9 سال پیش بود که پیش دوست عزیزم آقای دکتر محمد نصر اصفهانی رفتم و گفتم بیا یک کاری بکنیم با این علمی که در دانشگاهها یاد گرفتیم یک مشکلی از جامعه را حل بکنیم. شروع کردیم روی تخصصمان که کامپوزیت بود کار کنیم همزمان با آقای دکتر نصر یک شرکت هم تأسیس کردیم.
تمرکزمان روی مباحث مربوط به کامپوزیتها بود یک مشکلی پالایشگاهها داشتند که با استفاده از تکنولوژی کامپوزیتها میشد آن را رفع کرد و ما داشتیم روی آن پروژه کار میکردیم؛ اوایل کار بود که یک روز آقای دکتر نصر آمد به من گفت که حمید آن پروژه را بگذار برای دنیایمان؛ من یک ایده دارم برای آخرتمان. گفتم دنیا؟ آخرت؟ کلید آخرت را بگو چی است؟ دکتر نصر گفت: «من آن زمانی که خارج از کشور بودم خیلی در جامعه میدیدم که معلولان حضور دارند ورزش میکنند فعالیتهای اجتماعی دارند خیلی راحت سرکار میروند خرید وفروششان را انجام میدهند. همیشه برایم خیلی سؤال بود که چرا در کشور ما که تجربه جنگ، حوادث، تصادفات، زلزله، دیابت و بیمارهای مختلف را داشته و داریم، قاعدتاً باید معلولان بیشتری هم در جامعه حضورداشته باشند. چطور آنجا آنقدر معلولان حضور و بروز دارند ولی در کشور خودمان در اجتماع خیلی کم میبینمشان بعدازاینکه برگشتم با یک تحلیل ساده به این نتیجه رسیدم که دلیلش این است که آنجا با توجه به دسترسی که به فناوریها و تکنولوژیهای پیشرفته دارند معلولان خیلی راحت میتوانند در جامعه فعالیتهایشان را انجام بدهند؛ مشکلی که ما اینجا داریم این است که تکنولوژی و فناوری مورد نیاز برای جامعه معلول یا توانخواه وجود ندارد پس نمیتوانند خودشان را عرضه بکنند و بیایند در اجتماع. نه اینکه تعدادشان کمتر باشد.» گفتم خب ما چکار میتوانیم بکنیم؟دکتر نصر ادامه داد: «یکسری از افراد از ناحیه پا قطع عضو شدهاند و یک مشکلی دارند که با استفاده از این تکنولوژی کامپوزیتها میتوانیم پنجهای کربنی برایشان درست کنیم که این مشکلشان را حل میکند.» خلاصه اینکه این پیشنهاد و ایده آقای دکتر نصر بود که برویم سراغ ساخت یک محصولی که بتوانیم حرکت را به معلولان برگردانیم و برای من هم خیلی جذاب شد.
تولید پنجه کربنی
شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که مچ پایتان پیچخورده باشد یا شکسته باشد و داخل گچ رفته باشد. راه رفتن آن موقعتان را تصور بکنید که به خاطر اینکه مچ پای شما ثابت شده بود به چه صورتی راه میرفتید؛ نسل قدیم پنجهها به این شکل بود که مچ پا ثابت بود و حرکتی نداشت اتفاقی که افتاد این بود که وقتی از پنجههای کربنی استفاده میکردند عملکردش دقیقاً شبیه به مچ پا بود. مچ آن انعطاف را داشت و آن انعطاف باعث میشد که شخص بتواند حرکات ورزشیاش را انجام بدهد بتواند از شر کمردردهای زیاد خلاص بشود. حتی خستگیاش کمتر بشود مثالی برایتان میزنم یک شخصی که با 200 متر راه رفتن با پنجه قدیمی خسته میشد الآن 5 کیلومتر راه میرود و احساس خستگی نمیکند. پنجه کربنی تحولی بود برای افرادی که با قطع پا محدود شده بودند.
