شورش علیه خدا
«الهیات اعتراض» دو معنا درون خود حمل میکند؛ یکی اعتراضی که برخاسته از ایمان و تعالیم الهیاتی و علیه ظلم و ستم عمدتاً اجتماعی است و دیگری اعتراضی که برخاسته از ایمان به خدا و آموزههای الهیاتی، اما علیه خدا و ظلمی است که به او نسبت داده میشود. در نگاهی تاریخی، تقدم با معنای دوم است؛ اعتراضی که مخلوق نسبت به خدا روا داشته و از اعتراض فرشتگان به خدا با این پرسش آغاز شده است: «آيا كسى را مىآفرينى كه در آنجا فساد كند و خونها بريزد، و حال آنكه ما به ستايش تو تسبيح مىگوييم و تو را تقديس مى كنيم؟». خشم قابیل از خدا، محاجّۀ ابراهیم با یهوه و فریادهای موسی و ایوب و داوود برای التجا از او که در عهد عتیق گزارش شده است مجموعهای از روایتهای اعتراض به خداوندی است که عالم و قادر و خیرخواه است. این روایتها اگرچه نام الهیات اعتراض به خود گرفتهاند و خاستگاه تئودیسهای مهم در الهیاتاند، اما بیش از آنکه تئوری و بر مبنای مجادلات و ملاحظات کلامی باشند، نوعی روش گفتوگو با خداوند هستند؛ روشی که در آن فریادهای خشمآلود و دادن نسبتهایی دور از ذات خدا به او، به دلیل رنجها و مصائب، عملی مؤمنانه تلقی میشود، چرا که شکایتبردن نزد کسی به معنای باور به عدالت او و پذیرش سیطرۀ اوست. اعتراض به فعل خدا و ارادۀ او در سنتهای الهیاتی مسیحیت و اسلام، به دلایلی که اشاره خواهیم کرد، مجال ظهور و پرورش نیافت. حتی نزد برخی از یهودیها و متألهان یهود نیز محبوب نشد. اما سنتی پایدار ماند و جنگ جهانی دوم و اسارت یهودیها در اردوگاههای کار اجباری، الهیات مدرن و الهیات ضعف خدا عرصهای گسترده برای بسط آن فراهم کردند.
در هنر و ادبیات نیز این شکل از الهیات بیشتر در قالبهای شعری و کمتر تصویری بازنمایی شدهاند. ادبیات غیر از عصر رمانتیک دیگر خدا را طرف گفتوگو قرار نداد و اعتراضها به وجود رنج و جهان پر از آشوب نه با جوشوخروش مؤمنانه، بلکه با رویگردانی از خدایی همراه بود که خود را از امور جهان کنار کشیده است و در نهایت مهر تأییدی بر فقدان او بود. به تبع آنچه در ادبیات میگذشت، آثار هنری و تجسمی پیچیدهتر، جدیتر و با تردید در خیرخواهی خدا یا رد آن، دخالت او در جهان را به چالش کشیدند؛ چالشهایی که خدا معمولاً در برابر آنها بیجواب و خاموش بود. فیلم «سکوت» از مارتین اسکورسیزی مؤمنانهترین تردیدهای الهیاتی در تاریخ سینما را نشان میدهد.
خدا برای ما آزمایش میفرستد تا ما را بیازماید و هر کاری که انجام میدهد خوب است، و من دعا کردم تا مانند پسرش آزمایشهایی را پشت سر بگذارم -اما چرا آزمایشهای آنها باید اینقدر وحشتناک باشد؟ و چرا وقتی من به قلب خودم نگاه میکنم و پاسخهایی که به آنها میدهم، بسیار ضعیف به نظر میرسد؟
ایدۀ اسکورسیزی این است که خدا در سکوت صحبت میکند؛ سکوتی که در کتاب ایوب بارها مورد اعتراض او قرار گرفته است. اما هنر و مخاطبان آن میان تردید مؤمنانۀ اسکورسیزی تا فریادهای عتابآلود و تمسخرهای «وکیل مدافع شیطان» جانب دومی را بیشتر گرفته است:
اون دوست داره مراقب همهچیز باشه. اون یه دلقکه. فکرش رو بکن. اون به انسانها غریزه میده... اون این هدیۀ فوقالعاده رو به تو میده و بعد چیکار میکنه؟؟ قسم میخورم که این کار رو برای سرگرمی خودش میکنه... درست مثل یه فیلم طنز... اون قوانین رو برخلاف غرایز تنظیم میکنه. این کار درواقع یه وقتگذرونی دائمیه... «نگاه کن»... ولی «دست نزن». «دست بزن»... ولی «امتحان نکن». «امتحان کن»... ولی «نخورش». وقتی که داری این پا اون پا میکنی اون چیکار میکنه؟ اون فقط این رفتار رو به تمسخر میگیره! اون یه موجود خبیثه! اون درواقع یه مالک غایبه! چنین چیزی رو باید پرستش کرد؟هرگز!
