شماره دو - ۰۷ آبان ۱۴۰۲
باور - شماره دو - ۰۷ آبان ۱۴۰۲ - صفحه ۱۰۲

خان ترک چگونه جذب اسلام شد؟

روند اسلام‌پذیری دودمان قَراخانیان ترکستان (نیمۀ نخست سدۀ چهارم هجری)

جمال پیره‌مرد شتربان

دانشجوی دکتری تاریخ ایران دانشگاه تهران. مقالاتی از او در ژورنال‌های علمی منتشر شده است. او همچنین کتاب تاریخ سوئد از کارل گریمبرگ را به فارسی ترجمه کرده است.

 
مقدمه
دودمان قراخانیان، ایلک‌خانیان، خانیان یا آلِ‌افراسیاب، نخستین دودمان تُرک‌تبار در سرزمین‌های کرانۀ خاوری سیردریا (سیحون) و ترکستان بود که با پذیرش دین اسلام در نیمۀ نخست سدۀ چهارم هجری، در شمار خاندان‌های حکومتگر مسلمان درآمد و دیری نپایید که با ورود به عرصۀ تنش‌های سیاسی سرزمین فَرارود (ماوراءالنهر) و پرداختن به امر غزا و جهاد در برابر «کفّار» دشت‌های آسیای مرکزی، نام و آوازه‌ای برای خود نزد مسلمانان کسب کرد. با این حال، کمبود منابع و گزارش‌های تاریخی، سرگذشت این دودمان را در ورطۀ ابهام قرار داده و عملاً آگاهی‌های اندک و پراکنده‌ای دربارۀ تاریخ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سلسله قراخانی و به‌ویژه روند اسلام‌پذیری آنان در دست است. در این نوشتار تلاش شده است تا با ارزیابی دوبارۀ منابع و بهره‌گیری از داده‌های سکه‌شناختی، روایتی از اسلام‌پذیری دودمان قراخانیان در نیمۀ نخست سدۀ چهارم هجری ارائه شود و به این پرسش پاسخ داده شود که پذیرش دین اسلام از سوی خاندان قراخانی، چگونه صورت پذیرفت و چه پیامدهایی در پی داشت. از ارزیابی داده‌های موجود چنین برمی‌آید که با گِروش قراخانیان به اسلام، نه‌تنها قلمرو این دودمان در دایرۀ «دارالاسلام» جای گرفت و اعتباری برای ایشان نزد مسلمانان فراهم گشت، بلکه رسالت سنتی سامانیان در امر «جهاد» و «غزا» علیه نامسلمانان رنگ باخت و همین روند به‌تدریج زمینه‌های ضعف و فروپاشی نهایی آنان را مهیا ساخت.
 
1. عبدالکریم سَتوقْ بُغْراخان و اسلام‌پذیری قراخانیان در ترکستان
سرزمین گسترده‌ای که از کرانه‌های خاوری سیردریا (سیحون) آغاز شده و با گذر از استان‌های ایلاق، چاچ و اُشروسَنه تا حدود کاشغر و تورفان و صحاری تکله‌مَکان و حوضه رود تاریم ادامه می‌یافت، از دیرباز تحت تأثیر فرهنگ مردمان ایرانی‌زبان قرار داشت و با اینکه در بیشتر برهه‌های تاریخی، از نظر سیاسی بخشی از قلمرو دودمان‌های حکومتگر ایران به شمار نمی‌آمد؛ از نظر فرهنگی، پاره‌ای از حوزۀ تمدنی ایران بود. در آستانۀ برآمدن عرب‌ها و فروپاشی شاهنشاهی ساسانی در نیمۀ نخست سدۀ یکم هجری، سرزمین‌های فَرارود و شرقِ سیردریا، دیگر بخشی از قلمرو سیاسی ساسانیان نبودند و حتی از نظر جمعیتی نیز به‌علت مهاجرت‌های پی‌درپی مردمان کوچ‌رو، جمعیتی آمیخته و ناهمگون داشتند.
شرایط یادشده، سیر فتوحات عرب‌ها را در منطقه با مانع روبه‌رو کرد و سبب شد تا روند اسلام‌پذیری مردمان منطقه، به‌گونه‌ای دیگر صورت پذیرد. چوکسی به ‌هنگام دسته‌بندی شیوه‌های اسلام‌پذیری ایرانیان بر اساس شاخصه‌های جغرافیایی، الگویی سه‌گانه پیش می‌کشد که در آن، مردمان ایالت‌هایی همچون آذربایجان، عراق [عرب]، خوزستان و سیستان با هماهنگی نسبی و تعامل با فاتحان عرب، اهالی جبال، فارس، کرمان و خراسان با جنگ‌های متناوب و مردمان کرانه‌های دریای کاسپی و ماوراءالنهر، ضمن ستیز دائمی با عرب‌ها به اسلام گرایش نشان دادند. در این الگو، البته معیارهای دیگری همچون ترجیح‌های شخصی، محل سکونت (شهر یا روستا)، بازۀ زمانی، شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و مواردی از این قبیل هم دخیل بودند که چوکسی به آن‌ها پرداخته است. دربارۀ ترکستان و قلمرو ترکان قراخانی، شرایط تا اندازۀ زیادی شبیه به وضعیت موجود در ماوراءالنهر بود؛ یعنی ستیز پیوسته و لشکرکشی‌های متناوب مجاهدان و غازیان به قلمرو ترکان نامسلمان. با این حال، ویژگی منحصر‌به‌فردی که در روند اسلام‌پذیری قراخانیان دیده می‌شود، پیشگامی شاهزاده‌ای از دودمان حکومتگر است. همین نکته، گسترش اسلام در میان قراخانیان را تا اندازه‌ای به اقدامات داوطلبانه شاهزادگان قلمروهایی نظیر روسیه کی‌یِف، مجارستان، لهستان و بوهم در پذیرش مسیحیت در اروپای قرون وسطی شبیه می‌گرداند.
