از سپانلو تا قیصر برای فلسطین

پنج برش از فلسطین در شعر فارسی

آیا فلسطین تنها دغدغۀ جمع مشخصی از شاعران شعر فارسی است؟ آنچه در تبلیغات رسانه‌ای به باور مخاطب عمومی شعر فارسی رسیده این است که مسئلۀ قدس در شعر ما تنها متعلق به قشر خاصی از شاعران آن‌هم در سال‌های پس از انقلاب است، شاعرانی که حتماً باید سیمای خاصی داشته باشند و در جمع‌های خاصی شعر بخوانند یا شعرشان از دریچۀ صداوسیمای ملی به گوش مخاطب برسد. اما اگر چند قدم به عقب برویم و در نمای باز به ادبیات معاصر فارسی نگاه کنیم، خواهیم دید که مسئلۀ فلسطین مسئلۀ عموم وجدان‌های بیدار است. همۀ هنرمندانی که رگ هوشیار درک و درنگشان صف‌آرایی حق و باطل را در جهان می‌بیند مسئلۀ فلسطین را در شعر خود بازتاب داده‌اند. در این جستار، بر چند شعر برجسته از شاعران جریان‌های مختلف ادبیات معاصر دربارۀ فلسطین گذری خواهیم داشت با این پرسش که شاعران جریان‌های مختلف در شعر خود مسئلۀ فلسطین را از کدام زاویه و با تکیه بر چه عناصری تصویر کرده‌اند.

لیلا حسین‌نیا

شاعر و پژوهشگر ادبیات

 
سپانلو فلسطین را به شعر ایران آورد
شاید اگر از مخاطب عمومی شعر پرسیده شود که نخستین‌بار مسئلۀ فلسطین و قدس با کدام شاعر به جهان ادبیات فارسی وارد شده است، نام‌هایی چون موسوی گرمارودی، حمید سبزواری یا سید حسن حسینی را برشمرند. اما حقیقت این است که موضوع فلسطین نخستین‌بار با محمدعلی سپانلو در شعر ایران حضور یافت. سپانلو را اغلب به‌عنوان شاعری از جریان روشنفکری می‌شناسیم، اما او با شعر «چریک‌های عرب» که برای نخستین‌بار در سال 1347 و در کتاب هجوم منتشر شد توانست نگاه مخاطب شعر فارسی را به سمت مسئلۀ فلسطین معطوف کند. عنوان شعر نشانگر نگاه کلی شاعر به مسئلۀ فلسطین است. او جریان فلسطین را در رفتار چریک‌هایی می‌بیند و به قالب شعر درمی‌آورد که در سال‌های سرایش این شعر، جهت جلب نگاه‌ جامعۀ جهانی به سمت فلسطین، عملیات‌های خاصی انجام می‌دادند. اشاراتی در متن شعر از قبیل «دیوار» و «ندبه» نشان می‌دهد که شاعر از جزئیات اختلاف بین مسلمانان و صهیونیست‌ها آگاه است. در مجموع می‌توان گفت شعر سپانلو از عناصر مختلف اندیشگی و نمادین برخوردار است و به‌عنوان نخستین تجربه توانسته است نمادهای مناسب و قابل‌توجهی از مسئلۀ فلسطین را وارد شعر کند.

 
چریک‌های عرب
چریک‌های عرب شعلۀ‌ بلند به شب می‌برند
چریک‌های عرب از شط سیاه، به مهتاب و ماه می‌نگرند
و زیر بدر تمام، در ماه عام
وقتی سحر کناره گرفته است
و رستخیز صلا می‌دهد ز پهنۀ‌ بحرالمیت
به کهربای مسین گلوله می‌اندیشند
چریک‌های عرب ثروت خموشی مردانه را
یگانه ثروت‌شان را -که یادگار صدور مجاهد است -
به خون و آتش و زندان، به سنگ و خار و باران می‌دهند
و چون مهندسی «صحرا» مردانه‌اند
***
چریک‌های عرب از مدار صبح می‌آیند
و ارمغان هوا می‌کنند
گرد نقره‌ای استخوان‌هایی را
که در نبرد خلق پوسید
***
گلی سیاه به شنزار
به واژگونی معیارها
به سنت کهن مردمی، در انقیاد نامردمان می‌اندیشد
به شیوه‌های صحی آدمخواری
به حق‌جانبی دژخیم
به مرز «ندبه» که «دیوار» اشک تمساح است
***
برادران مجاهد
که با تمدن حجم دلار شناسنامۀ این روزگار -
بیگانه‌اند
چریک‌های عرب آری
در رمال صحاری
در شط سیاه در مهالک راه
به خاک می‌افتند در کیش پاک
به پاسداری ادراک این حقیقت متروک
که: خاک از انسان
انسان از خاک

