شماره دو - ۰۷ آبان ۱۴۰۲
باور - شماره دو - ۰۷ آبان ۱۴۰۲ - صفحه ۷۸

ستیز و سازش و قدرت هوشمند

نگاهی به کتاب ستیز و سازش جمشید چوکسی

جمشید چوکسی زادۀ بمبئی. لیسانس خود را از دانشگاه کلمبیا و دکترایش را از دانشگاه هاروارد دریافت کرده‌ است. او رئیس بخش زبان‌ها و فرهنگ‌های خاور نزدیک و سرپرست برنامه‌های مطالعاتی خاورمیانه است.

یاسر قزوینی حائری

دبیر پرونده|  عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران، از او کتاب‌ها و مقالات مختلفی درباره تاریخ و جهان اسلام منتشر شده است.

 
مقدمه
در ایرانشهر و ماوراءالنهر تعداد مسلمانان باسواد از تعداد زرتشتیان باسواد بیشتر بوده است. علت آن بود که در طول تاریخ، سواد در میان جامعه زرتشتی منحصر به روحانیان دبیران و بعضی از بزرگان و بازرگانان بود در حالی که آموزش برای همۀ مسلمانان آزاد بود و اگرچه از هر نسل از مسلمانان فقط چند نفر کاملاً باسواد بودند، همان‌ها فرهنگ مکتوبی پدید آوردند که سرانجام اسلام را حتی در روستاها هم منتشر کرد. این فرهنگ به چنان کمالی رسید که موبدان هرگز حریف آن نشدند.
این فرازی از کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران شهید مرتضی مطهری یا بخشی از نگاه یک روحانی شیعی نیست، بلکه فرازی از کتاب ستیز و سازش نوشتۀ جمشید گرشاب چوکسی، پروفسور ایران‌شناس و اسلام‌شناس دانشگاه ایندیانا بلومینگتون و از نوادگان پارسیان هند است که بخشی از میراث‌داران دین زرتشتی به شمار می‌روند.
این کتاب در سال 1997 با نام Conflict and Cooperation: Zoroastrian Subalterns and Muslim Elites in Medieval Iranian Society در دانشگاه کلمبیا منتشر شد و در سال 1381 با کمی تغییر در عنوان، با نام ستیز و سازش زرتشتیان مغلوب و مسلمانان غالب در جامعه ایران نخستین سده‌های اسلامی و ترجمۀ نادر میرسعیدی به زبان فارسی برگردانده شد و انتشارات ققنوس آن را منتشر کرد و تا زمستان 1393 به چاپ هفتم رسید.
شاید یکی از بهترین کتاب‌هایی که در این چند سال به‌طور جدی و از منظری آکادمیک تلاش کرده تا پاسخی برای پرسش چگونگی مسلمان‌شدن ایرانی‌ها بیابد، کتاب ستیز و سازش چوکسی باشد، هرچند انتقادات فراوانی هم می‌توان بر آن وارد کرد.
نباید انتظار داشت که چوکسی همچون یک مسلمان باورمند، به متون دینی مسلمانان ایمان داشته باشد. بی‌گمان چوکسی وقتی در مقام سخن‌گفتن از احکام و قوانین فقهی و حقوقی و تاریخ آن‌ها قرار می‌گیرد مانند عریان‌ترین نگاه‌های تجدیدنظرطلبانه‌ای که مثلاً از سوی یوزف شاخت مطرح می‌شدند، احکام و قوانین و ادبیات دینی را صرفاً ساخته و پرداختۀ موقعیت برهمکنش مسلمانان و زرتشتیان از قرن دوم به بعد قلمداد می‌کند؛ نگاه‌هایی که امروز با توجه به تلاش‌های موشکافانۀ منتقدان آن‌ها مانند موتسکی، شولر، هویلند و... رنگ کهنگی به خود گرفته‌اند.
باید گفت که تاریخ فقه، خود بخشی مهم و پیچیده از تاریخ است که باید به ثابت‌ها و متغیرهای آن توجه کرد و می‌توان گفت بدون تخصص‌داشتن در هر دو حوزۀ تاریخ و فقه، نمی‌توان از پس آن به‌خوبی برآمد. اما نکته این است که در کتاب چوکسی نمی‌توانید آن نگاه عوامانه دربارۀ ورود اسلام به ایران را پیدا کنید که برخی رواج می‌دهند یا در برخی متون محبوب یافت می‌شوند که دهه‌هاست به‌صورت زیرزمینی چاپ می‌شود و جلوی دانشگاه و جاهای دیگر در بساط‌ها فروخته می‌شود؛ مثلاً نگاهی که مهاجمان را مجموعه‌ای مردم وحشی و پاپتی و طرف مقابل را مردمی متمدن و در اوج رفاه در نظر می‌گیرد.
در هر صورت باید پذیرفت که اسلام‌آوردن ایرانی‌ها امری پیچیده، زمانمند و مکانمند است که چند قرن به طول انجامیده است و در قالب ایده‌های ساده‌انگارانه‌ای همچون اسلام‌آوردن از ترس شمشیر یا در مقابل آن اسلام‌آوردن با آغوش باز نمی‌گنجد. چوکسی تلاش کرده این امر را نشان دهد. از همین رو سرزمین‌های ایرانی را در مواجهه با شرایط جدیدشان سه بخش کرده و می‌نویسد:
 واکنش‌های دو جامعه از سه شیوۀ کلی در چارچوب جغرافیایی پیروی می‌کرد که عبارت بود از هماهنگی نسبی که در ایالات آذربایجان، عراق، خوزستان و سیستان به‌صورت قاعده درآمد؛ جنگ‌های متناوب که در جبال، فارس، کرمان و خراسان روی داد؛ و ستیز دائمی که در امتداد کرانه خزر و ماوراءالنهر جریان داشت.
شاید کسی به جزئیات تقسیم‌بندی چوکسی خرده‌ بگیرد، اما آنچه اهمیت دارد این است که او تلاش کرده مکانمند‌بودن مواجهۀ ایرانیان با مسلمانان را تئوریزه کند.