قراخانیان یا آل افراسیاب، اتحادیه‌ای از مردمان ترک‌تبارِ سرزمین‌های خاور سیردریا و ترکستان بودند که در سدۀ چهارم هجری و با پذیرش کیش اسلام، در زمرۀ حکومت‌های مسلمان درآمدند. بر اساس گزارش‌های پراکنده، نخستین فرد از دودمان مزبور که به دین اسلام گروید، عبدالکریم سَتوق بُغراخان بود که در نیمۀ نخست سدۀ چهارم هجری در دیار ترکستان می‌زیست و به خاندان فرمانروایان ترک‌تبار آن سرزمین تعلق داشت. نخستین منبعی که رویداد اسلام‌پذیری این شاهزاده قراخانی را گزارش کرده است و به یک معنا، کهن‌ترین روایت مبسوط برجای‌مانده از گروش وی به آیین نوین است، ملحقات و ذیل ابوالفضل محمّد‌بن‌عُمر، معروف به جمال قَرْشی، ادیب، نحوی و دولتمرد ترکستانی سدۀ هفتم هجری، بر کتاب صراح‌اللُغَة است. کتاب صراح‌اللغه در واقع تلخیصی ترجمه‌گونه از کتاب صِحاح‌اللُغه‌ ابونَصر اسماعیل جوهری فارابی (332-398ق.) است و جمال قَرْشی در ملحقات عربی خود بر نوشتار یادشده، گزارش‌های پراکنده‌ای راجع به دودمان‌های فرمانروای ترکستان ارائه داده که در نوع خود، بی‌نظیر است. قَرشی البته خاطرنشان می‌سازد که روایت خود از ماجرای اسلام‌پذیری ستوق بغراخان را از کتاب تاریخ کاشغَر ابوالفُتوح عبدالغافِرون (ابوالفتوح عبدالغافر‌بن‌حسین اَلمعی) نقل کرده است؛ اما متأسفانه کتاب تاریخ کاشغر امروزه برجای نمانده است. واسیلی بارتولد (وفات 1930م.) برای نخستین بار، به اهمیت نسخه خطی ملحقات صراح‌اللغه در شناخت تاریخ آغازین قراخانیان پِی‌بُرد و گزارشی از آن را ارائه داد. بعدها سعید نفیسی همین گزارش بارتولد و ترجمه‌ آن را در حواشی و تعلیقات خویش بر کتاب تاریخ بیهقی درج کرد که نگارنده در نوشتار حاضر از آن استفاده کرده است.
گزارش جمال قَرْشی در باب ماجرای اسلام‌آوردن ستوق بغراخان، به دو پارۀ جداگانه و تا اندازه‌ای متضاد تقسیم می‌شود. بر اساس پارۀ اول گزارش قَرْشی، ستوق بغراخان‌بن‌بَزیر ارسلان‌خان که تبارش به افراسیاب و فریدون و یافِث‌بن‌نوح می‌رسید، نخستین خاقان ترک بود که در روزگار خلافت المُطیع لِلّه عباسی (حک: 334-363ق.) و امارت امیر عبدالملک‌بن‌نوح سامانی (حک: 343-350ق.) به‌دست ابوالفتوح عبدالغافرون به اسلام گروید. در اینجا، پارۀ اول گزارش قرشی به پایان می‌رسد. در پارۀ دوم که نسبت به پارۀ نخست، جزئیات بیشتری دارد، اساسِ روایت، مبتنی بر گزارش‌های مندرج در کتاب گمشدۀ تاریخ کاشغر ابوالفتوح عبدالغافرون است. بر اساس روایت قرشی از کتاب تاریخ کاشغر، چاچ نخستین شهر تُرک بود که در روزگار «بیلکابحور قَدرخان»، فرمانروای ترکان، به اسلام گروید. در آن روزگار، نوح‌بن‌منصور سامانی (حک: ۳۶۵ – ۳۸۷ ق.) که با بیلکابحور در حال غزو و جهاد بود، نهایتاً با وی صلح کرد و به دیار خود بازگشت. پس از این مصالحه، پیوسته میان فرمانروای ترک و امیر سامانی مراسله برقرار بود تا اینکه نوح درگذشت و اسماعیل‌بن‌منصور به امارت رسید و رسم برادرش را در مراسله با فرمانروای ترک پیوسته داشت.
