شماره دو - ۰۷ آبان ۱۴۰۲
باور - شماره دو - ۰۷ آبان ۱۴۰۲ - صفحه ۸۸

روایت‏هایی برای فراموش‌کردن

نقد و معرفی کتاب نومسلمانان بعد از فتح ایران

فاطمه متوسلی

کارشناسی ارشد تاریخ اسلام و نویسندۀ کتاب سیرۀ نبوی در دولت اسلامی.

پروفسور سارا بوون ساوانت، فارغ‌التحصیل مقطع دکتری از دانشگاه هاروارد، مورخ فرهنگی و متخصص در حوزۀ خاورمیانه و ایران در سال‌های 600-1100 میلادی است. وی مدیر مؤسس مرکز جدید علوم انسانی دیجیتال AKU-ISMC  و استاد مؤسسۀ مطالعات تمدن‌های اسلامی در دانشگاه آقاخان انگلیس است. سارا بوون آثاری همچون برتری اعراب؛ ترجمۀ فضل العرب و التنبیه العلومیه از ابن قتیبه و همچنین مقالات و مجلدات ویرایش‌شدۀ مربوط به هویت قومی، حافظۀ فرهنگی، تبارشناسی، نگارش تاریخ، تاریخ کتاب، و علوم انسانی دیجیتال را به نگارش درآورده است. وی همچنین نویسندۀ کتاب تازه مسلمانان ایران پس از فتح؛ سنت، حافظه و تغییر آیین است. این کتاب برندۀ جایزۀ کتاب سعیدی-سیرجانی شده است که انجمن بین‌المللی مطالعات ایرانی به نمایندگی از بنیاد میراث پارسیان به او اعطا کرد.
سارا بوون به‌همراه گروهی از پژوهشگران و محققان، تحت حمایت شورای تحقیقات اروپا، کتابخانۀ ملی قطر، آکادمی بریتانیا، بنیاد اندرو دبلیو ملون و AKU-ISMC روش‌های دیجیتالی برای مطالعۀ خاستگاه و سیر تکاملی روایات متنی عربی و فارسی را راه‌اندازی کرده و اداره می‌کنند.
سارا بوون ساوانت در کتاب خود با برقراری ارتباط میان تاریخ و حافظۀ ایرانیان می‌کوشد تا به چگونگی تغییر آیین و پذیرش اسلام توسط ایرانیان و این پرسش مهم پاسخ دهد که «چگونه در مدت زمانی کوتاه، وفاداری و حس تعلق به اسلام و جامعۀ اسلامی در میان ایرانیان نهادینه شد؟» به منظور دستیابی به پاسخ این سؤال بنیادین که دغدغۀ ذهنی اقشار گوناگون به‌ویژه مورخان بوده است، ساوانت با تمرکز بر کلیدواژگانی همچون «حافظه»، «بازنگری» و «فراموشی» یا حذف و قراردادن آنها در اقسام مختلفی از ابزارهای شناسایی و کشف تاریخ همچون، متون تاریخی، راویان، زندگی‌نامه‏ها، سکه‏ها و بناهای تاریخی به این پرسش پاسخ می‏دهد. وی برای دست‌یابی به پاسخ، از مفاهیم «تاریخ‏نگاری یادسپار» یان آسمان، «حافظه جمعی» موریس هالبواکس و «مکان حافظه» پیر نورا نیز وام می‌گیرد. او می‌کوشد نشان دهد، فراموشی به اندازۀ یادآوری در پدیدآوردن روایات تاریخی حائز اهمیت بوده است و خاطرۀ جمعی تازه‌مسلمانان ایرانی در ارتباط با افراد، مکان‌ها، نشانه‌ها و الگوهای رفتاری جدید و در رابطه با سایر وابستگی‌های محلی، خویشاوندی، خانوادگی و فرقه‏ای شکل گرفته است. وی در این راستا و به‌منظور اثبات مدعای خود، در جای‌جای این مکتوب به روایات فراوانی از راویان متعدد در زمان‌های مختلف استناد می‏کند.
کتاب تازه‌مسلمانان ایران پس از فتح؛ روایت، حافظه و تغییر آیین در دو فصل و هر فصل ذیل سه بخش نوشته شده‏ است. فصل اول با عنوان «روایت‏هایی برای یادآوری»، بخش‏های: 1) ارتباط اولیه با اسلام؛ 2) صحابۀ ایرانی محمد(ص) و 3) یافتن معنا در گذشته را شامل می‏شود. در این فصل نویسنده اهمیت تبارشناسی و تمرکز ایرانیان بر ریشه و نژاد و پیوند‏های خونی؛ سلمان فارسی از یاران پیامبر و مایۀ مباهات ایرانیان؛ و بهره‏مندی از روش «تاریخ‌نگاری یادسپار» را طرح می‌کند و برای یافتن نشانه‏هایی از قدمت ارتباط ایرانیان با اسلام، بر یادآوری به‌عنوان عامل مهم پذیرفته‌شدن اسلام در میان ایرانیان صحه می‏نهد.
