طوفان الاقصی: تحلیلی از قلب مقاومت

بررسی استراتژی‌ها و پیامدهای عملیات اخیر در نوار غزه و تأثیر آن بر آیندۀ منطقه در گفت‌و‌گوی اختصاصی با منیر شفیق

در این گفتگو، می‌نشینیم روبروی منیر شفیق، چهره‌ای تأثیرگذار در جهان اسلام و عرب که نقش مهمی در تحولات سیاسی منطقه داشته است. متولد 1934 در قدس، شفیق با پیشینه‌ای درخشان در فلسفه و علوم سیاسی، از دوران جوانی در مبارزات ضد استعماری فعال بوده و در نهایت به اسلام گرویده است. این مصاحبه با مجلۀ باور، فرصتی است برای درک عمیق‌تر از تجربیات و دیدگاه‌های او درباره مقاومت فلسطین و تحولات منطقه‌ای. شفیق دیدگاه‌های خود را دربارۀ تحولات اخیر فلسطین و پیامدهای عملیات طوفان الاقصی برای مقاومت فلسطینی به اشتراک می‌گذارد. این گفتگو در تاریخ 22 آبان 1402 انجام شده است.

هادی معصومی زارع

مصاحبه‌کننده  | دانش‌آموخته دکتری گرایش مطالعات خاورمیانه دانشگاه تهران

 جناب استاد منیر شفیق، ضمن تشکر از قبول مصاحبه برای نخستین سؤال می‌خواستیم تفسیر و برداشت و تحیلل خودتان را از عملیات طوفان الاقصی بشنویم.
در هفتم اکتبر گردان‌های عزالدین قسام به فرماندهی محمد ضیف و برادرانش در جنبش حماس دست به عملیات طوفان الاقصی زدند و در گام اول به آنچه شهرک‌های صهیونیستی غلاف غزه گفته می‌شود حمله کردند. این اراضی در اصل تا پیش از 1948 جزء اراضی فلسطینی‌ها بود و این اولین‌بار است که فلسطینی‌ها بعد از 76 سال وارد این اراضی می‌شدند.
دشمن صهیونیستی با این عملیات متحمل خسارات زیادی شد. این عملیات بر دشمن آشکار کرد که مقاومت از قدرت غیرقابل‌باوری در طراحی و اجرای عملیات برخوردار است. و همچنین طوفان الاقصی به‌لحاظ تمهیدات و برنامه‌ریزی مخفی و نیز گستردگی دامنۀ آن حتی دستگاه‌های نظامی و امنیتی دشمن صهیونیستی را غافلگیر کرد و این غافلگیری خیلی درخشان بود.
بااین‌حال من معتقدم که غافلگیری دومی نیز روی داده است که کمتر به آن توجه می‌شود و آن این است که ارتش صهیونیستی از آمادگی لازم برخوردار نبوده است، درحالی‌که ارتش‌ها همواره باید از آمادگی لازم برخوردار باشند و به دلیل همین عدم آمادگی ارتش رژیم غافلگیر شده است. راز تلفات سنگین ارتش و شهرک‌نشین‌ها در همین غافلگیری ارتش بود. برای همین بود که رزمندگان مقاومت که شاید بیش از 1500 نفر نبودند توانستند منطقه‌ای به وسعت 370 کیلومتر مربع را ولو برای مدت کوتاهی تحت کنترل و سیطرۀ خود بگیرند.
هر کس شاهد شکست و عقب‌نشینی ارتش صهیونیستی بود می‌توانست وحشت حاصل از این واقعه در میان ارتش و مردم رژیم را درک کند.  آمریکایی‌ها و غربی‌ها متحیر شدند و تصور کردند که ارتش صهیونیستی شکست خورده و تسلیم شده و رژیم صهیونیستی در معرض خطر زوال قرار گرفته است. لذا برای نجات این رژیم از چنین وضعیتی سوءستفاده و اعلام کردند که در این نبرد با رژیم اسرائیل شریک هستند و اجازه نمی‌دهند رژیم صهیونیستی به این شکل شکست بخورد. تاجایی‌که ایالات متحدۀ آمریکا اعلام کرد که آمریکا و اسرائیل یک موجودیت واحد هستند، به این تعبیر که اسرائیل از ماست و ما از اسرائیل هستیم، فلذا اجازۀ شکست رژیم صهیونیستی را نخواهیم داد.