در ادامه گزارش قَرْشی و در پی رویدادهایی که در سطور فوق بدان اشاره شد، فرمانروایی ترکان به اُغولْجاق قَدرخان، برادر بزیر ارسلان‌خان، رسید. همزمان با قدرت‌گیری اسماعیل‌بن‌منصور که هویت وی مجهول و چه‌بسا مجعول می‌نماید، برادر وی به نام نصر‌بن‌منصور به کاشغر و نزد اغولجاق گریخت و اغولجاق ضمن گرامی‌‌داشتن شاهزاده سامانی، حکمرانی شهر و ناحیه «اَرتوج» را به وی بخشید. گزارش‌های قَرشی راجع به فعالیت‌ها و تلاش‌های دینی نصر در ترکستان بسیار جالب‌توجه است. بنا به گفته قَرشی، نصر سامانی در اَرتوج اقامت داشت و پیوسته از کاروان‌هایی که از بخارا و سمرقند به آن خطه می‌آمدند، قماش‌هایی نیکو می‌خرید و به فرمانروای ترکان اتحاف می‌کرد. نصر همچنین با موافقت اغولجاق، گاوی را سر بُرید و از پوست آن گاو، دوال ساخت و با آن دوال، گرداگرد بقعۀ مسجدی را که بعدها به «جامع اَرتوج» موسوم گشت، گرفت و در آن به عبادت پرداخت.
پس از وصف نصر سامانی، ستوق بغراخان وارد روایت می‌شود. ستوق بغراخان که بنا به گفته قَرشی، چون دوازده‌سالگی را به پایان رساند، «در جمال برتر و در زیبارویی کامل شد و ذکاء طبع و صفای ذهن و جودت فهم و حصافت عقل او آنچنان بود که پیش از او هیچ پادشاه‌زاده دیگر نداشت»، غالباً هنگامی که کاروانی از بخارا به اَرتوج می‌آمد، برای خرید کالا به آن شهر می‌رفت و همین نکته، مقدمۀ آشنایی وی با نصر سامانی شد. نماز جماعت یاران مسلمان نصر، توجه این شاهزاده را جلب کرد و نهایتاً ستوق بغراخان و جمعی از یارانش به راهنمایی نصر سامانی به اسلام گرویدند.
قرشی در ادامۀ گزارش خود، از حساسیت‌های اغولجاق نسبت به اسلام‌پذیری برادرزاده‌اش، یعنی ستوق بغراخان، یاد کرده و روایت جالبی نقل می‌کند که بر اساس آن، اغولجاق جهت آزمودن ایمان دینی ستوق بغراخان، از وی خواست تا در تعمیر بت‌خانه اَرتوج که بعدها به مسجد جامع اَرتوج مبدل گشت، شرکت جوید و ستوق بغراخان نیز ناگزیر از فرمانبری شد. نهایتاً اغولجاق با مشاهدۀ پایداری ستوق بغراخان در اسلام، او را در ایمانش آزاد گذاشت، به شرط آن که پس از وی، با فرزندانش بدی نکند. واپسین گزارش‌های قَرشی دربارۀ رویدادهای بیست‌وپنج‌سالگی ستوق بغراخان است و اینکه چگونه وی با گردآوری شماری از یاران مسلمان و همکاری با غازیان فرغانه، توانست در برابر عمویش ایستادگی کند و پس از تحصن در قلعۀ «بیغاج بالغ» و گشودن «آت‌باشی»، سرانجام موفق به فتح کاشغر شود. به گزارش قرشی، ستوق بغراخانِ غازی نهایتاً در سال 344 قمری درگذشت و در اَرتوج به خاک سپرده شد.
متأسفانه کتاب تاریخ کاشغر امروزه برجای نمانده است تا با مراجعه به آن، دربارۀ صحت و کیفیت اطلاعات قرشی اظهارنظر کنیم؛ اما چنان‌که پیداست، در روایت قَرشی کاستی‌ها و لغزش‌هایی وجود دارد. برای نمونه، روزگار فرمانروایی امیر نوح‌بن‌منصور با رویدادهای مندرج در پارۀ دوم گزارش قَرشی همخوانی ندارد، شخصیت اسماعیل‌بن‌منصور و برادرش نصر به‌درستی شناخته‌شده نیست و ناهماهنگی‌هایی آشکار میان پاره‌های نخست و دوم گزارش قَرشی دیده می‌شود. با این حال، گزارش قَرشی که به‌ادعای نویسنده، مأخوذ از تاریخ کاشغر است، نخستین روایت مفصل دربارۀ اسلام‌پذیری عبدالکریم ستوق بغراخان به شمار می‌آید. بارتولد نیز ضمن اشاره به اشتباه‌های روایت مزبور در ذکر تواریخ و تبار دودمان سامانی، اعتبار آن را با دیده تردید نگریسته است. با این حال، نمی‌توان منکر صحت اصل روایت قَرشی و روند اسلام‌پذیری قراخانیان ترکستان در نیمۀ نخست سدۀ چهارم هجری شد؛ چنان‌که ابن‌اثیر نیز در ذکر رویدادهای سال 349 قمری از اسلام‌آوردن نزدیک به دویست‌هزار خرگاه تُرک یاد کرده که به‌گفتۀ بارتولد، قابل‌تطبیق با رویدادهای مندرج در گزارش قَرشی است.
