از ترجمه‌های معاصر تا تفاسیر تاریخی؛ نگاهی به اهل‌بیت از منظر مستشرقان

عبدالجبار ناجی

نویسنده و مورخ عراقی

 

مترجم: مهران اسماعیلی

عضو هیئت علمی گروه تاریخ تمدن اسلامی و فقه سیاسی دانشگاه شهید بهشتی. نویسندۀ کتاب ساختار اجتماعی یثرب در بنیان مدینه النبی.

 

به‌صورت کلی بسیاری از موضوعات جزئی و بااهمیت در اندیشۀ شیعی، و به‌ویژه امامیه، مورد درنگ خاورشناسان قرار گرفته است. از این میان می‌توان به موضوعاتی اشاره کرد که در آیات قرآنی بدان اشاره شده و غیرقابل‌تأویل و تردید  است و نیازی به ابهام‌زدایی ندارد. یکی از این موضوعات موضوع آل‌البیت در قرآن است. می‌دانیم که آیات متعددی و به‌ویژه آیۀ تطهیر مفهوم تاریخی اهل‌بیت را مشخص کرده‌اند. بنا بر نظر بسیاری از مفسران مقصود از اهل‌بیت در این آیه اهل کساء هستند: علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم‌السلام.
خاورشناسان همچون تعدادی از مفسران مسلمان، که طبری در صدر فهرست آن‌هاست، نه‌تنها تمایلی ندارند که اهل‌بیت را به پیامبر و بستگان نسبی او محدود کنند، بلکه با آن مخالف‌اند. مطالعات آنان نتیجۀ پژوهش و تحلیل ایدۀ خانواده در جست‌وجوی کاربردهای مشابه و نزدیک و یافتن معادل‌هایی در تاریخ عرب پیشااسلامی و همچنین تاریخ بنی‌اسرائیل و تاریخ مسیحیت در تورات و انجیل است.
پیشینۀ آرا در این زمینه به سدۀ نوزدهم برمی‌گردد. دو خاورشناس بریتانیایی‌آمریکایی، یکی رادوِل و دیگری پالمِر، دو ترجمه از قرآن ارائه کردند. هر دوی آن‌ها تعبیر اهل‌بیت را The People of the Household معادل‌گذاری کردند. فرهنگ لغت وبستر واژۀ People را مردم، جامعه، گروهی از مردم و همچنین بستگان نسبی خانواده ترجمه کرده است. احتمالاً چنین معادلی بر گلدزیهر (د.1921)، نویسندۀ مدخل «آل النبی»، تأثیر گذاشت. گلدزیهر بر آن بود که چنین تعبیری در عرب پیش از اسلام رواج داشت و آنان برای اشاره به خاندان حاکم در قبیله از آن استفاده می‌کردند. گلدزیهر به آرای هِنری لامنس در مقالۀ «عبادت بیت اله» متکی بود. واژۀ بیت در دوره‌های بعد به بستگان اشراف قبایل گفته می‌شد. وقتی عبدالله بن عمر تعبیر آل عمر را به کار می‌برد، مقصودش خاندان عمر بود. همچنین در جملۀ «الحَجّاج منا اهل‌البیت» مقصود از بیت خاندان اموی است. هافنِر در مدخل «آل/Āl» مقصود از بیت را عشیره یا افرادی دانست که با یکدیگر روابط نسبی دارند؛ بنابراین آل‌عمران به معنی خاندان یا قبیله یا عشیرۀ عمران است و امروزه کاربرد واژۀ آل برای حاکمان امارات، آل عثمان یا دولت عثمانی، آل بوسعید یا دولت عمان و زنگبار، آل فیصل السعود یا دولت سعودیه هم به معنی خاندان آن‌هاست.
به گفتۀ گلدزیهر، تریتِن (د.1973) و آرِندونگ (د.1946)، تعبیر «اهل‌البیت» در دو سوره به کار رفته است: آیۀ 73 سورۀ هود به خاندان ابراهیم و آیۀ 33 سورۀ احزاب به خاندان محمد (ص) ارتباط دارد؛ ولی شیعیان اهل‌بیت را به اهل کساء محدود کرده‌اند. گلدزیهر در جایی دیگر افزود شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد کفار قریش به‌عنوان محافظان کعبه خود را «آل الله» می‌خواندند. سپس مفهوم آل در کاربردهای بعدی، از جمله در صلوات بر پیامبر، دچار توسعۀ معنایی شد. به گفتۀ گلدزیهر، شیعیان تعبیر اهل‌بیت را تنها برای ذریۀ علی و فاطمه (س) به کار می‌برند و ترجیح می‌دهند از آن‌ها به‌عنوان «عترت» یاد کنند، اما غیرشیعیان اهل‌البیت را برای بنی‌هاشم به کار می‌برند درحالی‌که گروهی دیگر اهل‌بیت را برای همسران و بستگان پیامبر به کار می‌برند. هرچند برخی بدون درنظرگرفتن روابط نسبی اهل‌بیت را برای همۀ صالحان و تمامی مسلمانان به کار برده‌اند، اما گلدزیهر این کاربرد را نامناسب ارزیابی کرده است.  
