مقدمه
نگاه ناصواب حکومت عثمانی به عباس افندی، در سالهای پایانی حیات او، یکی از روایتهایی است که بارها در آثار گوناگون بهائیان آورده شده و سببش توطئۀ مخالفان او یاد شده است. این مکتوب -که صورت مبسوط و مستندش در پیوست چهارم کتاب تاریخ بیغرض به چاپ رسیده- بر آن است تا به تحلیل روایتهای گوناگون دراینباره پرداخته و رابطۀ عباس افندی را با یهودیان مهاجر به فلسطین و دستگاه پادشاهی بریتانیا تا اندازهای موشکافی کند.
روایت عثمانیها از همکاری عباس افندی با یهودیان (1309 ق)
قدیمیترین روایت تاریخیِ گویای آن ارتباط که این پژوهش بر آن آگاه است گزارشی است که در سال 1309 ق برای اسلامبول فرستاده شده است. این گزارش -که تصویرش اینجا آورده شده- گویای آن است که عباس افندی، همراه با دو تن از صاحبمنصبان عثمانی، در فلسطین برای کسب ثروت زمینهای اعراب ناتوان و تنگدست را با قیمت کم میخرید و با قیمت بالا به یهودیان مهاجر میفروخت:
... و اکنون عباس افندی ایرانی که در عکا دارای ثروت قابلتوجهی است و با نفوذش قادر به انجام هر کاری است، با همفکرانش، مصطفی (رئیس بلدیۀ حیفا) و نجیب افندی -که اکنون جزء اعضای محکمه است- متحد شده، هربار زمینهای افراد ناتوان را به قیمت خیلی ارزان میخرند و بعد از آمادهسازی با قیمتهای فاحش به یهودیان و اجنبیها میفروشند و کسب ثروت میکنند ...
همانگونه که گفته شد، این گزارش به حدود سال 1309 ق (1893 م) بازمیگردد. در پایان این سال بود که بهاءالله درگذشت و عباس افندی زعامت بهائیان را به دست گرفت؛ بنابراین، در صورت پذیرش درستی مواد این گزارش، باید گفت که او از سالهای پایانی حیات بهاءالله با یهودیان مهاجر به فلسطین مرتبط شده بود.
تصمیم حکومت عثمانی بر اعدام عباس افندی (حدود تقریبی 1318 ق)
در مکتوبات عباس افندی، از تصمیم حکومت عثمانی به تبعید او به صحرای فیزان یا غرقکردنش در دریا یا دارزدنش سخن گفته شده و دربارۀ حاکم بیروت آمده که «کراراً گفته بود اولحکمی که اجرا خواهد نمود عبدالبهاء را در دروازۀ عکا دار خواهد زد». در نگاه این مکتوبات، آنچه پیروان محمدعلی افندی (ناقضان) به دروغ به عباس افندی منسوب کرده و به حکومت عثمانی گزارش میدادند سببساز آن تصمیمها بود. بهائیان برآناند که یکی از برادران عباس افندی که دل در گرو محمدعلی افندی داشت تا آنجا پیش رفت که مجلس میهمانیای فراهم کرد و، ضمن «پذیرایی کامل» از «هیئت عسکریۀ عکا و حیفا» و بهویژه «رئیس ژاندارمه»، با آوردن دختر خود به آن مجلس و برپاکردن «مجلس طرب» خواست تا او «در حالت مستی و رقص» دستور تبعید یا اعدام عباس افندی را از رئیس ژاندارمه بگیرد.
از آن سوی، پیروان محمدعلی افندی این نسبتها را نمیپذیرفتند. بهعنوان نمونه، در کتاب إتیان الدلیل لمن یرید الإقبال إلی سواء السبیل که از سوی جمعی از ایشان به سال 1318 ق در عکا چاپ شد، ضمن انتقاد از عباس افندی در تدراک جایی دیگر برای آرامگاه باب و بهخاکنسپردن او در آرامگاه بهاءالله، این کار وسیلۀ جمع مال برای او گفته شده و آنچه در مقصرخواندن او نزد دولت عثمانی شهرت یافته بود نادرست دانسته شده و مراجعه به حکومت حیفا راه سنجش حقیقت از دروغ یاد شده است.
تأمل در گزارش پیشگفتۀ حکومت عثمانی گویای آن است که در صورت پذیرش درستی مواد آن باید پذیرفت که آنچه پیروان عباس افندی توطئۀ بدنامی او گفته و به پیروان محمدعلی افندی منسوب کردهاند به صورت مطلق درست نیست و در سالهای پایانی حیات بهاءالله و پیش از بروز اختلافهای دو جانشین او ریشه داشت.