سَوای روایات موجود در ملحقات صراح‌اللغه جمال قَرشی و الکامل فی‌التاریخ ابن‌اثیر جزری، در میان منابع متأخر، رساله تذکره بُغراخانی از نویسنده‌ای ناشناس دربارۀ سرگذشت مشایخ سلسله اویسیه، مشتمل بر روایتی ویژه و تا حدودی مشابه با گزارش قَرشی است. در روایت تذکره بُغراخان، شخصیت محوری در دعوت ستوق بغراخان به کیش اسلام، «ابونصر سامانی» است. نویسنده همچنین به پیش‌گویی‌های حضرت محمد(ص) دربارۀ ظهور ستوق بُغراخان در 333 سال بعد در دیار ترکستان (اوچ یوز اوتوز اوچ یلدین کین ترکستان ولایتیده) اشاره کرده و حدیث «اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ مِن التُّرک» را مصداق ستوق بغراخان دانسته است. ابونصر سامانی که به این حدیث آگاهی داشت، به دیار ترکستان شتافت و پیوسته مشتاق دیدار با سلطانی بود که حضرت رسول(ص) برآمدن وی را مژده داده بود. دیدار ابونصر سامانی و ستوق بغراخان در یکی از ایامی که شاهزاده تُرک جهت شکار بیرون آمده بود، صورت پذیرفت. در این بخش از روایت، خاطرنشان می‌گردد که ستوق بغراخان از طریق الهام و دیدار غیبی با حضرت خضر، در پی آموزگاری جهت تعلیم بود و آموزگار مزبور را در شخصیت ابونصر سامانی یافت.
ادامه گزارش تذکره بُغراخان مربوط به رویارویی‌های ستوق بغراخان با عمویش «هارون بُغراخان» است و داستان آزمایش ستوق جوان و دعوت از وی جهت شرکت در تعمیر ساختمان بت‌خانه ترکان، با شرح بیشتری روایت شده است. همچنین در این بخش از تذکره، حکایت‌های افسانه‌آمیزی راجع به رویاهای ستوق بغراخان، نفرین وی علیه عمویش هارون و بلعیده‌شدن وی از سوی زمین ذکر می‌شوند که در نوع خود جالب‌توجه هستند.
واپسین بخش از روایت تذکره بُغراخان دربارۀ تلاش‌های ستوق بغراخان در امر جهاد و گسترش دین اسلام نزد ترکان است؛ بر این اساس، ستوق بغراخان که از سن دوازده‌سالگی به غزا مشغول بود، در تابستان (یازیلیقدا) به جهاد علیه کفار رفته و در زمستان (قیش‌لیقدا) به طاعت و عبادت خدای تعالی می‌پرداخت؛ وی تا سن 96سالگی، از کرانه آمودریا تا حدود دیار «کراک» که محل خورشیدبرآمدن (گون قیش کراک دیگان) بود و نیز تا سرزمین «قراقوردوم» در شمال، پیوسته در حال جهاد با کفار و دعوت آنان به شریعت اسلام بود. با این‌که نمی‌توان درباره تأثیرپذیری تذکره بغراخان از روایت قرشی به‌قطعیت سخن گفت و حتی برخی از شواهد مندرج در تذکره بغراخان، مانع از طرح چنین فرضی می‌شوند؛ شباهت‌های دو نوشتار، نشانگر بهره‌گیری هر دوی آن‌ها از یک منبع و یا حتی کلان‌روایت واحد هستند.
در پایان گفتار حاضر، شایسته است تا یکی از دیدگاه‌های بارتولد راجع به روند نفوذ اسلام در میان ترکان دشت‌های ترکستان ارزیابی شود؛ دیدگاهی که تا اندازۀ زیادی با ماجرای اسلام‌پذیری قراخانیان نیز پیوند دارد. بارتولد به هنگام وصف نفوذ کیش اسلام در میان صحرانشینان دشت‌های آسیای مرکزی، چنین تحلیلی را دربارۀ جایگاه اسلام نزد ایشان ارائه می‌دهد:
صحرانشینان -بدون اینکه اعراب از شمار ایشان مستثنی شوند- اسلام را بصورت رسمی آن، یعنی تعالیم علمای مسلمان، همیشه دینی می‌شمردند که بکلی با حوایج و نیازمندی‌های ایشان مغایرت داشته و قابل‌انطابق نبوده. شیوخ و دیگر عرفای اسلامی، که هنوز هم در دشت بیش از دیگران پیرو دارند، در آن زمان هم به‌مراتب بیشتر از [علمای مزبور] نفوذ داشتند.