دراین‌باره تریتِن، در مدخل اهل کساء، پس از نقل روایتی نبوی از ماجرای مباهله و گردآمدن فاطمه، علی، حسن و حسین در زیر عبای پیامبر بیان کرده که بسیاری مفسران تعبیر پاکی از رجس را به معنی دوری از کفر و شرک معنی کرده‌اند درحالی‌که شیعیان مقصود از آن را منزه‌بودن آنان از خلافت و دنیای ناپاک و دستیابی به آخرت دانسته‌اند. تریتِن افزوده که بنا بر روایت دیگری پیامبر عباس و فرزندانش را در زیر عبای خود جای داد تا آنان را از آتش جهنم مصون دارد. تریتِن در آرای خود متأثر از کتاب زندگی کن و بیندیش اثر لویی ماسینیون است. ماسینیون در مقالۀ «مباهله در حدیث اسلامی» معنای مشهور اهل‌بیت را ترجیح داده و سخنان گلدزیهر را بازگو نکرده است.
بااین‌حال نظر گلدزیهر بر پژوهشگران قدیم و جدید تأثیر می‌گذارد. رودی پارِت (د.1983) که ترجمۀ ارزشمندی از قرآن انجام داده و در کتابش، محمد و قرآن، نگرش ایجابی به پیامبر دارد، در پروژۀ بازخوانی تعدادی از تفاسیر، کاربرد تعبیر «اهل‌بیت» را کهن دانست و دلالت قرآنی‌اش را طایفه یا خاندان در نظر گرفت. نسل دوم پژوهشگران غربی هم همه نگاهشان به یافته‌های پژوهشگران پیشین، به‌ویژه لامنس، گلدزیهر و اشتروتمان، بود.
ادعای کاربرد فراگیر تعبیر «اهل‌بیت» در تاریخ عرب پیشااسلامی مانند کاربرد آن برای دو خاندان بنی‌امیه و بنی‌عباس و همچنین تاریخ ترجمۀ این تعبیر به معادل انگلیسی «People» حائز تأمل است. قصد پژوهشگران غربی از تخصیص دو خاندان اموی و عباسی در برابر اهل‌بیت پیامبر و فراتردانستن مفهوم اهل‌بیت از اهل‌بیت پیامبر و در مقابل محدوددانستن خاندان بنی‌امیه و بنی‌عباس به خودشان کسب مشروعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برای آنان است. ویلفرد مادلونگ در فصل مقدماتی کتاب جانشینی محمد (1997) 25 صفحه دربارۀ اهل‌بیت و به‌ویژه اهل‌بیت پیامبر آرای گلدزیهر و رودی پارِت را تأیید کرد. یک دهه پیش از او موشه شارون، پژوهشگر اسرائیلی، در مقالۀ «اهل‌بیت» (1989) و همچنین مقالۀ  «امویان به‌عنوان اهل‌بیت» (1992) اهل‌بیت را محدود به پنج‌تن آل عبا ندانست. شارون به‌عنوان متخصص اسلام، تشیع و بهائیت و همچنین مترجم کتاب الاقدس، کتاب مقدس بهائیان، در بررسی مفهوم اهل‌بیت به آیاتی حاوی تعبیر اهل‌بیت، آل بیت، آل نوح، آل ابراهیم، آل‌عمران پرداخت. شارون تا حدود زیادی به نظرات گلدزیهر و لامنس نزدیک شد و اهل‌بیت را دربرگیرندۀ تمامی همسران پیامبر دانست. مِئیر بار-آشر در اثر خود کتاب مقدس و نخستین تفاسیر شیعی (1999) همان آرای گلدزیهر را تکرار کرد.
یوری روبین، شرق‌شناس اسرائیلی، در کتابش زندگانی پیامبر همان‌گونه که مسلمانان نخستین آن را به تصویر کشیدند یافتن وجوه مشابهت میان آل‌البیت با اوصیای انبیا را در روایات شیعه مدنظر خود قرار داد و موازنه‌ای میان امام علی (ع) و اهل‌بیت با اوصیای بنی‌اسرائیل از یک سوی و پیامبرانی چون یوشع و موسی (ع) برقرار کرد.
مَتّی موسی، در کتاب شیعیان تندرو: فرقه‌های غالی (1988)، گفته که برخلاف نظر شیعیان خانوادۀ پیامبر محدود به چند نفر نیست و معنای واقعی خانوادۀ پیامبر همۀ مسلمانان هستند.
در برابر کار مَتّی موسی، به پژوهش دیگری می‌توان اشاره کرد که در دانشگاه کارولینای شمالی انجام شد. جیمز بیل و جان ویلیامز، نویسندگان کتاب رومی‌های کاتولیک و مسلمانان شیعه: دعا، شور و سیاست (2002) ، در جست‌وجوی وجوه مشابهت دو آیین، از اهل‌بیت به‌عنوان نمایندگان مقدس سخن گفتند؛ اما بر آرای خاورشناسان آلمانی یا متی موسی هم پافشاری نکردند. خانم لیندا کلارک در تز دکترایش در دانشگاه مک گیل با عنوان باور شیعه با تکیه بر منابع شیعی (1994) با پی‌گرفتن تفاسیر شیعه و دیگر منابع به نتایجی رسیده که با محدودساختن اهل‌بیت در آیات قرآنی همخوانی دارد.

