مهندس حوائجی (مدیرعامل): اینکه چرا ما روبات اگزواسکلتون (exoskeleton) یا همان اسکلت بیرونی را برای محصول شرکتمان انتخاب کردیم، چند دلیل داشت: اول اینکه این روبات خیلی جدید بود در دنیا. یعنی سال 92 که من و سه نفر دیگر از بنیانگذاران دور هم جمع شده بودیم برای تصمیم تأسیس شرکت پداسیس، تازه یک سال بود که نمونه اسرائیلی آن (روبات ریواک) معرفی شده بود. روباتهای دیگر مانند روباتهای صنعتی و کارخانهای، حدود شصت هفتاد سال سابقهدارند و اگر ما بهعنوان یک شرکت کوچک میخواستیم در این حوزهها شروع کنیم، در رقابت با رقبای خارجی خیلی عقب بودیم. دلیل دوم هم انسانی بود؛ یعنی وقتی ما در نمونه اسرائیلی دیدیم که حاصل تکنولوژی تبدیل به چیزی شده است که یک انسان را دوباره راه میبرد، برایمان خیلی ارزش داشت. دلیل سوم هم این بود که ما بهطور خاص در ایران، به دلیل ناامنی جادهها و اتومبیلها، تصادفات زیادی داریم و در نتیجه تعداد معلولیت ناشی از تصادف بیشتر از متوسط جهانی است.
مهندس زادی (مدیر بخش تحقیقوتوسعه): وقتی که ارتباط مغز بهعنوان کنترلکننده بدن، با عضلات پایینتر از محل آسیب نخاعی قطع میشود؛ عضلات بدن بهعنوان عملگرهای محرک مفاصل از کار میافتند. در پایینتنه، شش مجموعه مفصل در اطراف لگن، زانوها و مچها وجود دارد. کاری که روباتهای اسکلتبیرونی پایینتنه میکنند این است که در بخشهای بالای ران، زانوها و گاهی مچهای سازه مکانیکیشان، موتور یا عملگر فعال میگذارند و اراده کاربر که قبلاً از طریق مغز به عضلات منتقل میشد، حالا از طریق مغز به یک سیستم واسطی منتقل میشود تا دستورات آن برای روبات قابل خواندن شود؛ مثلاً با فشار دکمههای یک مچبند. سپس روبات فرامین لازم را به مجموعه عملگرهایش میدهد و چون سازه پوشیدنی روبات به بدن انسان متصل شده، پایینتنه را حرکت میدهد. حرکاتی که از قبل پیشبینی میشود، راه رفتن و بلندشدن و نشستن روی صندلی است. در فرد سالم، مغز انسان بهطور اتوماتیک و همزمان با حرکت، تعادل را هم حفظ میکند. اما وقتی بیش از ده مفصل را به چهار تا مفصل سادهسازی کرده باشیم، نمیتوان بهصورت خودکار تعادل بدن را هم حفظ کرد؛ بنابراین بیمار باید دستان نسبتاً توانمندی داشته باشد تا بتواند با یک تجهیز حفظ کننده مانند پارالل (سادهترین) یا واکر یا عصا(سختترین)، تعادل خودش را حفظ کند.
اولین قدمها
مهندس زادی: من در زمستان سال 1393، یعنی حدود یک سال قبل از ثبت رسمی شرکت پداسیس، بهعنوان مهندس برق کنترل وارد مجموعه شدم. نیروها از دانشجویان دکتر ازگلی و دکتر بهزادیپور از اعضای مؤسس شرکت بودند؛ یعنی همه ما یک سری دانشجوی کمکارکرده یا کارنکرده بودیم و خیلی گامبهگام و یواشیواش با کنترل موتورها و ادغام آنها روی سازه مکانیکی شروع کردیم و به تدریج پیش رفتیم. سالهای 94 و 95 نمونههای اولیه روبات ساخته شد و رفتیم روی تست با انسان سالم و سپس کاربر ضایعهنخاعی.