وی سپس جهت تأیید این دیدگاه که عاری از نگاه‌های شرق‌شناسانه نیست، به گزارشی از کتاب الأنساب عبدالکریم سَمْعانی (وفات 562ق.) استناد و از شخصی نیشابوری به نام «ابوالحسن محمد الکَلَماتی نیشابوری» یاد کرده است که در نیمۀ نخست سدۀ چهارم هجری به خدمت «خانِ خانان» درآمد و پیش از سال 350 قمری در دربار وی زندگانی را بدرود گفت. این گزارش بارتولد نزد پژوهشگران ایرانی و غیرایرانی مقبولیت فراوان یافت و حتی پژوهشگری همچون ریچارد نِلسون فرای در گفتار «سامانیان» در مجلد چهارم تاریخ ایران کمبریج، بدون ذکر نام بارتولد و تنها با استناد به مدخل «الکلماتی» در کتاب الانساب، بار دیگر این روایت را تکرار کرد. با این حال، با مراجعه به اصل کتاب سمعانی و مدخل «الکَلَماتی»، روشن می‌شود که سخنی از عزیمت ابوالحسن الکلماتی به دربار «خانِ خانان» نیست و وی تنها پس از اقامت چندساله در بخارا، راهی «جُوْزَجَانان» شد و نزد سلاطین آن دیار ماند تا اینکه سرانجام پیش از سال 350 قمری در آنجا درگذشت. ناگفته نماند که بارتولد که خود از نسخه چاپ مارگولیوس الأنساب سمعانی بهره برده، به تحریف‌های موجود در آن پی‌برده و در پانوشتی بدان اشاره کرده است. چنین می‌نماید که ایراد یادشده به علت تفاوت‌های موجود در نسخ خطی، به نسخه چاپی مورد استنادِ بارتولد راه یافته و بعدها همین تحلیل، مقبولیت عام یافته است. البته طرح این مبحث به‌معنای رد یا تأیید کامل دیدگاه بارتولد نیست، بلکه تردید دربارۀ اصالت فعالیت‌های ابوالحسن الکلماتی نیشابوری در ترکستان و نقش وی در اسلام‌پذیری قراخانیان است؛ روایتی که به کرات در پژوهش‌های مربوط به تاریخ سامانیان تکرار شده است.
 
2. مسکوکات به‌منزلۀ شاهدی بر نفوذ اسلام نزد ترکان
مسکوکات و خطوط به‌کار‌رفته در آن‌ها سَوای ارزش اقتصادی، همواره شاهدی بر گرایش‌های دینی دودمان‌های حکومتگر بوده‌اند و با بررسی تطبیقی آن‌ها، می‌توان به آگاهی‌هایی دربارۀ شرایط اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه یا قلمرو سیاسی خاص در یک برهۀ زمانی ویژه دست یافت. از نخستین سال‌های فرمانروایی قراخانیان بر سرزمین‌های کرانه خاوری سیردریا تا حدود ترکستان و سرحدات چین، مسکوکاتی با طراز چینی و نوشته‌هایی به خط کوفی باقی مانده است.  دیمیر ناستیچ در سال 1987میلادی برای نخستین‌بار به معرفی این‌گونه از سکه‌ها پرداخت و آن‌ها را «سکه‌های اسلامی تیپ کَش» نامید. ناگفته نماند که کَش به مسکوکات باستانی رایج در چین و شرق آسیا گفته می‌شود که ‌شکل دایره‌ای با حفرۀ مربعی‌شکل در وسط است. در چهار طرف حفرۀ میانی سکه‌های اسلامی تیپ کَش، عباراتی به خط کوفی دیده می‌شود. بنا به خوانش ناستیچ، واژگانی نظیر «ملک»، «آرام» (آزار یا اوزار)، «یینال» و گویا «محمد» در چهار سوی این سکه‌‌ها درج شده‌ است. همگی این مسکوکات در سرزمین‌های پیرامون هفت‌آب (یِتی ‌سو)، از جمله تَلغَر و بورانا، یافت شده‌اند.
شماری از پژوهشگران، این سکه‌ها را به اوایل کار قراخانیان و حتی روزگارِ پیش از برآمدن قراخانیان نسبت داده‌اند، اما از عبارات کوفی سکه‌ها شاید بتوان آن‌ها به سال‌های پس از قدرت‌گیری عبدالکریم بغراخان نسبت داد. محققان غربی و از جمله ناستیچ به محدودۀ زمانی قرن دهم میلادی (چهارم هجری) اشاره کرده‌اند. می‌توان عبارات کوفی این سکه‌ها را به‌صورت «ملک آرام یینال قاراج» قرائت کرد. با پذیرش محتاطانۀ این پیش‌فرض که کاربرد واژگانی با خط کوفی در مسکوکات، نشانه‌ای از پیوند یک دودمان با جهان اسلام و چه‌بسا گرایش آن سلسله به اسلام است، پس شاید بتوان مسکوکات یادشده را گواهی دیگر از روند گسترش اسلام در سرزمین ترکستان در سدۀ چهارم هجری دانست.