 
نمایندگان شعر کلاسیک درکارند
هرچند نخستین نشانۀ حضور مسئلۀ فلسطین در شعر فارسی به جریان روشنفکری منتسب شد، اما در همان سال‌ها جریان شاعران کلاسیک ایران نیز فلسطین را در آثار خود بازتاب دادند. سید علی موسوی گرمارودی و کریم امیری فیروزکوهی نمایندگان این جریان شعر هستند. می‌توان گفت دومین شعری که در ادبیات فارسی با مضمون قدس و اشغال فلسطین سروده شده متعلق به علی موسوی گرمارودی است. او در سال ۱۳۴۸ شعر «درود بر فلسطین» را در قالب قصیده و با زبانی فاخر و باصلابت مختص به این نوع ادبی سترگ منتشر کرد. ویژگی مهم شعر گرمارودی این است که زبان کلی اثر شعر کلاسیک فارسی را نمایندگی می‌کند. به عبارت دیگر، گرمارودی با این اثر شعر کلاسیک را به عرصۀ مبارزه برای آزادی فلسطین می‌آورد.
سلام بر همۀ خیمه‌های ابر كبود
درود بر همۀ موج‌های خشم‌آلود
به خلوت همۀ دره‌های ژرف، درود
كه خفته‌اند پراكنده بر سواحل رود
به زاد و مُردن كوتاه آذرخش بلند
به غرش و تپش تندر لجوج و عنود
به برفراشته رایات نخل‌ها كه سحر
شود ز بوسۀ رنگین مهر خون‌آلود
به تیره شامگه سرد و غمگن جنگل
كه می‌تراود از آن غصه‌های وهم‌آلود
به های‌های دل ‌غم‌گسار در گریه
به غم‌فزا و رسا نغمۀ همیشۀ رود
به هر صلابت غم‌بار، هر بلندی اوج
به هرچه‌ هرچه كه بشكوه و غمگن است، درود
ببار ای همۀ آسمان دیدۀ من
كه هیچ عقدۀ دیرینه را دلم نگشود
بر آن سترگ دلیران قهرمان بگری
كه روی صهیون با ناخن دفاع شخود
نه! هیچ گریه بر آنان مكن، غلط گفتم
در این سروده زبانم ره خطا پیمود
تو بر فسردگی خویش بنگر و بگری
كه بر حماسۀ آنان تو را ز گریه چه سود
حماسۀ من و تو در كلام و شعر و سخن
حماسه‌های فلسطین ز خون و آتش و دود ...
خصایص کلی شعر موسوی گرمارودی نمایندۀ یک قصیدۀ تمام‌عیار است و نویدبخش حضور موفق شعر کلاسیک در عرصۀ شعر مقاومت.
«شادیه ابوغزاله» نام نخستین زنی است كه هنگام آماده‌سازی بمب در 28 نوامبر سال 1968 در شهر نابلس به شهادت رسيد. بعد از او «لیلا خالد»، مجاهد مشهور فلسطینی، نام شادیه ابوغزاله را به‌عنوان نام تشکیلاتی خود انتخاب کرد و این نام در تاریخ مبارزۀ زنان در فلسطین ماندگار شد. مرحوم امیری فیروزکوهی قصیدۀ غرایی برای شادیه ابوغزاله سروده است:
آنجا غزاله‌ای بین، خورشید در حبالش
بام زمین مجالش، شیر برین غزالش
عزمش ز هفت مردان، رزمش به هفت میدان
زان آهنین سمندش، وان آتشین نصالش
آوارگان اسلام، بی‌یار و بی‌سرانجام
ما همچنان در آرام، فارغ ز احتیالش
صهیون و صیحۀ ظلم، فاران و فرّه عدل
آن عدل و این دلالش، وین ظلم و آن ظلالش
اسلام لایزال است، حق است بی‌زوال است
برهان این مقال است، قرآن لایزالش
زبان دشوار قصیده، که در قالب لغات دشوار و تصاویر کهن خودنمایی می‌کند، نوع دیگری از همین گرایش به زبان کهن در شعر مقاومت فلسطین را نشان می‌دهد. می‌توان گفت شاعران این جریان از شعر فارسی با به‌کارگیری زبان قصیده سعی داشته‌اند وقایع مربوط به فلسطین را در شعر خود به شکلی حماسی بازتاب دهند.