میگفتند یک پیچ این را در ایران نمیتوانند بسازند؟
زمانی که آقای دکتر ایده را دادند دو سال تحقیق کردیم و کار را شروع کردیم و توانستیم نمونه اولیه را بسازیم؛ همزمان وقتی این پیشنهاد را به متخصصان میدادیم میگفتند یک پیچ این را در ایران نمیتوانند بسازند بعد شما دنبال چی دارید میروید؟ شما دنبال ساخت پنجه کربنی هستید؟ گفتیم آقای دولت ما میخواهیم این کار را انجام بدهیم نمونه هم ساختهایم.
گفتند: مجوز؟
گفتیم: مجوزش را باید چطوری بگیریم؟
گفتند: همچنین چیزی ساخته نشده خودتان بروید استاندارد تدوین کنید!
استاندارد تدوین کردیم
گفتند: دستگاه میخواهیم که استاندارد را بتوانیم تست کنیم.
گفتیم آقای دولت دستگاه میخواهیم برای تست.
گفتند ما که دستگاه نداریم. خودتان میخواهید چکار کنید؟
دستگاه ساختیم و همه این فرایندها را رفتیم
روزی فرارسید که برای اولین بار آقای ریحان یاری قرار بود بهعنوان شخصی که پایش قطع شده بود از پنجه ما استفاده بکند و نظر بدهد. یکی از نقاط عطف زندگی من و آقای دکتر همان روز است؛ آقای ریحان یاری کاپیتان تیم ملی فوتبال قطع عضو کشورمان بود. ایشان آمد و استفاده کرد. آن لحظه یکی از نابترین لحظههایی است که یادمان میافتد. وقتی اول راه رفت و بعد دوید ما مدام داشتیم نگاه میکردیم الآن چی میگوید؟ و جوابی نمیداد، میرفت و برمیگشت. در یک کریدور خیلی طولانی میرفت و برمیگشت. میدوید. من آخرین بار گرفتمش. گفتم آقای یاری چطور است؟ گفت که آقای مقاره عابد دارم پرواز میکنم بگذار ادامه بدهم این لحظه نابترین لحظههای ماست.میگفت من قبلاً یک پنجه کربنی انگلیسی داشتم اینکه الان دارم هم خیلی نرمتر است و هم خیلی انعطاف دارد. بگذارید من به پروازم ادامه بدهم. این یکی از جملههایی است که ما در آرشیو ذهنیمان همیشه ماندگار شد و جزء مواردی بود که هر موقع به مشکل میخوردیم سعی میکردیم ازآن استفاده کنیم. هر وقت در این 10 سال انرژیمان میافتاد آن کلمات آقای یاری ما را دوباره سرحال میآورد و پرانرژی میکند.
از ما تلاش از ارگانهای دولتی سنگاندازی | خودتحریمی داخلی
رفتیم یکی از ارگانهایی که مسئول خرید این تجهیزات بود گفتیم آقا ما هم مجوزش را داریم و هم تست بالینی شده است. گفتند شما تأییدیه اتحادیه اروپا را دارید؟ خیلی عجیب بود برای من آن موقع گفتم تأییدیه اتحادیه اروپا؟ من داخل کشور خودم هستم. گفتند نه ما فقط تأییدیه اتحادیه اروپا را میخواهیم.این تکنولوژی جزء تکنولوژیهایی است که شاید 8-7 کشور بیشتر این تکنولوژی را نداشته باشند ما هم از هیچ کجا بههیچوجه کپی نکردیم و هیچ رفرنسی هم نبود که ما بتوانیم برویم و از آن الهام بگیریم. بعد این ارگان دولتی به من گفت باید بروید تأییدیه اتحادیه اروپا را بیاورید و ما این کار را کردیم. سنگی بود که فکر میکردند این سنگ آنقدر مانع بزرگی است که ما نمیتوانیم از روی این بپریم. ولی این اتفاق افتاد و ما تأییدیه اتحادیه اروپا را هم گرفتیم. و آنها واقعاً خلع سلاح شدند و دستشان را بالا بردند و اینیک واقعیت تلخ است که خود تحریمی خیلی