 
آخرالزمان
نگاه‌های آخرالزمانی و مسائل مرتبط با پیشگویی‌ها در تاریخ امروزه بسیار مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته ‌است. چوکسی نیز تلاش می‌کند تا نقش نگاه‌های آخرالزمانی برای زرتشتیان و نگاه‌های پیشگویانه نزد مسلمانان را در مشروعیت وضعیت جدید پس از فتح، چه برای مسلمانان و چه برای زرتشتیان تبیین کند.
او می‌نویسد:
هنگامی که مسلمانان به دوام پیروزی‌های خود پی‌بردند و زرتشتیان اجتناب‌ناپذیری زوالشان را پذیرفتند، با طرح دوباره خاطره گذشته از طریق روایات پیشگویانه و بیانگر آخرالزمان بذر اعتقاد به دگرگونی عقیدتی را کاشتند تا آن وقایع را طبق دلایل عقلی تعبیر کنند.
وی در جای دیگری نیز می‌نویسد:
ترکیب پیشگویی و مکاشفه آخرالزمانی در سخن و نوشتار با تفسیر رویدادهای مربوط به انسان و ترتیب عالم وسیله‌ای شد تا به شرایطی که دو جامعه را از هم جدا  می‌کرد، پایان دهد. این ادبیات از طریق پیشگویی‌هایی که ادعا می‌شد در گذشته صورت گرفته‌ است و روایاتی که حقانیت امید و ثبات مورد نیاز را فراهم می‌آورد، شرایط را با جامعه هماهنگ می‌کرد. ادبیات مبتنی بر پیشگویی‌های فرخنده بیان امیدهای جامعه مسلمان بود و ادبیات بیانگر مکاشفه آخرالزمانی ناامیدی جامعه زرتشتی را آشکار می‌کرد. وقتی عقایدی به‌واسطه شرایطی که به نظر خاستگاهی ورای حوادث عادی دارند، تأیید شوند، آن عقاید راسخ‌تر می شوند. آن شرایط به هر طریقی که به وجود آمده باشند، چه به‌وسیلۀ پیشگویان، چه به‌وسیلۀ مورخان، چه در اثر مکاشفات، چه در اثر سیاست، چه به‌وسیله خدا و چه به‌وسیله موجودات فانی، تأثیرگذاری آن بر مردم ایران در نخستین سده‌های اسلامی تفاوتی نمی‌کند.
چوکسی کمی جلوتر می‌گوید: «این ادبیات با پیوند‌دادن دو جامعه در جریان اجتناب‌ناپذیر رخدادها، گرویدن جامعۀ ایران به دین جدید را آسان کرد، به‌طوری که بخش بزرگی از جامعۀ زیردست به‌تدریج در گروه مسلط جذب شد.»
چوکسی به این ایده متمایل است که پیشگویی‌ها عمدتاً پسینی هستند که این نیز خود، نگاهی پوزیتویستی است که فکر می‌کند همه چیز را می‌داند و در پس خود چیز دیگری نیست، اما در هر صورت به کارکرد نگاه‌های آخرالزمانی و پیشگویانه توجه کرده است. البته دو انتقاد می‌توان به آن وارد دانست: نخست اینکه آیا واقعاً می‌توان میزان تأثیر نگاه‌های آخرالزمانی در کلیت مشروعیت‌یافتن وضعیت جدید بعد از فتح را تا این حد دانست و آیا معیاری برای سنجش وجود دارد یا خیر؟ دیگر اینکه اساساً چوکسی با وجود فرازهایی که از او نقل شد، بین دو چیز، چندان تفکیک قائل نمی‌شود: جامعۀ ایرانی و جامعۀ زرتشتی.
اولاً مسئله این است که تا چه حد می‌توان از مفهوم جامعه برای آن روزگاران استفاده کرد؟ آیا استفادۀ فراوان مفهوم جامعه در نسبت مردمان آن روزگار تا حدی زمان‌پریشانه نیست؟ دوم اینکه چوکسی که تفکیک بین جامعۀ ایرانی و جامعۀ زرتشتی را در هاله‌ای از ابهام قرار می‌دهد در بحث آخرالزمانی‌اش هم در نهایت مشخص نمی‌شود که این ایده‌ها به سود جامعۀ زرتشتی و ایرانی بوده یا خیر. به نظر می‌رسد اگر بین جامعۀ ایرانی و جامعۀ زرتشتی به‌صورت دقیق‌تری تفکیک ایجاد می‌شد شاید می‌توانستیم این‌گونه بگوییم که پیشگویی‌های اسلامی باعث ‌شد تا زرتشتیان به اسلام روی آورند و بحث‌های آخرالزمانی زرتشتی، زرتشتیان باقی‌مانده را بر اعتقادشان نگاه ‌داشت.
او جلوتر هم می‌نویسد: «داستان‌های مربوط به تأثیر پیشگویی‌ها تأیید می‌کند که نا امیدی عمیق باعث سست‌شدن اعتقاد به دین زرتشتی در میان کسانی شد که پیروزی نظامی اعراب را نشانۀ الهی نظم جدید اجتماعی و مذهبی پابرجا می‌دانستند.»