 
میانه‌روی در شعر نیمایی
تا اینجا دو طیف از شاعران معاصر را شناختیم که به مسئلۀ فلسطین به‌عنوان یک دغدغۀ عمومی توجه کرده‌اند. نخست جریان روشنفکری با طلایه‌داری محمدعلی سپانلو و دیگر جریان شعر کلاسیک با نمایندگی مرحوم امیری فیروزکوهی و سید علی موسوی گرمارودی. در میانۀ این طیف شاعر نامدار دیگری پرچم حمایت از فلسطین را در دست گرفته که می‌تواند نمایندۀ شاعران میانه‌رو و جریان نئوکلاسیک شعر فارسی به شمار آید. مهرداد اوستا دیگر شاعر جریان‌ساز و ماندگار معاصر است که توانسته است مسئلۀ قدس را در بستر شعر فارسی متجلی کند. مهرداد اوستا شاعری است که با ابیات درخشانی از جمله:
وفا نکردی و کردم جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم بریدی و نبریدم
یا
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی‌درد ندانی که چه درد است
در ذهن مخاطب عمومی شعر فارسی ماندگار شده است. همین نمایندگان شعر او نشان می‌دهند که چه اندازه زبان گیرا و مضمون دقیق و درخشان در شعر اوستا قابل‌پیگیری است. مهرداد اوستا در شعری نیمایی به مسئلۀ فلسطین توجه کرده است که هر دوی این مولفه‌ها را دارد؛ یعنی هم زبانی گیرا و هم تعابیری دریادماندنی از او در شعر دیده می‌شود:
ای اشک هر سو ریخته از چشم افسوس
ای پنجه کرده هر دمی با هرچه کابوس
ای خانۀ متروک غمگین
آه ای فلسطین، ای فلسطین، ای فلسطین...
یاران پنهان‌ساز تو سرگرم سودا
با کاروان همراه، اما
هم‌دست رهزن
این سامری‌کیش
بدکین و بدخواه
این گاوریشان، گوساله‌کیشان
ای ایزدی‌خوی، ای ایزدی‌کیش
وی ایزدی‌روی
در زیر این سربرکشیده لوح رنگین
بشکوه ای خاک فلسطین
نگاه اوستا در شعر تنها به بعد عاطفی جریان متمرکز نمی‌شود، بلکه نوعی نگاه انتقادی در شعر دیده می‌شود که عدم همراهی دولت‌های عرب با فلسطینیان و هم‌پیالگی‌شان با اسرائیل را مورد توجه قرار می‌دهد. این نکته شاید از برجسته‌ترین مسائلی باشد که در آثار شاعران درجۀ یک فارسی دربارۀ فلسطین دیده می‌شود. به عبارت دیگر، شاعران صاحب‌سبک و صاحب‌اندیشۀ شعر فارسی تنها به بعد ظاهری و عاطفی مسائل مربوط به فلسطین توجه نکرده‌اند، بلکه کوشیده‌اند تا مسئلۀ فلسطین را در ذهن مخاطب ریشه‌یابی کنند و این نکته است که تفاوت اصلی این شاعران با شاعران سطحی‌نگر را مشخص می‌کند. به عبارت دیگر، شاعرانی چون اوستا تنها به بیان مسئلۀ عاطفی فلسطین اکتفا نمی‌کنند، بلکه تلاش می‌کنند وجوه مختلف این بحران را در زبانی هنری تحلیل کنند. این نگاه را سال‌ها بعد مرحوم سید حسن حسینی در شعری که در اعتراض به رفتار حکومت سعودی سروده است نیز بازتاب داده و نشان می‌دهد که مسئلۀ توافق دولت‌های اسلامی و عربی با اسرائیل دغدغۀ اساسی شاعران سردمدار شعر مقاومت در ایران است.
بوسه بر قبر پیمبر ممنوع؟!
بوسه بر پنجۀ شیطان مشروع؟!
چهره‌منحوسان آل سعود!
ننگ بر زشتی قاموس شما
دین‌فروشان هم‌آواز جهود!
زود باشد که بگیرد ناگاه
شعله در خرمن سالوس شما
گوشتان هست اگر، گوش کنید
بغض شب می‌ترکد
در سحرگاه قیام
آل اسلام به پا می‌خیزد
و فرومی‌میرد
آخرین پِت‌پِت فانوس شما!
دیگر نکتۀ جالب‌توجه دربارۀ ارتباط استاد مهرداد اوستا با مسئلۀ فلسطین به حضور شاعر سرشناس فلسطینی، سمیح‌ القاسم، در مراسم ختم اوستا بازمی‌گردد.
 
