فلسطین سرزمین «موعود» است نه سرزمین «معهود»

مروری کوتاه بر روند مسئلۀ فلسطین

شيخ مصطفى محمد ملص

 وکیل دادگستری، لبنان    

 

علی غبیشاوی

مترجم

 

فلسطین سرزمین موعود است نه سرزمین «معهود» آن‌گونه که روایت صهیونیستی می‌پندارد. سرزمینی است که به مؤمنینِ صابرِ مجاهدِ ملتزم‌به‌دین وعده داده شده است. در حدیثی نبوی که عبدالله، پسر امام احمد بن حنبل، روایت کرده است این دلالت وجود دارد: «وجدت بخط أبي ثم رواه بسنده عن أبي أمامة قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: لا تزال طائفة من أمتي على الدين ظاهرين لعدوهم قاهرين لا يضرهم من خالفهم الا ما اصابهم من لأواء حتى يأتيهم امر الله وهم كذلك. قالوا: يا رسول الله واين هم؟ قال: ببيت المقدس وأكناف بيت المقدس»؛ (به خط پدرم یافتم؛ سپس به سند خود از ابوامامه روایت کرد که گفت: رسول خدا صلی الله علیه فرمود: پیوسته گروهی از امت من بر راه حق پیروزند و بر دشمنان خود غالب‌اند، مخالفین به ایشان زیانی نمی‌رسانند، مگر اندکی سختی معیشت می‌رسد و تا دستور خداوند صادر شود به همین روش استوارند. اصحاب گفتند: یا رسول الله آن‌ها در کجا هستند؟ پیامبر فرمود: در بیت المقدس و نواحی آن).
اگر این روایت را بپذیریم، نام این منطقه به اعتبار اینکه بیت‌المقدس قلب آنجا و سرزمین‌های پیرامون بیت‌المقدس حومه‌اش است همان فلسطین خواهد بود. بنابراین، این روایت نویدی به جهادگران پایبند‌به‌دین خواهد بود که همین التزام به اسلام نشانگر حقانیتشان و استواری‌شان بر مسیر حق است و دال بر این است که جهادشان به پیروزی و شکست دشمنشان منجر خواهد شد و آن‌ها دگرگون نمی‌شوند و عوض نمی‌گردند و به مخالفینشان توجهی نمی‌کنند و مخالفشان برحق نیست و مخالفتش با آن‌ها آسیبی به ایشان نخواهد رساند و تأثیری بر شکستی که بر دشمنشان تحمیل می‌کنند نخواهد گذاشت. آن‌ها درنهایت پیروزند و مثل تمام مجاهدین متحمل آسیب و آزار و صدمه نیز می‌شوند، امری که حتی مجاهدینِ در رکاب پیامبر (ص) نیز از آن در امان نماندند، زیرا که این عوارض از جنگ جدایی‌ناپذیرند و پیکار مجاهد در جبهۀ حق به این معنا نیست که به شهادت نرسد یا مجروح نگردد. همان‌طور که خداوند متعال می‌فرماید: «إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ»؛ (اگر به شما آسیبی رسید، به دشمنان شما نیز آسیب رسید) یا در جایی دیگر می‌فرماید: «وَلَا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ»؛ (و در تعقیب و جست‌وجوی دشمن سستی نکنید. اگر شما دردورنج می‌بینید، آنان نیز چون شما دردورنج می‌بینند، و شما چیزی را از خدا امید دارید که آنان امید ندارند) و در آخر اینکه «وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ»؛ (و هرکه خدا را یاری کند البته خدا او را یاری خواهد کرد، که خدا منتهای اقتدار و توانایی است).