ساوانت در فصل دوم، واژۀ مقابل «یادآوری» یعنی فراموش‌کردن را ذیل عنوان «روایت‏هایی برای فراموش‌کردن» و سه بخش فرعی: 1). بازسازی خاطرات ایرانیان از دورۀ پیش از اسلام، با ایجاد تردید در ایدئولوژی، نظام‏های باوری و اعمال مذهبی ایران پیش از اسلام؛ 2) پیامبر(ص) غمگین، و تأکید بر وجود همزمان خیر و شر، یا حق و باطل، و 3) اعلام پایان گذشته، با شروع عصر جدید و غلبۀ حق بر باطل، حقانیت فاتحان در مقابل تغییر و تحریف هویت سربازان ساسانی گمراه، تلاش می‏کند تا همزمان با تغییر و پذیرش آیین ایرانیان، هویتی جدید را برای ایشان تعریف کند.
ساوانت معتقد است که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) مسلمانان به اقداماتی نظامی دست زدند که منجر به سقوط امپراتوری ساسانیان و فتح بخش‏های وسیعی از ایران، از عراق تا مرو، شد؛ لیکن از زمان عباسیان تا غزنویان، همواره فرمانروایان پارسی در مناطقی از امپراتوری وجود داشتند و بر بخش‌هایی از ایران حکومت می‌کردند. همچنین ایرانیان به‌دلیل تفوق فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی و نفوذ آن در مراکز فرمانروایی فرمانروایان جدید، نقشی حیاتی در مشاغل دولتی، از جمله دیوان داشتند و مناصب مهمی را در میان گروه‌های نخبۀ جامعۀ اسلامی عهده‏دار بودند. وی سپس ادعا می‏کند که اکثریت ایرانیان با تأکید بر اهمیت نسب و هویت قومی و مذهبی، یافتن ارتباطات کهن میان ایرانیان و اسلام، رساندن نسب خود به حضرت آدم و ارج‌نهادن بر سلمان فارسی به‌عنوان صحابۀ پیامبر و یار علی بن ابی‏طالب(ع) کوشیدند تا میان ایران پیش و پس از اسلام پیوند برقرارکنند. لیکن دربارۀ سلمان فارسی گفته می‏شود آنچه در ابتدا در مورد سلمان میان ایرانیان مایۀ مباهات بود، تأکید بر هویت اسلامی او و نه هویت ایرانی‏‏اش بود؛ با این حال از قرن دهم، اصل و نسب سلمان و پیشینه و خاندان وی در ارتباط با جامعۀ مسلمانان اصفهان، بازنگری و تعریف می‌شود. علاوه بر موارد برشمرده‌شده، ساوانت بیان می‏کند که به‌دلیل نارضایتی از سال‌های پایانی حکومت ساسانیان، گروه‏های بسیاری از ایرانیان مصمم شدند تا حکومت اعراب و اسلام را پذیرفته و با آنها همکاری کنند؛ در حالی‏ که در مقابل، عده‏ای مانند مرداویج تصمیم گرفتند مقاومت کرده و سرزمین‏های فتح‌شده را پس بگیرند.
ساوانت اعلام می‏کند که به نظر می‌رسد گزارش‏های فارسی و عربی، جزئیات زیادی را دربارۀ ایران پیش از اسلام فراموش کرده‌اند، از جمله اینکه چه کسی طاق کسری را تأسیس کرد؟ این بنا نمایانگر چه چیز و متعلق به چه کسی بود؟ مدائن کجاست و به کدام شهر یا شهرها اشاره دارد؟ چرا عرب‏ها طاق کسری را مدائن می‏نامیدند؟ سپس ساوانت ادعا می‏کند به‌راستی معلوم نیست چه چیز‏هایی فراموش شده و کدام بخش از گزارش‏ها صحیح است.
در پی این اظهارنظر، نویسنده مدعی می‏شود، برای وقایع‌نگاران، انتخاب، گزینش و حتی حذف وقایع پیش از اسلام و روایات ایرانی، مطابق با ارزش‏ها و سنت‏های اسلامی و در جهت تثبیت آنها، به‌راحتی صورت گرفته است. از فهوای کلام ساوانت این معنا به ذهن متبادر می‏شود که گذشته اساساً معمایی از اطلاعات گوناگون منابع و دیدگاه‌های مختلف است که توسط راویان جمع‌آوری و ویرایش شده و به‌گونه‌ای شکل می‌گیرد که کمترین تأثیر منفی را بر ایران پس از اسلام داشته باشد. این تغییر شکل گذشته، با صحه‌نهادن بر ایرانیان و میراث و فرهنگ آنها، همچون تبلیغات عمل کرده، به گونه‌ای که به‌راحتی بتوان بخش‌هایی از تاریخ را پنهان و فراموش کرد که به نفع حاکمان اسلامی نبود. این شکل‌گیری و تغییر کند تاریخ، در سال‌ها و قرن‌های بعد، از ایران پیش از اسلام و فرهنگ و حاکمان آن، تصویری مملو از خلافکاری، خشونت و استبداد ترسیم کرد.