 
تجزیه‌وتحلیل آرای مستشرقان
خط‌مشی پژوهشگرانی که آثار و همچنین مواضعشان در اختیار است به نحو ذیل قابل‌تلخیص است: نخستین خشت‌های تردید نسبت به آیۀ تطهیر و اینکه این آیه علاوه‌بر اهل کساء شامل همسران پیامبر، بستگان و عشیره‌اش، و حتی تمامی مؤمنین و مسلمانان می‌شود از سوی شرق‌شناسی آلمانی گذاشته شد. گلدزیهر این ایده را بنیان گذاشت و پس از او رودی پارِت، موشه شارون و ویلفرد مادلونگ آن را دنبال کردند و از آنجا به دیگر خاورشناسان سرایت کرد.
به همین صورت موضوع کاربرد تاریخی تعبیر آل‌البیت و ارجاع آن به دورۀ عرب پیشااسلامی و قبایل عرب در آن دوره، ادعای کاربرد آن برای قریش به‌خاطر نسبتشان با کعبه، کاربرد این تعبیر برای امویان و عباسیان، عثمانیان، آل سعود، حاکمان عمان، و ... به‌منظور تعمیم‌دادن این تعبیر و اختصاص‌نیافتن آن به اهل کساء هم از سوی خاورشناسان آلمانی مطرح شد. منابعی که این عده و به‌ویژه مادلونگ از آن‌ها استفاده کردند منابع تفسیری و تاریخی اهل‌سنت است. مادلونگ، به‌رغم پرداختن به موضوع تشیع و اهل‌بیت (ع)، در عمدۀ سخنانش به ملل و نحل شهرستانی یا ابن حزم ظاهری اندلسی استناد و در تاریخ و تفسیر هم به مرویات طبری اکتفا می‌کرد، گویا منبع دیگری را به رسمیت نمی‌شناخت.
طبری جرئت نداشت رویداد غدیر را نقل کند و به خطبۀ پیامبر که در آن دربارۀ ولایت امیرالمؤمنین بر مسلمانان سخن گفت بپردازد. طبری صرفاً مورخی گردآورنده بود. شواهد متعددی نشان می‌دهد که طبری اصرار داشت در روایت خود از امام علی (ع) نامی به میان نیاورد. می‌دانیم که ابن حبیش اندلسی نویسندۀ کتاب الغزوات الضامنة الکاملة و الفتوح الجامعة الحافلةالکاملة فی ایام الخلفاء الثلاثة الاول نسخه‌ای از کتاب سیف بن عمر در اختیار داشت و از آن روایات متعددی از امام علی (ع) دربارۀ جنگ‌های ردّه نقل کرده درحالی‌که طبری این روایات را حذف کرده بود.  همچنین در مقاله‌ام، «قرآن شیعه»، روشن شده که طبری در تفسیر آیۀ تطهیر خود را به ندیدن زده و نگفته که این آیه به پیامبر، علی بن ابی‌طالب، فاطمۀ زهرا، حسن و حسین اختصاص یافته است. همچنین طبری تمامی روایاتی را که ابن عباس یا جابر ابن عبدالله انصاری نقل کرده‌اند و در آن از نزول آیه‌ای دربارۀ امیرالمؤمنین سخن گفته‌اند طفره رفته است. طبری در تفسیر برگزیدۀ خود از آیۀ مودت این‌گونه تفسیر کرده که مقصود از آیه این است: ای قریش! حق فامیلی را نسبت به ما ادا کنید. دربارۀ او خانم لاورا وِچّی والییِری می‌گوید که پاپس‌گذاشتن طبری و دیگر مورخان از اشاره به نام فاطمۀ زهرا ناشی از نگرانی آن‌ها از قطع دریافتی‌ها یا ترسشان از مجازات‌های عباسیان بوده است.
ادلۀ دیگری برای مشخص‌کردن بستگان نزدیک پیامبر (قربی) وجود دارد. بر اساس قرآن بخشی از خمس و بخشی از فیء به محمد و نزدیکان او می‌رسد (انفال/8، 41). منابع شیعی و سنی با هم هم‌رأی هستند که مقصود از ذی‌القربی در این آیه فرزندان و نوادگان هاشم و مطلب هستند و دو برادر دیگر هاشم، یعنی نَوفَل و عبدشمس (جد اعلای امویان)، در زمرۀ ذی‌‌ القربی قرار نمی‌گیرند.  بنا بر روایات فراوانی، برخورداری ذوی القربی از فیء در ازای سهیم‌نبودن آنان در صدقه و زکات بود.
