استادیار دانشگاه قم.
شیعهشناسی رشتهای است علمی که آموزش و پژوهش در آن محدود به خود شیعیان نبوده و برخی غیرمسلمانان نیز در این حوزۀ علمی حضور و فعالیتی جدی داشتهاند. حتی گاهی به جهاتی میتوان ادعا کرد رصدکردن و پیگیری مطالعات شیعهشناسانۀ مستشرقان از اهمیت بیشتری برخوردار باشد. اولاً، حضور ایشان در محیطهای تأثیرگذارتری مانند دانشگاهها و جوامع آکادمیک بسیار پررنگتر است و طبیعتاً مخاطبین خاصتر را هدف قرار داده است. ثانیاً، نوع مطالعات ایشان -دستکم در مقام ادعا- روشمند و عقلانی است. ثالثاً، به جهت فرهنگیبودن این کارها، از ماندگاری و تأثیرگذاری بسیار بیشتری برخوردار بوده و طبیعتاً در تأیید و همچنین تخریب دین و آموزههای دینی میزان تاثیرگذاری چشمگیرتری خواهد داشت.
بهیقین، پروفسور ویلفرد مادلونگ از برجستهترین و تأثیرگذارترین شیعهشناسان دوران معاصر است که گاهی شاگردانش با عنوان «شیخ تمام شاخههای شیعهشناسی» خوانده میشود. حتی امروزه میتوان شاگردان او را نیز از بزرگترین ومعروفترین شیعهشناسان دورۀ معاصر به شمار آورد.
او با نوشتن و یا تصحیح حدود 200 کتاب و مقاله در نشریات پژوهشی و دایرةالمعارفهای متعدد و نیز 160 نقد و بررسی و معرفی کتاب در راه شناخت اندیشه و تاریخ اسلام –بهخصوص تشیع- در سدههای میانه گامهای بلندی برداشته است.
به جهت آنکه یکی از اساسیترین انتقادهای جامعۀ شیعی و حتی جامعۀ اسلامی به مستشرقان و اسلامشناسان غربی انتقاد به روش تحقیق و همینطور انتقاد از منابع استفادهشده و نحوۀ استفادۀ آنها از منابع اسلامی است، در این نوشتار، در پی آن هستیم تا از این زاویه نگاهی به آثار پروفسور مادلونگ داشته باشیم. به نظر میرسد یکی از بهترین راهها برای رسیدن به این هدف آن است که شیوهها، روشها و ویژگیهای پروفسور مادلونگ را با برخی دیگر از مستشرقان و اسلامپژوهان غربی مقایسه کنیم. در اثر این مقایسه میتوان بهصورت برجستهتری روشها، شیوهها، حساسیتها و توانمندیهای علمی و پژوهشی وی را نشان داد و به نقاط ضعف و قوت ایشان دست یافت.
خوانندۀ فرهیخته توجه دارد که، به جهت مقایسهایبودن این پژوهش، نتیجۀ مباحث بهصورت نسبی ارائه میشوند، یعنی بیان میشود که مادلونگ، نسبت به اسلامپژوهان دیگر، از چه امتیازاتی برخوردار یا دارای چه نقاط ضعفی است.
1. استفاده از منابع معتبر و درجه اول
درجه اول بودن یا معتبربودن منابع در چند عرصه میتواند بررسی شود: گاهی اعتبار منابع به کهنبودن آنها است؛ گاهی به تناسب آنها با محتوا و گاهی به انتسابشان به صاحبان آن نظریه است. به همین جهت، در خصوص هرکدام از این موارد باید توضیحی ارائه شود و شواهدی بیان گردد.
الف. تفکیک منابع شیعی و سنی
اساساً در اغلب فضاهای غربی، اسلام یعنی اسلام سنی. شناخت شیعه اگر هم در اندازههای بسیار محدود اتفاق افتاده باشد مربوط به چند دهۀ اخیر، بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، است. بنابراین، اگر در غرب اسلام سنی نمایندۀ رسمی و شناختهشدۀ اسلام باشد، باید بهصورت طبیعی منابع مورد استفاده نیز منابع اهل تسنن باشد و حضوری از منابع شیعی -مخصوصاً منابع امامی- در آنجا احساس نشود. پس بهصورت طبیعی، مستشرقان نیز از منابع عام اسلامی استفاده کردهاند که بسیاری از آنها نگاهی نادرست -یا دست کم، ناقص- به تشیع و شیعیان دارند.