اذیتمان میکند. تکنولوژی این محصول واقعاً کار خیلی پیچیدهای است. ولی برای رسیدن به این تکنولوژی و ساخت نهایی پنجههای کربنی 20 درصد توان و انرژی ما صرف شده است. 20 درصد دیگر توان ما را گرفتن مجوزها و تأییدیهها گرفت و 60 درصدش هم صرف ورود به بازارشد. فکر میکنم ورود به بازار یکی از موانع اصلی است که همه شرکتهای دانشبنیان دارند و اکثراً سر همین مرز که میرسند عقبنشینی میکنند؛ یکی از اصلیترین دلایل این مانع بزرگ، فرهنگ خودمان است. ما مردم اگر بخواهیم برای خانهمان یک جنس بخریم و یک جنس داخلی و یک جنس خارجی باشد قطعاً میرویم سراغ جنس خارجی را میگیریم و
میگوییم خارجی یکچیز دیگر است. شاید در قدیم ما تولیدکنندهها هم کمکاری کرده بودیم و نتوانسته بودیم جنس خوبی تولید کنیم. اصلاً نمیتوانیم از این دفاع کنیم ولی الآن واقعاً نسل جدیدی که وارد فضای دانش شده است به این خودباوری رسیده است که بتواند به آن سطح از تولیدات خارجی برسد یعنی نگاهش نگاه صادرات است ما الآن به چند کشور داریم صادرات میکنیم. ما روزی بهسختی وارد بازار خودمان شدیم الآن چند تا کشور که جزء قطبهای صنعتی دنیا هستند از ما تقاضای انتقال تکنولوژی به کشورشان دارند.
انگلیسیها گفتند شما توانایی تولید ندارید
آن اوایل بهخاطر اینکه اصلاً دستگاههای تست پنجه کربنی در داخل ایران نبود و روند تست هم مشخص نبود، قبل از ارائه به ارگانهای دولتی، اولین محصول تولیدیمان را به یک آزمایشگاه مرجع در انگلستان فرستادیم و آنها تستهای اولیه که انجام دادند گفتند این تست مردود است بلافاصله هم گفتند که شما اصلاً چرا وارد این عرصه شدید شما توانایی تولید این را ندارید. همین خودش برای ما دوباره یک انگیزه شد و آمدیم روی محصولمان کارکردیم. در مدت خیلی کوتاهی آنچنان ارتقایش دادیم که خودمان تجهیزات تست را ساختیم، پروتکلهای تست را خودمان تعریف کردیم وهمه آن ملزوماتی که لازم داشتیم. در اصطلاح به آن می گویند فیکچر ساختیم و آمدیم در آزمایشگاههای داخل کشور و آزمایشگاهی که خودمان ساخته بودیم با تجهیزاتی که خودمان طراحی کرده بودیم این را دوباره تست کردیم و دیدیم تمام پارامترهای موجود در تست استاندارد مال ما از نمونه خارجی بالاتر شد.
پله نوردی نهادهای دولتی
یک روزی من در پلههای آن ارگانی دولتی که میخواست از ما خرید کند داشتم میرفتم و میآمدم. البته یکبار که نه. من آن پلهها را 100 بار رفتم و آمدم یک مسئولی من را دید که 3 سال قبل هم من را دیده بود و دوباره بعد از 3 سال که دیده بود گفت هنوز تو داری این پلهها را بالا میروی و میآیی؟ گفتم بله. گفت ما تخصصمان این است که نگذاریم افراد امثال شما بمانند چقدر تو چغر و بد بدنی که ماندی؛ خیلی جمله عجیبی گفت! یعنی سیستم دولتی ما و نوع قانونگذاری ما و اجرای قانونمان به شکلی است که توقع حمایت که هیچ. حتی خودشان میگویند ما کاری میکنیم که شما نمانید. چطور تو ماندی. این خیلی جالب است این اتفاق واقعاً جوری بود که به من در آن ارگان میگفتند دوباره آن اصفهانی چغر و بد بدن آمد.
