طوفان در بزنگاه

 
چکیده
آمریکا با حیثیتی نرم و هیبتی سخت نظمی بر جهان حاکم کرده بود که سلطۀ او را با حفظ فاصله از دیگران پایدار نگه می‌داشت؛ مقاومت برخلاف سلطه‌پذیران نترسید و نپذیرفت، برخاست و پیش رفت. طوفان الاقصی هیبت و حیثیت نمونۀ درخشان آمریکا را فروریخت و این‌گونه ضربه‌ای ترمیم‌ناپذیر به مناسبات نرم و سخت نظم پیشین وارد آورد. نظم و تحول خودبه‌خودی نیست و با کنش فعالانه معماری می‌شود. اگر با بنیان درست اصول و اهداف و منافع را با هم‌افزایی و ترویج و کنشگری محقق نکنیم، استکبارِ زخم‌خورده از میان خرابه‌های پیشین فعالانه تحولات را با ادبیاتی نو و اهدافی صریح و اقداماتی بی‌مهاباتر به سمت نظمی جدید خواهد راند.
این متن سه بخش دارد. ابتدا نظم پیشین را خواهیم شناخت که چه اندیشه و چه رفتاری با چه بزک‌‌هایی بر جهان حاکم بود. بعد از آن با مرور واکنش‌ها در برابر نظم پیشین داستان درگیری سلطه‌گر، سلطه‌پذیر و سلطه‌شکن (استکبار، استضعاف و استقامت) را روایت خواهیم کرد. سپس از دل آن شناخت و این روایت خواهیم گفت چگونه باید از فرصت‌های این نسیم دهر برای معماری فعالانه بهره‌برداری شود، تا در آخر هشدار دهیم تهدید و غفلت چگونه خطر تحمیل نظمی جدید را مانند صد سال پیش دوباره در پی خواهد داشت.
 
نظم استکباری میان هیبت و حیثیت
نظم تاریخ‌گذشتۀ کنونی را ملغمه‌ای از حیثیت و هیبت با احساس مشروعیت و قدرت پدید آورد. غرب طی چند قرن مسیری را پیمود که یک رویۀ آن قلمروگشایی استعمارگرانۀ خون‌گسارِ سیری‌ناپذیر بود و رویۀ دیگر آن اندیشه‌های من‌درآوردی نفسانیِ خودخواهانه. هرگاه که توازن قدرت به هم می‌ریخت یا یک اندیشۀ نفسانی خودخواهانۀ جدید سر می‌زد، روح خون‌گسار خودخواه می‌شورید و پی چیرگی بر دیگران برمی‌آمد. با خستگی از جنگ و مصالحه سر خودخواهی‌ها نائرۀ جنگ می‌خوابید و وضعی پدید می‌آمد که آن را با مسامحه «نظم جهانی» می‌نامند. بدین ترتیب، هر دورۀ نظم دو رکن دارد: موازنه بر سر قوا و مصالحه بر سر اندیشه‌ها؛ یکی فهم مشترک لازم برای پذیرش مناسبات نرم را فراهم می‌کرد و دیگری ضامن مناسبات سخت بود تا فنر اوضاع درنرود.
نظم پساشوروی را چنین می‌خواستند: سلطه‌گری‌ای که با حفظ فاصله می‌خواهد نظم پایدار خود را حفظ کند و سلطه‌پذیرانی که طوعاً یا کرهاً، از رغبت یا رعب، شیفتۀ حیثیت یا مرعوب هیبت سلطه‌گر شده‌اند و به قواعد بازی تن داده‌اند. دو جنگ جهانی و یک دوره جنگ سرد مناسباتی بر اذهان و کیهان حاکم کرد که پایه‌های نظم تاریخ‌گذشتۀ کنونی شد: حیثیت نرم با لاف دموکراسی و حقوق بشر و آزادی و تجارت؛ هیبت سخت با قدرت‌نمایی هسته‌ای و ائتلاف‌های نظامی و کودتاهای سیاسی و پیمان‌های اقتصادی. حیثیت نرم بر سر اندیشه‌ها مصالحه کرد و هیبت نرم سرکشی‌ها را باید سر جایش می‌نشاند. آمریکا با هم‌افزایی میان لاف آزادی و قیافۀ ابرقدرتی رهبری خود را بر جهان تا صد سال آینده تضمین‌شده می‌دید. این‌گونه، کودتای سیاسی ضامن دموکراسی شد و جنایت جنگی ضامن حقوق بشر و تحریم اقتصادی ضامن تجارت آزاد.