مهندس حوائجی: سال 95، با روبات اکسوپد در نمایشگاه «ایرانساخت» که متعلق به معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری است، شرکت کردیم و توانستیم وام بگیریم. سال 96 با کمک معاونت علمی، سه نمونه از نسخه وقت روبات را به مراکز درمانی فروختیم. یک مورد را خود دکتر ستاری (معاونت علمی وقت) همه هزینهاش را داد و اهدا شد به بیمارستان رفیده. یکیاش به دانشگاه ایران داده شد، که طبق روند خرید محصولات دانشبنیان، سی درصد هزینهاش را معاونت داد و بقیهاش را با روشهای تأمینمالی جمعی جور کردند. یکی دیگر هم مرکز موفقیان خرید که در این مورد هم دکتر ستاری حمایت ویژهای کرد. در آن زمان، برای ما که شرکت خصوصی دانشبنیانی با یک محصول هایتِک بودیم، این حمایتها خیلی ارزشمند بود و کمک کرد تا کارمان را ادامه دهیم. همان سال، با توصیه معاونت علمیفناوری، بنیاد شهید هم یکی از روباتها را خرید.
با فروشهای اولیه، امکان استفاده بیشتر توانیابان و تست واقعی روبات هم فراهم میشد؛ تستهایی که نتایجش برای خود ما که میخواستیم ایرادات را رفع کرده و آن را ارتقا بدهیم، خیلی مهم بود. اما متأسفانه آن سه نمونهای که دانشگاه ایران و رفیده و بنیادشهید خریدند، با بیمهری مواجه شدند. ما خودمان همان ماههای اول، میرفتیم دستگاه را دمو میکردیم، مثلاً یک هفته در بیمارستان رفیده، یک هفته در دانشگاه ایران؛ ولی خود بیمارستانها ادامه ندادند و روبات را بلااستفاده رها کردند. فقط آن روباتی که دانشگاه شریف خریده بود، چون خودمان در«مرکز رشد موفقیان» دانشگاه مستقر بودیم و کلینیک توانبخشی آنجا هم حالت نیمهخصوصی داشت، بیمار میآمد و ما کمک میکردیم استفاده میکردند. یعنی از آن چهار فروش اول، فقط یکی فعال ماند.
مهندس زادی: چهارتا روباتی که فروختیم، یکمقدار کار باهاش سخت بود؛ پارالل (دو نرده موازی) همراهش بود و آویز سقفی هم بیمار را نگه میداشت تا نیفتد. استفاده از چنین تجهیزی در مراکز کلینیکی دستوپاگیر بود. قبلترهم که روبات را برای دمو به جاهای مختلف میبردیم، کیوسکی داشتیم که داخلش کامپیوتر قرار میگرفت و کنترل روبات با آن انجام میشد. سیمهای طویلی هم به روبات وصل بود تا این کنترل را انتقال دهد. بتدریج اول درایورها رفت روی روبات، بعد کنترلی که روی کامپیوتر بود منتقل شد به میکروکنترلر و انرژی روبات هم از باتری تأمین شد و همینطور بهبود پیدا کرد تا اینکه روبات یکتکه شد؛ یعنی همهچیز در جعبهای در پشت روبات جای گرفت.