این ثابت می‌کند که تمام غرب در جنگی که در 7 اکتبر شروع شد شریک است. یک مسئله‌ای هست که ما باید در آن تأمل و تمرکز کنیم. رهبران برخی از کشورهای غربی و جو بایدن در سخنانی با بیان همان سخنان نتانیاهو تصریح کردند که این جنگ تنها جنگ بین مقاومت فلسطینی و رژیم صهیونیستی نیست بلکه به نظر ما این جنگی است بین تمدن غرب و بربریت و در اینجا منظورشان از بربریت جهان عرب و جهان اسلام بود.
یک صفت جدیدی با عنوان وحشیگری و بربریت به ملت‌های شرقی افزودند. این مسئلۀ بسیار مهمی است و باید در جهان اسلام و ایران به‌درستی فهمیده شود. آمریکا و اروپا اعلام کرده‌اند که اسرائیلی هستند و جنگ تمدنی به راه انداخته‌اند. و این جنگ تمدنی علیه همۀ عرب‌ها و مسلمانان است. اساساً آن‌ها بین عرب و مسلمان تمایز و فرقی قائل نیستند. همه را متوحش و بربری می‌دانند. جنگشان را جنگی تمدنی علیه توحش و بربریت می‌خوانند. بر همین اساس است که کشورهای غربی و لیبرال دیگر نمی‌توانند مدعی بی‌طرفی باشند. ایستادگی آن‌ها در کنار اسرائیل در جنگ علیه مردم غزه بر اساس نژادپرستی شکل گرفته است.  بنابراین معتقدم یکی از مزیت‌های وقوع این جنگ آن بود که اکنون نقاب از چهرۀ واقعی غرب و آمریکا و اروپا برداشت. یکی از مقامات غربی خطاب به همۀ عرب‌‌ها و مسلمانان گفت: توهم نداشته باشید، ما با همۀ شما دشمنی و عداوت داریم و همگی باید تسلیم ما باشید. صف‌آرایی فعلی‌شان علیه مردم فلسطین دقیقاً نشان‌دهندۀ جدیت ایشان در دشمنی و عداوت با مسلمانان است. فلذا معتقدم فلسطینی‌ها در خط مقدم این نبرد، که غرب همۀ مسلمانان و اعراب را بربر می‌نامد، برای دفاع از همۀ ما عرب‌ها، ما مسلمانان و ما شرقی‌ها ایستاده‌اند.
بنابراین معتقدم که ملت‌های اسلامی نباید خود را در این جنگ فقط در مقام حمایت یا همدردی با فلسطینی‌ها ببینند بلکه باید در نظر داشته باشند که این جنگ علیه اسلام، مسلمانان و اعراب و همۀ ملت‌های اسلامی است که از دید غربی‌ها متوحش و بربر هستند. لذا هیچ عرب و مسلمانی حق ندارد با آمریکا همدردی کند یا تصور کند که پس از این می‌توان بین کشورهای عربی و اسلامی و غرب روابط حسنه یا عادلانه‌ای برقرار کرد. بر مبنای این نظریه وقتی آن‌ها خود را در این نبرد ناتوان دیدند دست به بمباران وحشیانه علیه غیرنظامیان، زنان و کودکان و مردان بی‌گناه، زدند، زیرا مقاومت که در زیر زمین و در تونل‌ها هستند. آن‌ها در این جنگ به هیچ اصلی از حقوق بشر پایبند نیستند و با گسترش آن هر جایی را که دستشان برسد مورد هدف قرار خواهند داد. بنابراین، این موضوع بخشی از جنگ تلقی نمی‌شود بلکه رسماً یک جنایت و کشتار دسته‌جمعی تلقی می‌شود که در آن هزاران کودک و زن و مرد بی‌گناه را به قتل می‌رسانند.