این دنبالۀ رفتارهای متناقض‌نما نه‌تنها ریشه در اندیشه‌ها دارد، بلکه نگاه به ریشۀ اندیشه‌ها آشکار می‌کند اصلاً تناقضی در تاریخچۀ رفتارها نیست! جان لاک پایان وضع جنگ را خروج از وضع طبیعی با پذیرش قرارداد اجتماعی می‌داند که اقتدار آن وظیفه دارد از دارایی جامعۀ مدنی حفاظت کند. هر که بیرون از وضع مدنی در وضع طبیعی است، حق امنیت و مشارکت برای او اصلاً مطرح نیست، حتی اگر چون بردگان تسلیم سلطۀ مطلق باشد. با این وضع، عجیب نیست که همین سهام‌دار شرکت‌های برده‌داری را پدر آزادی بنامند و از تناقض هم به خنده نیفتند. با این توصیف، وقتی امتیاز وتو در شورای امنیت و هم‌پیمانی با مستبدان و آزادی تبعیض‌آمیز برای یکه‌تازیْ قرارداد اجتماعیِ جامعۀ مدنی جهانی است، باید هم قطعنامه علیه فناوری و کودتا علیه مردم‌سالاری و سکوت در برابر بمباران شیمیایی سزای مردمان وضع طبیعی باشد.
رژیم صهیونیستی نمونه‌ای برجسته برای درک این مناسبات است، از یک‌سو «نمونۀ درخشان دموکراسی» معرفی می‌شود و از سوی دیگر با آوازۀ ارتش چهارم جهان قیافه می‌گیرد تا همان مناسبات نرم و سخت نظم سلطه را در میانۀ جهان بازآفریند. اعتبار حیثیت نظم جهانی را در اینجا نیز می‌توان به‌وضوح آزمود: همان بازیگرانی که در پردۀ اول با قطعنامه علیه فعالیت صلح‌آمیز علمی فریاد می‌کشند یا در پی یک حادثه برای آزادی اشک تمساح می‌ریزند، در پردۀ دوم با تجهیز جنایتکاران به بدترین بمب‌ها، به‌جای قطعنامه، با عاملان بمباران بیمارستان‌ها عکس یادگاری می‌گیرند. اینجا هم هابرماس در نقش جان لاک وارد صحنه می‌شود تا با گوشزدکردن اصول همبستگی هشدار دهد مبادا کودک‌کش را قضاوت کنید. بله، قطعنامه و اشک و فریاد برای حفظ دارایی جامعۀ مدنی است و ملل بدوی در وضع طبیعی حقی ندارند تا از بدرفتاری‌ها بنالند!
طوفان الاقصی و صبر غزه همین هیبت پوشالی و حیثیت دروغین را شکست و این‌گونه پایه‌های جور جهانی را به لرزه افکند. استکبار با هیبت پوشالی و حیثیت دروغین عمق راهبردی نرمی ساخته بود که با رعب یا رغبت در جهان یارگیری می‌کرد. بخشی از عظمت طوفان الاقصی به فتوحات نرم آن در دل‌ها و اذهان جهانیان بود که مدارا با بنیان جور جهانی را در اذهان فروریخت و صف‌بندی حق و باطل را به خیابان‌های سراسر جهان کشاند. فتح سخت طوفان الاقصی ضربه‌ای ترمیم‌ناپذیر به نظم کنونی جهان وارد آورد، اما فتح نرم طوفان الاقصی باوری تردیدناپذیر را علیه باورهای رایج پشتیبان جور جهانی در دل مردم خسته‌ازسازش و کرنش کاشت. بدین‌ترتیب، نگاه به امتداد روند تاریخی وقایع روشن می‌کند چگونه فتح نرم طوفان الاقصی تاریخی‌تر از فتح سخت آن است.
 
داستان درگیری: روایت استکبار، استضعاف و استقامت
هویتْ منشأ نرم و سرزمینْ منشأ سخت قدرت ملت‌هاست. راز هجمه به هویت و سرزمین ملل آزاده و مستقل در ذات نظم استکباری نهفته که تنها با ضعیف‌نگه‌داشتن دیگران خود را پایدار نگاه می‌دارد. هویت و سرزمین را دو مؤلفۀ اساسی دولت-ملت‌ها معرفی کرده‌اند، اما قدرت‌های استکباری تنها به دولت- ملتی راضی هستند که مناسبات نرم و سخت آن‌ها را بپذیرد، وگرنه نه‌تنها حقی برای هویت ملت‌ها قائل نیستند، بلکه از غصب و اشغال سرزمین آن‌ها هم ابایی ندارند. برنامۀ استکبار در یک‌صد سال گذشته شبیخون به هویت و سرزمین‌های منطقه برای ضعیف‌نگه‌داشتن آن‌ها بوده است. بدین ترتیب، جنگ جهانی اول نه‌تنها با هویت‌زدایی از سرزمین‌های چندپارۀ اسلامی به پایان رسید، بلکه پیش چشمان غفلت‌زدۀ جهان اسلام پایه‌های تحمیل هویت جعلی صهیونیسم به سرزمین‌های منطقه پی‌ریزی شد.