سیمین بهبهانی و نگاهی زنانه به ساحت فلسطین
از جملۀ دیگر نمایندگان جریان روشنفکری شعر معاصر که مسئلۀ فلسطین را در شعر خود بازتاب داده است می‌توان به سیمین بهبهانی اشاره کرد، غزلی که بهبهانی در دیباچه‌اش تاریخ جنایت صبرا و شتیلا را نوشته است و در آن با دختری یهودی درددل می‌کند. سارا در این غزل نماد یهودیانی است که از صهیونیسم بیزارند و خود طرف‌دار زیستی مسالمت‌آمیز با دیگر اقوام در جهان‌اند. شعر «سارا چه شادمان بودی» سرشار از نشانه‌های درون‌متنی از مسئلۀ فلسطین است.
سارا، چه شادمان بودی با بقچه‌های رنگینت
شال و حریر و ابریشم کالای چین و ماچینت
سارا، چه راستگو بودی آن دم که چشم معصومت
آیینۀ سَحَر می‌شد وقت قسم به آیینت
سارا، چه شرم‌رو بودی وقتی کسی نظر می‌باخت
با گونه‌های از نرمی، گلبرگ یاس و نسرینت
سارا، چه در امان بودی آن دم که مرد همراهت
خار ملامتش می‌شد زنهارِ دستِ گلچینت
سارا، چه مهربان بودی با مادر مسلمانم
با برق اشک هم‌دردی در چشم‌های غمگینت
سارا، نهفته در قلبت نقش ستارۀ داوود
پیدا ستاره‌ای زرین بر گردن بلورینت...
با قوم خود بگو سارا، هرگز نبوده تا امروز
یک لحظه خشم و بیزاری با مردم فلسطینت
سارا، گریستی آتش بر قتل‌عام خونباری
«صهیون» نشان دوزخ شد از شعله‌های نفرینت
سارا، بگوی با «موسی»: «سودای دین دیگر کن
کز ننگ خود، جهان‌خواری، داغی نهاده بر دینت»
سارا، بپرس از «موسی»: «کاین افعیان نمی‌بینی؟
یا اژدهای افعی‌کُش تن می‌زند ز تمکینت؟»
***
سارا، جنازه‌ها اکنون افتاده بر زمین عریان
برکش -اگر کفن داری‌ از بقچه‌های رنگینت
یکی از مهم‌ترین فرازهای این شعر در انتهای غزل اتفاق می‌افتد؛ جایی که شاعر از سارا می‌خواهد تا رفتار صهیونیسم را با موسی(ع) در میان بگذارد.
سارا، بپرس از «موسی»: «کاین افعیان نمی‌بینی؟
یا اژدهای افعی‌کُش تن می‌زند ز تمکینت؟»
بهبهانی با اشاره به عدم تمکین تاریخی قوم یهود از موسی کلیم‌الله در وقایع مختلف تاریخی گویی به جریان اختلاف یهودیت اصیل با صهیونیسم می‌پردازد و حساب این دو جریان را از هم جدا می‌کند. نگرش سیمین بهبهانی در طول جریان شعر نگرشی سرشار از انسانیت و مهربانی است، نگرشی که در آن از سارا به نمایندگی از مردم یهود می‌خواهد که به فلسطینیان بگوید هرگز در هوای دشمنی با آنان نبوده است. گویی روح لطیف سیمین بهبهانی باور ندارد که ابنای بشر به‌واسطۀ تفاوت آیین می‌توانند چنین به جان هم افتند.
 