طرفِ مقابل رژیم صهیونیستی نه نیروهای مقاومت که عموماً هزاران انسان بی‌گناهی هستند که خارج از چارچوب حقوق بشر و حقوق بین‌الملل  و با هدف نسل‌کشی با قساوت و بی‌رحمی به دست صهیونیست‌ها به قتل می‌رسند. حالا دیگر مشخص شده که آمریکا و رژیم صهیونیستی از همۀ خطوط قرمز عبور کرده‌اند و بر هیچ اصلی ملتزم نیستند. لذا  همۀ مردم جهان باید در مقابل این وحشیگری و نسل‌کشی علیه غیرنظامیان، کودکان و زنان بایستند. اگرچه آن‌ها نشان داده‌اند که تظاهرات میلیونی در کشورهای مختلف را نادیده می‌گیرند و اهمیتی برای قطعنامۀ مجمع عمومی سازمان ملل، که 120 عضو آن رأی مثبت دادند، قائل نیستند. دیدید که تنها 14 کشور با رأی خود در کنار صهیونیست‌ها ایستادند. اکنون باید ملت‌های اسلامی به این جنگ از جایگاه انسانی و بشردوستانه‌ای بنگرند و با ضمیر انسانی خود در برابر این وحشیگری و جنایتی که زنان و کودکان بسیاری را به قتل می‌رساند بایستند.
شما گفتید که رژیم صهیونیستی از این عملیات غافلگیر شد. این در حالی است که اسرائیل یکی از پیشرفته‌ترین سیستم‌های اطلاعاتی جهان را در اختیار دارد. با این تفسیر چگونه می‌توان این شکست را توجیه کرد؟ برخی معتقد به نظریۀ دام و تله هستند. می‌گویند طوفان الاقصی دامی اسرائیلی برای نابودی غزه و تغییر دموگرافیک در آن بود.
هر کسی که از تئوری توطئه صحبت کند در عقلش باید شک کرد، زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند این را بپذیرد که در یک روز 1300 صهیونیست کشته شوند. این چگونه توطئه‌ای است؟
هر کسی که از این نظریه صحبت می‌کند منطق و درک ندارد، حتی کارگردانان سینما هم نمی‌توانند چنین تصوری کنند. آیا رژیم صهیونیستی می‌خواست حماس این عملیات را انجام دهد تا صهیونیست‌ها از آن‌ها راضی شوند؟ این منطقی نیست!
کی صهیونیست‌ها پذیرفتند که 1300 نفر از آن‌ها کشته شوند، 250 نفر اسیر شوند و شهرک‌های آن‌ها اشغال شود؟ فقط برای اینکه دنیا گول بخورد و این یک توطئه تلقی شود؟ آیا آن‌ها برای جنگ و حمله به چنین چیزی نیاز دارند؟
این عملیات واقعاً غافلگیرکننده بود، اما این غافلگیری فقط یک وجهی نبود و دو وجه داشت. بیشترین شگفتی آن به بخش اطلاعاتی و امنیتی بازمی‌گردد. اینکه چگونه حماس توانست این عملیات را ظرف چند ساعت بدون اینکه صهیونیست‌ها از آن مطلع شوند انجام دهد نشان از دقت در طراحی و پنهان‌کاری شاخۀ نظامی حماس دارد.
اما غافلگیری دوم که اهمیتش کمتر از اولی نیست فروپاشی ارتش است. این چه ارتشی است که به محض غافلگیری فرومی‌ریزد و سلاح‌های خود را زمین می‌گذارد و با کمترین مقاومتی به‌سرعت تسلیم می‌شود؟ بزرگ‌ترین شگفتی این عملیات دیدن شکست و فروپاشی ارتش رژیم صهیونیستی است.
هیچ ارتشی در دنیا محق نیست که بگوید در ابتدای ورود به نبرد غافلگیر شدم، زیرا هیچ جنگی طبیعتاً بدون سطحی از غافلگیری آغاز نمی‌شود. رهبران نظامی باید همیشه آمادگی لازم در برابر هر غافلگیری‌ای را داشته باشند. اضافه بر این باید توان واکنش سریع داشته باشند. ولی آن‌ها تا ساعت‌ها قادر به یورش زمینی به شهرک‌ها و نوار غزه نبودند. این چه ارتشی است که با وجود پشتیبانی آمریکا  و داشتن نیرویی مشترک با آمریکا نمی‌تواند در برابر غافلگیری واکنش نشان دهد؟
طی عملیات طوفان الاقصی، فیلم‌های زیادی از داخل شهرک‌ها منتشر شد که در آن حماس اقدام به کشتار شهرک‌نشینان می‌کند، به‌ویژه فیلم حمله به فستیوال موسیقی. همین‌ها منجر به این شد که حماس را به داعش تشبیه کنند.