 
3. پیامدهای اسلام‌پذیری قراخانیان
بی‌گمان اسلام‌پذیری دودمان قراخانیان و قرارگرفتن سرزمین‌های خاوری سیردریا در دایرۀ «دارالاسلام»، پیامدهای بسیاری در فضای سیاسی و اجتماعی نواحی شرقی قلمرو خلافت اسلامی در پی داشت. در وهله نخست، باید از اعتبار و مشروعیتی یاد کرد که قراخانیان به‌طور اخص و ترکان تازه‌مسلمان منطقه به‌طور اعم نزد سایر مسلمانان یافتند. در واقع با اسلام‌پذیری گستردۀ ترکان، دیگر جهاد علیه ایشان معنایی نداشت و سامانیان که بخشی از مشروعیت خود را وامدار رسالت جهاد علیه نامسلمانان شرق سیردریا بودند، از این نظر با آسیبی جدی روبه‌رو شدند. برای نمونه، در بخش برجای مانده از کتاب تاریخ هِلال‌بن‌مُحَسِّن صابی از قول ابوالحسن‌بن‌الیسع التَمیمی الفارسی که خود از اعیان تجار بود و به‌ هنگام سقوط نهایی بخارا به دست قراخانیان در سال‌ 390 قمری (به روایت مشهور 389ق.) در آن شهر حضور داشت، از تلاش‌های خطیبانِ هواخواه سامانی جهت شوراندن مردم بخارا و ماوراءالنهر علیه قراخانیان سخن رفته است. جالب آن که بر اساس گزارش مزبور، مردم برای تعیین‌تکلیف دراین‌باره، نزد «فقها» رفتند و آنان با این برهان که سیرت قوم خانیه (قراخانیان) «جمیل»، ادیان ایشان «صحیح» و دوری از «فتنه» اولی است، اهالی را از خیزش در برابر قراخانیان برحذر داشتند.
از سوی دیگر، بسیاری از غازیان حاضر در ماوراءالنهر و سرحدات ترکستان که بخش مهمی از بدنۀ نیروی نظامی حکومت سامانی را تشکیل می‌دادند، با اسلام‌پذیری ترکان، دیگر انگیزه‌ای به حضور در ثغور منطقه نمی‌دیدند، لذا از ماوراءالنهر راهی دیگر ثغور اسلامی شدند. نمونۀ چنین حرکت‌های گسترده‌ای که گاهی منجر به رفتارهای برنامه‌ریزی‌نشده‌ای می‌شد، در روایت ابوعلی مسکویه رازی از وقایع سال 355 قمری دیده می‌شود. در آن سال، بیست‌هزار غازی خراسانی که راهی سرحدات غربی بودند، به هنگام ورود به ری، موجب آشوب در آن شهر شدند؛ آشوبی که رکن‌الدوله بُوَیْهی با پایمردی ابن‌العمید وزیر، به دشواری موفق به برچیدن آن شد. کوتاه سخن آن که پذیرش اسلام از سوی قراخانیان، سَوای پیامدهای دینی و فرهنگی، نظم سیاسی سرزمین‌های شمال شرقی جهان اسلام را دگرگون ساخت و سبب آغاز روندی شد که نتایج آن سال‌ها بعد و با سقوط سامانیان، جلوه‌های عینی‌تری یافتند.

 
4. نتیجه‌گیری
دودمان قراخانیان یا آل‌افراسیاب را نخستین خاندان ترک‌تبار مسلمان در سرزمین‌های کرانه‌های خاوری سیردریا و ترکستان دانسته‌اند که با پذیرش دین اسلام، در زمرۀ سلسله‌های مسلمان درآمد و در اندک زمانی، قلمرو پهناوری را از آن خود ساخت. با این حال، اطلاعات برجای مانده دربارۀ خاستگاه این خاندان و گِروش اعضای آن به دین اسلام، بسیار محدود و پراکنده است. تنها روایات مبسوطْ دربارۀ روند اسلام‌پذیری قراخانیان و شخصِ عبدالکریم ستوق بغراخان، در ملحقات جمال قَرْشی بر کتاب صراح‌اللغه و تذکره بغراخان دیده می‌شوند. روایت قَرشی که عاری از کاستی‌ها و لغزش‌های تاریخی نیست، خود به دو پاره تقسیم می‌شود. در پارۀ نخست، به نقش ابوالفتوح عبدالغافرون در دعوت ستوق بغراخان به دین اسلام اشاره شده است؛ اما در پارۀ دومِ روایت قَرشی که گویا مأخوذ از مندرجات کتاب گمشده تاریخ کاشغر است، این نقش با ذکر روایاتی افسانه‌آمیز، به اقدامات شاهزاده‌ای سامانی به نام نصر‌بن‌منصور نسبت داده می‌شود. رساله تذکره بُغراخان که در مقایسه با نوشتار قَرشی، متنی متأخر است، در چارچوب کلی، با اطلاعات قَرشی تطابق دارد، اما تفاوت‌های جزئی میان دو نوشتار دیده می‌شود که گویا نشانگر بهره‌گیری آنان از یک منبع یا کلان‌روایت واحد دربارۀ نخستین فرمانروایان قراخانی است. در هر صورت، با اسلام‌پذیری گستردۀ قراخانیان و ترکان، در نیمۀ نخست سدۀ چهارم هجری، چینش و نظم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی منطقه ماوراءالنهر و ترکستان دگرگون شد و با ورود قلمرو دودمان قراخانیان به حوزۀ «دارالاسلام»، سامانیان از رسالت سنتی خود در دفاع از ثغور و سرحدات محروم ماندند و همین نکته یکی از علل بنیادین ضعف تدریجی سامانیان در سال‌های بعد و قدرت‌گیری قراخانیان در ماوراءالنهر بود.