اما با ملاحظۀ آثار ویلفرد مادلونگ به این نکته میتوان پی برد که وی از آن دسته مستشرقانی است که در مطالعات شیعهشناسانۀ خود در حدی گسترده از منابع معتبر شیعی بهره برده است. بهعنوان نمونه، در کتاب جانشینی حضرت محمد (ص)، در کنار مجموعۀ منابع اهل تسنن و نیز منابع پژوهشی متأخر، از منابع مهم شیعی و یا آثاری که گرایشهای ضدشیعی ندارند نیز استفاده کرده است؛ وقعة صفین، رجال نجاشی، الارشاد شیخ مفید، الفصول المختاره اثر سید مرتضی علمالهدی، کتاب السقیفه از سلیم بن قیس، تاریخ الیعقوبی، مروج الذهب، بحار الانوار و شرحالأخبار قاضی نعمان و مقاتلالطالبیین ابوالفرج اصفهانی نمونههایی از این آثار است. وی همچنین در کتاب مکتبها و فرقههای اسلامی در سدههای میانه، از شش کتاب از شیخ صدوق، دو کتاب از شیخ مفید، شش کتاب از سید مرتضی، پنج کتاب از شیخ طوسی، چهار کتاب از قاضی نعمان، سه کتاب از کشی، سه کتاب از محقق حلی، دو کتاب از شیخ حر عاملی و از آثار دانشمندان برجستۀ شیعی مانند کلینی، نجاشی، نوبختی، سعد بن عبدالله اشعری، یعقوبی، قاضی نورالله شوشتری، علامۀ مجلسی، محسن امین و دیگران بهره برده است.
ب. تفکیک منابع امامی از منابع فرقههای دیگر شیعی
اگر مستشرقان نتوانستهاند بین منابع شیعی و سنی تفکیک قائل شوند، بهصورت طبیعی، نمیتوانستند منابع امامی و منابع اسماعیلی یا زیدی را نیز از یکدیگر جدا کنند. بنابراین، چنین احتمالی وجود دارد که گاهی با استناد به یک متن اسماعیلی یا متن زیدی نکتهای را به تمام شیعیان و یا به شیعیان امامی نسبت دهند.
جداسازی منابع امامی از منابع زیدی و اسماعیلی -و بالطبع منابع شیعی از سنی- در نوشتههای ویلفرد مادلونگ بهخوبی قابلمشاهده است. او به جهت آشنایی بسیار خوبی که با فرقهها و گروههای اسلامی دارد با دقت تمام منابع شیعی را از سنی و همینطور منابع امامی را از منابع زیدی و اسماعیلی تشخیص داده و از هرکدام در جای متناسب خود استفاده میکند. وی در اغلب نوشتههای خود، وقتی میخواهد دربارۀ شیعیان اثنیعشری سخن بگوید از عناوینی چون امامیه، منابع امامی، عقیدۀ امامیان، دانشمندان امامیه، متکلمان امامی، اثنیعشری و مواردی از این دست استفاده میکند و حتی واژۀ عام شیعه را به کار نمیبرد.
مادلونگ در آثار خویش، وقتی دربارۀ شیعیان سخن میگوید، حتی عناوین و سرفصلهای نوشتههایش را بر اساس فرقههای داخلی شیعی تنظیم میکند. بهعنوان نمونه، در مقالۀ «امامت»، دو دیدگاه شیعی و سنی را بررسی کرده و ذیل دیدگاه شیعی به سه شاخۀ زیدی، امامی، اسماعیلی و سپس به خوارج اشاره کرده است. در فهرست منابع نیز این دقت را به خرج داده و منابع مورد استفادۀ خود را با این دستهبندی معرفی کرده است: اعتقادات حنبلی، اعتقادات حنفی، معتزله، زیدیه، امامیه، اسماعیلیه، خوارج، عقاید باطنی نزاری، عقاید باطنی امامیه، اسماعیلیۀ طیبی. در بخش منابع امامی نیز از آثار کلینی، سید مرتضی، خواجهنصیر و فاضل مقداد نام میبرد.