قیصر امین‌پور، آغاز فصلی دیگر
آنچه تاکنون دربارۀ شاعران نامدار شعر فارسی و ارتباطشان با مسئلۀ فلسطین خواندیم از جهان شاعرانی بود که شاید از نگاه مخاطب عمومی شعر در بادی امر متصل به فلسطین به نظر نمی‌رسند. البته این دیدگاه احتمالاً در مخاطب جریان عمومی شعر فارسی وجود داشته باشد و مخاطب حرفه‌ای به همۀ وجوه شعری آنان مسلط‌ است. طیف دیگری از شاعران شعر معاصر که به شاعران جریان انقلابی معروف‌اند از تلاشگران عرصۀ شعر فلسطین در ایران به شمار می‌روند. چهرۀ برجستۀ این گروه را می‌توان قیصر امین‌پور دانست و پس از او سید حسن حسینی و اسرافیلی و علیرضا قزوه ادامه‌دهندگان این مسیر به شمار می‌روند. در این نوشتار نام قیصر امین‌پور را برگزیدیم و دلیل این گزینش تأثیر عمومی و غیرقابل‌انکار قیصر بر طیف کثیری از مخاطبان شعر فارسی است. می‌توان گفت قیصر امین‌پور مقبول‌ترین شاعر طیف ادبیات پایداری در بین عموم مردم است. از سویی ابعاد هنری شعر قیصر امین‌پور نسبت به سایر شاعران این جریان برجسته‌تر است. مهم‌ترین شعر قیصر امین‌پور برای فلسطین شاید شعر مشهوری با ردیف پنجره باشد.
در انتهای کوچۀ شب، زیر پنجره
قومی نشسته خیره به تصویر پنجره
 این سوی شیشه، شیون باران و خشم باد
در پشت شیشه بغض گلوگیر پنجره
 اصرار پشت پنجرۀ گفت‌وگو بس است
دستی برآوریم به تغییر پنجره
 تا آنکه طرح پنجره‌ای نو درافکنیم
دیوار ماند و حسرت تصویر پنجره
 ما خواب دیده‌ایم که دیوار شیشه‌ای است
اینک رسیده‌ایم به تعبیر پنجره
تا آفتاب را به غنیمت بیاوریم
یک ذره راه مانده به تسخیر پنجره
جز با کلید ناخن ما وانمی‌شود
قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره
در این غزل با جهان متفاوتی از استعاره مواجهیم، جهانی که در آن پنجره، در هر بیت، فصل دیگری از مسائل مربوط به فلسطین را بازتاب می‌دهد. خصوصاً در بیت:
اصرار پشت پنجرۀ گفت‌وگو بس است
دستی برآوریم به تغییر پنجره
شاعر با زبان استعاره تمام پروژه‌های مربوط به گفت‌وگو با اسرائیل و عادی‌سازی روابط با این رژیم منحوس را زیر سؤال می‌برد و دربارۀ تغییر پنجره سخن می‌گوید.
**
آنچه در تحلیل پنج بریده از حضور فلسطین در شعر فارسی خواندید تلاشی بود در بازتعریف و توصیف حقیقت برخورد با مسئلۀ قدس در شعر فارسی و تلاشی در شکستن هنجارهای ذهنی مبنی بر تعلق شعر فلسطین به جریانی خاص در ادب فارسی. به نظر می‌رسد شاعران جوان اگر بتوانند در مسیر ارتباط با شعر فلسطین چنین تصاویر دغدغه‌مند و دقیقی خلق کنند، بی‌شک شعر فلسطین را از مشکل حرکت در سطح نجات خواهند داد.  

جستجو
آرشیو تاریخی