مشکلات تحقیق و توسعه و بهبود روبات، عمدتاً برمیگشت به شرایط مالی شرکت. درواقع سیکل نامطلوبی رخ میداد: تحقیقوتوسعه باید خیلی سریع پیش میرفت ولی چون پول نبود پس نیروی کافی و باتجربه هم نبود و بدتر اینکه افراد تحقیقوتوسعه، مجبور بودند درگیر بخشهای تولید و مارکتینگ هم بشوند. اکثراً دانشجو و بدونتجربه هم بودیم و داشتیم با سعیوخطا پیش میرفتیم. از آنطرف هم چون سریع به نتیجه موردانتظار سرمایهگذار خصوصی نرسیده بودیم، حمایت کافی وجود نداشت. سال 97 بچهها امیدشان را تقریباً از دست داده بودند چون احساس میشد که ما پیشرفتی نداریم؛ نه در طراحیوتولید و نه در تحقیقوتوسعه. مشتری خاصی هم نداشتیم. خیلی از بچهها جدا شده بودند و حقوق همان دوسهنفری که مانده بودند هم با تأخیر و سختی جور میشد. آذر 97، من هم معافیت تحصیلیام تمام شد و رفتم سربازی.
شرکت سهنفره
مهندس حسینپور(مدیر بخش بازاریابیوفروش): من دیماه 97 و اواخر دوره کارشناسی ارشد کنترل، به پداسیس اضافه شدم. شرکت در شرایط خوبی نبود. یادم هست روز دومی که آمدم، یکی از بچههای قدیمی شرکت، با این جمله که «تو با چه امیدی به این مجموعه اضافه شدی؟» با من روبهرو شد. آنزمان درگیر آزمونهای بالینی بودیم که برای اخذ مجوز تجهیزات پزشکی به ما الزام شده بود. در مرکز ریحانه بیمارستان امام خمینی، سی نفر هر کدام دوازده جلسه، میبایست روبات را به معنای واقعی تست کنند و اگر مشکلی پیش نمیآمد، مجوز ما صادر میشد. خب روبات نسخههای اولیهاش بود، یعنی اگر الان نسخه ششم هستیم، میشود گفت آن موقع نسخه سوم روبات بود. توانیاب بعد از پوشیدن روبات، صرفاً میتوانست با گرفتن پارالل راه برود و با تجهیزهای جانبی زیادی که همراهش بود، القای حس راهرفتن کمرنگتر از الان بود.
مرکز امام خمینی از جهت تعدد رفتوآمد بیماران ضایعه نخاعی، خیلی مرکز خوبی بود اما چون فضای دولتی بود، همکاری چندانی با ما نمیشد. یعنی درمانگرهایی که بهاصطلاح وظیفه گرفتن دادههای بالینی از توانیاب را داشتند، چون برایشان یک وظیفه جانبی تعریف شده بود، خیلی همکاری نمیکردند و مستقیم و غیرمستقیم به ما میگفتند خودتان انجام بدهید و ما تأیید میکنیم. شاید هم حجم کارشان زیاد بود. حالا تصور کنید هر جلسه آزمایش روبات در بیمارستان امام خمینی برای شرکت هزینهبر و زمانبر و طاقتفرسا بود؛ یک تیم سهنفره، که البته بعداً آب رفت و شد دو نفر، آنجا میرفتیم؛ آن هم افرادی که همزمان مسئولیت فنی هم داشتند. فکرکنم بعد از20 الی 25 جلسه که آنجا آزمون انجام دادیم و فرمهایش را هم خودمان پر کردیم، روز موعود که فرا رسید آنها گفتند نه! ما تأیید نمیکنیم. چون شما خودتان ذینفع مجموعه پداسیس هستید، صلاحیت دادهگرفتن ندارید! هرچه ما میگفتیم نیروهای خودتان گفتند پرکنیم، قبول نمیکردند. تعدادی از فرمهای ما آنجا گم شد که حالا ما چون عکسهایش را گرفته بودیم، توانستیم بهنحوی آنها را بازیابی کنیم.