شما کالا نمیفروشید زندگی هدیه میدهید
روزی شخصی به من گفت که شما کالا نمیفروشید زندگی هدیه
میدهید. من این را نفهمیدم وقتیکه محمدمهدی بخشی با آن سن کم در کنار سجاد سالاروند در پیست دیدم دارند میدوند. لذت بردم. آن روز به این باور رسیدم و حس کردم ما واقعاً زندگی هدیه میدهیم.
روی پاهای خود بایست؛ شعار شرکت ما این است؛ خودمان هم روی پاهای خودمان ایستادیم و تکیه بهجایی نکردیم و فقط دستمان به درگاه خدا بود و کمک خدا بود و خدا کمک کرد. خوشحالیم امروز در کنار سجادها و محمدمهدیها ایستادهایم؛ به خودمان میبالیم که توانستیم قدم کوچکی برای زندگی بهتر این دوستان برداشته باشیم. جالب است بدانید امروز امثال آقای سجاد سالاروند منبع انگیزه برای انسانهای سالم هم هستند. یکی از دوستان میگفت من وقتی درصفحه ایشان میبینم که جمعه صبح روی کوه ایستاده و میگوید چرا خواب هستید؟ واقعاً انگیزه پیدا میکنم و از خودم میپرسم چرا با دوپای سالم اینطور هستم.
بازار داخل و خارج از کشور
در مورد بازار پنجههای کربنی چه در داخل و چه در خارج باید بگویم که ما حدود 150 هزار نفر افرادی داریم که پایشان قطع شده است. دلایلش هم یکی تصادفات است و یکی بحث دیابت و بیماریهای عروقی و متأسفانه جنگ. و مواردی از این دست. در منطقه میتوانم به عراق اشاره کنم که حدود یک میلیون و 500 هزار نفر فرد قطع پا دارد، سوریه 250 هزار نفر. افغانستان 450 هزار نفر. این آمار نشان میدهد که هم در کشور ما و هم در منطقه نیاز اساسی به تجهیزات بهروز توانبخشی وجود دارد ما توانستیم تقریباً در این چند سال حدود 5 هزار پنجه به افراد داخل کشورمان فروش داشته باشیم و صادرات هم به کشورهای مختلف بهصورت موردی داشته باشیم و دنبال این هستیم که انشاءالله بتوانیم در چند کشور موضوع راهاندازی خط تولید را داشته باشیم.
طرح گامی نو؛ وام برای معلولان
از آن 150 هزارنفری که خدمتتان عرض کردم که در کشورمان قطع پا هستند حدود 15 هزار نفرشان از جانبازهای عزیز هستند که هزینههای پروتزشان را بیمه پوششدهی میکند ولی مابقی که حدود 135 هزار نفر هستند متأسفانه از این امکان محروم هستند و با توجه به اینکه عملاً بعد از 2-3 سال نیاز به تجدید پروتز دارند هزینه بسیار زیادی را متحمل میشوند. یکی از اساسیترین مشکلات ما برای فروش محصولات پنجه کربنی به معلولان این بود که معلولان توان پرداختش را بهصورت نقد نداشتند.اعتقادم این است که یک شرکت دانشبنیان نباید فقط محصول دانشبنیان تولید کند باید در فرایند فروش و مدیریتش هم بتواند آن محوریت دانش و خلاقیت و نوآوری را داشته باشند.برای همین موضوع من با بانک مهر ایران وارد مذاکره شدم برای اینکه بتوانیم شرایطی را برای افراد قطع پایی ایجاد کنیم. حدود یک سال و نیم پیگیر این موضوع بودم که ببینم به چه صورت میتوانیم پنجههای کربنی را بهصورت اقساط بلندمدت با سود و کارمزد پایین،4 درصد، در اختیار معلولان عزیز قرار بدهیم. در این فضا اتفاقات مختلفی افتاد حدوداً یک سال پیگیری کردم با مدیر بازاریابی بانک مهر که متأسفانه ایشان تغییر مسئولیت پیدا کرد و مدیریت کل بانک هم در ادامه مسیر عوض شد. با مدیر جدید بازاریابی بانک که صحبت کردم گفتند با اقساط بلندمدت 12 ماهه و فقط برای هزینه پنجه کربنی میتوانیم بدهیم. اما ما میخواستیم اقساط 