 
فلسطين و تاريخ
فلسطین یکی از شهرهای مهم جهان اسلام و یکی از کهن‌ترین کشورهای آباد بوده است و از زمان‌های قدیم شاهد تأسیس پادشاهی‌های متعددی بوده و به دلیل آبادی و مواهب و ثروت‌هایش پادشاهان و مهاجمان مختلفِ ملل دورونزدیک چشم طمع به آن دوخته‌اند و سرنوشت همۀ آن مهاجمان شکست و اخراج از این سرزمین بوده است. پس از ورود اسلام به فلسطین اهمیت این سرزمین با ماجرای معراج پیامبر از آن مکان و بنای مسجد الاقصی فزونی گرفت، مسجدی که تا امروز پابرجاست و پابرجا نیز خواهد ماند. همۀ این‌ها بر اهمیت دینی فلسطین افزود و این اهمیت از این واقعیت که فلسطین مهد مسیحیت و زادگاه پیامبر خدا عیسی بن مریم است تأثیر متقابل یافت. بنابراین فلسطین تبدیل به قبلۀ مؤمنین مسیحی و مسلمان شد. البته بر کسی پوشیده نیست که این مکان، قبل از تغییر قبله به مسجد الحرام، اولین قبلۀ نماز مسلمانان بوده است.
بعد از آن بود که  ادعای یهودیان مبنی بر اینکه معبد سلیمان در قدس است مطرح شد و از دیوار ندبه برای گریه و لابه بر عذاب و خواری‌ای استفاده کردن که به دست دشمنانشان بر آن‌ها وارد شده بود و نیز به‌خاطر اینکه خداوند تفرّق و پراکندگی در زمین را برایشان مقدّر کرده بود. صهیونیست‌ها مدعی شدند که خداوند به آن‌ها وعده داده است که سرزمین فلسطین مال آن‌ها خواهد بود تا اشغال فلسطین و اخراج مردمش را از آن در نتیجۀ یک توطئۀ بدخواهانۀ بین‌المللی توجیه کنند.
این موقعیت دینی فلسطین باعث شد که همۀ قدرت‌ها آن را بهانه‌ای برای اشغال و ایجاد دولت‌ها و پادشاهی‌هایشان در آن سرزمین قرار دهند. پس از هجوم مغولان و تاتارها نوبت به جنگ‌های اروپایی‌ها رسید، جنگ‌هایی به بهانۀ حفاظت از زائران مسیحی و حفاظت از اماکن مذهبی و با ادعای اینکه مسلمانان -یعنی ساکنان اصلی سرزمین که کنعانی‌نژاد بودند و اسلام آورده بودند- مسیحیان را تهدید می‌کنند و برایشان خطرآفرین‌ هستند.
البته نیرنگ‌ها و ادعاهای اروپایی‌ها هیچ‌کس را فریب نداد، حتی مسیحیان کشور را که از دست ارتش اروپایی‌ها متحمل رنج و وحشت شدند، ارتشی که صلیب را به‌عنوان شعار و نماد خود برگزید و خودشان را «صلیبی‌ها» نامیدند.
جنگ‌های اروپایی‌ها نزدیک به دویست سال، از سال 1096 میلادی تا سال 1291، ادامه یافت و با شکست و اخراجشان از منطقه به دست صلاح‌الدین ایوبی پایان یافت. حقیقت این است که جاه‌طلبی‌های اروپاییان و طمعشان به فلسطین با پایان جنگ‌های صلیبی خاتمه نیافت، بلکه تمایل به کنترل فلسطین همچنان در جان آن‌ها زنده بود. بنابراین، زمانی که اروپایی‌ها فلسطین و کل شام و عراق را اشغال کردند، دریافتند که بقایشان در منطقه غیرممکن است، زیرا مردم آن کشور با آن‌ها مخالفت می‌کردند و خواستار خروجشان بودند. بنابراین، رهبران اروپایی و پیش‌ازهمه رهبران بریتانیا تصمیم گرفتند از یهودیان استعانت بگیرند و از رؤیایشان برای دستیابی به سرزمین موعود، یعنی فلسطین (طبق ادعای یهود)، سوءاستفاده کنند و آن‌ها را به‌عنوان سرنیزۀ پروژۀ گسترش تسلط و اشغال فلسطین به کار گیرند. بالفور به یهودی‌ها وعده دادند که سرزمین فلسطین را به‌عنوان وطن ملی‌شان در اختیارشان قرار دهند. اروپایی‌ها، با تأمین پول و انتقال یهودیان مهاجر از کشورهای اروپایی، به آن‌ها کمک‌ کردند تا این سرزمین را تصرف کنند و دولت صهیونیستی را تأسیس کنند. البته یکی دیگر از مساعدت‌های اروپایی‌ها تأمین سلاح برای باندها و گروه‌های مسلحی بود که یهودی‌ها آن‌ها را برای تسلط بر روستاها و شهرهای فلسطین و اخراج ساکنینشان و نسل‌کشی در دیر یاسین و طنطوره و روستای ابوشوشه در سال ۱۹۴۸ و کشتار قبیة در سال ۱۹۵۳ و کشتار خان‌یونس در ۱۹۵۶ تشکیل داده بودند. هرچه بود، به دلیل حمایت اروپایی از باندهای تروریستی صهیونیستی مانند هاگانا، ایرگون و ... و ضعف، خیانت و توطئۀ برخی از رهبران رسمی عرب و سوءمدیریت در رویارویی با باندهای صهیونیستی و طمع و توطئۀ برخی خانواده‌های ثروتمند عرب و فلسطینی و با حمایت و توطئۀ بین‌المللی تأسیس کشوری غصبی به نام دولت اسرائیل اعلام شد، کشوری که توسط اکثر کشورهای جهان به رسمیت شناخته شد و به عضویت سازمان ملل متحد، که مصوبه‌ای مبنی بر تقسیم فلسطین بین اعراب و یهودیان صادر کرده بود، درآمد. اعراب تصمیم سازمان ملل را نپذیرفتند و باقی‌ماندۀ سرزمین‌های فلسطین تحت مدیریت دولت‌های اردن و مصر قرار گرفت و این وضعیت ادامه داشت تا اینکه رژیم صهیونیستی در سال 1967 تجاوزات خود را در جنگی که به نبرد ۵ ژوئن شناخته می‌شود آغاز کرد، نبردی که با تصرف کل سرزمین فلسطین توسط یهودیان و اشغال صحرای سینا در مصر و بلندی‌های جولان در سوریه به پایان رسید.
با وجود صدور قطعنامۀ شورای امنیت مبنی بر لزوم خروج اسرائیل از اراضی اشغالی عربی، رژیم صهیونیستی متعهد به اجرای این قطعنامه نشد و برعکس، سال‌ها پس از صدور آن، تصمیم به الحاق جولان اشغالی به قلمرو خود گرفت.

