پیگیری می‌کنند و به گونه‌ای مزیت نسبی گروه‌های افراطی در پیکارشان به شمار می‌روند.

 
خلافة على منهاج النبوة
روآ در بحث آخرالزمانی داعش از نهیلیسم سخن می‌گوید، و همواره آخرالزمان و نهیلیسم را با یکدیگر ذکر می‌کند. باز اینجا منظور روآ خیلی مشخص نیست،  معلوم نیست چرا آخرالزمان را با نهیلیسم یکی می‌گیرد، آیا مسئله این است که با آخرالزمان مسلمانان که نه پایان بلکه آغاز یک دورۀ اوج است آشنا نیست و یا اینکه آخرالزمان داعش را نمی‌شناسد؟
روآ این‌گونه می‌نویسد: «اگر پایان نزدیک بود، رستگاری خود فرد بیش از تلاش برای خلق جامعه‌ای بهتر اهمیت می‌یافت. و این رستگاری از طریق مرگ فرد به‌عنوان کوتاه‌ترین و امن‌ترین مسیر حاصل می‌شد».
وی در جای دیگری می‌نویسد: «به نظر می‌رسد اینجا تناقضی رخ می‌دهد: تبلیغات ظفرمند داعش که بر بازگشت خلافت تأکید می‌کند چگونه با نگاه اساساً بدبینانۀ قریب‌الوقوع‌بودن آخرالزمان سازگار است».
از این جمله‌ها می‌توان فهمید که روآ آخرالزمان را پایان همه‌چیز تلقی می‌کند، با اینکه آخرالزمان در نگاه مسلمانان آغاز دورۀ مهدی است، و آخرالزمان در نگاه داعش و بسیاری دیگر مرتبط با گونه‌ای فلسفۀ تاریخ است که پایانش «خلافة على منهاج النبوة» است، خلافتی آخرالزمانی که آغاز یک حاکمیت یوتوپیایی است و در حدیثی منتسب به رسول خدا (ص) از آن سخن رفته و داعش آن را به‌عنوان دال مرکزی گفتمان خود استفاده می‌کند.
روآ در فصل مرگ و نهیلیسم هزاره‌ای سخنانی می‌گوید که نشان می‌دهد با نگاه آخرالزمانی گروه‌های سلفی جهادی آشنایی ندارد. وی می‌نویسد: «گفتمان آخرالزمانی جدید است و در القاعده غایب بود. این داعش بود که برای نخستین بار آن را به کار گرفت». درواقع این سخن روآ درست نیست، و باید گفت که سلفیان جهادی از همان نخست دل در گرو خلافت آخرالزمانی داشته و دارند. عبدالسلام فرج که در نگاه خود روآ از مؤسسان سلفیۀ جهادی است در کتاب «الفريضة الغائبة» به‌عنوان یکی از نخستین مکتوبات سلفیان جهادی از خلافة على منهاج النبوة سخن می‌گوید. درست است که داعش این مسئله را خیلی برجسته می‌کند، ولی این بدین معنی نیست که سلفیان جهادی پیش از داعش و مثلاً در القاعده نگاه آخرالزمانی نداشته‌اند.
روآ در جای دیگری می‌پرسد: «اگر داعش در آستانۀ جنگ نهایی است چرا وقت خود را صرف تأسیس حکومت اسلامی کند». باز این جمله نشان می‌دهد که روآ با دال مرکزی گفتمان داعش، یعنی خلافت آخرالزمانی، و ترکیب آن با روایت‌های جنگ آخرالزمان و در رأس همۀ آن‌ها روایت جنگ دابق خیلی آشنا نیست.