بشارتهای عباس افندی به برپایی دولت یهودی در فلسطین (حدود 1335 ق)
در این میان، برخی دیگر از مکتوبات عباس افندی گویای بشارتهای او به آیندۀ نیکوی یهودیان در سرزمین فلسطین (ارض موعود) آنهم در زمانی نزدیک است. وی در یکی از آن مکتوبها اینگونه گفته:
هو الله
ای پروردگار، در کتب و صحف، بهواسطۀ انبیاء، اِخبار فرمودهای و اسرائیل را بشارت دادهای و نوید بخشیدهای که روزی میآید که اسرائیلِ نومید امیدوار گردد و اسیر ذلت کبری عزت ابدیه یابد [و] آن قوم پریشان در ظل ربالجنود در ارض مقدسه سروسامان یابند و مبغوضان محبوب جهانیان شوند.
حال ستایش تو را که روز آن آسایش آمد و اسباب سرور و شادمانی حاصل شد. اسرائیل عنقریب جلیل گردد و این پریشانی به جمع مبدل شود. شمس حقیقت طلوع نمود و پرتو هدایت بر اسرائیل زد تا از راههای دور با نهایت سرور به ارض مقدس ورود یابند.
ای پروردگار، وعدۀ خویش آشکار کن و سلالۀ حضرت خلیل را بزرگوار فرما. تویی مقتدر و توانا و تویی بینا و شنوا و دانا.
گفتاری از او نیز در راستای مکتوب بالاست:
اینجا فلسطین است. اراضی مقدسه است. عنقریب قوم یهود به این اراضی بازگشت خواهند نمود و سلطنت داودی و حشمت سلیمانی خواهند یافت. این از مواعید صریحۀ الاهیه است و شک و تردیدی ندارد. قوم یهود عزیز میشود. در ظل امر وارد میشود و تمام این اراضی بایر آباد و دایر خواهد شد. تمام پراکندگان یهود جمع میشوند و این اراضی مرکز صنایع و بدایع خواهد شد. آبادی و پرجمعیت میشود و تردیدی در آن نیست. مقام اعلی به بهترین طرزی ساخته خواهد شد. دعا و مناجات انبیای الاهی به هدر نمیرود و وعدههای الاهی تماماً تحقق خواهد یافت. اسارت و دربهدری و پراکندگی یهود مبدل به عزت ظاهری آنها میشود. حتی به حسب ظاهر عزیز خواهند شد. جمال مبارک دربارۀ قوم اسرائیل دعا فرمودند؛ در مناجاتی که تقریباً پنجاه سال قبل نازل شده میفرمایند: «إلهی! اجعل بنی إسرائیل الذلیل عزیزاً و اجمع شملهم فی الأرض المقدسة». البته این مواعید الاهیه تحقق خواهد یافت و در آن تردیدی نیست. شما بروید و این اراضی مقدسه را در نهایت خضوع و خشوع و تبتل و تضرع زیارت نمایید.
نگاه مورخ یهودی به بشارتهای عباس افندی (حدود 1335 ق)
طبیعی است که در نگاه بهائیان این خطابها حالتی الاهی و پیشگویانه داشتند، اما در نگاه یهودیان سبب صدور آنها آگاهی عباس افندی از رخدادهای سیاسی آن زمان بود. به روایت مورخ سرشناس یهودی، حبیب لوی:
از سال 1882 [م]، مهاجرت یهودیان اروپای شرقی به فلسطین شروع گردیده بود. قیام لئون پینسکر از 1883 و نوشتن کتابی برای آزادی یهود و رجعت یهودیان به فلسطین و توجه روچیلد برای خریداری زمین و تقویت مالی یهودیان برای مهاجرت به فلسطین و پیشآمدن قضیۀ دریفوس و نوشتن کتاب دولت یهود و تشکیل کنگرۀ صیونیست و بعداً ملاقاتهای هرتسل، از امپراتوران آلمان، عثمانی، ایطالی و نخستوزیر روسیه و تأسیس قصبات یهودینشین در فلسطین، تمام، عواملی بودند که هر ناظری را متقاعد میساخت که دورۀ قیام مردگان یهود فرارسیده است. از این لحاظ، عبدالبهاء [د. 1921 م] -که از جریان سیاسی روز بااطلاع و ساکن فلسطین بود- در همان زمان و در خلال آن مدتی که یهودیان به فعالیت پرداخته بودند الواحی صادر نموده و از اینکه بهزودی یهودیان به آزادی و ترقیات شگرفی نایل خواهند آمد صحبت میکرد.
