اگرچه روش و محتوای غالب مناجاتها شباهت دارد، با تسبیح خداوند و برشمردن نیکوییهای او آغاز میشوند، گناهان بنده را یادآوری میکنند و در نهایت خواهان آمرزش و بهرهمندی از فضل خدا هستند، میتوان آنها را بر اساس گوینده، توصیهکننده و تأییدکنندهشان، زمان تعلیم و توصیهشان دستهبندی کرد. اگر این مجموعه اظهارات را در بطن زمانی که مبدأ آن وفات پیامبر اسلام است بنگریم و تغییر و تحولاتی را که شیعه در تاریخ خود سپری کرده است مدنظر داشته باشیم، میتوان تحولاتی را در روش و منش آنها شناسایی کرد. از دعاهایی که کاملاً به وضعیت شخص در محضر خدا پرداختهاند تا دعاهایی که همزمان با غصب حکومت امامان است و به ظلم و تعدی طاغوت اشاره دارند و مناجاتهایی که از موضع ضعف شیعه و تنگی و سختی شرایط گلایه میکنند تا دعاهایی که در بستر آخرالزمان کار خود و دین خدا را ازدسترفته میپندارند و خواهان ظهور منجی هستند در این سیر زمانی قابلبررسی است.
این تحولات اما همچنان با پایداری بر اصلی در ادب مناجات است که شیعه از امیرالمؤمنین بهعنوان صاحب اولین مناجاتها آموخته است: ادبی که نهتنها متضمن گرفتن انگشت اتهام بهسوی خدا نباشد، بلکه نیازمند آداب و شرایطی است که نهایت افتادگی، خضوع و درخواست خالصانۀ مخلوق از خالق خود را نشان دهند. اگرچه این آداب همیشه شرط صحت دعا نیستند، اما شکل و روش انجام آنها بخشی از خود دعا و اظهار نیاز است. زانوزدن در محضر خدا و تضرع به او یادآور توحید و باور به خیر بودن خدا و درعینحال نمایش تنهایی، بیپناهی و اضطرار بنده نیز هست. ازاینرو ذکر عبارت «اَنْتَ الْمَوْلى وَ اَنَا الْعَبْدُ» در حالتی سرکشانه با روح مناجات سازگار نیست. همچنین، روشی مشابه در این ادعیه تقابل صفات دارندگی و توانایی خدا با فقر و ناتوانی مخلوق اوست: «اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاءُ وَ سِلاحُهُ الْبُكاءُ». در این بستر و با تأکید بر نابرابری جایگاه انسان و خدا است که هرگز زمینهای برای اعتراض یا گلایه از زمین به آسمان فراهم نمیشود.
دعای کمیل و مناجاتهای امیرالمؤمنین در مسجد کوفه، بهعنوان اولین نمونهها، همگی مانند راهنما و دستورالعملی برای مناجاتهای پس از خود عمل کردهاند. خدای این مناجاتها همان خدای قرآن است که هم مهربانی و لطف و فضل او و هم قدرت و عدالت و غضب او در خاطر مناجاتخوان هست؛ خدا نهفقط با فضل و کرمش، بلکه با قهر و غضب و تواناییاش برای هر اقدامی خوانده میشود. درواقع همان خدای قرآن حاکم است با همۀ صفات و ویژگیهایش در مناجاتهایی که چه از امامان و چه از مؤمنان دیگر نقل شده است. گویی شیعه با یادآوری عظمت و قدرت و قهاریت و ارادۀ حاکم خدا بر خود و جهان و برشمردن گناهان و تقصیرات خود، عجز و فقروفاقۀ خود و تخطیهایش از حدود الهی، نخست به خود یادآوری میکند که لایق احسان خدا نیست و خود را مستحق لطف خدا نمیبیند: «وَ مُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ اِجابَتِكَ» و بعد خواهان لطف و رحمت پروردگار میشود.
در سایۀ این نگاه، هرآنچه از خیر به بنده برسد نیز از سوی خداست و به همین دلیل او همواره در خوفورجاست، خوف از آنکه خدا با او با عدل خود برخورد کند و رجا به اینکه خدا با فضل خود با او روبهرو شود. آنچه این دعاها و مناجاتها به شیعه میبخشند برتریدادن به امید و غلبۀ وزن امید است که مسلمان معتقد به پشتوانۀ آن خواهان این است که رحمت خدا بر خشم او سبقت بگیرد و از آتش جهنم خلاصیاش دهد. این امید در دعای کمیل چنان قدرتمند است که لحنی چون تهدید، اگرچه عاشقانه، به خود گرفته است: «فَبِعِزَّتِكَ يا سَيِّدى وَ مَوْلاىَ اُقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَنى ناطِقاً لاَضِجَّنَّ اِلَيْكَ بَيْنَ اَهْلِها ضَجيجَ الآمِلينَ وَ لاَصْرُخَنَّ اِلَيْكَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخينَ وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكَاءَ الْفَاقِدِينَ، وَ لَأُنَادِيَنَّكَ اَيْنَ كُنْتَ يا وَلِىَّ الْمُؤْمِنينَ».