 
مسلمان‌شدن به زور
چوکسی به تنوع انگیزه‌های مسلمان‌شدن نیز اشاره می‌کند و تا جایی که منابع اجازه می‌دهند به آن‌ها می‌پردازد از نظر او انگیزه‌های گوناگون مسلمان‌شدن ایرانیان در سدۀ اول عبارتند از: ایمان راستین، آزادی، فشار خارجی، انگیزۀ مالی و بحران عقیدتی.
درست است که ایرانیان گاهی با خشونت عرب‌ها نیز مواجه شدند، اما اسلام‌آوردن آن‌ها به‌زعم چوکسی، حتی در آن‌جا که مسلمانان خشونت به خرج دادند، به خاطر این خشونت نبود، بلکه بعدها در همین مناطق این وعاظ دوره‌گرد بودند که مردم را به اسلام سوق دادند. او می‌نویسد:
در اوایل سده نهم/ اواخر سده دوم که وعاظ حنفی مرجئی با سفر از شهری به شهر دیگر در ناحیه ماوراءالنهر در جستجوی نومسلمانان به‌دلیل شجاعت خود در جلب غیرمسلمانان به اسلام با موفقیت روبه‌رو شدند، جریان شروع به تغییر به نفع اسلام کرد ولی با وجود تلاش‌های دلیرانه آن‌ها بخش‌های بزرگی از جمعیت در شهرهای ماوراء‌النهر غیرمسلمان باقی ماندند. چند دهه بعد که نومسلمانان ایرانی به‌طور دائم موقعیتی همانند موقعیت مسلمانان عرب به دست آوردند، ایجاد روابط اجتماعی جدید در غرب آسیای میانه به قبول گسترده اسلام از سوی زرتشتیان شهرنشین – به خصوص بازرگانان سغدی– مساعدت کرد. زمینداران کوچک دریافتند که قبول اسلام موجب آن نمی‌شود که آن‌ها موقعیتی پایین‌تر از اعقاب ساکنان عرب پیدا کنند. سپس تجربیات آن‌ها دیگران را ترغیب کرد تا آنکه سرانجام طی سده چهارم مسلمانان ایرانی در حرکتی نمادین به نشانه دگرگونی فراگیر شهر بخارا وارد محله زرتشتیان آن شهر شدند و در آن جا مسجدی بنا کردند.

