توفان الاقصى: شکست هفت افسانه

در شرایط دشوار و نفس‌گیری به سر می‌بریم. شب و روز نگاهمان به فلسطين و غزه است. از سویی شدت قساوت و بربریت ارتش و دولت اسرائیل و حامیان آمریکایی و اروپایی و، با تأسف و دریغ، عربی‌اش ما را غمگین و بلکه کلافه می‌کند. البته چنین مردم‌کشی‌ای بی‌سابقه نیست. هر دو دولتِ بسیار دموکرات و طرف‌دار حقوق بشر آمریکا و انگلستان در بمباران شهر درسدن در آلمان در جنگ دوم جهانی رکوردی را به نام خود ثبت کرده‌اند که هنوز جنایات اسرائیل در غزه به آن حد نرسیده است. جنگ دوم جهانی در دوم سپتامبر به پایان رسید. آلمان تسلیم شد و دولت نازی و نازیسم فروریخت. پنج ماه بعد از پایان جنگ، یعنی از ۱۳ تا ۱۵ فوريۀ سال ۱۹۴۵، ارتش آمریکا و انگلستان شهر درسدن را که مطلقاً بی‌دفاع و مردم شهر را که بی‌پناه بودند سه شبانه‌روز بمباران کردند، ۲۵هزار نفر را کشتند، تمام زیربناهای خدمات شهری، بیمارستانی، آموزشی، صنعتی و خدماتی را بمباران و نابود کردند. بعداً آمریکا در سال ۱۹۵۳ و ۱۹۵۴ گزارش‌هایی مبنى بر «عادلانه» بودن این بمباران و کشتار منتشر کرد؛چنان‌که این روزها هم به قساوت و جنایات ضدبشری اسرائیل عنوان«حق دفاع از خود» می‌دهد، در این شرایطی که به تعبیر جلال‌الدين بلخی: «قحط معنی شد میان نام‌ها».
خوشبختانه رمان‌نویس آمریکایی،کورت ونه‌گات، در رمان-خاطرۀ سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج، فاجعۀ کشتار مردم درسدن را برای همیشۀ تاریخ ثبت کرده است،چنان‌که امروزه ما به برکت و اعتبار دنیای پیشرفته و به هنگام رسانه‌ها از حال‌وروز مردم غزه آن‌به‌آن باخبریم. مقاومت مردم غزه، سخنانشان، تلاوت آیات قرآن توسط کودکان غزه در میان ویرانی‌ها، بازی کودکان و البته فيلم‌هایی که از مجاهدان حماس منتشر شده است، در یک کلام رجال الله فی الميدان، ما را آرام می‌کند و افق روشنی را پیشِ رویمان می‌گشاید. برای شناخت چنین موقعیتی و یافتن پناهی ایمانی و اعتقادی و راهگشا، آیۀ ۲۱۴ سورۀ بقره به ما آرامش و طمأنينه می‌بخشد. به نظرم آمد تأمل دربارۀ این آیه را مقدمۀ این مقاله قرار دهم. انصاف این است که هیچ پناهی آرام‌بخش‌تر و روشنگرانه‌تر و یقین‌آورتر از آیات قرآن مجید نبوده و نیست.
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَهِ قَرِيبٌ (سورۀ بقره/ ۲۱۴) «آیا پنداشتید که داخل بهشت می‌شوید حال آنکه هنوز مانند آنچه بر [سر] پیشینیان شما آمد بر [سر] شما نیامده است؟ آنان دچار سختی و زیان شدند و به [هول و] تکان درآمدند، تا جایی که پیامبر [خدا]و کسانی که به وی ایمان آورده بودند گفتند: «پیروزی خدا کی خواهد بود؟ʻ هشدار، که پیروزی خدا نزدیک است».
شرایط بر مسلمان سخت شده بود. این شرایط سخت به روایت تفسیر طبرسی در جنگ احزاب و یا احد بوده است. مسلمانان در معرض دشوارترین شرایط بودند،به‌ویژه در جنگ احزاب که تمام کفر، به روایت پیامبر اسلام، در برابر تمام ایمان مجتمع و متحد و هم‌پیمان شده بودند. در چنان شرایط بس دشواری رسول خدا و مؤمنان زمزمه می‌کردند: «یاری خداوند کی می‌رسد؟».