این‌ها حرف‌های پوچ و بی‌اساس است. همه می‌دانیم که گروه‌های مقاومت به کسی تعرض نکردند. شما دیدید که برخی از اسرای اسرائیلی که آزاد شدند در مصاحبه‌هایی که داشتند اذعان کردند که هرگز مورد سوءاستفاده و آزارواذیت واقع نشدند. حتی تلویزیون رژیم صهیونیستی در یک مورد که مبادرت به نشر اکاذیب کرده بود در مظان اتهام قرار گرفت زیرا تاکنون حتی یک مورد از آن اسرایی که ازاد شدند هم مدعی نشدند که با ما بدرفتاری شده است.
به‌هرحال گفته می‌شود که بیش از هزار غیرنظامی کشته شده است.
اگر راست می‌گویند که این‌ها غیرنظامی بودند چرا نامشان را منتشر نمی‌کنند. بخش معظمی از اسامی کشته‌های اسرائیلی تا الان منتشر نشده است. چرا؟ چون اگر منتشر شود مشخص می‌شود که تقریباً تمام این‌ها به‌نوعی نظامی و امنیتی هستند.
در ثانی من نمی‌گویم که کشتن شهرک‌نشینان جایز است اما واقعیت این است که این شهرک‌نشینان مسلح هستند و غیرنظامی نیستند و به‌سختی می‌توان آن‌ها را غیرنظامی نامید. اما من به آن‌ها می‌گویم اگر دروغ نمی‌گویند و دست به جعل نمی‌زنند هر مدرکی که می‌توانند برای اثبات این امر که این‌ها غیرنظامی هستند رو کنند.
حتی اگر تعدادی از شهرک‌نشینان به‌اشتباه کشته شده باشند، آیا آن‌ها نمی‌بینند که با غیرنظامیان غزه چه می‌کنند و چگونه به‌طور وحشیانه آن‌ها را طی 25 روز بمباران می‌کنند و از این کشتارها فیلم می‌گیرند و به خود می‌بالند؟
هیچ‌کس در غرب یا آمریکا و صهیونیست‌ها حق ندارند در مورد غیرنظامیان صحبت کنند یا از غیرنظامیان دفاع کنند. این مایۀ شرمساری است، به‌ویژه که از کودکان بی‌گناهی بعد از کشتنشان فیلم می‌گیرند و به خود می‌بالند، چه بایدن، چه نتانیاهو و چه غرب. پس از 25 روز بمباران وحشیانه و کشتن غیرنظامیان، غربی‌ها  در نبرد اخلاق کاملاً بازنده هستند.
برخی می‌گویند ایران و حزب‌الله حماس را به ورطه انداختند و سپس او را رها کردند و به‌طور مستقیم در نبرد با اسرائیل حضور نیافتند.
به‌شخصه معتقد نیستم که ایران و حزب‌الله فلسطینی‌ها را فریب داده باشند، برعکس، فلسطینی‌ها هروقت از ایران یا حزب‌الله کمک خواستند آن‌ها لحظه‌ای در ارسال کمک تعلل نکردند. در مورد حضور مستقیم در جنگ نیز به نظرم تاکنون نیازی به مشارکت مستقیم آن‌ها نبوده است، زیرا مقاومت تاکنون پیروز جنگ بوده است و خطری مقاومت را تهدید نمی‌کند.  محور مقاومت خودش بهتر می‌داند که چه زمانی باید به‌طور مستقیم دخالت کند و چگونه باید مداخله کند. از این جای کار و به‌ویژه بعد از بمباران غیرنظامیان این وظیفۀ ترکیه و مالزی و همۀ کشورهای جهان است که مشخص کنند چگونه باید با این موضوع برخورد کنند.