ازآنجاکه پروفسور مادلونگ، نویسندۀ مدخل شیعه و مدخلهای مربوط به فرقههای کیسانیه، زیدیه و اسماعیلیه در دایرةالمعارف اسلام است و همینطور مدخلهای مهمی چون امامت و عصمت و نیز مدخلهای مربوط به بزرگترین دانشمندان شیعه، مانند هشام بن حکم، کلینی، مفید، کَشی، محقق کرکی، کاشفالغطاء، را نوشته است، بهخوبی از فرقههای درونی شیعه آگاه است و میداند که باید بین اهل تسنن و شیعیان تمایز قائل شود و همینطور شیعیان امامی را از شیعیان زیدی و اسماعیلی جدا نماید.
نکتۀ دیگری که نشان از توجه مادلونگ به منابع معتبر دارد آثاری است که او در خصوص منابع فقهی و منابع کلامی تألیف کرده است. «منابع فقه اسماعیلی» و «ملاحظاتی پیرامون کتابشناسی فرق امامی» مقالههایی از او هستند که در خصوص منابع فقهی و کلامی نوشته شدهاند.
مجموعۀ این عوامل باعث میشود یک محقق بتواند دربارۀ اعتبار یا عدم اعتبار منابع استفادهشده از سوی یک نویسنده اظهار نظر نماید. به نظر میرسد، با این شواهدی که در میان آمد، بتوان ادعا کرد که، در میان اسلامپژوهان و شیعهپژوهان غربی، ویلفرد مادلونگ از شخصیتهایی است که بهلحاظ روشی توانسته آثار خویش را با روشهای علمی و مبتنی بر منابع معتبر و قابلقبول ارائه دهد.
2. تفکیک منابع بهلحاظ موضوعی (کلامی، تفسیری، حدیثی، و...)
در پژوهشهای امروزین توجه به حیثیت تخصص پژوهش بسیار مهم است، یعنی، بهعنوان مثال، اگر متن نوشتهشده ماهیت کلامی دارد باید به منابع کلامی و اگر ماهیتی فقهی دارد به منابع فقهی ارجاع داده شود و همینطور در حوزههای دیگر.
منابع کلامی خود بر دو دستهاند: منابع خام و منابع فرآوریشده؛ منابع خام اصلیترین متون دینی مانند قرآن و مصادر حدیثی هستند که بدون هیچ برداشت یا تفسیری در اختیار ما قرار دارند، اما منابع فرآوریشده منابعی هستند که برداشتها و تفسیرهای خاصی را با استفاده از منابع خام و همینطور با استفاده از شیوههای خاص بیان کردهاند.
پروفسور مادلونگ در آثار خود به این نکات توجه جدی دارد. برای آنکه بتوان در این خصوص قضاوت کرد بهتر است همین دو مورد را که ذکر کردیم در آثار او پی بگیریم:
1. مادلونگ در مقالۀ «عصمت» به دو دسته از منابع استناد کرده است: منابع اسلامی و منابع غربی؛ بهخوبی میتوان ماهیت کلامی منابع مورد استفاده او را دید، یعنی او برای معرفی و توضیح آموزۀ «عصمت» که یک آموزۀ کلامی است دقیقاً به منابع کلامی مراجعه کرده و خوانندگان را نیز به آنها ارجاع داده است. با دقت بیشتر معلوم میشود منابع مورد استفادۀ او کاملاً درجهیک هستند؛ بهعنوان نمونه، از منابع کلامی شیعیان امامی به آثار شیخ مفید، سیدمرتضی و علامه حلی ارجاع داده که از معتبرترین منابع کلام امامیه هستند، بهخصوص از میان آثار شیخ مفید به کتاب اوائلالمقالات و تصحیحالاعتقاد و نیز از آثار سیدمرتضی دقیقاً به همان کتابی ارجاع داده که بیشترین تناسب را با بحث عصمت دارد. وی برای معتزله به الانتصار خیاط و المغنی قاضی عبدالجبار، برای اشاعره به المواقف قاضی عضدالدین ایجی، اربعین فخر رازی و الارشاد جوینی، و برای ماتریدیه هم به اصول الدین بَزدَوی ارجاع داده است.
3. استفاده از منابع پرشمار
اسلامپژوهان معروف و اساساً مستشرقان در نگارش آثار خود دستکم دو گونه هستند: گروهی که با استفادۀ فراوان از منابع پژوهشی دست به تألیف میزنند و اصطلاحاً در بعد تتبعی پژوهش توانمند هستند و پاورقیها و پینوشتهای فراوانی در تحقیقات ایشان وجود دارد. گروهی نیز هستند که با حداقل منابع و ارجاعدهی کتاب و مقاله تألیف میکنند.