 
تأسیس و ظهور مقاومت فلسطین
مردم عرب، به‌ویژه مردم فلسطین، امیدوار بودند که نظام‌های رسمی عربی با زور یا هر وسیلۀ دیگری فلسطین را بازگردانند و از دست یهودیان اشغالگر آزاد کنند. رژیم حاکم بر مصر به رهبری رهبر ملی، جمال عبدالناصر، کانون این امید بود. هنگامی که جنگ ژوئن 1967 رخ داد و ارتش عربی در 6 روز شکست خورد و دشمن صهیونیستی اشغال خود را گسترش داد و بقیۀ فلسطین، صحرای سینا و بلندی‌های جولان را ضمیمۀ قلمرو خود کرد، ناامیدی همۀ ارتش‌های عربی را فراگرفت، امری که منجر به ظهور جنبش‌های مقاومت نظامی برای آزادی فلسطین شد. جنبش آزادی‌بخش ملی فلسطین (فتح) اولین و مهم‌ترینِ این جنبش‌هایی که جهت‌گیری‌های سیاسی‌شان برحسب تعدد نظام‌های سیاسی عربی یا بین‌المللی‌ای که حمایتشان می‌کردند متفاوت و متعدد بود.
روابط بین این سازمان‌ها و جناح‌های مسلح ناپایدار و گاه متضاد بود و همکاری بین آن‌ها -اگر چنین چیزی وجود داشت- در ضعیف‌ترین سطح بود، امری که نفوذ نظام‌های سیاسی منطقه‌ای و بین‌المللی در این سازمان‌ها و حتی به‌کارگیری‌شان را، بیشتر از خدمت به آرمان فلسطین، برای اجرای برنامه‌های آن دولت‌ها آسان کرد.
با وجود تمام این رنج‌ها که سازمان‌های مقاومت فلسطینی، در اثر دخالت نظام‌های رسمی عربی و کنترلشان بر جهت‌گیری‌های این سازمان‌ها، متحمل شدند، مردم فلسطین توانستند آرمان خود را در واقعیت و در وجدان و احساسات جهانیان زنده نگه دارند؛ به‌ویژه در ذهن و ضمیر مردم جهان اسلام. بی‌شک آن‌چه در مورد جایگاه دینی فلسطین و اماکن مقدس آن ذکر کردیم به این امر کمک فراوانی کرد.