در هر صورت برای تحقق این پیروزی در مرحلۀ اول نیازی به مداخلۀ سایر نیروهای محور مقاومت برای دفاع از فلسطین نبود. و حتی در مرحلۀ دوم اگر تهاجم زمینی صورت بگیرد نیز نیازی به کسی برای مداخله نداریم و خودمان می‌توانیم در آن نیز با اتکا بر نیروی خودمان ورود کنیم. اما بمباران غیرنظامیان به‌عنوان یک مشکل خارج از جنگ تلقی می‌شود، چون به قدرتی برای جنایتکاران مبدل شده است که غیرنظامیان را هدف قرار می‌دهد. این فقط وظیفۀ محور مقاومت نیست بلکه وظیفۀ همۀ انسان‌ها  است که در خصوص این بمباران‌های جنایت‌کارانه موضع‌گیری کنند.
مسئله دقیقاً همین‌جاست. اعتراضی که برخی دارند این است که روزانه صدها غیرنظامی فلسطینی کشته می‌شوند و برای همین لازم است که برای پایان‌دادن به این وضعیت، محور مقاومت و ایران مداخلۀ مستقیم نظامی کنند!
این حرف باید خطاب به همۀ کشورهای جهان باشد نه فقط محور مقاومت. زیرا پای کشتار غیرنظامیان درمیان است. حتی درخواست برای مداخلۀ نظامی هم باید از تمام دنیا باشد. به نظرم اگر می‌خواهید در مورد وظیفۀ جهان اسلام که برای این موضوع حرکتی انجام دهند صحبت کنید اقدام باید با تفاهم ترکی-ایرانی شروع شود و کشورهای عربی و اسلامی هم باید به آن بپیوندند و مواضع مشترک اتخاذ کنند. به این دلیل  که این یک موضوع بشردوستانه است که به کل بشریت و به کل جهان اسلام مربوط می‌شود و باید آن را از محور مقاومت جدا کرد. آمریکا به جنگ علیه بشریت وارد شده و این صرفاً جنگ اسرائیل علیه مقاومت نیست. لذا بر کل دنیا واجب است تا در این موضوع ورود کنند.
آیا به نظر شما پاسخ‌های حزب‌الله در جنوب لبنان کافی است؟
من این را پیامی معنادار و قابل‌توجه می‌دانم که باید جدی گرفته شود، اما چگونگی‌اش و اینکه به کجا برسد بستگی به تحولات جنگ دارد.
تا اینجای کار پاسخ‌های حزب‌الله مناسب است و نیازی به مداخلۀ گسترده‌تر نیست. حتی در فرض درگرفتن جنگ زمینی نیز نیازی به مداخلۀ مستقیم محور مقاومت نیست، زیرا مقاومت در غزه به‌تنهایی از پس اسرائیلی‌ها برمی‌آید.
مسئلۀ مهم درحال‌حاضر بمباران غیرنظامیان است که به نظرم باید فرای جنگ به یک موضوع انسانی مبدل شود. موضوع محور مقاومت باید تبدیل به وظیفۀ هر انسانی حتی در ایران شود، شما باید خود را دخیل کنید. چه لیبرال باشید و چه غیرلیبرال، باید در قبال کشتار غیرنظامیان در غزه کاری کنید و مواضع مشترک بگیرید حتی اگر مخالف حماس باشید. به نظرم در این جنگ ضدبشریت باید همۀ نیروها برای مقابله و توقف جنگ بسیج شوند.
عده‌ای هستند که محبوبیت و مردمی‌بودن مقاومت در غزه را زیر سؤال می‌برند و شبهه وارد می‌کنند که این نهاد با چه پشتوانۀ مردمی و با اجازۀ چه کسی دست به چنین عملیاتی زده که منجر به ویرانی غزه شده است.
این‌ها سخنان مضحکی است. وقتی اشغالگری و استعمار وارد سرزمینی می‌شود، هر فرد یا گروهی حق دارد اسلحه به دست بگیرد و مقاومت کند. مثلاً در اروپا که نازی‌ها تقریباً تمام اروپا را اشغال کردند این اتفاق افتاد، در همۀ کشورهای اروپایی در برابر اشغال مقاومت به پا شد. گروه‌های مقاومت در آنجا از کسی اجازه گرفتند؟ انتخاباتی برگزار شد؟ این نظر مسخره است.