 
شریعت
شگفتا که روآ در جای دیگری از کتاب خود می‌نویسد: «خیلی عجیب است که هواداران سازمان دولت اسلامی هرگز در مورد شریعت و تقریباً هرگز در مورد جامعۀ اسلامی که تحت حمایت داعش تأسیس خواهد شد سخنی نمی‌گویند» یا در همین صفحه می‌گوید «بر خلاف كسانی كه هدفشان صرفاً هجرت است، جهادی‌ها، علاقه‌ای به زندگی در یک جامعۀ اسلامی ندارند. آن‌ها نه به هدف زندگی بلکه به هدف مرگ راهی خاورمیانه می‌شوند. تناقض این است: این رادیکال‌های جوانْ آرمان‌گرا نیستند، بلکه از آنجایی که هزاره‌گرا هستند می‌توان آن‌ها را در جرگۀ نهیلیست‌ها به شمار آورد».
درواقع این سخنان روآ با ویدئوها و مواد رسانه‌ای انبوه برجای‌مانده از داعش همخوان نیستند. واقعاً باید از تعجب روآ تعجب کرد، چراکه هواداران داعش جابه‌جا از شریعت و امت به‌مثابۀ جامعۀ اسلامی پس از تأسیس دولت اسلامی سخن می‌گویند که به دلیل انبوه اسناد از ارجاع به آن‌ها صرف‌نظر می‌کنیم.
 
جشن جنسی
روآ در جایی از کتاب خود به فیلم «سالو» از فیلم‌ساز ایتالیایی، پائولو پازولینی، اشاره می‌کند و فضایی آن‌گونه را به داعش منتسب می‌کند، درحالی‌که هیچ سندی ارائه نمی‌دهد. یا در جای دیگری از عریان‌کردن کنیزان در بازار بردگان توسط داعش سخن می‌گوید اما هیچ سندی ارائه نمی‌دهد. در واقع سخن از نسبت داعش و جنسیت و مفهوم موهومی تحت عنوان «جهاد نکاح» بیشتر به یک بحث پول‌ساز تبدیل شده که بعید بود کسی مانند روآ بدون استناد از آن سخن گوید.

 
فلسطین
روآ در جای دیگری از کتاب خود به مسئلۀ فلسطین اشاره می‌کند و می‌نویسد: «جوانانی که در سوریه به داعش می‌پیوندند نمی‌دانند -یا نمی‌خواهند بدانند- که داعش به اردوگاه پناهندگان فلسطینی یرموک حمله کرده است و نه گلوی اعضای گروهک مارکسیست، بلکه گلوی نظامیان گروه فلسطینی حماس را بریده‌اند که شایستگی‌های نظامی و اسلامی‌شان غیرقابل‌انکار بود».
در اینجا هم با تعجب می‌بینیم که روآ از نگاه سلفیان جهادی، به‌ویژه داعش، نسبت به مسئلۀ فلسطین اطلاع ندارد. در واقع سلفیان جهادی حل‌شدن مسئلۀ فلسطین را منوط به شکل‌گیری خلافت می‌دانند. در این بین داعش حتی به دلیل باور حماس و گروه‌های فلسطینی به دمکراسی و ملیت و ... ایشان را مرتد می‌داند و در این مسائل منطق محمد بن عبدالوهاب را جاری و ساری می‌کند. جای تعجب دارد که روآ مسئله را این‌گونه مطرح می‌کند.

 
سخن پایانی
در پایان باید گفت که اطلاعات الویه روآ از داعش به منابع او بازمی‌گردد و این منابع گویا با آرشیوهای امنیتی اروپایی، به‌ویژه فرانسه، نسبتی دارد. در این بین اسناد بی‌شماری که از داعش باقی مانده گویا خیلی مدنظر روآ نبوده است. با اینکه در برخی جاها روآ به مجلۀ فرانسوی‌زبان داعش، یعنی دارالاسلام، ارجاع می‌دهد، اما در هر صورت خلأ عدم استفاده از منابع اصلی داعش در تحلیل‌های او به‌وضوح به چشم می‌خورد، تحلیل‌هایی که می‌بایست محلی و فرانسوی باقی می‌ماند و به کل داعش تعمیم داده نمی‌شد.

 

جستجو
آرشیو تاریخی