در مقایسه با دیگر نویسندگان غربی همچون موجان مومن، ویلیام مونتگمری وات و دیوید پینالت، پروفسور مادلونگ از منابع بیشتری بهره میبرد.
4. شناخت دقیق عالمان و متکلمان برجستۀ شیعی
مادلونگ از پژوهشگرانی است که بزرگترین عالمان شیعۀ امامی را به دنیای غرب معرفی کرده است. فعالیتهای پژوهشی او و شاگردانش در خصوص آثار و شخصیتهای طراز اول شیعیان امامی در کنار مقالههای او در معرفی هشام بن حکم، شیخ کلینی، شیخ مفید، کَشی، محقق کرکی، کاشفالغطاء و همینطور مقالههای او در خصوص آثار بزرگان شیعه مانند سیدمرتضی و ابن ابیجمهور احسائی نشان از توانمندی او در عرصۀ شناسایی عالمان و منابع اصیل و معتبر مذهب امامیه دارد.
مراجعهای اجمالی به آثار ویلفرد مادلونگ نشاندهنده شناخت او نسبت به شخصیتهای برجسته شیعی و آثار مهم ایشان در کلام امامی است.
5. نگاه جامع و نظاممند به تشیع
با نگاهی گذرا به آثار ویلفرد مادلونگ میتوان اذعان کرد آثار او –بهصورت نسبی- بخش گستردهای از اعتقادات، تاریخ و زندگی شیعیان را پوشش داده است. بهخوبی میتوان متوجه شد که او با رویکردی کلگرایانه و نگاهی جامع به تشیع و شیعیان نگاه میکند و کمتر پیش آمده با توجه به یک عنصر جزئی قضاوتی کلی نماید. بنابراین، تصویری که از تشیع ارائه میکند بهصورت نسبی تصویری است دقیق.
او در بیان اندیشههای امامی بیشتر به منظومۀ اعتقادی و نظام فکری شیعیان توجه دارد تا تکگزارههای حدیثی و تاریخی؛ مثلاً اگر مادلونگ میخواست، میتوانست مجموعهای از روایات موجود در جوامع حدیثی شیعه را فهرست کرده، از آنها تحریف قرآن را نتیجه بگیرد. اما او به فهم شیعیان از این روایات استناد نموده و هرگز اعتقاد به تحریف قرآن را به شیعیان نسبت نمیدهد.
شاید به همین جهت است که ویلفرد مادلونگ در روش بحث خود نیز دقیقاً روشهای عقلی و نقلی را از یکدیگر جدا کرده؛ یا منابع فقهی و کلامی را با هم درنمیآمیزد. به نظر میرسد بتوان دستکم یک عامل توجه او به مباحث روشی را نتیجۀ گستردگی فعالیتهای او در عرصههای گوناگون پژوهشی دانست.
این نکته بهصورت ویژه در آموزههای اعتقادی باید مورد توجه قرار گیرد، زیرا اعتقادات هستند که باید در یک نظام فکری بگنجند. به عبارت دیگر، متکلم است که باید در هر موضوعی که سخن میگوید متناسب با تمام مواضع عقلانی پیشین خود سخن بگوید و اصطلاحاً کلگرا باشد. اما در علوم نقلی و تعبدی -مانند فقه- ضرورتاً چنین نیست.
6. استفاده از منابع مستشرقین
یکی از روشهایی که امروزه از سوی مستشرقان ، در موضوعات اسلامی، بهصورت معمول استفاده میشود ارجاعدادن به منابعی است که از سوی خود مستشرقان نگاشته شده است که بهلحاظ روشی نمیتوان این رویه را تأیید کرد، زیرا آنان نمیتوانند فهم خودشان را معیار و ملاک توصیف باورهای اعتقادی شیعیان قرار دهند و به آن ارجاع دهند.
پروفسور مادلونگ در نگارش مقالۀ دوصفحهای مربوط به امام جواد (ع) به 11 منبع ارجاع داده است که هیچکدام از آثار مستشرقان نیستند.
او، در کتاب مکتبها و فرقههای اسلامی در سدههای میانه، از 371 منبع استفاده کرده که 229 منبع آن از منابع اسلامی است. و نیز در کتاب جانشینی حضرت محمد(ص) بیش از 120 منبع اسلامی را استفاده و فهرست کرده است.