شکواییههای سعید به خدا در کنار راین شاید آشناترین دیالوگ سینمایی از الهیات اعتراض برای مخاطب ایرانی باشد:
خدا… خدا… چرا اینجا؟ رو زمین دنبالت گشتم، نبردیم. تو دریا دنبالت بودم، نکشتیم. تو جزیرهها دنبالت گشتم ولی فقط چشمهام رو گرفتی، این تن رو نبردی. چرا اینجا؟ من شکایت دارم، من شاکیام! پس کو اون رحمانت؟ کو رحیمت؟ آخه قرارمون این نبود. چرا چشمهام رو بهم پس دادی؟ من شکایت دارم، به کی شکایت کنم؟
این شکل از اعتراض در ادبیات فارسی نیز چندان رشد نیافت. در عرفان، نمونههایی در آثار عطار قابلتطبیق است و -چنانچه خواهیم دید- او نیز نه براساس سنت اعتراض که به روش مجانین و عرفا با خدا گفتوگو میکند. اما اقبال لاهوری در شعر «شکوه» از این شاکی و معترض است که خدا مسلمانان را در موضع ضعف قرار داده است:
من موهبت آواز را دارم که به من جرئت میدهد شکایت کنم
اما آه! کسی نیست جز خود خدا که من در اندوه باید او را محاکمه کنم!
...
اما کدام یک از این ملتها شمشیر مقدس را در نبرد مقدس برافراشتند،
خود را وقف آرمان تو کردهاند تا دنیای دیوانهشان را درست کنند؟
شور ش به نفع خدا
الهیات اعتراض در معنای دومش ظهور گستردهای پیدا کرد. این اعتراض در روش، مبنا و منبع از الهیات وام میگرفت. پرسش این الهیات از نحوۀ عمل خدا در جهان نیست، بلکه پرسش از مسئولیت مؤمن در برابر خود و خدا است. هدف از اعتراض به خدا از عملکرد خود او، ترغیب او به تغییر شرایط و پاسخگویی و پذیرش مسئولیت شرور موجود در جهان در مقابل انسان بود و اعتراضی که از شرایط جهان و ستمگری و شرور اخلاقی انسان به خدا برده میشد، با هدف برقراری حکومتی الهی بر زمین بود که خدا از آفرینش زمین قصد آن را داشته است و خودش در ساخت آن نیز مشارکت خواهد کرد. بنابراین، الهیات اعتراض، در این معنا، نقطۀ تلاقی باور دینی و اعتقاد سیاسی شد؛ جایی که قدرت الهی و فانی با هم ترکیب میشوند. وجوه خیرخواهی خدا در این تفسیر از اعتراض نیز برجستهتر است. او خیرخواه و در کنار معترض مبارز است.