 
زن، اسلام و زرتشتی‌گری
مسئلۀ دیگری که چوکسی به آن پرداخته، تأثیر مسئلۀ خانواده و زن در مسلمان‌شدن ایرانی‌هاست. وی تلاش می‌کند موشکافانه به این مسئله بپردازد. او در جایی از کتاب خود می‌نویسد:
جنبه‌ای از دین زرتشتی که ممکن است موجب رغبت زنان زرتشتی به طلب مردان مسلمان برای همسری شده باشد، مربوط به قوانین ناظر بر قاعدگی در این دین بود. بر زنان زرتشتی واجب بود که ایام قاعدگی خود را جدا از خانواده و دوستان در اتاق یا ساختمانی بگذرانند که برای آن منظور اختصاص یافته بود. این روش بر مبنای این عقیده بود که آنان آلودگی را در میان جامعه منتشر نکنند.
 با این که مسلمانان نیز – در ایران و نقاط دیگر – از خون قاعدگی می‌ترسیدند، مقررات آیینی آن‌ها برای زنان سختگیری کمتری داشت. برای مثال، حدیثی در تاریخ جرجان (تاریخ گرگان) که از قرار معلوم خطاب به زرتشتیان بود، شرح می‌دهد که عایشه اطلاع داد که شوهرش محمد نبی[ص] هرگز زنان را مکلف نکرده بود که دورۀ قاعدگی خود را جدا از دیگران
سپری کنند.
حدیث مورد بحث هرچند منشأ مشکوکی دارد، زنان زرتشتی‌ای را که در جامعۀ اسلامی ازدواج می‌کردند، از این تبعیض و گرفتاری مکرر و دائمی خلاص می‌کرد.
درواقع یکی از جنبه‌های مهم کتاب چوکسی به‌عنوان یک زرتشتی، انتقاداتی است که به زرتشتی‌گری وارد می‌داند و برخی کاستی‌ها در دین زرتشتی را موجب جذب ایرانیان به اسلام قلمداد می‌کند.

 
سخن پایانی
نگاه چوکسی به مردم یکی از مزایای کتاب اوست؛ توجه به اینکه مهاجرت مردم، شهرنشینی و روستا نشینی مردم، کالبد و شکل شهرها و آداب و رسوم و قوانین و مقررات چه تأثیری بر مسلمان‌شدن ایرانی‌ها داشت. اما نگاه نهایی چوکسی آن است که:
با سازش‌هایی که هر دو جامعه در خصوص اعتقادات و تمایلات خود کردند، قوانین مشترک سرانجام تابع شرایط موجود شد. تلاش‌های مشترکی که مفید یا عملی به نظر می‌رسید، معمولاً پذیرفته شد و روابطی میان زرتشتیان و مسلمانان به وجود آورد که حتی پس از آن که گروه اول تمامی سلطه اجتماعی را به سود گروه دوم از دست داد، همچنان دوام یافت. سازش روزمره افراد با محیط– قطع نظر از اعتقاداتشان– موانع اجتماعی و دینی برای ایجاد همکاری و پایان‌دادن به مخالفت را از میان برداشت، به‌طوری که بیشتر ایرانیان همراه با اعراب در فرهنگ اسلامی رو به پیشرفت در جامعۀ ایران در نخستین سده‌های اسلامی جذب شدند.
علی‌رغم اینکه چوکسی نتیجۀ نهایی این ستیز و سازش یا به‌تعبیری سنتز این دیالکتیک را، نه در ساحت سیاست، بلکه در ساحت زندگی روزمرۀ دو جامعۀ مسلمان و زرتشتی پیگیری می‌کند، و با وجود اینکه سخن از فرایندی چندقرنی است که در آن قدرت‌های سیاسی گوناگونی آمده و رفته‌اند؛ ستیز و سازش مدنظر چوکسی جریان‌یافتن گونه‌ای قدرت هوشمند را به ذهن متبادر می‌سازد؛ همان‌گونه که جوزف نای مدنظر دارد و آن را ترکیبی از قدرت نرم  و قدرت سخت تلقی می‌کند؛ همان‌چیزی که بی‌شک بسیار دور از نگاه عوامانۀ حملۀ مشتی وحشی پاپتی به جامعه‌ای متمدن و
مرفه است.

 

جستجو
آرشیو تاریخی