قرآن برای تبیین چنان شرایط سخت و نفس‌گیری از دو واژۀ بسیار مهم و کلیدی «الْبَأْسَاءُ» و «الضَّرَّاءُ» استفاده کرده است. بَأْسَاءبه معنای شرایط سخت و طاقت‌سوزی است که روح و روان انسان با آن مواجه می‌شود و پریشان و متزلزل می‌شود. ضَّرَّاء مصیبت‌های ظاهری و مادی و جسمی است. بآس، به معنای جنگ،با مصیبت‌های روحی انسان (سورۀ بقره، آیۀ ۱۷۷) و بی‌پناهی و نومیدی و سستی‌های ناشی از آن نسبتی دارد.
مسلمانان و پیامبر در چنین موقعیتی بودند. خداوند به آنان گفت: آگاه و مطمئن باشید که یاری خداوند نزدیک است. از درون سختی‌ها شعلۀ امید درخشید و افق پیروزی دمید. مسلمانان که در تنهایی و غربت در جنگ احزاب بودند و گرفتار اتحاد مشرکان و یهودیان و منافقان بودند، در سایۀ درخشش ضربۀ پیامبر بر صخره‌ای و شکاف و درهم‌شکستن صخره، روشنایی افق‌های دور و دیر پیروزی را دیدند.
پیامبر و وحی زمینه‌ساز چنان آرامش و طمأنینه‌ای بود. فلسطین هم در این روزها، در این بیش از یک ماهی که (در زمان نوشتن این مطلب) از جنگ می‌‎گذرد، شرایط تاب‌سوز و بی‌سابقه‌ای را از سر می‌گذراند. در یکی از غزل‌های شاعر معاصر، ساعد باقری، دیدم از تعبیر «بُهت جلالی» استفاده کرده بود. برای من فهم توفان الاقصى و موقعیت فلسطين تعبیری رساتر از «بهت جلالی» نیافت.
ای دل این آشفته‌حالی را که تقدیم تو کرد
اینک این بُهت جلالی را که تقدیم تو کرد!
تلفيق یا دوگانۀ آشفته‌حالی و بهت جلالی همین حال‌واحوال این روزهای ماست. ویران‌سازی غزه از سویی و از سوی دیگر مقاومت و جهاد مجاهدان که از متن ویرانه‌ها مثل شعلۀ سیال می‌رویند و در برابر ارتشی روانه شده‌اندکه پشتوانه‌اش آمریکا و اروپا و سیل بی‌امان سلاح و مال و تبليغات و حمایت سیاسی و سفر رهبران به اسرائیل برای قوت قلب دولت اسرائیل و نتانياهوست. این مجاهدان به روایت عبدالوهاب البیاتی، شاعر عراقی:
دیوار محال را گوزنان با شاخ زده‌اند
شکافی در دیوار
که نیمروز از آن می‌گذرد.
اینک میلادی در گور
خداوند متعال چنین مجاهدانی را ستوده است. آنان گریبان مصیبت و سختی، بلکه محال را می‌گیرند!
فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولًا ﴿الإسراء/٥﴾ «پس آن‌گاه که وعدۀ [تحقّق‌] نخستین آن دو فرا رسد، بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما می‌گماریم تا میان خانه‌ها[یتان برای قتل و غارت شما] به جست‌وجو درآیند، و این تهدید تحقّق‌یافتنی است».
این نیرومندی نیروی جان و روان و اراده‌های صیقل‌خورده است. رجال الله فی المیدان!
توفان اقصی در روز واقعۀ هفتم اکتبر، برابر با پانزدهم مهرماه، سرفصل جدیدی در منطقه رقم زد. تمامی نشانه‌ها حاکی از این بود که فلسطين قرار است نه اینکه فراموش بلکه نابود شود. اکنون از همۀ جهان، حتی از کنار دیوار کاخ سفید در واشنگتن و از برابر ساختمان شمارۀ ۱۰ داونینگ استریت در لندن، سرود و صدای فلسطین به گوش می‌رسد. پرچم فلسطين در تمام دنیا در اهتزاز است.
چه اتفاقی در جهان افتاده است؟! به نظرم هفت افسانه در یک روز تبديل به خرافه شد. این‌چنین میناگری‌ها کار اوست. حماس فلسطين را زنده کرد و پرچم فلسطين را در پیشِ‌روی جهان به اهتزاز درآورد. کدام هفت افسانه خرافه شد؟
 