جنگ جهانی دوم میراث استعمار در منطقه را به استکبار آمریکایی سپرد. رژیم صهیونیستی همراه با مناسباتی که از امتیاز وتو تا سلاح هسته‌ای را به انحصار مستکبران درمی‌آورد اعلام موجودیت کرد. آن‌چه امریکا پس از جنگ جهانی دوم در ایران دنبال می‌کرد، از کودتا علیه نهضت ملی تا وابسته‌سازی اقتصادی و فسادگستری در فرهنگ، امتداد طرح‌های بلندمدتی بود که تثبیت استکبار صهیونیستی را تنها با تضعیف پایه‌های قدرت هویتی و سرزمینی ممکن می‌دید. در سرمای سرخوردگی از سرکوب نهضت‌ها و در گرماگرم خوش‌خدمتی سرسپرده‌ها و در فرورفتن حرکت‌های سربه‌راه‌شده درون گرداب سازش با مناسبات ابرقدرت‌ها، طنین فریاد بیداری‌بخش امام خمینی (ره) بود که جهان اسلام را از سرگردانی میان مکاتب و بازی‌خوردن به ‌دست طراحان نظم جهانی رهاند، و با افشای نقشه‌های تازۀ استکبار بذر مقاومت را در سراسر منطقه افشاند.
آن‌چه آمریکا در مسیر برپایی سلطۀ صهیونیستی بر جهان اسلام می‌خواست، از یک‌سو اسلام لیبرال بود تا با مناسبات او سازش کند، و از سوی دیگر اسلام متحجر بود تا بتوان آن را سرکوب کرد. امام خمینی با طرح اسلام ناب هر دو گونۀ لیبرال و متحجرِ اسلام آمریکایی را به چالش کشید و با پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مزۀ شکست را به ابرقدرت‌ها چشاند و روحی را به کالبد منطقه دمید که دیگر نه سازش‌پذیر بود و نه سرکوب‌پذیر. آمریکای یکه‌تاز پساشوروی تجربۀ نزدیک ما است که با قیافۀ نیروی ارمغان‌آور آزادی مصمم بود تجربۀ پیروزی‌های شیرین نظامی و سیاسی شرق اروپا را در غرب آسیا تکرار کند، اما دربرابر بلندپروازی روزافزون خود که با سستی ملت‌ها جری‌تر می‌شد، بذرهای جوانه‌زدۀ مقاومت نقطۀ اوج یکه‌تازی بی‌ترمز او را به نقطۀ عطف روند افول ابرقدرت‌ها تبدیل کردند.
همت بلند مقاومت، بلندپروازی‌های رؤیای آمریکایی را از قهقهه‌های بدمستانه در افغانستان و عراق به قهقرای شکست‌های پی‌درپی در عراق سوریه و لبنان و غزه کشاند. پیشرفت‌های علمی و فناورانه، علی‌رغم تحریم‌ها، هم افسانۀ «فاصلۀ علمی دست‌نیافتنی» را رسوا کرد و هم «ابرقدرت اقتصادی» را واداشت به شکست فاحش ابزار تحریم اعتراف کند. ایستادگی بر سر آرای مردم و استقلال ملت‌های منطقه از تناقض دموکراسی آمریکایی در کودتا علیه مردم‌سالاری و هم‌پیمانی با مستبدان و پشتیبانی از تشکیل داعش پرده انداخت. بدین‌ترتیب، برخلاف روزگار خوشی که آمریکا تفرقه و عقب‌نشینی را با انحراف و انصراف از مبارزه و پیشرفت به دیگران می‌پذیراند، منطق مقاومت نه با عربده‌ها ترسید و نه با وسوسه‌ها از عزم فتح قله‌ها دست کشید و با ایستادگی در مسیر پیشرفت رفته‌رفته موازنۀ قوا را به سمت نبرد سرنوشت‌ساز سوق داد.