 
لبنان و مقاومت
رقابت و درگیری اعراب و تسلیم کشورهای جهان عرب در برابر نفوذ خارجی نقش مهمی در مبارزه با مقاومت فلسطین ایفا کرد. اردن در مجاورت فلسطین قرار داشت. ادارۀ کرانۀ باختری رود اردن، آن بخش از فلسطین که آزاد باقی ماند و تحت اشغال قرار نگرفت، بر عهدۀ اردن بود. بخش بسیار زیادی از پناهندگان 1948 برای اقامت به اردن نقل‌مکان کردند، جایی که بیشترین جمعیت فلسطینی‌ها در خارج از سرزمین مادری‌شان متمرکز شده بود. به تمامی این دلایل مقاومت فلسطینی باید در اردن -کشوری که بیشترین مرز را با فلسطین اشغالی داشت- مستقر می‌شد تا امکان اقدامات نظامی علیه دشمن صهیونیستی را داشته باشد.
حمایت‌های مردمی عربی و اسلامی از مقاومت و حتی حمایت‌های بسیاری از مردم جهان که با امپریالیسم و استعمار دشمن بودند به افزایش قدرت و نفوذ گروه‌های مقاومت منجر شد، امری که باعث شد رژیم اردن، به‌عنوان رژیمی نزدیک و هم‌ذات‌پندار با صهیونیسم و ​​استعمار احساس خطر کند، به‌ویژه پس از نبرد کرامه که عناصر مقاومت فلسطینی توانستند با نیروهای دشمن مقابله کنند و بر آنان فائق آیند. بنابراین، رژیم اردن تصمیم به حذف مقاومت فلسطین گرفت و طی درگیری‌هایی که به نام «جنگ سپتامبر» شناخته می‌شود علیه آن به مقابله پرداخت و نیروهای مقاومت را مجبور به ترک خاک این کشور کرد. به این نیروها اجازه داده شد به جنوب لبنان بروند و در نزدیکی مرز جنوبی این کشور و در اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی حضور داشته باشند. با گذشت ایام مقاومتْ همدلی مردمی بیشتری را به خود جذب کرد و به نیرویی موازی با دولت لبنان تبدیل شد و نفوذ زیادی در لبنان به دست آورد. این امر قدرت‌های جهانی، از جمله رژیم صهیونیستی، را بر آن داشت تا نیروهای راست مسیحی در لبنان، به رهبری حزب فالانژ لبنان، و حزب ملی‌های آزاد را بر آن دارند تا جنگی بی‌امان را علیه حضور فلسطینی‌ها در لبنان راه بیندازند. در آن زمان همۀ مسلمانان و گروه‌های چپ لبنانی، که در آن زمان جنبشی موسوم به جنبش ملی لبنان نمایندگی‌شان می‌کرد، در کنار فلسطینی‌ها و نهضتشان ایستادند. پس از آن، رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرد و قسمت اعظم آن را اشغال نمود و قیام فلسطینی در مواجهه با آن شکست خورد و اعضای آن از لبنان به تبعیدگاه‌های دور رانده شدند، تبعیدگاه‌هایی که مهم‌ترینشان تونس بود و رهبری جنبش آزادی‌بخش فلسطین را پذیرا شد. البته دیگر سازمان‌های فلسطینی با توجه به گرایش‌های سیاسی‌شان به سوریه، عراق، الجزایر و کشورهای دیگر پناه بردند. صهیونیست‌ها در آن زمان جنوب لبنان و غرب آن را اشغال کردند و تا بترون در شمال لبنان نیز رسیدند. این به آن معنا بود که اشغال صهیونیست‌ها شامل پایتخت، بیروت و تمامی جبل لبنان بود. مقاومت اسلامی در لبنان متولد شد و مرحلۀ جدیدی از مبارزه را برای آزادسازی فلسطین و بقیۀ سرزمین‌های عربی اشغالی آغاز کرد.