این الهیات اگرچه از ابتدای پیدایش اسلام جزئی جداییناپذیر از آن بود و راهی طولانی پیموده بود، در مسیحیت، با واکنش به ظلم و ستم بر محرومان، سیاهان و رنجکشیدگان آغاز شد، اما طولی نکشید تا این برداشت الهیاتی جدید جهانی شود. آن رنجی که مسیحیت راهی برای «تشبّه به مسیح» میداند رنجی فردی شد و رنجهای ساختاری و شرور اخلاقی نیازمند عمل متقابل بود. اگرچه از متن اناجیل و آنچه از زندگی مسیح گزارش شده دعوت به اعتراض و قیام مقابل حاکمان و شرایط ظالمانۀ زمان برنمیآید، اما شرایط تاریخی و اجتماعی مسیحیان سبب شد آموختههای مسیح، زندگی او و حتی داستانهای کتاب مقدس در معرض تفسیرهایی ظلمستیزانه قرار بگیرند. ازاینرو، بردگی بنیاسرائیل در آغاز سفر خروج بهمثابۀ بردگی بود برای سیاهان و وعدۀ سرزمین موعود به بنیاسرائیل وعدۀ رستگاری برای سیاهان نیز بود.
در اسلام و بهخصوص مذهب تشیع، چندان نیازی به تفسیر نبود. متون مقدس و سیرۀ عملی پیامبر اسلام و اهلبیت او صریحاً بر نفی ظلمپذیری، اعتراض برابر حاکم فاسد و مقاومت مقابل آنچه مجموعاً طاغوت نامیده میشود تأکید کرده بودند.
مجموع باورهایی که، با نظر به ستمدیدگان و ستمگران، از الهیات برای عمل اجتماعی و سیاسی مدد گرفتند ایدۀ الهیات آزادیبخش را آفریدند .
خدایی که شورش میکند
الهیات آزادیبخش بر تجربه و معنای ایمان تأمل میکند؛ ایمانی که متعهد به کنارزدن هرگونه بیعدالتی است و تنها با حضور فعال و مؤثر در جامعه و همراهی طبقات ستمدیده در مبارزه علیه ستمگر شکل میگیرد. ازاینرو الهیات آزادیبخش تفسیری کاملاً سیاسی از الهیات و دین ارائه میدهد و آنگونه که یورگن مولتمان میگوید، وظیفۀ اصلی و نخست الهیات ارائۀ تفسیری از جهان نیست، بلکه تغییردادن و دگرگونساختن آن به وسیلۀ خدا در پرتو تغییری غایی است. در سایۀ چنین نگاهی، پیامهای رهایی کتاب مقدس دیگر نه بهعنوان وعدۀ آسمانی، بلکه بهعنوان هدفی زمینی برداشت میشوند.
تحقق این الهیات مستلزم درگیری انتقادی با نظام و باوری است که هویت و ارادۀ خدا را در جهان انکار میکند و راه را بر روشهایی که به آموزههای فیض و آشتی متعهدند میبندد. در این باور نقش کلیسا تبدیلکردن جهان به مکانی بهتر نیست بلکه وظیفه دارد برای برقراری جهانی که خدا میخواسته بکوشد.
الهیات رهاییبخش در آمریکای لاتین، با تعالیم الهیدانانی چون گوستاو گوتیرز و لئوناردو بوف، زندگی مسیحی را به معنای مشارکت فعالانه در جهان قلمداد کرد که مبارزه با فقر و نابرابری با امید به رستگاری، بخشی از این مشارکت فعال بود. چنانچه مولتمان، این الهیدان مسن، میگوید: «هدف مأموریت مسیحی صرفاً نجات فردی و شخصی و روحانی نیست، بلکه تحقق امید و عدالت است».
الهیات سیاهان، که هم مؤثر بر الهیات رهاییبخش و هم متأثر از آن بود، با پرسشی آغاز شد که ریشه در استعمار داشت: سیاهان آفریقا در مقابل ستمهای مستعمران خود اندیشیدند که آیا ممکن است خدای آنها شبیه این ظالمان سفیدپوست باشد؟ این پرسش و حضور عیسای سفید در همۀ فرهنگ بصری مسیحیت، انقلابی در تصویرها و نقاشیهای مسیحی به دنبال آورد و تفسیرهای مبارزه با ظلم نزد سیاهان با ایدههای ضدنژادی نیز همراه شد. اولین ظهور این الهیات در مبارزات ضدآپارتاید آفریقای جنوبی بود؛ رهبران مبارزه از تلفیق رنج مسیح و رنج ناشی از نژاد استفاده کردند و رفتهرفته این باور شکل گرفت که قربانی سیاهپوست لینچشده سرنوشتی مشابه مسیح مصلوبشده را تجربه میکند. اعتقاد به مداخلۀ الهی و حضور او در کنار مبارزان، همراهی با آنها و خیرخواهی او برای آنها انتظار عینی سیاهان را که نیل به رستگاری و رهایی در همین جهان بود رقم زد. این انتظار ناشی از ایمان مسیحی مردمان استعمارشده و بهحاشیهراندهشده در طول تاریخ بود که کشف کردند خدا واقعاً در کنار آنهاست و به آنها قدرت میدهد که با ظلم مبارزه کنند.