ابتدای حضورم در شرکت دیدگاهی که غلبه داشت، بیشتر یک کار فنیمحور بود؛ طبیعی هم بود چون یک شرکت استارتاپ نوپا بودیم. چون در مجموعههای استارتاپی ایرانی سخت پیدا میشود که هم بیایند یک درمانگر استخدام کنند و هم یک آدم فنی و اینها با هم تعامل داشته باشند، ما چارهای نداشتیم جز اینکه خودمان بحثهای ارتوپدی- فنی یا درمانی را هم از نزدیک ببینیم و یاد بگیریم. حضور در کلینیک و نگاهکردن به فرایند توانبخشی افراد، خیلی به ما کمک کرد و با خیلی از نکات و مسائل آشنا شدیم. وقتی دشواریهای استفاده توانیابهای ضایعه نخاعی واقعی از روباتمان را دیدیم، توانستیم گاهی حتی با تغییرات کوچک، مشکلات کاربری دستگاه را کم کنیم.
آنموقع تحلیلهای پژوهشی که تیم مکانیک شرکت انجام داده بود، میگفت که این دستگاه امکان راه رفتن با واکر را ندارد؛ یک تحلیلهای تخصصی بود که مثلاً دستگاه نیاز به کشیدن به جلو دارد و این فقط در یک تجهیز خیلی سنگین ممکن است. ابتدای سال 99 که کلینیک موفقیان راهاندازی شد، چون دقیقاً طبقه پایین محل شرکت ما بود و تست برایمان راحتتر بود، واکر را امتحان کردیم. تیرماه همان سال، از راهرفتن مستقلِ یک توانیاب ضایعه نخاعی با واکر و روبات اسکلت بیرونی اکسوپد فیلمبرداری کردیم. این اتفاق یک دستاورد و حرکت روبهجلوی مهمی برای پداسیس بود. البته تیمی که آنجا در مرکز موفقیان بودند هم خیلی با ما همکاری کرد. انتهای همان سال بهخاطر تأکید سرمایهگذار برای کوچ از نسخه کلینیکی به نسخه شخصی، با همان ظرفیت محدود دوسهنفرهای که داشتیم، یک نمونه سبک و کمحجم را رونمایی کردیم. گرچه آن نسخه هیچموقع تجاری نشد، اما رونمایی آن اتفاق مالی خیلی خوبی برای شرکت رقم زد و با تزریق سرمایهای که انجام گرفت، همکاران دیگری به شرکت اضافه شدند و تعداد ما رفت بالای پنج نفر.
خرما بر نخیل
مهندس حسینپور: خرداد 1400 اولین سفر ما به خارج از استان تهران اتفاق افتاد؛ به شهرکرد. آنجا چون به عنوان «رونمایی روبات اسکلت بیرونی برای اولین بار در غرب کشور» اطلاعرسانی شده بود، از شهرها و استانهای همجوار هم آمده بودند. استقبال خیلی خوب بود اما متأسفانه شهرکرد برای ما تجربه موفقی نبود؛ چون روبات اسکلت بیرونی در بالاترین سطح از تجهیزات توانبخشی قرار دارد. ابتداییتر از آن، مثلاً دوچرخهثابت و تختهایستا و بِرِیس هستند که از سالها پیش وجود داشتهاند. آنجا افرادی آمدند دستگاه ما را تست کردند که همان دستگاههای نسل ابتدایی توانبخشی را هم استفاده نکرده بودند. صحبتهایی که با آنها درباره زندگی روزمرهشان داشتم و مقایسه میکردم با شهرهای بزرگ و مرکزی، باورش برایم سخت بود. از جهت صبر، همت بلند و متانت، آدمهای عجیبی دیدیم که شرمندهشان شدیم. با آن شرایط محرومیت، استفاده از روبات برایشان به صلاح نبود؛ چون بعضاً از تصمیمهای احساسی صحبت میکردند، مثلاً درباره فروختن خانه و اقامت در شهرکرد برای استفاده از روبات که اینها میتوانست آسیبزننده باشد. البته روبات هم بهخاطر تستهای فشرده، ایرادات جدیدی نشان میداد و بنابراین زودتر از موعد اولیهمان به تهران برگشتیم. بهخاطر این دست تجربیات، ما همیشه درخواستمان از مسئولین دولتی این بوده که بیمارستانها و مراکز دولتی را به این روبات مجهز کنند تا معلولین با هزینه مناسب بتوانند استفاده کنند و بهرهمند شوند.