یکم: افسانۀ خاورمیانۀ جدید
در همان حال‌وهوای کنفرانس اسلو، شيمون پرز کتابی را تنظيم و منتشر کرد که با عنوان خاورمیانۀ جدیدمنتشر شده است. فشردۀ کتاب این است که ما شاهد خاورمیانۀ جدیدی خواهیم بود که اسرائیل در آن مرکزیت نظامی و سیاسی و صنعتی و علمی و فنی و توریستی خواهد داشت. بعد از شیمون پرز، بنیامین نتانياهو کتابی منتشر کرد که با عنوان مكان تحت‌الشمس به زبان عربی در اردن منتشر شده است و در آن همان ادعا یا داعيۀ شيمون پرز را با صراحت و البته وقاحت بیشتری مطرح کرده است؛ به ملت‌ها و کشورهای خاورمیانه می‌گوید بیایید تا اسرائیل صنعت و کشاورزی و دموکراسی و حقوق بشر و علم و فن به شما یاد بدهد. این افسانه تبديل به خرافه شد. اسرائیلی که در برابر ضربۀ توفان اقصی خودش را نمی‌تواند نگه دارد و سرپا بماند و تمام توان نظامی و مالی آمریکا و اروپا به یاری‌اش آمده است چگونه با تکیه بر خود می‌تواند مرکزیت خاورمیانه را داشته و نقش رهبری آن را ایفا کند؟

 
دوم: افسانۀ نیل تا فرات
چنان که می‌دانیم، کشور و دولت اسرائیل بر اساس یک رؤیا شکل گرفت. صهیونیسم مسیحی در پردازش این رؤیا نقش تعیین‌کننده‌ای داشت. دوست دانشمند، دکتر محمد سماک، در کتاب الصهیونیة المسیحیة به این موضوع با دقت و تفصیل پرداخته است. دو خط آبی بالا و پایین پرچم اسرائیل نشانه و نماد همان رؤیاست. که اسرائیل تا نیل و فرات امتداد خواهد یافت. البته متن و سطح پرچم درواقع فراتر از نیل و فرات است! در سرود ملی اسرائیل که عنوانش «ها تیکوا» یعنی امید است از این رؤیای دوهزارساله که روان هر یهودی با آن می‌تپد سخن گفته شده است:
«נֶפֶשׁיְהוּדִיהוֹמִיָּה» (نِفِش یهودی هومیا).
به نظر می‌رسد از روز واقعه به این سوی حتی برای حفظ ظاهر هم که شده، با توجه به فضای افكار عمومی جهانی، حتی آمریکا از طرح دو دولت در فلسطين حمایت می‌کند و از سرزمین صهيون که برای اسرائیل است. شناخت مختصات و جزئیات این رؤیا و سیر تحول آن نیاز به پژوهشی مستقل دارد، اما توفان اقصی چنین رؤیا یا افسانه‌ای را به خرافه تبدیل کرد.