این لحن و مفهومی که بر نهایت امید و اتکای بنده به صاحب تقدیرات عالم تکیه دارد در دعای امام حسین در روز عرفه نیز تکرار شده است: «الهی وَاِلی غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنی. اِلهی اِلی مَنْ تَکِلُنی؟ اِلی قَریبٍ فَیَقْطَعُنی اَمْ اِلی بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنی اَمْ اِلَی الْمُسْتَضْعَفینَ لی وَاَنْتَ رَبّی وَمَلیکُ اَمْری اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتی وَبُعْدَ داری وَهَوانی عَلی مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْری اِلهی فَلا تُحْلِلْ عَلَیَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَیَّ فَلا اُبالی سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَّ عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لی».
در مجموعۀ دعاهای نقلشده از امام زینالعابدین، شکایتبردن به خدا از اعمال خود انسان رواج بیشتری یافته است. مشتکیعنه نفس اماره یا شیطان است و شاکی نفس لوامه یا خود انسان که از گناهان خود به تنگ آمده است: او از نفسی که او را به بدی میخواند به خدا شکایت میکند؛ شکایتی که اگرچه پیش از این نیز در ادعیه حضور داشت، اما چنین ضریبی نیافته بود. صحیفۀ سجادیه از این جهت و نیز به دلیل اینکه دعاهای مختلفی را در شرایط مختلف پیشنهاد میدهد تحول و تنوعی در مجموعۀ مناجاتهای شیعه رقم میزند. در دعای ابوحمزۀ ثمالی که از ایشان نقل شده و در «مناجات الشاکین» که از مناجاتهای خمسعشر حضرت است، مفهوم مشترک «شکایت از نفس» به وفور یافت می شود: «إِلهِى إِلَیْكَ أَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً، وَ إِلَى الْخَطِیئَةِ مُبادِرَةً، وَبِمَعاصِیكَ مُولَعَةً، وَ لِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَةً» و در دعاهای پس از این نیز همچنان این شکایت و عرض خواسته نزد خدا پررنگ است. چنانچه در دعای وداع ماه رمضان که از امام صادق نقل شده آمده است: «إِلَهِی فَإِنِّی أَعْتَرِفُ لَکَ بِذُنُوبِی وَ أَذْکُرُ لَکَ حَاجَتِی وَ أَشْکُو إِلَیْکَ مَسْکَنَتِی وَ فَاقَتِی وَ قَسْوَهَ قَلْبِی وَ مَیْلَ نَفْسِی».
این مضامین در دعاهایی که بعد از امام سجاد نقل شده پرتکرار است و گلایه از شرایط زمانه با نزدیکی به عصر غیبت و آخرالزمان کمکم در مناجاتها پیدا میشوند. دعای افتتاح ماه رمضان که منقول است از امام عصر به محمدبن عثمان، نائب دوم خود، نقل شده از شکلی جدید از عرض شکایت به خدا پرده برمیدارد: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكو إِلَیك فَقْدَ نَبِینَا صَلَوَاتُك عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ غَیبَةَ وَلِینَا [إِمَامِنَا] وَ كثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا، وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَینَا».
این دعا را میتوان سرآغاز تغییر شکل مناجاتهای شیعه برشمرد. قابلحدس است که با غصب حکومت الهی و قرارگرفتن شیعه در موضع ضعف و آغاز عصر غیبت شکایت او از زمانه و شرایط اجتماعی و سیاسی و طاغوت در مناجاتهایش بازتاب مییابد. باور به آخرالزمان و تیرهشدن اوضاع و سختتر شدن شرایط نحوه و مضامین جدیدی در عرض خواسته و تضرعهای شیعه رقم زده است، دعاهایی موسوم به فرج که لزوماً متصل به سندی موثق نیستند و زاییدۀ اضطرار و تنگی شرایط و نابسامانیها و شوریدگیهای شیعۀ عصر غیبت است: دعایی چون «الهی عظم البلاء» که تا پایان آکنده از بیقراری و دردمندی است و از غیبت ولی خدا در زمین شکوه دارد و خواهان تعجیل در ظهور امامی است که گرهگشای این شرایط خواهد بود. در آیۀ ۲۱۴ سورۀ بقره نقل شده است که «بر آنان رنج و سختیها رسید و همواره پریشانخاطر و هراسان بودند تا آنگاه که رسول و گروندگان با او گفتند: متی نصر الله؟» این پرسش در دعاهای عصر غیبت به گونهای دیگر و با برشمردن مصادیق ناامیدی و تلخی اوضاع و شرایط آخرالزمان تکرار شده است: در فرازی از دعای ندبه آمده است:
«أَینَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ أَینَ الْمُرْتَجَی لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ أَینَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِیدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَینَ الْمُتَخَیّرُ [الْمُتَّخَذُ] لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِیعَةِ أَینَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیاءِ الْکتَابِ وَ حُدُودِهِ أَینَ مُحْیی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ أَینَ قَاصِمُ شَوْکةِ الْمُعْتَدِینَ أَینَ هَادِمُ أَبْنِیةِ الشِّرْک وَ النِّفَاقِ».