مهندس حوائجی: از همان سال 96 که چند گزارش تلویزیونی از نمونه روبات پخش شد، از شهرستان ها و مناطق محروم، تماس و پیام داشتیم که چرا این دستگاه شما فقط در تهران است. از همان سال، ما با نامهنگاری و جلسه و از طریق هر کسی که میشناختیم، پیامهای معلولین را منعکس کردیم. به وزارت بهداشت پیشنهاد دادیم که برای دانشکده پزشکی هر استان، یا لااقل آنهایی که دانشکده توانبخشی دارند و بالای ده تا است، یک روبات را بخرید تا توانیابان بروند و استفاده کنند و تحقیقات علمی و بالینی هم روی آن انجام شود. قبول نکردند. از بنیاد شهید هم پیگیری کردیم که تمایلی نشان ندادند. بنیاد شهید متولی امر جانبازان جنگ است و چون ضایعه آنها قدیمی است، تعداد خیلی کمی از آنها میتوانستند استفاده کنند؛ اما نکتهاش اینجا بود که بنیاد شهید هزینه کرده است و درهمه استانها، برای خدمتدهی به جانبازان مراکزی را دارد. ما پیشنهاد میدادیم که ما حاضریم دستگاه را با تخفیف خوب به شما بدهیم تا شما دراین مراکز به سایر توانیابان خدمات بدهید. یعنی کاری را که وزارت بهداشت انجام نمیدهد شما بکنید، این هم متأسفانه نتیجه نداد. بهزیستی هم رفتیم ولی آنقدر مشکلات مالی داشتند که اصلاً برایشان موضوعیت نداشت. سومین مرکز هم هلال احمر بود و باتوجه به اینکه وضعیت مالیاش از بهزیستی و وزارت بهداشت بهتر است، توان تهیه روبات را داشتند. اما برخورد متخصصینش از آن دستهای بود که در برابر چیز جدید مقاومت میکنند؛ یعنی گفتند که لزومی ندارد این همه هزینه کنیم و یک کار درمانگر میآید همین کار را انجام میدهد، درحالی که اثر راهرفتنِ مستقل با روبات اصلاً قابلمقایسه نیست.
کلینیکهای خصوصی هم به این فکر میکنند که درآمدش چطور خواهد بود.کلینیکی که سال 99 روبات را از ما خرید، به این خاطر بود که مشتریهای عراقی داشت که به دلار هزینهها را میدادند؛ مثلاً سی چهل دلار هزینه روبات، شاید برای طرف عراقی مسألهای نبود ولی برای طرف ایرانی حدود یک میلیون تومان میشد که برای یک جلسه توانبخشی خیلی زیاد بود. هنوز هم توانیابان زیادی تماس میگیرند و میگویند چرا در شهرستانها نیست و چرا نمیآید.