مقاومتْ کنش فعال در برابر برتری‌جویانی‌ است که برای پایداری نظم استکباری خود با ترس یا وسوسه به دیگران می‌پذیرانند با حفظ فاصله ضعیف بمانند. این چکیدۀ روایت مقاومتِ سلطه‌شکن علیه هم‌افزایی استکبارِ سلطه‌گر و استضعافِ سلطه‌پذیر است. طوفان الاقصی را باید تازه‌ترین درخشش در امتداد این نزاع صدساله دید. آنچه امروز نای برتری‌طلبی غربی را گرفته عزم تکثیریافته‌ای است که یک بار از غزه و بار دیگر از یمن و لبنان و عراق سر برمی‌آورد و وقعی به زور و تزویر برترپنداران نمی‌نهد. همت بلند و باور به قدرت ایمان مردم دو نیروی نرم اسلام ناب است که هیچ‌گاه در بنیان ترسان تسلیم‌پذیری و ذهن پریشان تروریستی نمی‌گنجد. مقاومت با مجاهدت جوانان عاشق شهادت در طول این سال‌ها موازنۀ قوای سخت را گام‌به‌گام وارونه کرد و قدرت نرم خود را به پشتوانۀ سخت تحولات جهانی مبدل ساخت.

 
فرصت‌های کلان آینده در گرو معماری فعالانه
تحول نظم جهانی خودبه‌خودی نیست که به تماشایش بنشینیم. نظم با کنش فعالانه معماری می‌شود و هر رفتار ما به بخشی از آن جهت می‌دهد. هرچند روندهای تدریجی نظم جهانی را پدید می‌آورند، اما بزنگاه‌ها به چهرۀ جهان شکل می‌دهند، چنان‌که صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها پس از جنگ جهانی اول و دوم مناسبات امروزین را به صد سال آیندۀ جهان تحمیل کردند. آن‌چه در بزنگاه‌ها مناسبات آینده را تعیین می‌کند، منطق نرم روشن و مستحکمی است که ورای وقایع به اقدام‌های نقطه‌زن سخت جهت می‌دهد. برای معماری فعالانۀ نظم جهانی باید با بنیان فکری مرصوص و ادبیات گفتمانی اصیل اصول و اهداف و منافع را شناخت تا با هم‌افزایی نیروهای هم‌سو و ترویج نگاه نو میان ملل جهان اذهان و دل‌های خروشان را آمادۀ نظمی بدون حضور مستکبران کرد، و در آخر، با اقدام‌های نقطه‌زنِ به‌موقع به روند تحولات جهت داد.
اذهان را باید آماده کرد. این بنیان بنایی است که به اصول و اهداف و منافع معنا می‌دهد و ادبیات نظم آینده در آن شکل می‌گیرد. نیروهای نرم جهان اسلام باید همراه با نیروهای سخت مقاومت «دل‌ها و اذهان مردم جهان را آماده کنند»، که به ‌تعبیر حضرت امام «بدون قدرت‌های استکباری می‌شود به زندگی مسالمت‌آمیز توأم با صلح و آزادی رسید». این وظیفۀ نیروهای نرم انقلاب اسلامی است که تحقق جهان بدون سلطۀ امریکا و استکبار و بدون نظم امنیتی حامی جانیان را ممکن نشان دهند. اما رزم نرم بی مایه فطیر است. نیروهای نرم انقلاب باید هرچه زودتر بنیه و مهارت خود را برای نقش‌آفرینی در این دوران بزنگاهی ارتقا دهند. بنیۀ رزم نرم «آگاهی و روایت و بینش» است، مهارت رزم نرم «هنرِ بیان و زبان» است. آینده‌ای را که اسلام ناب معماری می‌کند باید با آگاهی پربینش از روایت نظم جهانی و با زبان مردم هر منطقه هنرمندانه بیان و تبیین کرد.
به نگاه‌ها باید جهت داد. نیروهای هم‌سو را باید شناخت و هم‌افزا کرد. تغییر نظم تاریخ‌گذشتۀ کنونی به‌نفع همۀ جماهیر مستقل و آزاده است و باید با باور به نیروی ملت‌های آزاده آنان را در جهت هجمه به پایه‌های جور جهانی جهت‌دهی کرد. نیروهای نرم انقلاب نیز باید پابه‌پای نیروهای سخت مقاومت از فرصت‌های بی‌سابقۀ امکان ارتباط با دل‌های خروشان بهره ببرند تا جماهیر اسلامی را به اقدام فعالانه برای استقلال و آزادی از بند ستمِ سیاسیِ ساکتِ سازشکار با جور جهانی فرابخوانند. نیروهای نرم انقلاب اسلامی باید ابتکار عمل را در دست بگیرند و با آگاهی از روایت تاریخی نظم جهانی و منطقه‌ای، و با شناخت از مناسبات بومی هر منطقه، ندای نویدبخش اندیشۀ اسلام ناب را متناسب با شرایط هر گروه از مردم جهان برای معماری مبتکرانۀ آینده به گوش آن‌ها برسانند.
