تا پیش از آگوست سال 1988 حماس یک گروه نظامی نبود، بلکه یک خیریۀ اسلامی بود. این گروه خدمات اجتماعی ارائه میداد، برای جوانان برنامههای آموزشی و ورزشی تدارک میدید و درمانگاهها و پرورشگاههایی را اداره میکرد. به همین دلیل است که اسرائیل تا اوایل دهۀ 1980 بهصورت مادی و معنوی از این سازمان حمایت میکرد. رهبران سیاسی اسرائیل در آن زمان باور داشتند که تقویت اسلامگرایانی که سیاسی و خشونتطلب نیستند سکولارهای خشن و انقلابی را که نمایندۀ سازمان آزادیبخش فلسطین هستند تضعیف خواهد کرد. این گروه محافظ برای دههها بر سیاستهای فلسطینیان در تبعید چیره بود، اما در اواخر دهۀ 1980 اشغال کرانۀ باختری و غزه توسط اسرائیل بهطور ظالمانهای افزایش یافت. از سال 1967 تا 1987 اسرائیل بهطور میانگین هر سال 32 فلسطینی را در اراضی فلسطین اشغالی کشته و همچنین فلسطینیان را از آزادی تحرک، آزادی بیان و ابتداییترین حقوق مالکیت محروم کرده است. در نظرسنجی سال 1986، 48 درصد از خانوادههای فلسطینی در سرزمین اشغالی گزارش دادند که دستگیری سیاسی را تجربه کردهاند، 51 درصد از آنها مورد ضربوشتم و یا آزار جسمی قرار گرفتهاند، 56 درصد در ایستبازرسیهای نظامی اسرائیلی مورد آزارواذیت قرار گرفتهاند، داراییها یا زمینهای 23 درصدشان توسط اسرائیلیها مصادره شده است و خانههای 18 درصد تخریب یا پلمپ شده است.
سپس در سال 1987 یک رانندۀ کامیون اسرائیلی 4 شهروند غزهای را کشت و فلسطینیان در قیامی آشکار، که انتفاضۀ اول نام گرفت، اعتراض خود را آغاز کردند. برای مدت چهار سال اغلب فلسطینیان مشغول مقاومت غیرخشونتآمیز بودند؛ در قالب اعتراض، اعتصاب، تحریم، و کودکان بدنام سنگانداز. در پاسخ [به این اقدامات]، اسرائیل 142 فلسطینی را در غزه کشت و بدون اینکه حتی یک نفر تلفات داشته باشد قیام را بهطرز وحشیانهای سرکوب کرد.
نگاهی دقیقتر به تاریخچۀ حماس نشان میدهد که این گروه در سالهای 1988، 2006، 2008، 2012 و 2017 بهدنبال آتشبس بوده است.
اگرچه این خشونت وحشتناک و ناعادلانه خشم رهبران خیریۀ اسلامی را برانگیخت، اما برخی از آنها در ابتدا بهدنبال راهحلی دیپلماتیک بودند. در اول ژوئن 1988، دو ماه قبل از تصویب منشور 1988 که حماس در آن خواستار نابودی اسرائیل شده بود، محمود الزهار، رهبر حماس، پیشنهاد صلحی را به اسحاق رابین، وزیر دفاع وقت اسرائیل، ارائه کرد. اگر اسرائیل خواستار صلح بود باید از سرزمینهای اشغالی عقبنشینی میکرد، اسرای فلسطینی را آزاد میکرد، حقوق فلسطینیها را احیا میکرد و به فلسطینیها اجازه میداد که نمایندگان خود را معرفی کنند. بنیانگذار حماس، شیخ احمد یاسین، به همین ترتیب موافق بود با اسرائیل مذاکره کند در صورتی که اسرائیل ابتدا حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین و حق بازگشت به سرزمین آنها را به رسمیت بشناسد.
بدیهی است که پیشنهادات خیریۀ اسلامی به گوش همگان رسید. اسرائیل مدتهاست که بازگرداندن صدها هزار فلسطینی را رد کرده است، مردمانی که اسرائیل برای حفظ اکثریت جمعیتی یهودی خود آنها را از خانههایشان اخراج کرده است.
خشونت هولناکی که ارتش اسرائیل در طول انتفاضۀ اول به کار گرفت واکنش حماس را رادیکال کرد. پس از آن بود که حماس بهطور قابلتوجهی ستیزهجو شد. جنگجویان حماس در سال 1989 دو سرباز اسرائیلی را کشتند. پس از کشتار 22 غیرنظامی فلسطینی توسط پلیس اسرائیل در تظاهرات 8 اکتبر 1990 حماس برای اولینبار در 14 دسامبر 1990 به شهرکنشین اسرائیلی حمله کرد. دو شبهنظامی حماس از غزه سه کارگر اسرائیلی را در یافا با چاقو به قتل رساندند. از آن زمان به بعد حماس صدها غیرنظامی اسرائیلی را در دهها حمله به قتل رساند.