عباس افندی و فاتحان بریتانیایی و یهودی فلسطین (1335 تا 1340 ق)
در سالهای پایانی جنگ جهانی اول (1917 و 1918 م: حدود 1335 و 1336 ق)، ژنرال ادموند آلنبی فلسطین را از عثمانیها گرفت و در آنجا حکومت نظامی بریتانیایی برقرار کرد. بهائیان دربارۀ «شمهای از فتح حیفا و عظمت حضرت عبدالبهاء» نوشتهاند:
جمالپاشا (فرماندۀ عثمانی در میدان جنگ فلسطین) ... در آغاز حملۀ انگلیسیان و شروع حرب کانال سوئیس، چون لایحۀ معاندانۀ ناقضین دربارۀ حضرت عبدالبهاء به وی رسید و آنچه افتراء و تفتین توانستند بستند و کردند، گفت که «پس از حصول و عودتم، عباس افندی را در بیتالمقدس به صلیب خواهم زد»، ولی شکست خورد و بهتدریج خود را عقب کشید تا آنکه در یوم هیجدهم ذیحجۀ 1334 [ق] سپاه انگلیس به حیفا هجوم آوردند و سواران انگلیسی و هندی از سمت مشرق به توپخانۀ عثمانی ریخته، شهر را به تصرف آوردند و عثمانیان باقیمانده اسیر شدند و قائد فاتح انگلیسی، جنرال اندریو، حین برخورد به جمعیت مستقبلین بلد، از رئیس بلدیه و اشراف شهر صحت و سلامت آن حضرت را استفسار کرد و خود با سران لشگری همی تشرف جستند و کلنل استورز (حاکم بیتالمقدس) با اتومبیل خود به حیفا آمده، در بیتشان وارد و مشرف گردید و عرض نمود که «از جانب دولتم، بریتانیای کبیر، مأمورم که از صحت آن حضرت جویا شده، بشارت دهم» و جنرال آلنبی (قائد فلسطین) با کمال فروتنی تشرف حضور حاصل نمود و ابراز افتخار به تشرف خود کرد و شادمان شد که در چنان اوضاع رسید و با افسران خود، با نهایت ادب و فروتنی، با آن حضرت به عکا رفت و در بهجی ناهار میهمان ایشان شدند.
پس از پایان حکومت نظامی در فلسطین، با دستور نخستوزیر بریتانیا، سر هربرت ساموئل در مقام کمیسیونر عالی به ریاست دولت غیرنظامی فلسطین برگزیده شد. او از یهودیان بود و در آغاز جنگ جهانی اول (1914 م) نخستین کسی بود که پیشنهاد داد با حمایت بریتانیا وطنی برای یهودیان در فلسطین بنیاد نهاده شود. به نوشتۀ یکی از محققان، ساموئل -که از اندیشمندان و فعالان برجسته و نامدار صهیونیست بود- در دوران پنجسالۀ حکومتش در فلسطین دوستی و همکاری نزدیکی با عباس افندی داشت. در اوایل حکومت او در فلسطین، دربار بریتانیا عباس افندی را به دریافت نشان «شهسوار طریقت امپراتوری بریتانیا» مفتخر کرد. این نشان از سوی ژنرال ادموند آلنبی (به تعبیر گفتار بهائی بالا: قائد فلسطین) به عباس افندی هدیه شد و او، از آن پس، با عنوان «سر عباس افندی» شناخته شد.
بهائیان برآناند که «دولت انگلیس، برای عظمت مقام خیرخواهی ایشان نسبت به عموم جهانیان و نگهداری آرامش جهان و غمخواری و ملجئیّت درماندگان، نشان و لقب برای آن حضرت فرستاد و با رسوم و تشریفات مرسومه در حیفا به آن حضرت تقدیم کردند» و عباس افندی نیز پادشاه بریتانیا، جرج پنجم، را اینگونه دعا کرد:
اللهم إن سرادق العدل قد ضربت أطنابها ... و نشکرک و نحمدک علی حلول هذه السلطنة العادلة و الدولة القاهرة ... اللهم أید الإمپراطور الأعظم جارج الخامس لأهل إنگلترا بتأییداتک الصمدانیة و بتوفیقاتک ... 26 جمادیالأول 1337 ق.
