شماره دو - ۰۷ آبان ۱۴۰۲
باور - شماره دو - ۰۷ آبان ۱۴۰۲ - صفحه ۱۲۰

هویــــــــــــــــــــت ایرانی از منظر عزت‏الله سحابی

عزت الله سحابی دربارۀ اسلام ایرانیان چه نظری داشت؟

علیرضا طایران

کارشناسی ارشد تاریخ ایران اسلامی از دانشگاه تهران و پژوهشگر تاریخ معاصر

عزت‏الله سحابی، فرزند یدالله در سال ۱۳۰۹ شمسی در تهران به دنیا آمد و از همان عنفوان جوانی وارد فعالیت‏های سیاسی شد. او پس از واقعۀ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شمسی، مسئولیت نشر و توزیع نشریۀ «راه مصدق» را بر عهده گرفت. وی در دهۀ سی شمسی، در کنار دیگر اعضای «نهضت مقاومت ملی» فعالیت کرد و از آنجا که با امور نشر آشنایی داشت، در همان حوزه به فعالیت خود ادامه داد و در دهۀ چهل شمسی، بازداشت و به شش سال حبس محکوم شد. با وجود این، عزت‏الله سحابی از فعالیت‏های سیاسی خود دست نکشید و یکی از آثارش را با عنوان تاریخ جنبش ملی ایران در زندان عادل‏آباد شیراز در سال ۱۳۵۷ شمسی، به تحریر آورد. او بعد از انقلاب، مسئولیت‏های متنوعی را بر عهده گرفت که از جملۀ آن‏ها نمایندگی تهران در دورۀ اول مجلس شورای اسلامی است. وی در سال ۱۳۷۰ شمسی، به تأسیس مجلۀ «ایران فردا» همت گماشت و سرانجام در سال ۱۳۹۰ در تهران درگذشت.
هویت، یکی از مباحث داغ ایران معاصر بوده و هست. این بحث که در دورۀ قاجار محل نزاع بود و بعضی نویسندگان دربارۀ آن، آرا و عقاید متنوعی ابراز داشتند، در دورۀ پهلوی همچنان به قوّت خود باقی ماند. یکی از نهضت‏های تاریخ معاصر ایران، نهضت ملی است که شخصیت‏های مؤثر در آن، نظرات مختلفی دراین‏باره مطرح کرده‏اند که شاید در بعضی موارد بتوان در آن‏ها وجه اشتراک یافت، اما در موارد دیگر اختلاف‏نظر دیده می‏شود.
عزت الله سحابی که عمدۀ فعالیتش در دهۀ چهل و با تأسیس نهضت آزادی همراه است، از جمله کسانی است که دراین‏باره اظهار نظر کرده است. او نخستین‏بار در کتابی به نام تاریخ جنبش ملی ایران دربارۀ هویت ایرانیان قلم‏فرسایی کرد. غالب مطالب این کتاب، در نقد فتحعلی آخوندزاده، ملکم‏خان و در دفاع از آرا و عقاید سید جمال‏الدین اسدآبادی است. اما نکتۀ بارز در نقد او، تلاش وی در کم‏رنگ نشان‏دادن ایران قبل از ورود اسلام و تأکید بر وجهۀ اسلامی ایرانیان است. در واقع او می کوشد نشان دهد که وجهۀ اسلامی ایرانیان بر وجهۀ به قول او «آریایی» آنها غلبه دارد و آنچه قبل از مشروطه، در ایام مشروطه و بعد از آن رخ داد، همه، سیر تکاملی انقلاب اسلامی بود که در سال ۱۳۵۷ شمسی، به ثمر نشست. او در دهۀ پنجاه شمسی، بر این نظر بود که عنصر نژادی و آریایی ایرانی‏ها در طول تاریخ کم‏رنگ شده، و عناصر اسلامی، عرفانی، مکتب اهل‏بیت و فرهنگ شیعی آن، تقویت شده است. عزت‏الله سحابی دراین‏باره می‏نویسد:
طی تحولات تاریخی دوهزارو‏پانصد ساله، به‏ویژه سیزده قرن پس از ورود اسلام و فرهنگ اسلامی به ایران، عوامل و عناصری از واقعیت ملی و ملیت ایرانی، به تدریج غائب یا کم‏رنگ‏تر شده و به عکس عناصر دیگری نقش و اثر و بروز و فعلیت روزافزون یافته‏اند. عمده‏ترین عنصری که به غیبت گرایید، عنصر نژادی و آریایی بود و مهمترین عاملی که ظهور کرد و شدت روزافزون یافت، اسلام، عرفان، مکتب اهل‏بیت نبوت(ص) و فرهنگ شیعی بود.
از نظر سحابی، ملیت ایرانی با ملل اسلامی، یگانگی و وحدت بیشتری دارد تا با هم‏نژادان آریایی و هندواروپایی. او در ادامه می‌نویسد:
بنابراین، تجدید حیات ملیت ایرانی با تجدد حیات روح و فرهنگ اسلامی قرابت و هم‏هویتی ویژه‏ای دارد و نهضت ملی ایران در روند تکاملی خود، نهضت تجدید حیات اسلام و اسلامیت گردید و ایرانی‏ها در این نهضت، اگرنه یگانه، بلکه یکی از پایه‏های اصلی و پرشور شکوفایی مجدد اسلامیان در جهان شده و می‏شوند.
ورود اسلام به ایران و بالاخص میل ایرانیان به شیعه، در تعارض با تاریخ پادشاهان ایران است. از نظر سحابی دولت از قدیم‏الایام به‏عنوان نهادی در خدمت مردم و برای تنظیم امور و زندگی مردم نبوده است. او در جای دیگر دیدگاهش را دربارۀ تاریخ ایران، به‏وضوح بیان می‏کند و می‏نویسد: «در تاریخ ایران هیچ‏گاه دولت در خدمت توده یا طبقات محروم قرار نگرفته است و به عکس، خود، نگهبان و سازندۀ طبقه حاکمه ستمگر بوده و هست».
اما بعد از ورود اسلام به ایران و آشنایی ایرانیان با مذهب شیعه، مناسبات تغییر می‏کند. در اینجاست که سحابی به تأسی از مرتضی مطهری، تلاش می‏کند نشان دهد که مکتب شیعی، جهان‏بینی متفاوتی به ایرانیان داد. او معتقد است:
از نظر جهان‏بینی و فلسفی، شیعه مفهوم توحید را تا وسیع‏ترین معنای آن، توحید ذات، توحید صفات، توحید افعال گسترش داد، که معنای اجتماعی آن وحدت عالم انسانی و حذف و طرد طبقات و حاکم و محکوم و رهایی مطلق انسان‏ها، و هماهنگی تام و تمام انسان با نظامات و نوامیس و قوانین هستی می‏باشد... .
او در جای دیگر می‏نویسد: «از دیدگاه شیعه، جامعۀ توحیدی از نظر اقتصادی و اجتماعی مترادف و برابر می‏شود با جامعه‏ای که در آن از سلطه‏های ظالمانه و روابط و مناسبات حاکم و محکومی و ظالم و مظلومی اثری نیست.»
بنابراین، سحابی با کسانی که مانند «فتحعلی آخوندزاده» بر تاریخ ایران قبل از اسلام تأکید می کنند و «سلطنت» را یکی از ارکان هویت ایرانیان می‏دانند، اختلاف‏نظر دارد و آن‏ها را نقد می‏کند و مدعی است که سلطنت در کلیت خود میل به سوی سلطه و استبداد مطلقه دارد و این یعنی هیچ‏انگاری ملت و همه‏چیزپنداری سلطان. از نظر سحابی، شیعۀ مؤمن و خالص، تمام حکومت‏های جهان را حکومت جور می‏داند که مترادف استکبار، سلطنت مطلقه و غیره، محدود به فرد و یا گروه اجتماعی خاصی است.