شیعهای که خود را در دورۀ تاریخی پرمحنت و مبتلا به انواع بلایا میبیند صفاتی از خدا برایش مأنوسترند: خدای عصر غیبت با عناوینی چون «صاحب کل غریب» و «مونس کل وحید» بیشتر خوانده میشود. بندهای که امر خدا روی زمین را ازدسترفته و بهکنارگذاشته میبیند با کثرت و غلبۀ ناامیدی روبهروست و اینجا نیز شیوه و راهنمای مناجاتی که از امام اول به او رسیده نجاتبخش اوست: شیوهای که دعا را با صلوات بر پیامبر و خاندانش و امید به خدا، رحمت و مغفرت او و اعتراف به ناتوانی بنده از درک حکمت خدا به پایان میرساند و خواهان توانی برای تحمل تنگی عرصه و به سلامت ردشدن از طوفان بلا است: «وَ أَعِنَّا عَلَی ذَلِك بِفَتْحٍ مِنْك تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرٍّ تَكشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَ رَحْمَةٍ مِنْك تُجَلِّلُنَاهَا وَ عَافِیةٍ مِنْك تُلْبِسُنَاهَا بِرَحْمَتِك یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».
پینوشت
زيرا تو بندگانت را به بندگى فرمان دادى و به دعا و درخواست از خود امر كردى و اجابت دعا را براى آنان ضامن شدى.
رحم كن به كسى كه سرمايهاش اميد و سازوبرگش اشكريزان است.
و بر من منّت گذار با پاسخ نيكويت و لغزشم را ناديده انگار و گناهم را ببخش.
پس به عزتت اى آقا و مولايم سوگند صادقانه مىخورم، اگر مرا در سخنگفتن آزاد بگذارى در ميان اهل دوزخ به پيشگاهت سخت ناله سر دهم، همانند نالۀ آرزومندان، و به درگاهت بانگ بردارم، همچون بانگ آنان كه خواهان دادرسى هستند، و هر آينه به آستانت گريه كنم، چونان كه مبتلا به فقدان عزيزى مىباشند، و صدايت مىزنم: كجايى اى سرپرست مؤمنان.
خدایا، مرا به که واگذار میکنی؟ به نزدیک تا با من به دشمنی برخیزد، یا به بیگانه تا با من با ترشرویی برخورد کند یا به آنان که خوارم میشمرند؟ و حال اینکه تو خدای من و زمامدار کار منی. من به تو شکایت میکنم، از غربتم، و دوری خانۀ آخرتم، و سبکیام نزد کسی که اختیار کارم را به او دادی. خدایا غضبت را بر من فرود نیاور، اگر در مقام خشمکردن بر من نباشی، از غیر تو باک ندارم. منزّهی تو، جز اینکه عافیتت بر من گستردهتر است.
خدایا از نفسی که زیاد به بدی فرمان میدهد به تو شکایت میکنم، همان نفسی که شتابنده بهسوی خطا و آزمند به انجام گناهان و در معرض خشم توست.
خدایا به گناهانم نزد تو اعتراف میکنم و حاجت خود را به تو میگویم و از فقر و تنگدستی و سختی قلبم و ای جانم به تو شکایت میکنم.
خدایا از نبود پیامبران كه درودهای تو بر او و خاندانش و از ناپیدایی مولایمان، و بسیاریِ دشمنانمان و كمی نفراتمان، و سختی فتنهها بهسویمان، و از جریان زمان بر زیانمان به درگاه تو شكوه میآوریم.
کجاست آنکه برای راستنمودن انحراف و کجی به انتظار اویند، کجاست آن امید شده برای ازبینبردن ستم و دشمنی، کجاست آن ذخیره برای تجدید فریضهها و سنّتها، کجاست آن برگزیده برای بازگرداندن دین و شریعت، کجاست آن آرزوشده برای زندهکردن قرآن و حدود آن، کجاست احیاگر نشانههای دین و اهل دین، کجاست درهمشکنندۀ شوکت متجاوزان، کجاست ویران کنندۀ بناهای شرک و دورویی؟
و ما را در برابر اینهمه یاری فرما به گشایشی از جانب خویش كه زود برسانی، و بدحالیای كه برطرف كنی، و پیروزی با عزّت برایمان قرار دهی، و سلطنت حقی كه آشكارش فرمایی، و به رحمتی كه از سویت ما را فراگیرد، و به سلامتی كاملی كه از جانبت ما را بپوشاند، ای مهربانترین مهربانان (دعای افتتاح).