7. تسلط کامل بر زبان عربی و استفاده از منابع عربی
یکی از ویژگیهای ویلفرد مادلونگ آن است که او به زبان عربی تسلطی کامل دارد و این تسلط را در آثارش بهخوبی نشان داده است. رویۀ او تقریباً در تمام مقالاتش این است که واژگان، اصطلاحات و اسامی خاص را بهصورت برگردان از عربی به انگلیسی ثبت کند. ثبت این اصطلاحات بهخوبی و کاملاً منطبق با تلفظ دقیق عربی آنها صورت پذیرفته است. بنابراین، او از ضبط دقیق اسامی و اصطلاحات آگاه است و توان تشخیص این امر را دارد.
8. توجه به تاریخ
یکی دیگر از ویژگیهای ویلفرد مادلونگ که از نقاط قوت او به شمار میرود توجه او به ثبت تاریخ وقایع، وفات اشخاص و مواردی از این دست است. او در کتابها و مقالههای خود، پس از ذکر نام افراد یا حوادث تاریخی خاص، تاریخ میلادی و قمری را درج میکند که توجه به این مسئله هم ارزش کارهای پژوهشی او را افزایش داده و هم پژوهشگران را در شناخت و تحلیل تاریخ یاری میرساند.
توجه به تاریخ حوادث میتواند صحت برخی از ادعاها را تأیید و یا ابطال نماید. اساساً یک نمونه از تحلیلهای تاریخی از همین نوع است که تحلیلگر باید زمان وقوع حوادث را در کنار یکدیگر قرار داده تا درستی یا نادرستی برخی گزارشها را نشان دهد.
بهعنوان نمونه، محمدعلی امیرمعزی و اتان کلبرگ در کتاب مشترکشان این عبارت را ذکر کردهاند:
«تصمیم برای جمعآوری قرآن در زمان ابوبکر، یعنی درست پس از رحلت پیامبر در سال 11 هجری، اتخاذ شد، و نسخۀ رسمی قرآن که کاملاً با وحیی که محمد (ص) دریافت کرده بود مطابقت داشت در زمان خلیفه عثمان، تنها سی سال پس از رحلت پیامبر، تهیه شد.»
اگر نویسنده از تاریخ وقایع اطلاع درستی داشت نباید چنین سخن میگفت، زیرا عثمان در سال 35 هجری کشته شده و پیامبر اسلام در سال دهم هجری رحلت فرمودند. بنابراین زمان کشته شدن عثمان 25 سال پس از رحلت پیامبر خواهد بود. بهعلاوه، بر اساس ادعای خود نویسنده که میگوید قرآن در زمان حیات عثمان جمعآوری شده، باید بگوید قرآن حداکثر 25 سال پس از رحلت پیامبر اسلام جمع شده است. اگر عثمان در سالهای اولیۀ خلافت خود این کار را کرده باشد حتی ممکن است گفته شود قرآن 15 سال پس از رحلت پیامبر جمعآوری شده است، زیرا عثمان از سال 23 هجری خلیفه بوده است.
ویلفرد مادلونگ، در ابتدای کتاب جانشینی حضرت محمد (ص)، گاهشماری از وقایع تاریخی را ذکر کرده که نشاندهندۀ حساسیت او به تاریخ حوادث و البته تسلط وی بر آن است. به همین جهت است که در آثار مادلونگ تقریباً هیچگاه شاهد اشتباهاتی از نوع ذکرشده نیستیم.
جمعبندی و نتیجهگیری
1. امروزه دورۀ جدیدی از شیعهشناسی شکل گرفته که میتوان در آن آثار ارزشمند پژوهشی را مشاهده کرد و دیگر نمیتوان پذیرفت که پژوهشگران غربی یا مسیحی لزوماً مغرض و جاهل و فریبکار هستند.
2. در برههای از زمان حتی توصیف خوبی از اسلام و تشیع در مغربزمین اتفاق نمیافتاد، اما امروزه گاهی، علاوه بر توصیف دقیق و هوشمندانه، تحلیلهای ریزبینانهای هم صورت میپذیرد که دارای زوایای دید جدیدی هستند و میتوانند درسآموز باشند.
3. به جهت توجه فوقالعادهای که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به شیعیان و تشیع جلب شده است، باید اندیشمندان و متفکران شیعی خود را آمادۀ معرفی علمی و دقیق تشیع و نیز پاسخ به سؤالات و شبهات نظری و دقیق علمی نمایند و اندیشمندان برجستۀ دنیا را بخش مهمی از مخاطبان خود قلمداد کنند.