18 ماهه باشد و علاوه بر هزینه پنجه کربنی هزینه کل پروتز را بانک بهصورت اقساط بدهد؛ چون کسی که هزینه پنجه ما را نداشت بدهد قطعاً هزینه کل پروتز را هم نمیتوانست بدهد پس اگر ما میخواستیم یک راهکار منطقی پیدا کنیم این بود که بتوانیم مسیری را ایجاد کنیم که بانک بیاید هزینه کل پروتز را در اقساط بلندمدت با کارمزد کم بتواند شخص قطع عضو بدهد. گفتند فقط مدیرعامل بانک این اختیار را دارد که این شرایطی را که شما میخواهید ایجاد کند. آن موقع من مدیرعامل بانک را اصلا نمیشناختم، توکل کردیم به خدا و تماس گرفتیم با مسئول دفتر ایشان. خاطرم است که من 2 ماه هر روز با مسئول دفتر ایشان تماس میگرفتم و ایشان میگفت با معاونت مربوطه تماس بگیر من میگفتم باید درخواستم را بهصورت شخصی به خود آقای دکتر بگویم و بعد از 2 ماه یک روزی این مسئول دفتر گفت که آقا بیا شما 5 دقیقه جلسهات را بگذار و برو ما را کشتی. ما رفتیم آنجا و با مدیریت محترم بانک مهر که واقعاً انسان بسیار شریف و دغدغهمندی است در جریان گذاشتیم این موضوع را و ایشان استقبال کردند و گفتند من هر طوری بتوانم به معلولان کمک میکنم و خدا راشکر این اتفاق مبارک افتاد که افراد قطع عضو کشور ما بتوانند هزینه کل پروتزشان را در 18 ماه پرداخت کنند و اسم این طرح را هم گذاشتیم طرح گامی نو؛ که انشاءالله گامی نو باشد برای افراد قطع عضو که بتوانند روی پای خودشان بایستند.
بیمه معلولان حاصل 10 سال تلاش و پیگیری
از همان اوایل فعالیتم در حوزه توانبخشی و پنجههای کربنی یکی از مشکلات و دغدغهها و خلأهایی که دیدم نبود پوشش دهی بیمه بود که از همان موقع پیگیر بودم و معتقدم این موضوع یکی از خواستههای اصلی و بحق معلولان است که چندین سال است پیگیر هستند؛ من از قالب مدیرعاملی شرکت کامپوزیت گستر بیرون آمده بودم و بهعنوان یک دغدغهمند اجتماعی در حوزه معلولان اقدام میکردم با نمایندههای متعدد مجلس و با مسئولان مختلف صحبت کردم. یادم است در یک بازدید آقای دکتر ستاری به من گفتند که چه کمکی میتوانم بهتان بکنم؟ گفتم آقای دکتر ستاری میدانم وظیفه شما در حوزه فناوری و نوآوری کشور است ولی دستم به مسئولان دیگر نمیرسد.خواهشم این است که کمکمان کنید در مسأله بیمه معلولان. و ایشان افسوس خوردند و گفتند که متأسفم که نمیتوانم کمک کنم؛ چون واقعاً حوزه من نیست. منظورم این است که هر جوری توانستم پیگیری کردم و نهایتاً بعد از 10 سال پیگیری من و «ان جی او»های مختلف افراد دغدغهمند آن اتفاق خیلی مبارک افتاد. تلاشمان این بود که بتوانیم بیمه توانبخشی و بیمه درمان معلولان را مصوب کنیم. در یک گزارش خبری که آقای حسینیبای از صداوسیما پخش کردند ما این موضوع بیمه معلولان را بهعنوان اصلیترین درخواستمان مطرح کردیم؛ و بهصورت تلفنی به آقای دکتر ناصحی رئیس بیمه سلامت کشور تماس گرفتند و ایشان قول مساعد دادند که انشاءالله بتوانیم برای افراد قطع پا هزینه پروتزشان را از صندوق بیماران صعبالعلاج پرداخت کنیم. امروز هم جلسه حضوری داشتیم باز تأکید کردند که ما میخواهیم این اقدام را انجام بدهیم. فکر میکنم اگر این اقدام انجام بشود اتفاق بسیار مبارکی است برای افراد قطع پا که حداقل فکرشان از هزینه پروتز و یکی از دغدغههای اصلیشان که بحث تأمین هزینههای پروتز است کنار میرود و حل میشود.