 
سوم: افسانۀ ارتش شکست‌ناپذیر
تبلیغ زیادی صورت می‌گرفت که ارتش اسرائیل شکست‌ناپذیر است؛ در شش روز چهار ارتش عربی را شکست داده و از چهار کشور عربی بخش‌هایی را اشغال کرده است. با این هیمنه، به تعبیر محمد حسنین هیکل، اسرائیل برای خود قلعۀ امنی ساخته بود. این قلعه در روز هفتم اکتبر فروریخت. تانک مرکاوا که شبیه قلعه‌ای فولادین و نماد قدرت ارتش اسرائیل بود در برابر مجاهدان متلاشی شد. شاید بهتر از همه توماس فریدمن، روزنامه‌نگار صهیونیست آمریکایی، این ناکامی و فروپاشی را در مقاله‌ای در نیویورک تايمز تفسیر کرده است: « دیواری که با هزینۀ بیش از یک‌میلیارد دلار در مرز غزه ساخته شده بود با جرثقیل فروریخت. گنبد آهنینی که با هزینۀ بیش از سه‌میلیارد دلار ساخته شده بود در زمان یورش پنج‌هزار موشک عمل نکرد. باید این حادثه در دانشگاه‌های نظامی و اتاق‌های فکر بررسی و بحث شود».

 
چهارم: افسانۀ دستگاه اطلاعاتی نفوذناپذیر
روز واقعۀ هفتم اکتبر مهم‌ترین وجهه و جنبه‌اش اصل غافل‌گیری مطلق نظامی و اطلاعاتی بود؛ بدیهی است که غافل‌گیری اطلاعاتی اهمیت بیشتری دارد. درواقع وقتی سیستم اطلاعاتی غافل می‌شود، مانند مختل‌شدن سیستم عصبی پیکر انسان، عضلات و اندام دیگر نمی‌توانند واکنش بهنگام نشان دهند. حماس با تدبير تمام و رازداری تحسين‌برانگیز روز واقعه را سامان داد. سید حسن نصرالله نیز در سخنرانی بسیار مهم، پرنکته و سنجیدۀ خود به این نکته توجه داشت. توفان اقصی صد درصد طرحی فلسطینی بود و صد درصد توسط فلسطینی‌ها اجرا شد.
غافل‌گیریِ اطلاعاتی در ساحت دولت و جامعۀ اسرائیل تبديل به معرکۀ آرا و کشاکش‌های سیاسی و اجتماعی شده است، چنان‌که وقتی نتانیاهو در توییتی خواست مسئولیت روز واقعه را از خود دور کند مورد انتقاد بسیار تند هم‌پیمانانش در دولت ائتلافی، مثل بنی گانتز، و نیز وزیر جنگش، گالانت، قرار گرفت و ناگزیر از حذف توییت و عذرخواهی و بعد مدیحه‌سرایی برای ارتش و دستگاه اطلاعاتی شد.
برخی این غافل‌گیری اطلاعاتی را با غافل‌گیری اسرائیل در ششم اکتبر سال ۱۹۷۳ و آغاز جنگ یوم کیپور مقایسه کرده‌اند. گلدا مایر، نخست‌وزیر وقت اسرائیل، آن روز و آن غافل‌گیری را تلخ‌ترین روز عمر خود و کابوسی که همواره با آن زندگی می‌کرده است تعبیر کرده است. کلارا، خواهر گلدا مایر، بعد از مرگ گلدا مایر اعتراف کرد که خواهرش بعد از یوم کیپور همیشه سم سیانید همراه خود داشته تا در فرصتی خودکشی کند. نتانياهو نیز از هفتم اکتبر با تعبیر سیاه‌ترین روز تاریخ اسرائیل یاد کرده است.