این بزنگاه اقدام نقطه‌زنِ به‌هنگام می‌طلبد. خود طوفان الاقصی یک دلاوری نقطه‌زن سر بزنگاه در چهارراه جهان بود که تجدیدنظر در نظم جهانی را با صف‌کشی حق و باطل به کف خیابان‌های سراسر جهان کشاند. کنش نرم فعالانه و مبتکرانه می‌تواند نیروهای کران‌تاکران جهان اسلام را به کانون اقدام‌های نقطه‌زن همگرا کند. قدرت نرم باید با اثرگذاری فکری نقطه‌زن، هوشمند و مدبرانه و آگاهانه، به حرکت‌های خودجوش و احساسات جوشان جوانان عزت‌طلب جهان جهت دهد. نیروهای نرم انقلاب باید در ارتباط و پیام‌رسانی مستمر، و با ترویج ابتکار عمل‌های نقطه‌زن در هر مقطع و شرایط، یک گام جلوتر از رویدادها و حوادث، با خط‌دهی به جوانان جهان خروش آنان را به سمت شکل‌دادن به معماری نوین جهان جهت‌دهی کنند.
نظم نوین جهانی با کنش فعالانه معماری می‌شود، وگرنه استکبار از غفلت‌های تاریخی دوباره بهره خواهد برد. هرچند طوفان الاقصی طومار نقشه‌های کهنه و تازه را به هم پیچید، اما در شرایط بزنگاهی لحظه‌ای درنگ و سستی یا تردید و عافیت‌طلبی کافیست تا استکبار دوباره نظمی دیگر را به صد سال آینده تحمیل کند. تاریخ نشان داده استکبار حتی میان خرابه‌های نظم پیشین نیز از طراحی برای بازسازی نظمی جدید به نفع خود دست نمی‌کشد. دشمن فعال که هیبت و حیثیت پیشین خود را ازدست‌رفته می‌بیند، با همان بنیان فکری ولی بدون عدول از اصول خود، با ادبیاتی نو و حیثیتی تازه، دست به اقدام‌های بی‌مهاباتر برای دستیابی به اهداف صریح خود خواهد زد. خطا آنجاست که در ادبیات کهنۀ وارداتی باقی بمانیم و با بنیان فکری آشفته سرگرم اهداف کوته‌نگرانه و منافع دم‌دستی شویم و از تحولات گستردۀ عمیق و از روند بلند وقایع غافل بمانیم.

 
سخن آخر
فتح نرم طوفان الاقصی تاریخی‌تر از فتح سخت آن است. جز جنایات عریان و وقاحت‌های بی‌پایان نایی برای هیبت پوشالی و رویی برای حیثیت دروغین مدعیان تمدن و نظم جهان باقی نمانده است. جرئت مقاومت و صبر بصیر آن سازش‌پذیری و سرکوب‌پذیری را برای همیشه باطل کرد و تاریخ جدیدی را برای انقضای نظم ظالمانه رقم زد. اکنون، باید بدون سستی و با ابتکار عمل غفلت‌های تاریخی را جبران و نقشی مؤثر ایفا کرد، وگرنه دشمن فعال و دوست منفعل از دل خرابه‌های نظم پیشین نظمی جدید را به دلخواه نیروهای هوشیارتر باز خواهند ساخت. این داستان عبرت‌آموز «صلحی است که همۀ صلح‌ها را بر باد داد». این یک تلنگر برای تکرار انفجار نوری است که پیش چشمان سردرگم جهانیان روند تحولات را، برخلاف میل مستکبران، به سمت آیندۀ اسلام راند.
هان ای روحانیین اسلامی! ای علمای ربانی! ای دانشمندان دینــــدار! ای گویـــــــنـــــدگان آیین‌دوســــت! ای دینــــــداران خداخــــــواه! ای خداخـواهان حق‌پرســـت! ای حق‌پرســتان شرافتمند! ای شــــرافتمندان وطن‌خواه! ای وطن‌خواهان باناموس! موعظت خدای جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفع‌های شخصی کرده تا به همۀ سعادت‌های دو جهان نایل شوید و با زندگانی شرافتمندانۀ دو عالم دست در آغوش شوید. انّ للَّه فی ایّام دهرکم نفحاتٌ الا فتعرّضوا لها «۸»؛ امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است. اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه‌گرد شهوت‌ران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطلۀ خود کنند. (امام خمینی (ره)، 15 اردیبهشت 1323، یک سال پیش از پایان جنگ جهانی دوم)

جستجو
آرشیو تاریخی