اگرچه سحابی، سال‏ها بعد از انقلاب، افکارش را اندکی جرح و تعدیل کرد، همچنان بر همان مبانی فکری اولیه‏اش باقی ماند. او حتی تأکید می‏کند که هدف آن‏ها مبارزه با همین نوع تلقی رایج از هویت ایرانیان در صدر مشروطه و بعداً در عصر پهلوی، بوده است. سحابی دراین‏باره می‏نویسد:
در جست‏و‏جوی ویژگی‏های عمومی ملت ایران، اگر به تاریخ رسمی و مشهور کشور مراجعه کنیم، همه‏جا را در انحصار تاریخ شاهنشاهان و سرداران کم و بیش جبار و خونخوار و متجاوز می‏یابیم. سلسلۀ شاهان ساسانی و صفویه از نمونه‏های نمادین آن‏ها هستند. من در بازشناسی هویت ایرانی حساب شاهان و حکومت‏ها را از ملت جدا نموده‏ام. ناسیونالیسم پهلوی‏ها و برخی نوگرایان صدر مشروطیت که تاکنون مدعی مجد و عظمت ایران قدیم، به‏دلیل قدرت و جلال شاهنشاهان آن بوده‏اند، مورد تأیید ما نبوده و نیستند. از همان زمان یعنی دهۀ بیست شمسی که پا به عرصۀ اجتماعی گذاشتیم، با این نشانه یا نماد از هویت ایرانی مبارزه نمودیم... .
سحابی در آثار پس از انقلابش، توجه خاصی به تعالیم زردشت دارد. از نظر او، در بین تمام پادشاهان ایران، باید حساب هخامنشیان را جدا دانست، احتمالاً به این دلیل که این سلسله به تعالیم زردشت نزدیک‏تر بوده و این تعالیم در گفتار و عمل آن‏ها منعکس شده و می‏توان نشانه‏های آن‏ را در الواح و کتیبه‏های باقی‏مانده از این سلسله مشاهده نمود. با وجود تمام این مطالب، همان‏طور که آورده شد، اسلام و بالاخص مذهب شیعه در افکار او، از مقام والایی برخوردار است. در واقع، او هویت ایرانیان را به دو بخش قبل از ورود اسلام و مذهب شیعه، و بعد از ورود اسلام و آشنایی با مذهب شیعه تقسیم می‏کند و می‏نویسد: «ما به لحاظ ریشه‏های طبیعی و نژادی، به اقوام آریایی وابستگی داریم و از لحاظ ساختمان فکری و فرهنگی و سنن و نهادهای اجتماعی به اسلام، که از ناحیه‏ای غیر از نژاد آریایی آمده است».
او نظر عجیبی هم دراین‏باره بیان می‏کند که اگر ما به‏عنوان ایرانی بر «نژاد آریایی» تأکید کنیم، خط‏مشی سیاسی و حاصل آن نزدیکی به غرب و بریدن از ملل اسلامی و همسایگانمان است، درحالی‏که اگر نظام و مسلک و نهادهای چهارده قرن اخیر را ملاک قرار دهیم، خط‏مشی ما متفاوت خواهد شد و غرب و غیرمسلمان برایمان بیگانه و همسایگان مسلمانمان برایمان حکم خودی پیدا خواهند کرد!

 
منابع:
سحابی، عزت‏الله. (1364). مقدمه‏ای بر تاریخ جنبش ملی ایران. تهران:شرکت سهامی انتشار.
سحابی،عزت الله. (1401). ایران آزادی و دموکراسی. به اهتمام امیر طیرانی. تهران:پارسه.
سحابی،عزت الله. (1399). تاریخ یک انقلاب. به اهتمام امیر طیرانی. تهران: پارسه.

جستجو
آرشیو تاریخی