کسانی که به همراهی مردم نسبت به مقاومت و مبارزه ضداشغالگری شک دارند می‌توانند رفراندوم برگزار کنند و نظر مردم را بگیرند. من مطمئنم که اکثر آرا در سطح عربی و اسلامی (و نه فقط فلسطینی‌ها) طرفدار تشکیل مقاومت خواهند بود. اتفاقاً شاهد بودیم که رهبر معظم انقلاب ایران فرمودند که برای مقاومت نیازی به برگزاری انتخابات نیست. کجای دنیا این اتفاق افتاده است که برای مقاومت علیه اشغالگری انتخابات برگزار کنند؟
هر کسی که الان می‌جنگد نه به خاطر این است که نمایندۀ فلان محور است ، بلکه برای هدفی عادلانه می‌جنگد و  جانش را فدا می‌کند. این‌چنین کسانی نمایندۀ حقیقی مردم هستند، نه کسانی که ادعا می‌کنند نمایندۀ مردم فلسطین هستند درحالی‌که در خواب‌اند. برای مثال هیچ‌کس هیچ صدایی از ساف نمی‌شنود.
گاهی از برخی می‌شنویم که حماس و گروه‌های اسلامی مردم غزه را در این جنگ و کشتارها و ویرانی‌ها سپر خود کرده‌اند و پس از شکست آن‌ها در جنگ مردم به سمت گروه‌های سکولار و یا ملی‌گرا متمایل خواهند شد. نظر شما به‌عنوان کسی که از گروه‌های چپ به سمت گروه‌های اسلام‌گرا آمدید چیست؟
اینکه ملت ما در آینده به گروه‌های ملی رأی دهند یا به گروهای اسلامی مشکلی نیست و تفاوتی نمی‌کند که کدام گروه اسلامی یا حتی کدام حزب ملی حائز رأی اکثریت شود، بلکه اراده و قدرت ملت در انتخابات مهم است. اما دارم فکر می‌کنم که کسانی که چنین حرف‌هایی می‌زنند از اسلامی‌بودن مقاومت می‌ترسند یا کلاً از نفس وجود مقاومت هراس دارند.  
چیزی که من می‌دانم این است که معمولاً وقتی کشوری تحت اشغال باشد آنچه مردم می‌پسندند مقاومت است. مردم از هر کسی که مقاومت علیه اشغال را هدایت کند حمایت خواهند کرد، یعنی وقتی مردم آفریقای جنوبی نلسون ماندلا را انتخاب کردند، او را به‌خاطر عقایدش انتخاب نکردند بلکه مردم وی را به‌خاطر شرایط ظلم و تبعض و فشاری که بر خودشان از سوی سفیدپوستان وجود دارد انتخاب کردند.
آنچه از سخنان شما می‌فهمیم این است که ظهور اسلام‌گرایان در فلسطین به دلیل انتخاب گزینۀ مقاومت بوده است و هرکس این گزینه را انتخاب کند به ملت فلسطین می‌پیوندد؟
مردم فلسطین فتح را زمانی انتخاب کردند که جریان اسلامی نبود. جبهۀ مردمی برای مقاومت در سال 1968 را انتخاب کردند و در آن زمان هنوز اسلام‌گرایان نبودند. مردم با برگزیدن گزینۀ مقاومت امری مشروع را انتخاب می‌کنند. لذا به نظرم آنچه اصالت دارد مقاومت است. مردم گزینۀ مقاومت را انتخاب می‌کنند، فارغ از ایدئولوژی گروه مقاوم.
به نظر شما در فردای جنگ آیا مردم غزه از مقاومت عبور می‌کنند و صرفاً به‌سمت عادی‌سازی روابط با رژیم و بازسازی غزه می‌روند یا مقاومت گسترش پیدا خواهد کرد؟
ما اکنون غرق در خون و قربانیان خود هستیم، بنابراین نمی‌توان به این فکر کرد که آینده چگونه خواهد بود. اکنون آنچه برای ما مهم و دارای اولویت است این است که بمباران غیرنظامیان متوقف شود.
بااین‌حال در جریان این جنایات ما ندیدیم که هیچ‌یک از مردممان تسلیم شوند و پرچم سفید بلند کنند، بلکه برعکس، بر خدای متعال توکل و این جنایات را تحمل کردند.