مقدمۀ سخنان مادلونگ دربارۀ آل‌البیت در قرآن با تکرار آرای کایتانی در کتاب سالنامۀ اسلام و لامنس در کتاب فاطمه و دختران محمد آغاز می‌شود که گفته بودند آیۀ تطهیر (احزاب، 33) دربارۀ همسران پیامبر نازل شده است.  درحالی‌که تریتِن به‌درستی اشاره کرده که افعال در این آیه جمع مذکر هستند، اما در آیات پیشینی جمع مؤنث‌اند. همچنین باید یادآور شد خاورشناس دیگری چون ادوارد براون، دوایت دُنالدسِن را تشویق کرده بود تا به مطالعۀ تاریخ تشیع بر اساس داده‌های منابع شیعی بپردازد. دو پروفسور اسرائیلی، یعنی اتان کُلبرگ و مِئیر بار-آشر، و همچنین دو ویراستار آمریکایی کتاب تشیع، یعنی کالین تِرنِر و پول لافت، هم تأکید فراوانی بر شناخت تشیع از منابع شیعی و آثار علمای شیعه داشتند.
مادلونگ در موضوع رابطۀ اهل‌بیت انبیا با پیامبرشان بر آن است که آنان وارثان حکمت، داوری، نبوت و کتاب پیامبران خود هستند، کما اینکه مطابق با آیات قرآنی خداوند اهل‌بیت انبیا را برتر از دیگران شمرده است. مادلونگ در هنگام بررسی اهل‌بیت انبیا تفسیری ایجابی و سهل‌گیرانه دارد، اما در بررسی اهل‌بیت پیامبر اسلام دربارۀ به‌ارث‌بردن کتاب، نبوت، داوری و حکمت تردید می‌کند.
توجه مادلونگ به تفسیر طبری او را در آیۀ تطهیر از خاندان پیامبر به همسران پیامبر سوق می‌دهد. در آیۀ مودت بر آن شده که متن آیه با تفسیر آن ناهماهنگ است و در آیۀ مباهله بدین نتیجه رسیده که دو واژۀ «ابناءنا» و «نساءنا» محدود به اهل کساء نمی‌شود و اساساً حضور هیئت مسیحیان نجران در مدینه غیرقابل‌اتکاست. مادلونگ همچنین زمانی که از پژوهشگران معاصر نقل‌قول می‌کند تنها به تاریخ قرآن نولدکه استناد می‌کند و مشخص نیست چرا به دیگر پژوهشگران توجهی نکرده است.
مادلونگ در فصل اول کتاب جانشینی، برخلاف دیگر آثاری که دربارۀ تشیع نوشته، مواضع بی‌طرفانه‌ای نگرفته است. خاورشناسان آمریکایی، فرانسوی، اسرائیلی و آلمانی محتاط‌اند و در بررسی تشیع اکتفا به منابع اهل‌سنت را کافی نمی‌دانند و حتی برخی چنین منابعی را بی‌فایده می‌شمارند. این در حالی است که مادلونگ بر این باور است که تاریخ و تفسیر طبری منابعی بی‌جایگزین در موضوع اهل‌بیت در قرآن هستند. اما می‌دانیم که طبری مرویات ابن عباس و جابر بن عبدالله انصاری و همچنین مرویات ائمه را در این زمینه نادیده می‌گیرد. او و ابن‌کثیر بر آن‌اند که آیات موردنظر دربارۀ علی، فاطمه، حسن و حسین نازل نشده‌اند و در جایی قائل به آن است که مثلاً فلان آیه دربارۀ ابوبکر نازل شده است. در موضوعاتی چون امام علی، توطئۀ شهادت امام کاظم، غدیر خم، فدک، قیام‌های مختار، زید بن علی، نفس الذکیة، ابراهیم قتیل باخمرا و قیام زنگیان در بصره، طبری کاملاً جانب‌دارانه نوشته است. همان‌گونه که گفته شد، طبری در موضوع جنگ‌های رده و فتوحات هر آنچه دربارۀ علی بن ابی‌طالب بوده را از مرویات سیف بن عمر تمیمی حذف کرده بود؛ بنابراین اتکای مادلونگ به آثار طبری به بی‌طرفی او آسیب زده است.