نویسنده بر این باور است که گزارش‌های تاریخی گذشتۀ ایران به‌عنوان سرزمینی سراسر مأیوس‌کننده که اسلام و ارزش‏های مثبت، آن را رهایی بخشیده است، در طول قرن‌ها پنهان‌کاری و تغییر، روایاتی نو را شکل داد و در نهایت تصویری ساختگی پدید آمد که حقایق و روایات کاذب آن قابل تمیز و تشخیص نبود؛ بلکه سراسر در جهت اثبات حقانیت اسلام بود. در گزارش‏های دستخوش تغییر و فراموشی اذعان می‏شود که ایران در اواخر دورۀ ساسانیان وضعیت چندان مناسبی نداشته و مردم از وضع موجود، تبعیض‏ها و ظلم و ستمی که بر آنها روا می‏شد ناراضی بودند، این نارضایتی با گسترش اسلام به خارج از مرزهای عربستان مصادف شد.
در پی اقدامات نظامی اعراب و تسلط ایشان بر تاج‌وتخت کشور، در تمام سال‏ها، قرن‏ها و سلسله‏های بعد با همکاری گروه‏هایی از ایرانیان، تاریخی خیالی پدید آمد که به نفع فرمانروایی حاکمان مسلمان بود. از این رو، ساوانت استدلال می‏کند، راویان و طبقۀ حاکم و تأثیرگذار جامعه اعم از عرب‏ها و ایرانیان، به منظور حفظ جاه و مقام به‌عنوان حاکمان درستکار و مشروع؛ و با استفادۀ ابزاری از دین به‌مثابه هستۀ اصلی اندیشه‌ها، ادعا و وانمود کردند که اراده و حکم خدا بر این است که حاکمان زیر بیرق اسلام بر منصب قدرت تکیه بزنند. این چنین بود که «به‌خاطر‏سپردن» و «فراموش‏کردنِ گزینشی تاریخ»، ابزاری برای صاحبان قدرت شد، به‌طوری که تا به امروز تمیز میان حق و ناحق بسیار دشوار است. از آنجا که صاحب‌منصبان جدید دائم در هراس بودند که مردم به پس‌گرفتن قدرت و بازگشت به ایران پیش از اسلام، تمایل پیدا کنند، به‌سختی تلاش کردند تا گذشته هرگز به‌طور کامل نشان داده نشود.
از آنجایی که تمرکز این کتاب به بازنگری‏ها و مذاکرات مجددی است که اسلام را برای نوکیشان ایرانی به‌ هویتی پیچیده و معنادار تبدیل کرد، ساوانت در پژوهش خویش سعی می‏کند تا از برخی واژگان از جمله «پارس» که در اواخر دورۀ ساسانی شامل استان فارس و فراتر از آن می‏شد، در مقایسه با مفهوم «ایران» و «ایران‌شهر» رفع ابهام کند. در نتیجۀ این قیاس و در تعریفی که او از ایران ارائه می‏دهد؛ ایران، فلاتی است یکپارچه با زبان و فرهنگ مشترک میان اقوام ایرانی که در آن وابستگی منطقه‌ای قوی‌تر از وفاداری‌های پان‌ایرانیستی بوده است، در حالی که هویت اصلی که سراسر مناطق ایران را دربرمی‌گرفت «فارسی» بود، در اوایل دورۀ اسلامی به «پارس» و «پارسی» اشاره شده است. از این رو «پارس‏ها» به بخشی از دینی جهانی پیوند خوردند و پیوندهای قبلی آنها با دین زرتشت و وارثان حکومت امپراتوری و طبقۀ نخبگان گسسته شد.
ساوانت از یک سو، بر روایت‏های فرهنگی و قانون و اقتصادِ پیش از اسلام تأکید کرده و آن‏ها را تهدید‌کنندۀ موقعیت مسلمانان اولیۀ ایرانی دانسته است که باید به فراموشی سپرده می‏شد و از سوی دیگر، خاطرنشان می‏کند که این اقلام به‌صورت منطقی با هویت‏های اکتسابی جدید اسلامی پیوند خورده بود.