 
پنجم: افسانۀ تنها دموکراسی خاورمیانه
دراین‌باره مبالغه‌های مستعار بسیاری صورت گرفته است که اسرائیل تنها دموکراسی خاورمیانه است. این افرادی که برای اسرائیل مدیحه می‌سرایند بر رژیم آپارتاید اسرائیل که بدیهی‌ترین حقوق فلسطینی‌ها را انکار می‌کند چشم فروبسته‌اند. فلسطینی‌ها در یک کلام حق زندگی و بقا در اسرائیل ندارند. باید حذف شوند. فرد فلسطینی، خانۀ او و مزرعه و باغ زيتونش، هویت او و نام‌های فلسطینی در سرزمین فلسطين، همه باید حذف شوند. امیل حبیبی، رمان‌نویس و نویسندۀ معروف فلسطینی، به این حذف سازماندهی‌شده در رمان المتشائل پرداخته است. بمباران غزه، که از هر نظر در تاریخ جنگ‌های معاصر بی‌نظیر است، ژرفای دموکراسی در اسرائیل را نشان داد، به‌ویژه بمباران بیمارستان معمدانی و مدرسۀ اونروا دیگر هرگونه غبار تردید و تزویری را از پیش چشم جهان زدود. در راهپیمایی‌های بزرگ لندن شعار رژیم نژادپرست (راسیست) و رژیمی که دست به کشتار جمعی فلسطینی‌ها زده است بارها به گوش می‌رسید. دیگر سخن از دموکراسی در اسرائیل یک خرافه است.
 
ششم: افسانۀ ناتوانی اعراب و مسلمانان
ناتوانی و عقب‌ماندگی، بلکه کودن بودن عرب‌ها در فرهنگ اسرائیلی تبدیل به یک کلیشه شده است. در یکی از جنگ‌ها همکاران دیوید بن گوریون به او گفتند ما در جنگ با عرب‌ها اسلحه به اندازۀ کافی نداریم. بن گوریون می‌گوید: «اینکه اشکالی ندارد، ما اسلحه را از چنگ عرب‌ها بیرون می‌آوریم»!
موشه دایان، وزير جنگ اسرائیل در کابینۀ گلدا مایر، وقتی در خاطراتش توضیح می‌دهد که چگونه هواپیماهای جنگندۀ مصری را روی زمین و در آشیانه‌ها در فرودگاه نظامی قاهره بمباران کردند، خبرنگار به او می‌گوید: «‌لازم است شما این جزئیات را بگویید» !؟ موشه دایان می‌گوید: «اشکالی ندارد، نگران نباشید. عرب‌ها نمی‌خوانند»!
روز واقعه و غافل‌گیری نظامی-اطلاعاتی ارتش و دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل آن‌چنان شوک‌آور بود که نتوانستند باور کنند جوانان فلسطینی می‌توانند چنین عملیاتی را سازمان دهند. حامیان اسرائیل و تحلیل‌گرانی که از اسرائیل دفاع می‌کنند نیز در مخمصۀ تحلیل و توجیه غافل‌گیری افتادند و کوشیدند با نسبت‌دادن عملیات به ایران یا روسیه همچنان بر آن خرافه، که عرب‌ها نمی‌توانند، اصرار کنند.

 
هفتم: افسانۀ برتری قوم یهود
توفان اقصی و پیامدهای آن را، که بمباران سنگین غزه و شهادت بیش از ده‌هزار نفر از مردم غزه تابه‌حال بوده است که بیش از نیمی از شهدا کودکان هستند، سرفصلی بر پایان برتری قوم یهود تلقی کرد، قومی که البته اسرائیل خود را نمایندۀ آنان می‌داند. البته خوشبختانه در سرار جهان، به‌ویژه در آمریکا و اروپا و حتی در اسرائیل، یهودیان آزاده و متدینی هستند که حساب خود را از اسرائیل و صهیونیسم جدا کرده و می‌کنند. شخصیت‌های متفكر و دانشمند یهودی، از قبیل ایلان پاپه، نورمن فینکلشتاین و آوی شلوم، صدایشان در این روزها به گوش می‌رسد؛ صدای دگرگون‌شدن هفت افسانه به خرافه و فروپاشی هيمنه و مهابت اسرائیل.

جستجو
آرشیو تاریخی