 
کتاب‌نامه
1- جعيط، هشام (١٩٩١). الفتنة جدلية الدين والسياسة في الإسلام المبكر. ترجمة خليل احمد خليل. بيروت: دار الطليعة.
2- ناجي، عبدالجبار، "المستشرقون وإشكالية قرآن الشيعة أو قرآن فاطمة، كربلاء، مجلة المصباح، القسم الاول، العدد الخامس، ربیع 2011/1432؛ القسم الثاني، مجلة المصباح، العدد السادس، صیف 2011/1432.
3- Rodwell, J. M. (1861). The Koran. Williams and Norgate.
4- Palmer, H. (1880). The Quran. Oxford: The Clarendon Press.
5- Blachère, R. (1957). Le Coran. Paris.
6- Bar-Asher, Meir M. (1993). “Variant Readings and Additions of the Imami Ši’a to the Quran”. Israel Oriental Studies, vol. 35, pp. 39–74.
7-  (1999). Scripture and Exegesis in Early Imāmī Shi’ism (Islamic Philosophy, Theology & Science. Texts & Studies). Brill.
8- Bill, James A., and John Williams (2002). Roman Catholics and Shi’i Muslims: Prayer, Passion and Politics. USA: University of North Carolina Press.
9- Caetani, L. (1905-1925). Annali dell’Islam. Milan.
10- Clarke, Lynda G. (1994). Early Doctrine of the Shi’ah according to the Shiite Sources. Ph.D Dissertation. Institute of Islamic Studies, McGill University.
11- Colpe, Carsten (1990). “Das Siegel der Propheten”. Orientalia Suecana, 33-35, 1984-1986, pp.71-83 revised version, Carsten Colpe, Das Siegle der Propheten. Institut kirche und judentum, Berlin.
12- Friedmann, Yohanan (1986). “Finality of Prophethood in Sunni Islam”. JSAI. vol. 7, pp. 177-215.
13- Goldziher, Ignac (1889–1890). Muhammedanische Studien. 2 Bde. Halle: Niemeyer.
14-  (1919- 1936). “Ahl al-Bait”. EI1: Leiden.
15-  (1919- 1936). “Āl”, EI1: Leiden.
16- Golziher, I. & Tritton, A.S. & C. van Arendonk (1986). “ahl al-Bayt”. EI2: Leiden, vol. I, pp. 257-258.
17- Haffner, A. (1986). “Āl” Encyclopaedia of Islam, 2nd ed., Leiden. vol. I, p. 345.
18- Lammens, Henri (1912). Fatima et le Filles de Mahomet: notes critiques pour l’étude de la Sira. Romae: Sumptibus Pontificii instituti biblici.
19-  (1920). Le culte des bétyles et les processions religieuses chez les Arabes préislamites. Bulletin de l’Institut français d’archéologie orientale, t. 17, p. 39-101.
20- Luft, Paul & Colin Turner (eds.) (2008). Shi’ism: Critical Concepts in Islamic Studies. 4th Vol. Set. USA and Canada: Routledge.
21- Madelung, W. (1989). “The Hāshimiyyāt” of al-Kumayt and Hāshimī Shi’ism”. Studia Islamica. No. 70, pp. 5-26 at 12 and n. 36.
22-  (1997) The Succession to Muhammad: A study of the Early Caliphate. Cambridge University Press.
23- Massignon, Louis (1955). La Mubâhala de Médine et l’Hyperdulie de Fatima. Paris: Librairie orientale et américaine.