برنامههای مهم برای آینده
دغدغه اصلیم این است که انشاءالله بتوانیم در حوزه پروتزهای اندام تحتانی تمامی قطعات موردنیاز معلولان را تولید کنیم. یکی از اصلیترین کمبودها و نیازهای افراد قطع پا الآن لاینر است. لاینر سیلیکونی جزء مواردی است که در داخل ایران تولید نمیشود. هم جانبازان ما و هم معلولان ما نیازمند هستند و با توجه به شرایط ارزی هزینهاش بهشدت افزایش پیدا کرده است. ما کار تحقیقاتی را حدود یک سال است شروع کردیم و امروز رو به اتمام است. امیدواریم با حمایتهایی که میشود بتوانیم وارد تولید لاینر بشویم و بعدازآن وارد تولید مفصل زانو بشویم. بههرحال ما در کشور مجموعههای دانشبنیانی داریم که فکر میکنم اگر موضوع بیمه افراد قطع پا حل بشود این اشتیاق در شرکتها ایجاد میشود که وارد این حوزهها بشوند و به کمک معلولان بیایند. از طرفی همانطوری که گفتم بهصورت جدی تلاش میکنیم که خط تولید پنجههای کربنی را در کشورهای دیگر هم راهاندازی بکنیم؛ امیدواریم مجموعه این اتفاقات باعث بشود که هم کشور ما ازلحاظ تولید قطعات بهروز توانبخشی بتواند جایگاه مناسبی در منطقه پیدا بکند هم بهعنوان یک هاب بحث توانبخشی کشور و منطقه بتواند خدمات بدهد و صادرات داشته باشد.
صبر، پشتکار و تلاش مستمر
نکته مهمی که در آخر برای خوانندگان محترم مجله میخواهم بگویم این است که اگر ما الآن در این جایگاه هستیم نمیدانم بگویم موفقیت یا نه. ولی بههرحال چند قدم رو به جلو آمدهایم. ماحصل این بوده است که اعتقاد داشتیم که موفقیت با تلاش و پشتکار به دست میآید شاید هرسال که ما در این مسیر گذراندیم هرسال هیأتمدیره ما به این جمعبندی میرسید که این انرژی که در این حوزه میگذاریم اگر جای دیگری میگذاشتیم ثمره بسیار بیشتری میگرفتیم و به این نتیجه میرسیدند که شاید اصلاً شرکت را منحل کنیم ولی من بهشدت روی این موضوع تأکید داشتم که صبر
میخواهد و پشتکار و تلاش مستمر. امیدوارم که نهایتاً مجموع این تلاشهایی که صورت گرفته، لطف خدا انشاءالله شاملش بشود و به نتایجی برسد که معلولان کشور ما طعم راه رفتن، طعم لذتبخش زندگی کردن را واقعاً بچشند و بتوانند مثل بقیه افراد بهصورت مستقل کارهای روزمرهشان را انجام بدهند و بتوانند در عرصههای ورزشی خوش بدرخشند و باعث نشاط در جامعه شوند.