دو نمونه از مسکوکات مسی منسوب به نخستین فرمانروایان قراخانی که با طراز مسکوکات چینی (کَش) و با عباراتی به خط کوفی ضرب شده است. واژگانی چون «ملک»، «آرام» (آزار یا اوزار)، «یینال» و «محمد» در چهار سوی این سکه‌‌ها دیده می‌شود.  

 
منابع:
1. ابن‌اثیر، علی‌بن‌محمد. (1385 ق.). الکامل فی التاریخ، ج8. بیروت: دار صادر.
2. بارتولد، واسیلی. (1352). ترکستان‌نامه؛ ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمه کریم کشاورز. 2ج. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
3. بیهقی، ابوالفضل محمد‌بن‌حسین. (بی‌تا). تاریخ مسعودی معروف به تاریخ بیهقی، با مقابله، تصحیح، حواشی و تعلیقات سعید نفیسی. ج.، تهران: کتابخانه سنایی.
4. تذکره بغراخانی. (1376). به تصحیح محمد منیر عالم، اسلام‌آباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان.
5. چوکسی، جمشید کرشاسپ. (1393). ستیز و سازش. زرتشتیان مغلوب و مسلمانان غالب در جامعه ایرانِ نخستین سده‌های اسلامی. ترجمه نادر میرسعیدی. تهران: ققنوس.
6. سمعانی، ابوسعد عبدالکریم‌بن‌محمد. (1408هـ.ق/1988م.). الأنساب. تقدیم و تعلیق عبدالله عمر البارودی. ج.، بیروت: دارالجنان.
7. ـــــــــ . (1397ق/1977م.). الأنساب. طبع باعانه وزارة المعارف والشؤون الثقافیه للحکومة العالیة الهندیه، تحت مراقبة شرف‌الدین احمد مدیر دائره‌المعارف العثمانیة و سکرتیرها قاضی المحکمة العلیا سابقاً، حیدرآباد دکن: مطبعة مجلس دائره‌المعارف العثمانیة.
8. صابی، ابوالحسین هِلال‌بن‌محَسِّن. (1424هـ.ق/2003م.). الجزء الثامن من تاریخ الصّابی، تحقیق سید حسن کسروی. ج7. بیروت: دارالکتب العلمیه.
9. فروزانی، سید ابوالقاسم. (1389). قراخانیان؛ بنیان‌گذاران نخستین سلسله ترک مسلمان در فرارود (آسیای میانه). تهران: سمت.
10. فرای، ریچارد نِلسون. (1394). «سامانیان»، مندرج در تاریخ ایران کمبریج؛ از فروپاشی دولت ساسانیان تا آمدن سلجوقیان. گردآوری ر.ن. فرای، ترجمه حسن انوشه. ج4. تهران: امیرکبیر، صص119-142.
11. کریستن‌سن، آرتور. (1368). ایران در زمان ساسانیان. ترجمه غلامرضا رشید یاسمی. تهران: دنیای کتاب.
12. مسکویه رازی، ابوعلی احمد‌بن‌محمد. (1424ق/2003م.). تجارِب الاُمَم و تَعاقُب الهِمَم، تحقیق سید حسن کسروی. ج5 بیروت: دارالکتب العلمیه.
13. Nastich, V.N. (1987). “Monetnye nakhodki iz Kazakhstana i Kirgizii (‘Coin Findings from Kazakhstan and Kirghizia’)”, Vtoraia Vsesoiuznaia Numizmaticheskaia Konferentsiia (the 2nd All-Russian Numismatic Conference. Abstracts of papers and communications), Moscow, pp. 52-53.
14. Schöth, Fredrik. (1965). Chinese Currency, Revised and edited by Virgil Hancock. Iola, WI, USA: Krause.
15. Shaw, Robert Barkley. (1878). A Sketch of the Turki Language as Spoken in Eastern Turkistan (Kashgar and Yarkand), 1th vol. Calcutta: Baptist Mission Press.

 

 
پی‌نوشت
کریستن‌سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه غلامرضا رشید یاسمی، تهران: دنیای کتاب، 1368، ص650-651.
چوکسی، ستیز و سازش. زرتشتیان مغلوب و مسلمانان غالب در جامعه ایرانِ نخستین سده‌های اسلامی، ترجمه نادر میرسعیدی، تهران: ققنوس. 1393، ص99، 107، 132 و 172.
دراین‌باره، ر.ک: بارتولد، 1352، ج1، ص138-139.
ر.ک: بیهقی، بی‌تا، ج3، ص1194-1195.
همان، ص1194.
درباره پارۀ دوم روایت قَرشی، ر.ک: بیهقی، بی‌تا، ج3، ص1194-1195.
بارتولد، ترکستان‌نامه؛ ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمه کریم کشاورز، 2ج، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1352، ج1، ص543.
ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، بیروت: دار صادر. 1385ق، ج8، ص532.
بارتولد، ترکستان‌نامه؛ ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمه کریم کشاورز، 2ج، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران. 1352، ج1، ص543.