 
مذاکرات و سازش
سازمان آزادی‌بخش فلسطین توسط جنبش فتح رهبری می‌شد و از بقیۀ سازمان‌ها و جناح‌های مسلح تشکیل شده بود. در پی ناکامی و شکست این سازمان و به دلیل توطئۀ اعراب و تجدیدنظر نظام‌های رسمی عربی در خصومتی که با اسرائیل ابراز کرده بودند و همچنین در نتیجۀ مداخلۀ نظامی آمریکا در جنگ اکتبر 1973 میلادی در کنار دولت غاصب که نتیجۀ جنگ را تغییر داد و پیروزی اعراب را به شکست تبدیل کرد، اکثر نظام‌های رسمی عرب با گزینۀ آشتی و سازش با دشمن صهیونیستی همراه شدند؛ البته به استثنای سوریه، عراق، لیبی و الجزایر که در آن زمان یک محور سیاسی به نام محور «رد سازش» را تشکیل دادند.
مذاکرات به چندین سازش جداگانه منتهی شد: سازش با مصر در آن‌چه توافق کمپ دیوید نامیده شد، با اردن در توافق وادی‌ عربة و با سازمان آزادی‌بخش فلسطین در آن‌چه قرارداد اسلو نامیده می‌شود. همۀ این سازش‌ها به نفع دشمن صهیونیستی بود و ایالات متحدۀ آمریکا حامی و ناظر مستقیم روند مذاکرات بین همۀ طرف‌ها بود.
در توافقنامۀ دشمن صهیونیستی و سازمان آزادی‌بخش فلسطین مقرر شد که در سرزمین‌های اشغالی 1967 برای فلسطینی‌ها کشوری وجود داشته باشد، اما یهودیان به هیچ‌کدام از مفاد قرارداد که بخشی از حقوق فلسطینیان را به آنان بازگرداند پایبند نبودند. سیاست‌های ظالمانه، تجاوزکارانه و نژادپرستانۀ صهیونیست‌ها علیه مردم فلسطین در کرانۀ باختری و نوار غزه ادامه یافت و عملیات شهرک‌سازی‌های صهیونیستی در سرزمین‌های فلسطینی افزایش یافت و کشتار و تخریب خانه‌های فلسطینی‌ها و راندن از سکونت‌گاه‌هایشان و آواره‌کردن آن‌ها با سرعت بیشتری در مقایسه با قبل ادامه یافت. واکنش رسمی اعراب به این تخلف‌ها و تجاوزها نه‌تنها سکوت بود، بلکه برخی از آن کشورها با توطئه، همکاری و برقراری روابط دیپلماتیک و اقتصادی با اسرائیل همراه شدند و رژیم صهیونیستی در بسیاری از پایتخت‌های کشورهای خلیج‌ فارس صاحب سفارت شد.