24- (1942). La politique islamo-chrétienne des scribes nestoriens de Deïr Qunnä à la cour de Bagdad au IXe siècle de notre ère. Vivre et penser vol. 51. Paris. pp. 7-14.
25- Matti, Moosa (1988). Extremist Shi’ites: The Ghulat Sects. USA: Syracuse University Press.
26- Noldeke, Theodor & F. Schwally (1909-1938). Geschichte des Qorâns. Leipzig: Dieterich.
27- Paret, Rudi (1935). “Der Plan einer neuen, leicht kommentierten wissenschaftlichen Koranübersetzung”.  Orientalische Studien. Leiden. S. 121-130.
28- Rubin, Uri (1979). “Prophets and Progenitors in early Shi’a Tradition”. JSAI, vol. 1, Reprinted Shi’ism: Critical concepts in Islamic Studies, vol. III, pp.50-77.
29-  (1995). The Eye of the Beholder: The Life of Muhammad As Viewed by the Early Muslims, A Textual Analysis (Studies in Late Antiquity and Early Islam). Darwin.
30- Schmucker, Werner (1973). “Die Christliche Minderheit vo Nagran und die Problematik ihrer Beziehungen zum frühen Islam”. Otto Spies (Hrsg.) Studien zum Minderheitenproblem im Islam 1; Bonner Orientalistische Studien, Neue Serie, Band 27/1. Bonn: S.242.
31- Sharon, M. (1986). “Ahl al-Bayt: People of the House”. JSAI, vol. 8, p. 169-184.
32-  (1991). “The Umayyds as Ahl al-Bayt”. JSAI, vol. 14, pp. 115-52.
33- (1983). “Black Banners from the East: The Establishment of the ʻAbbāsid State Incubation of a Revolt”. Jerusalem Magnes Press: The Hebrew University.
34- Strothmann, Rudolf (1926). Die Zwölfer-Schīʿa: zwei religionsgeschichtliche Charakterbilder aus der Mongolenzeit. Leipzig: Harrassowitz.
35- Stroumsa, G. G. (1987). “Seal of the Prophets, The Nature of a Manichean Metaphor”. Jerusalem Studies in Arabic and Islam, vol. 7, pp. 61-74.
36- Tritton, A.S. (1986). “Ahl al-Kisāʾ”. Encyclopaedia of Islam. 2nd ed., Leiden: Brill, vol. I, p. 264.
37- Vaglieri, Laura Veccia (1991). “Fatima”. Encyclopaedia of Islam. 2nd ed.. Leiden: Brill, vol. 2, pp. 841-850.
38-  (1991). “Ghadir Khumm”. Encyclopaedia of Islam. 2nd ed. Leiden: Brill. vol. 2, pp. 993-994.
39- Watt, W. M. (1953). Muhammad at Mecca. Oxford: Oxford University Press.
40- (1967).Webester’s Seventh New Collegiate Dictionary. London: G. & C. Merriam Co.
41- Zayzafoon, Lamia Ben Youssef (2005). The Production of the Muslim Woman: Negotiating Text, History, and Ideology. USA: Lexington Books. Chapter Five: The House of the Prophet as a Technology of power: Reinventing Domesticity and Sacred in the Texts of al-Ma’ari, al-Naluti, Djebar and Rushdie.

 

جستجو
آرشیو تاریخی