چنین می‌نماید که اصل این رساله به زبان ترکی جغتایی نوشته شده و بعدها به فارسی نیز ترجمه شده است. ترجمه فارسی تذکره بغراخانی به تصحیح محمد منیر عالم و از سوی مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان به چاپ رسیده است.
چنان‌که مشاهده می‌شود، نام عموی ستوق بغراخان در روایت‌های قرشی و تذکره، متفاوت است.
جهت اطلاع از متن ترکی جغتایی تذکره بغراخان و ترجمه انگلیسی آن، ر.ک: شاو، 1878، ج1، ص4-12 و 87-96؛ همچنین درباره متن ترجمه فارسی، ر.ک: تذکره بغراخانی، 1376، ص83-109.
. بایستی به خاطر داشت که مراد بارتولد از قید «هنوز» در این جمله، مربوط به روزگار خود وی است و از آن زمان تا به امروز، دگرگونی‌های بسیاری در ساختارها و بافتارهای اجتماعی، فرهنگی، ذهنی و فکری سرزمین‌های آسیای مرکزی و مردمان آن مناطق رخ داده است.
بارتولد، ترکستان‌نامه؛ ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمه کریم کشاورز، 2ج، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران. 1352، ج1، ص544.
همان، ص545. مترجم محترم کتاب، به خطا نام پدر این شخص را که گویا «سُفیان» بوده، به صورت «صوفیان» ترجمه کرده است.
فرای، تاریخ ایران کمبریج؛ از فروپاشی دولت ساسانیان تا آمدن سلجوقیان، گردآوری ر.ن. فرای، ترجمه حسن انوشه، ج4، تهران: امیرکبیر،1394، ص135؛ نیز ر.ک: فروزانی، قراخانیان؛ بنیان‌گذاران نخستین سلسله ترک مسلمان در فرارود (آسیای میانه)، تهران: سمت. 1389، ص14.
ر.ک: سمعانی، الأنساب، طبع باعانه وزارة المعارف والشؤون الثقافیه للحکومة العالیة الهندیه، تحت مراقبة شرف‌الدین احمد مدیر دائره‌المعارف العثمانیة و سکرتیرها قاضی المحکمة العلیا سابقاً، حیدرآباد دکن: مطبعة مجلس دائره‌المعارف العثمانیة، 1397ق، ج11، ص138؛ همو، 1408هـ.ق، ج5، ص89. اصل عبارت بر اساس نسخه دارالجنان بیروت (1408هـ.ق، ج5، ص89) چنین است: «و أقامَ بِبُخاری سِنِین، ثُمّ وَقَعَ إلی الجُوْزَجَانان و إتَّصَلَ بأولئکَ السَّلاطین».
بارتولد، ترکستان‌نامه؛ ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمه کریم کشاورز، 2ج، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران. 1352، ج1، ص544، پانوشت3.
Nastich, V.N. (1987). “Monetnye nakhodki iz Kazakhstana i Kirgizii (‘Coin Findings from Kazakhstan and Kirghizia’)”, Vtoraia Vsesoiuznaia Numizmaticheskaia Konferentsiia (the 2nd All-Russian Numismatic Conference. Abstracts of papers and communications), Moscow, pp. 52-53.
Schöth, Fredrik (1965). Chinese Currency, Revised and edited by Virgil Hancock. Iola, WI, USA: Krause.pp15-21..
  Nastich, V.N. (1987). “Monetnye nakhodki iz Kazakhstana i Kirgizii (‘Coin Findings from Kazakhstan and Kirghizia’)”, Vtoraia Vsesoiuznaia Numizmaticheskaia Konferentsiia (the 2nd All-Russian Numismatic Conference. Abstracts of papers and communications), Moscow, pp. 52-53
. این بخشِ برجای‌مانده از کتاب تاریخ هلال‌بن‌مُحَسَّن که رویدادهای سال‌های 389-393 قمری را پوشش می‌دهد، به‌عنوان تکمله‌ای بر ذیل وزیر ابوشجاع محمد‌بن‌حسین، ملقب به ظهیرالدین الروذراوری، بر کتاب تجارب‌الامم و تعاقب الهمم ابوعلی مسکویه رازی به چاپ رسیده است؛ لذا عنوان مجلد هفتم از مجموعه تجارب الامم و ذیل ظهیرالدین روذراوری را بر خود دارد.
صابی، الجزء الثامن من تاریخ الصّابی، تحقیق سید حسن کسروی، ج7، بیروت: دارالکتب العلمیه.1424ق، ج7، ص24.
مسکویه رازی، تجارِب الاُمَم و تَعاقُب الهِمَم، تحقیق سید حسن کسروی، ج5، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1424ق، ج5، صص346-348.
Nastich, V.N. (1987), “Monetnye nakhodki iz Kazakhstana i Kirgizii (‘Coin Findings from Kazakhstan and Kirghizia’)”, Vtoraia Vsesoiuznaia Numizmaticheskaia Konferentsiia (the 2nd All-Russian Numismatic Conference. Abstracts of papers and communications), Moscow, pp. 52-53.

جستجو
آرشیو تاریخی