آنچه بیش از همه در پژوهش پیش رو حائز اهمیت است، هدف اصلی سارا بوون ساوانت، یعنی رمزگشایی از نحوۀ شکل‌گیری حافظه در میان اولین مسلمانان ایران است. لذا وی بر دوره‌ای، تقریباً از قرن نهم تا یازدهم پس از میلاد، تمرکز می‌کند که طی آن ایرانیان شروع به گرویدن دسته‌جمعی به اسلام کردند. با تمرکز بر این برهه از زمان به‌عنوان بستری برای پژوهش، ساوانت به جای توضیح و توصیف چگونگی یا چرایی گرویدن ایرانیان به اسلام، نشان می‌دهد که تا چه میزان ابزار دولبۀ «به‌خاطر‏سپردن» و «فراموش‏کردن» در ثبت گزارش‏ها و وقایع ایرانِ پیش و پس از اسلام مؤثر بوده است. او با بیان مثال‏ها و روایات گوناگون اذعان می‏کند که چگونه مسلمانان پارسی جنبه‌های غرورآفرین گذشتۀ خود را به خاطر سپرده و میراث متمایز خود را در چارچوب دین جدید خود زنده نگه داشته‏اند. در عین حال او نشان می‌دهد که چگونه ایرانیان، جنبه‌های مشکل‌ساز گذشتۀ خود را فراموش کردند، کم‌اهمیت جلوه دادند یا تحریف کردند تا نقاط بالقوۀ مخالف با فرامین نوین اسلامی را نادیده انگارند. نوکیشان ایرانی بدین‌سان توانستند از طریق فرایند دوگانۀ یادآوری و فراموشی، همزمان برای خود هویت جدیدی ترسیم کرده و تصویر تازه‏ای از گذشتۀ پیش از اسلام خود ایجاد کنند.
ساوانت برای توصیفِ بهتر به‌خاطر‌سپردن و فراموشی، بر «مکان حافظه» به‌ویژه جنبه‏های معنادار گذشتۀ فارسی تمرکز می‏کند که بارها و بارها در روایات اسلامی تکرار می‏شود. گاهی اوقات مکان‌های حافظه افرادی مانند پهلوانان ایرانی باستانی نظیر گایومارت و جمشید یا صحابی حضرت محمد(ص) سلمان فارسی هستند. گاهی نیز بر بناهای تاریخی مانند طاق کسری و شکوهِ آن؛ یا شهرهای ایران مانند استخر، اصفهان و نهاوند؛ و یا رویدادها، به‌ویژه فتح عربی‌اسلامی، نبردها و محاصره‏های فراوان و پیمان‏های صلح به‌عنوان مکان حافظه تأکید می‏شود. ساوانت نشان می‌دهد چگونه نویسندگان مختلف به‌شکلی نامحسوس، با گزینش روایات، این مکان‌های حافظه را شکل داده‌اند. او سپس استدلال می‏کند که مکان‏های حافظه را نباید با واقعیات تاریخی اشتباه گرفت. برای مثال، از منظر وی، تصویر موجود از شاه کسری دوم ساسانی به‌عنوان یک مستبد منحط، لزوماً یک واقعیت تاریخی نیست، بلکه تنها یکی از روایات جعلی است که در شکل‌گیری هویت اولیۀ مسلمان ایرانی نقش داشته است.
از فحوای کلام ساوانت، به نظر می‌رسد غالب نویسندگان و راویان، گذشتۀ ایرانیان را با سودجستن همزمان از هر دو ابزار روایت کرده‌اند، به نحوی که تلفیق این دو تکنیک برای مسلمانان ایرانی، فضایی منحصربه‌فرد را فراهم آورده که در عین قطع پیوندها، گسستگی‏ها را هم پوشانی کرده و همزمان جامعه‏ای مجزا و جهانی پدید آورده است. حاصل آن‏که برای ایرانیان دو هویت جدید «پارسی» و «مسلمان» تعریف شد.
سخن آخر اینکه آنچه از محتوای کتاب سارا بوون ساوانت فهمیده می‏شود این است که نگارش گزینشی تاریخ ایران، به‌خاطرسپاری و تمرکز بر جنبه‏هایی از آن، در عین فراموشی و حذف جنبه‏هایی دیگر، دستیابی به پاسخ صریح به پرسش چگونگی گسترش دین اسلام در ایران و تغییر آیین در میان ایرانیان را با مشکل مواجه می‏کند. حال آن‏که با رمز گشایی و مداقه در روایات تاریخی و به مدد نظریه‏ها می‏توان به گزارشی نزدیک به واقعیت دست یافت. همان‌گونه که ساوانت، خود، با عنوانی که برای کتابش برگزیده نشان می‏دهد که به باور او ایران با فتح، گشوده شده و تغییر آیین و گرایش گروهی ایرانیان به اسلام، پس از فتح صورت گرفته است. 

 

جستجو
آرشیو تاریخی