4. نوع مطالعۀ این دسته از مخاطبان اغلب دانشگاهی و آکادمیک است که ادبیات و قوانین خاص خود را دارد و باید از ناحیۀ حوزههای علمیۀ شیعی مورد توجه قرار گیرد. بنابراین، جوامع علمی شیعیان باید سهمی از توجه خود را به آثاری بازگرداند که در محیطهای آموزشی و پژوهشی بسیار معتبر دنیا نوشته میشوند و از سوی مغزهای متفکر و اندیشمندان طراز اول دنیا مورد مطالعه قرار میگیرند.
5. امروزه، شیعیان و مسلمانان بهخوبی و با روشهای جدید و دانشگاهی در مغربزمین مورد مطالعه قرار میگیرند و دیگر چنین نیست که صرفاً معتقد باشیم تنها منتقدین و گزارشگران شیعیان وهابیون خشکمغز و متعصبی هستند که هرگز برای فرهیختگان و اندیشمندان جذابیت ندارند.
6. گرچه برخی از این متفکران بهخوبی راه پژوهش در اسلام و تشیع را فراگرفتهاند، اما هنوز تعداد افرادی که با غرضهای منفی و روشهای نامتعارف و نادرست در باب اسلام و تشیع قلم میزنند فراواناند.
کتابنامه
1.مادلونگ، ویلفرد. جانشینی حضرت محمد(ص) پژوهشی پیرامون خلافت نخستین، ترجمۀ احمد نمایی، جواد قاسمی، محمدجواد مهدوی و حیدررضا ضابط، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ چهارم، 1388 ش.
2.مادلونگ، ویلفرد. مکتبها و فرقههای اسلامی در سدههای میانه، ترجمۀ جواد قاسمی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ دوم، 1387 ش.
3.Kohlberg, Etan; Mohammad Ali Amir-Moezzi, Revelation and Falsification, The Kitāb al-qirā’āt of Ahmad b. Muhammad al-Sayyārī, Leiden: Brill, (2009).
4.ــــــــــــ.˝AL-KARAKĪ˝, The Encyclopaedia of Islam, 2nd edition vol. 4, P. 610, Leiden: Brill, (1997).
5.ــــــــــــــ. ˝AL-KULAYNĪ˝, The Encyclopaedia of Islam, 2nd edition vol. 5, P.362-363, Leiden: Brill, (1986).
6.ــــــــــــــ.˝AL-MUFĪD˝, The Encyclopaedia of Islam, 2nd edition, vol. 7, P. 312-313, Leiden: Brill, (1993).
7.ــــــــــــــ.˝HISHĀM B. AL-ḤAKAM˝, The Encyclopaedia of Islam, 2nd edition, vol.3, Leiden: Brill, (1986).
8.ــــــــــــــ.˝ʻIṢMA˝, The Encyclopaedia of Islam, 2nd edition, vol. 4, Leiden: Brill, (1997).
9.ــــــــــــــ.˝IMĀMA˝, The Encyclopaedia of Islam, 2nd edition, vol. 3, Leiden: Brill, (1986).
10.ــــــــــــــ.˝IMAMATE˝, Encyclopedia of Religion, 2nded. Jones Lindsay, vol. 7, p.114-119, Detroit: Macmillan Reference, (1995).
11.ــــــــــــــ.˝KASHSHI˝, The Encyclopaedia of Islam, 2nd edition vol. 4, P. 711, Leiden: Brill, (1997).
12.ــــــــــــــ.˝MAYMŪN B. AL-ASWAD AL-ḲADDAḤ˝, The Encyclopaedia of Islam, 2nd edition vol. 6, P. 917, Leiden: Brill, (1991).
13.ــــــــــــــ.˝SHĪʿA˝, The Encyclopaedia of Islam, 2nd edition, vol. 9, Leiden: Brill, (1997).
14.ــــــــــــــ.˝The Hāshimiyyāt of al-Kumayt and HāshimīShiʿism˝, Studia Islamica, No. 70 (1989), p. 5-26.
15.Momen, Moojan, An Introduction to Shiʿi Islam. Oxford: Oxford University Press, (1985).
16.Pinault, David, The Shiites, New York: St. Martin’s Press, (1992).
17.ــــــــــــــ.What Is Islam?, London: Longmans, (1968).
18. Schmidtke, Sabine, “an Interview”, Shi‘a Studies, no. 1, April-June 2001.
19.Watt, William Montgomery, Islam A Short History, Oxford: one world, (1999).