حماس در جریان معاهدۀ اسلو از عرصۀ سیاست فاصله گرفت. در این جریان مجموعهای از توافقات سیاسی میان اسرائیل و ساف شکل گرفت که ذیل آن بهتدریج بخشی از استقلال فلسطین در سرزمینهای اشغالی به تشکیلات خودگردان تازهتأسیس فلسطین (پیآ) و شورای ملی فلسطین (پیاِنسی) منتقل شد. در طول دهۀ 1990 حماس مشروعیت مذاکرات با اسرائیل را به رسمیت نشناخت و در نتیجه از شرکت در انتخابات فلسطین خودداری کرد، اما در سال 2006 رهبران حماس به این نتیجه رسیدند که تأثیرگذاری از درون نظام بیشتر از خارج آن است، و این گروه در انتخابات ژانویۀ 2006 شورای ملی فلسطین شرکت کرد؛ در کمال تعجب همۀ آنها پیروز شدند.
در مارس 2006 اسماعیل هنیه، رهبر حماس، پیشنهاد صلحی را ارائه کرد و نوشت:
ما در حماس خواستار صلح هستیم و میخواهیم به خونریزی پایان دهیم. ما بیش از یک سال است که آتشبس یکجانبه را بدون اقدام متقابل از طرف اسرائیل رعایت کردهایم. پیام حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین به قدرتهای جهانی این است: تا زمانی که از اسرائیلیها تعهدی مبنی بر عقبنشینی از سرزمین ما و بهرسمیتشناختن حقوقمان نگرفتهاید، دیگر در مورد بهرسمیتشناختن ʼحق وجودʻ اسرائیل یا پایاندادن به مقاومت با ما صحبت نکنید.
او در ادامه گفت: «اگر جهان بخواهد روندی سازنده و عادلانه را در پیش گیرد، که در آن با ما و اسرائیلیها یکسان رفتار کند، راهکارهای صلحآمیز کارساز خواهد بود».
در سال 2008 خالد مشعل، رهبر حماس، با آتشبس دهساله با اسرائیل موافقت کرد که در ازای آن یک دولت فلسطینی در اراضی اشغالی قبل از 1967 با حاکمیت واقعی، اما بدون شهرکسازی و بدون بهرسمیتشناختن اسرائیل، تشکیل شود و پایتخت آن بیت المقدس باشد؛ اسرائیل بیدرنگ هر دو پیشنهاد را رد کرد.
در سال 2012 احمد جباری، فرماندۀ نظامی حماس، از طریق غازی حمد، معاون وزیر امور خارجۀ حماس، با اسرائیل گفتوگوهای غیرمستقیمی داشت که همگی با تأیید ایهود باراک، وزیر دفاع وقت اسرائیل، انجام میشدند. در آن زمان انتظار میرفت جباری پیمان صلح با اسرائیل را امضا کند. باوجوداین، دیدگاه غالب رهبران سیاسی اسرائیل این بود که مذاکرات آتشبس با حماس بیهوده است. اسرائیل ترجیح میداد «ظرفیت بازدارندگی» خود را با «آسیبرساندن شدید [به زنجیرۀ فرماندهی و کنترل] رهبری حماس و همچنین زیرساختهای تروریستی آن» تقویت کند. افسوس که اسرائیل جباری را تنها چند ساعت پس از دریافت پیشنویس توافق ترور کرد. اندکی پس از آن نیز همۀ رهبران سیاسی و نظامی زندۀ حماس را به ترور تهدید کرد.
در سال 2017 حماس منشور جدیدی را ارائه کرد که طبق آن از «یک دولت کاملاً مستقل و مقتدر فلسطینی به پایتختی بیت المقدس، مطابق با 4 ژوئن 1967، و با بازگشت آوارگان به خانههایشان که از آن بیرون رانده شدهاند، بهمثابۀ راهکاری برای اجماع ملی» حمایت میکرد. ناگفته نماند که این اقدامات نیز بیدرنگ رد شدند. سخنگوی نخستوزیر بنیامین نتانیاهو در آن زمان گفت: «حماس تلاش میکند جهان را فریب دهد، اما موفق نخواهد شد».
رهبری اسرائیل این باور را به جهان القا میکند که حماس از زمان تأسیسش به ترور بیامان مشغول بوده است، روایتی که برای جمعیت اسرائیل تسکیندهنده است، اما با سیر پیچیدۀ تکامل حماس تعارض دارد. نگاهی دقیقتر به تاریخ حماس نشان میدهد که حماس در سالهای 1988، 2006، 2008، 2012 و 2017 بهدنبال آتشبس با اسرائیل بوده است. افسوس که اسرائیل جنگ را به صلحی ترجیح میدهد که مستلزم بهچالشکشیدهشدن سلطۀ یهودیان در اسرائیل یا عقبنشینی کامل از سرزمینهای اشغالی فلسطین باشد.