باور همراهی خدا با بندهای که علیه طاغوت میستیزد در اسلام نیز ضامن و پشتیبان اعتراضهایی بود که با نام او رقم میخورد: «یَدُ اللهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ». نقل سرگذشت جنگ بدر و «کَم مِن فِئَةٍ قَلیـلَةٍ غَلَبَت فِئَـةً کَثیرَةً بِاِذنِ الله» و وعده به اینکه هر کس در راه ما بکوشد هدایتش خواهیم کرد، مسلمانان عصرهای بعد را ترغیب میکند که در این مبارزه، نیروهای غیبی پشتیبان او خواهند بود. از خلال سیرۀ اهلبیت، تشیع، الهیات رهاییبخش را در گسترهای وسیعتر و با تکیه بر تجربهای تاریخی از عاشورا تجربه و برخی اعتراضهای معاصر را تحت عنوان «قیام لله» صورتبندی کرده است. با این فرض میتوان الهیات اعتراض را در این معنا که حاصل تفسیرهای رهاییبخش است نیز شیوهای از زیست مؤمنانه تلقی کرد؛ شیوهای که عبادت را هم بهمثابۀ عملی اعتراضی مینگرد و میگوید نحوۀ عبادت ما نحوۀ زندگی ما را مشخص میکند، شیوهای که پیرو آن معتقد است وقتی به مبارزه برای رهایی میپیوندد، به خدایی پیوسته است که در کنار او، درون او و از طریق او شورش
میکند.
الهیات شورش از طریق هنر
اعتراض نیازمند «نمایش» است تا دیده و شنیده شود و هنر پاسخگوی این نیاز است؛ هنری که چنان قدرتمند باشد که بتواند از خلال نمایشها و نشانهها و نمادها اقتدار را به چالش بکشد. هنری که با اعتراض پیوند میخورد غالباً هنری خیابانی است: اعتراض در خیابانها ادامه دارد و دیوارها بهمثابۀ رسانهای برای انتقال شورها و شعرها عمل میکنند. هنر دنیای گسستۀ عمل سیاسی و مذهبی را در تماسی نزدیک و آسان قرار میدهد و با جذابیت نمادهای بصری و بهرهگیری از موسیقی توان همراهکردن اقشار و طیفهای وسیعتر دیگری را با اعتراض دارد؛ طیفهایی که محتمل است فقر، تبعیض و شرایط نابرابر تحصیلی و مانند آنها مانع از درک پیام اعتراضشان شده باشد.
در تاریخ هنر اعتراضی، هم تابلوی «گرنیکا» از پیکاسو به چشم میخورد که اعتراضی به شرایط اجتماعی، جنگ، خشونت و کشتار بوده است و هم آوای سرود آفریقایی «Nkosi Sikelel’ iAfrika» شنیده میشود که نمونۀ اولیهای از موسیقی مقاومت و نشاندهندۀ رنج سیاهان و بردگان تحت ستم بوده است.
به همین طریق، سبکها و روشهای هنری با الهیات اعتراض نیز پیوند خورده و اعتراضهایی با خاستگاه الهیاتی از هنر بهعنوان ابزاری برای نمایش خود بهره بردهاند. الهیات سیاهان که نخست با پرسش از رنگ مسیح و خدا آغاز شد این دغدغه را در تصاویر و نمادهای مربوط به مسیح نشان داد و تصویر مسیح سیاهپوست در کلیساهای آفریقایی و آمریکایی-آفریقاییتبار بازتاب الهیات سیاهان در هنر شد. در بهار عربی و در همۀ کشورهای درگیر، بازار گرافیتیها و دیوارنگاریها گرم بود و بخشی از آرمانها و خواستهها روی دیوارها متجلی میشد. در مبارزات پیش از انقلاب اسلامی ایران دیوارنویسی حرکتی سیاسی-اعتراضی تلقی میشد و بسیاری از شعارها مفاهیم خود را از آیهها و باورهای دینی میگرفتند. در اعتراضات شاهینباغ سال ۲۰۱۹ در هند، طی روزها تحصن زنان مسلمان، نقاشیها و نوشتههای دیوارها در پسزمینۀ آنها دلیل و چرایی آن تحصن را اعلام میکردند.
