خالدی با استفاده از آرشیو بکر و گزارشهای نسلهای مختلف از اعضای خانوادۀ خود - شامل شهرداران، قضات، دانشمندان، دیپلماتها و روزنامهنگاران - به چالش کشیدن تفسیرهای معمول از این تعارض را آغاز میکند. او این تعارض را نه به عنوان برخوردی تراژیک بین دو ملت با ادعاهای مشابه بر سر یک سرزمین، بلکه به عنوان جنگی استعماری علیه جمعیت بومی برای واداشتن آنها به ترک خانههایشان تفسیر میکند. کتاب با معرفی مکاتبهای از سال 1899 میان یوسف دیا الخالدی، شهردار اورشلیم، و تئودور هرتزل، پدر صهیونیسم سیاسی مدرن، آغاز میشود. خالدی این تبادل نظر را به عنوان نشانهای از ماهیت استعماری ذاتی جنبش صهیونیسم از بدو پیدایش آن معرفی میکند. خالدی در فصول مختلف کتاب به بررسی شش «اعلام جنگ» علیه فلسطینیها میپردازد، از جمله اعلامیه بالفور 1917، نابودی فلسطین در 1948، حملۀ1982 اسرائیل به لبنان، و انتفاضهها. او نقش محوری بریتانیا و سپس ایالات متحده را در پشتیبانی از جنبش صهیونیستی و اسرائیل در این جنگ استعماری برجسته میکند. کتاب همچنین نقش آمریکا در تأیید حملات پیشدستانه اسرائیل در جنگ 1967 و حمایت از قطعنامۀ 242 شورای امنیت سازمان ملل را بررسی میکند، که به تصرف بیتالمقدس شرقی، کرانه باختری، نوار غزه، شبهجزیره سینا، و بلندیهای جولان توسط اسرائیل مشروعیت بخشید. در نهایت، خالدی به بررسی ادامۀ ستم اسرائیل و ظهور گروههای مقاومتی مانند حماس میپردازد و نتیجه میگیرد که آیندۀ فلسطین نامعلوم است، اما صلح و عدالت همچنان امکانپذیر است.