 
انقلاب اسلامی و آزادی‌بخشی
قرارداد کمپ دیوید نشان‌دهندۀ اوج تحول در موضع دیپلماتیک عرب در قبال رژیم صهیونیستی بود. به‌رسمیت‌شناخته‌شدن دولت یهودی در این قرارداد از سوی بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کشور عربی، یعنی مصر، پایانی بر مسئلۀ فلسطین و چشم‌پوشی از حق مردمش در سرزمین و مقدساتشان تلقی می‌شد.
اما بادها بر بادبان امیال و آرزوهای کشتی‌های سازش وزیدن نگرفت، زیرا ظهور انقلاب اسلامی در ایران موضوع فلسطین را دوباره احیا کرد و آن را به خط مقدم مسائل و دغدغه‌های امت، حتی در عرصۀ جهانی، پیش راند. تأسیس جمهوری اسلامی ایران به رهبری آیت الله خمینی و مواضع اصولی اعلام‌شده توسط امام در مورد فلسطین و حقوق مردم آن و بیان این امر که اسرائیل موجودیتی غاصب است که باید حذف شود و فلسطین به مردمش بازگردانده شود، همۀ این مواضع و اقداماتی که همراه آن بوده است، مانند افتتاح سفارت فلسطین در تهران و تقدیم نامحدود کمک‌ها و حمایت‌های مادی و معنوی به مقاومت و مردم فلسطین، موجب این تغییر شد. جنبش‌های مقاومت جدید بر اساس مفاهیم اسلامی پدید آمدند: مانند مقاومت اسلامی در لبنان و جنبش‌های حماس و جهاد اسلامی در فلسطین؛ کما اینکه تحولات حاصل از انقلاب اسلامی ایران سازمان‌های مهمی را به دایرۀ اقدامات مؤثر بازگرداند: سازمان‌هایی مانند جبهۀ مردمی برای آزادی فلسطین و جبهۀ مردمی رهبری عمومی. تمامی این نهضت‌ها و جنبش‌های مقاومت در لبنان و فلسطین منجر به آزادسازی جنوب لبنان و منطقۀ بقاع غربی از اشغال اسرائیل شد و شکستی ویرانگر به دشمن صهیونیستی در سال‌های 2000 و ۲۰۰۶ وارد کرد و همچنین در فلسطین نیز منجر به خروج نیروهای صهیونیست از نوار غزه و آزادسازی مجدد آن شد.
امروز به برکت ایستادگی ملت فلسطین و قیام آن‌ها در برابر تجاوزات صهیونیستی، علی‌رغم نرمش و تسلیم حکومت خودگردان فلسطین و علی‌رغم نقش سرکوبگرانه‌اش در برابر مقاومت و مردم به‌پاخاستۀ کرانۀ باختری، آرمان فلسطین در همۀ سطوح در اوج قرار دارد.
نیروهای مقاومت توانستند تکنولوژی و تسلیحات خود را پیشرفت دهند و بهینه‌ و نوسازی کنند و حتی موشک‌ها و مکانیسم‌هایی برای رویارویی با صهیونیست‌ها بسازند. آن‌چه در غزه در 7 اکتبر رخ داد نقطۀ عطف مهمی بود و مرحلۀ جدید و متفاوتی از رویارویی با صهیونیست‌ها را گشود. با وجود پاسخ وحشیانه و ظالمانه و سنگدلانۀ صهیونیست‌ها و عاری‌بودنش از هرگونه ارزش‌های اخلاقی و انسانی و موازین بین‌المللی -دیدیم که رژیم صهیونیستی چگونه محله‌ها و مراکز مسکونی و شهری را ویران کرد- باید گفت دوران بعد از 7 اکتبر 2023 هیچ‌وقت مثل دوران قبل آن نخواهد بود.
این اتفاق تأییدی بر بیانات رهبر مقاومت اسلامی لبنان، سید حسن نصرالله، بود که فرمود: «اسرائیل از تار عنکبوت نیز سست‌تر است».
مقاومت در برابر دشمن صهیونیستی هر روز بیشتر ریشه می‌دواند و تقویت می‌شود و در هر روز فتح و پیروزی جدیدی را در راه قدس ثبت می‌کند.
روزها و حقایق ثابت کرده است که انتخاب کشورهای محور مقاومت، یعنی ایران، لبنان، سوریه، یمن و عراق، انتخاب درستی است که شرح آن به خواست خدا نیاز به بحث دیگری دارد.

جستجو
آرشیو تاریخی