مناسک بهمثابۀ اعتراض
جنبشهای دینی حتی اگر از هنرهای بصری چون نقاشی و دیوارنویسی بیبهره بودند، شکلی مهم و سابقهدارتر از هنر را در اختیار داشتند: مناسک؛ مناسکی که بهعنوان نخستین نمایشهای بشری از آنها یاد شده است.
در نمونههایی تاریخی از اعتراض مقابل ستم، ایمان با اعمال قابلمشاهدهاش به میدان آمده است: نماز جماعت فلسطینیها در بیتالمقدس، علیرغم تمام خطرات و حملههایی که از سوی غاصبان صهیونیستی دارد، عملی عبادی است که تبدیل به روشی اعتراضی شده است. از زانوزدن در پیادهرو و دعاخواندن تظاهرکنندگان برای حقوق مدنی برابر در آلبانی تا سرودهای دستهجمعی زنان در جنبش مانیانو با لباسهایی که آنها را متعلق به یک گروه مذهبی خاص معرفی میکرد، خواندن سرودهای مذهبی به جای سرودهای مقاومت و دعاها و عبادتهای جمعی توان و ظرفیت بهرهگیری از اعمال دینی برای اعتراض را نشان داد.
انجام این مناسک در فضای عمومی و استفاده از فرم مناسک برای اعتراض، با لباسهای متحدالشکل مذهبی، خواندن سرودهای مذهبی و گرفتن ژستهای مذهبی گونهای از پیوند هنر و دین را در صحنۀ مبارزه رقم زد. بهصحنهآوردن امر مقدس در فضای سکولار، استفاده از منابع و مجموعهای از نمادهای مذهبی که نمایشی عمومی از تقوا بود، نشان میداد اعتراضها صرف حضور فیزیکی نیست، بلکه نیرویی که به واسطۀ آن و با اتکا به آن چنین موجی به راه افتاده اهمیتی مضاعف دارد. معترضان در بحبوحههای خطر از عبادت با تمرکز، زانوزدن و سرودخواندن و متفرقنشدن بهره بردهاند.
مجموع این اعمال درامهایی غنی در خدمت اعتراض الهیاتی تولید میکرد. این روایتها شخصیت و قهرمان داشتند، پایداری و استقامت مردمان در مقابل حملات، نقطۀ اوج آنها بود و بهرهگیری از دعا و کتاب مقدس نقطۀ گرهگشاییشان. همۀ اینها عناصر یک درام کامل بود و از سوی دیگر، سرودهای اعتراضی که منشأ آنها را به زبور نسبت دادهاند بهمثابۀ موسیقی متن عمل میکردند و نقاشیها و گرافیتیها جلوهای جذابتر به آنها میبخشیدند. منابع مذهبی در مقام راهنما و دستورالعمل معترضان عمل میکردند و داستانهای آنها موفقیت اقوامی را نشان میداد که برای خدا برخاسته بودند.
در سایۀ تفسیرهای نوین از متون مقدس، عبادت نیز یک عمل اعتراضی است، به خدا و حضور و ارادۀ او در جهان شهادت میدهد اما خواهان بهصحنهآوردن و آشکارسازی او در جایی است که انکار میشود. این نقطۀ پیوندی است که میتوان میان هر دو وجه الهیات اعتراض یافت؛ هر دو با ابزار و ابراز ایمان خود و با اعتقاد به خدایی که هست و مدبر جهان است فریاد میکشند، به آینده و رستگاری و رهایی در آن امیدوارند و خواهان تغییری هستند که درنهایت با ارادۀ خدا اتفاق خواهد افتاد.