نگاه‌های زیادی به کرانۀ باختری دوخته شده است. آیا کرانۀ باختری در آینده موضع خود را تغییر خواهد داد و وارد فاز مقاومت خواهد شد؟
آیندۀ کرانۀ باختری با آیندۀ غزه گره خورده است و مردم فلسطین در تمامی اراضی اشغالی در نتیجۀ این جنگ سرنوشت خود را رقم خواهند زد و ازاین‌رو مردم فلسطین انتخابی جز اتحاد برای مقاومت ندارند.
کرانۀ باختری بخشی از فلسطین است و این عملیات را طوفان الاقصی نامیدند. مسجد الاقصی در بیت‌المقدس و کرانۀ باختری قرار دارد و حماس و جنبش جهاد اسلامی در نوار غزه با مقاومت حاضر در اردوگاه جنین و بسیاری از مناطق کرانۀ باختری متحد بوده و هستند.
نگاه شما نسبت به آیندۀ دولت محمود عباس چگونه است؟
در مورد شخص رئیس محمود عباس، او باید همین‌طور آرام بماند، یعنی دخالتی نکند. او می‌خواهد با آمریکا و اشغالگران توافق کند و البته آن‌‌ها او را تحقیر  کرده و باز هم خواهند کرد. اکنون جهان عرب و جهان اسلام از موضع وی احساس شرمساری دارد. وقتی آمریکا می‌گوید جنگ ما با بربرهاست منظور از بربرها چیست؟ آیا منظورشان کل جهان عرب و مسلمانان نیست؟
در فلسطین هم همین‌طور است، اگر محمود عباس بخواهد دستش را در دست آمریکا بگذارد خراب خواهد شد و این حق او نیست، زیرا خط سازش ساقط شده است و همۀ لیبرال‌های جهان عرب و جهان اسلام باید سکوت کنند. آن‌ها علیه دین اسلام و مسجد الاقصی و علیه حقوق مردم مظلوم فلسطین متحدند و آمریکا خیلی رک‌وپوست‌کنده به آن‌ها می‌گوید که دشمن شما هستیم و به‌صراحت می‌گوید که من اسرائیل هستم و اسرائیل من هستم.
نظر شما در مورد آیندۀ میدانی نبرد چیست؟ آیا مقاومت مانند سال 2006 پیروز خواهد شد یا خیر؟ آیا ممکن است شاهد جابه‌جایی و تغییر بافت جمعیت در غزه باشیم؟
ان‌شاءالله مقاومت پیروز می‌شود چون نبردی که پیروزی در آن رقم می‌خورد جنگ زمینی است و شاهد آن هم این است که آمریکا جرئت نمی‌کند وارد جنگ زمینی شود، زیرا می‌ترسد و به نظر من آن‌ها حق دارند بترسند و امیدوارم تصمیم درستی بگیرند و وارد یک جنگ زمینی نشوند، زیرا به‌ناگزیر شکست خواهند خورد و در سراسر جهان تغییرات و تحولات اساسی رخ خواهد داد.
از آنجایی که شما در بسیاری از جناح‌های فلسطینی بودید و زندگی‌تان پر از تجربیات مختلف است، اگر بخواهید تجربۀ فلسطین در دهۀ شصت و هفتاد را با تجربۀ امروز مقایسه کنید تفاوت آن در چیست؟
بله من در زندگی ام در گروه‌های مختلف بوده ام. الان 87 ساله هستم، از شانزده‌سالگی کار سیاسی را شروع کردم و آنچه در 7 اکتبر اتفاق افتاد ارزشش با تمام روزهای زندگی ام برابری می‌کند انگار که هزار سال زندگی کرده ام. آنچه در هفتم اکتوبر دیدم که چطور ارتش صهیونیستی را شکست داد ارزشش برای من مساوی با کل سالهای زندگی من است.
من دهه‌ها زندگی کردم و دیدم ارتش رژیم صهیونیستی چقدر به خود مغرور بود و هیچ‌کس نتوانست جلو آن بایستد و اکنون می‌بینم که شکست خورده است و این باعث خوشحالی من است.
و اکنون در حالی با شما مصاحبه کردم که زیباترین روزهای زندگی‌ام را سپری می‌کنم. من منکر این نیستم که شاهد اتفاقات زیبایی بوده‌ام اما این‌بار متفاوت از هر زمان دیگری است.

 

 

جستجو
آرشیو تاریخی