گفته شده که در دورۀ پنجسالۀ حکومت سر هربرت ساموئل بر فلسطین شمار یهودیان این سرزمین از 55هزار نفر به 108هزار نفر رسید.
پس از درگذشت عباس افندی (1340 ق)، ساموئل در ردیف نخست مشایعان جسد او جای داشت. سر وینستون چرچیل (آن زمان: وزیر مستعمرات بریتانیا و بعدها نخستوزیر نامدار آن کشور) و ژنرال ادموند آلنبی نیز -که عباس افندی را به نشان شهسوار طریقت امپراتوری بریتانیا مفتخر کرده بود- در تلگرافهایی به ساموئل، درگذشت او را تسلیت گفتند:
به تاریخ اول دیسمبر 1921، نمرۀ 365: «به اسف عظیم خبر انتقال سر عباس عبدالبهاء را تلقی نمودم. خواهش دارم که از قبل حکومت جلالت پادشاه بریطانیا تعزیۀ مناسب به طائفۀ بهائیه ابلاغ دارید. امضاء: تشرشل [چرچیل]».
از مصر، به تاریخ 29 نوفمبر 1921: «خواهش دارم که مشارکت خالصانۀ مرا به اقربای مغفور سید عبدالبهاء عباس و طائفۀ بهائیه در این فقدان مرشد محترمشان ابلاغ دارید. آلنبی».
تحلیل و نتیجهگیری
آنچه تا اینجا آورده شد در نکات نهگانۀ زیر خلاصه میشود:
1- گزارش مخبران عثمانی دربارۀ خریدهای دور از انصاف زمینهای اعراب فلسطینی از سوی عباس افندی و فروش مزوّرانۀ آنها به یهودیان مهاجر برای کسب ثروت در سال وفات بهاءالله (حدود 26 سال پیش از تصرف فلسطین از سوی انگلیسیان)؛
2- نگاه منفی صاحبمنصبان عثمانی به عباس افندی تا تصمیم برخی از ایشان به اعدام او (از حدود 17 سال پیش از تصرف فلسطین از سوی انگلیسیان)؛
3- انتساب توطئه به پیروان محمدعلی افندی در بدنامکردن عباس افندی نزد اولیای حکومت عثمانی از سوی بهائیان (از حدود 17 سال پیش از تصرف فلسطین از سوی انگلیسیان)؛
4- نگاه انکاری پیروان محمدعلی افندی به آن نسبتها (از حدود 17 سال پیش از تصرف فلسطین از سوی انگلیسیان)؛
5- بشارتهای عباس افندی در مکتوبات خود به نزدیکی زمان عزت یهودیان در فلسطین (حدود زمانی تصرف فلسطین از سوی انگلیسیان)؛
6- باور یهودیان به سبببودن آگاهیهای سیاسی عباس افندی در بشارتهایش به نزدیکی زمان عزت یهودیان در فلسطین؛
7- ارتباط صمیمی فاتحان بریتانیایی و یهودی فلسطین با عباس افندی از همان زمان ورودشان به آن سرزمین به روایت بهائیان؛
8- اعطای نشان شهسوار طریقت امپراتوری بریتانیا به عباس افندی از سوی ژنرال ادموند آلنبی (فاتح بریتانیایی فلسطین)؛
9- بزرگداشت عباس افندی از سوی سر هربرت ساموئل (حاکم وقت یهودی فلسطین)، ژنرال ادموند آلنبی (فاتح بریتانیایی فلسطین) و سر وینستون چرچیل (وزیر وقت مستعمرات بریتانیا) پس از درگذشت او.
در کنار آنچه گذشت، باید گفت: برخی محققان که در همان زمان میزیستند بر آن بودند که عباس افندی، در خلال جنگ جهانی اول، «خود را بیشتر با انگلیسیها مربوط ساخته و برای قشون انگلیس در فلسطین خدماتی هم انجام داد» و از آن روی بود که «نشان بزرگی برای او فرستاده شد».
به نظر میرسد توجه همزمان به نکات نهگانۀ بالا گویای درستی این تحلیل باشد و بر این اساس است که میتوان گفت: عباس افندی (مقیم عکا و حیفای فلسطین) که از سالهای پایانی حیات بهاءالله با یهودیان مهاجر به فلسطین رفتوآمد داشت، در سالهای پایانی حیات، به پادشاهی بریتانیا گرایش یافت و با برقراری ارتباط با آن دولت به سیاست ایشان در مهاجرت یهودیان به فلسطین یاری رساند و مورد تقدیر آنان قرار گرفت.