تولد نسخه شخصی
مهندس زادی: با اتمام سربازی و تزریق مالی مجدد به شرکت، من و چند همکار جدید وارد شرکت شدیم. متوجه شدیم دو تا روباتی که استفاده میشوند، یعنی یکی که دست خود ما بود و یکی دیگر که در مرکز ریحانه بیمارستان امام کارآزماییهای بالینی انجام داده بود، سرعت استهلاک خیلی بالایی دارند. با بررسیهای متعدد به این نتیجه رسیدیم که برخی از انتخابهای اولیه اشتباه بوده است. دیگر از ابتدای 1400 با نیروهای تازهنفسی که در بخش مکانیک آمده بودند و با همه تجربیات بهدستآمده دراین مدت، یک بازطراحی اساسی الکترومکانیکی را شروع کردیم. تغییرات مختلفی در بخشهای تولید و انتقال نیرو، حسگرها، ارتباطات بین اجزا و رابطهای کاربری ایجاد شد. هم فشار بالای کار بود که نسخه جدید و شخصی را سریعتر بسازیم تا بتوانیم به منابع مالی جدید برسیم، هم طبق معمول موضوعات جانبی همچون اخذ گواهینامه ایزو 13485 جهت تمدید مجوز تجهیزات پزشکی، انرژی نیروها را میگرفت. دو نفر نیروی برق و دونفر مکانیک بودیم و دو نفر هم در بخش بازار و تجربه کاربری درگیر بودند. اصلاً قابلمقایسه با رقبای خارجیمان نیست که هم میلیونها دلار رویشان سرمایهگذاری میشود و هم نیروی انسانی بالایی دارند؛ بخش نرمافزارشان فقط پنج شش نفر نیرو دارد یا در بخش مارکتینگ که شامل تجربههای کاربری هم میشود، با دهها نفر نیرو، کار را جلو میبرند. بالاخره با همه سختیها، اواخر سال 1400 نسخه ششم و شخصی روبات آماده شد که تا الان هم همان بوده و فقط یکسری تغییرات جزئی کرده است.
مهندس حسینپور: ابتدای سال 1401 برای رونمایی نسخه شخصی، تیزری را که با امکانات محدودمان ساخته بودیم، در شبکههای مجازی با عنوان «کمپین فروش نسخه شخصی» منتشر کردیم. به لطف خدا تیزر همینطور دستبهدست وایرال شد. بالغ بر چهارصد نفر ثبتنام کردند که همان را هم ما نمیتوانستیم پاسخگو باشیم. روبات اکسوپد، شده بود امید ناامیدهایی که دیگر هیچ درمان و تجهیز دیگری برای راه رفتنشان وجود نداشت. روبات های اسکلت بیرونی برای ضایعه نخاعی طراحی شدهاند اما انواع بیمارها با ما تماس میگرفتند و اصرار داشتند که ما با رضایت خودمان، میآییم آنجا تست میکنیم و اگر اتفاقی هم افتاد مسئولیتش با خودمان است.
شکوفایی
مهندس حسینپور: مادر یک عزیز سیپی (فلج مغزی از کودکی) به ما زنگ زد و گفت ما در خانه اینقدر صدای ویدیوی پداسیس را شنیدیم که دیگر کلافه شدهایم. دختر ما هر روز صدبار این را میبیند و میگوید اگر این دستگاه باشد، من راه میروم؛ اجازه بدهید که ما بیاییم. گفتیم بیایید ولی احتمالاً مناسب نباشد. بعد از جلسه توجیهی، درمانگر ایشان را معاینه کرد و گفت اسپاستیک خیلی شدید هست و نهایتاً بتواند با روبات بایستد. درحین معاینه، با اینکه بیمار بالای بیست سال داشت، صدای گریه شدیدی آمد. مادرش گفت دخترم چون از بدو تولد و کودکی در محیطهای کار درمانی بوده، خیلی خاطرات بدی دارد از این محیطها و الان هم چون درمانگر دوباره حرکات کششی به او داده و درد و خاطرات برگشته، گریه میکند. میگفت دخترم میگوید من اصلاً دیگر کاردرمانی نمیروم و فقط به امید پوشیدن اکسوپد آمده است. دستگاه را پوشید و درعین ناباوری برایش مناسب بود؛ یعنی توانست چند قدم با روبات راه برود. تا حالا هم چهار پنج جلسه آمده و ما با تجربه موفقی که با ایشان داشتیم، دیگر به بیماران سیپی، پاسخ منفی قطعی نمیدهیم.
بسیاری از کسانی که برای تست روبات میآیند، از کاردرمانی خسته شدهاند. من در کنفرانس ملی توانبخشی هم این جمله را گفتم که «روبات اسکلت بیرونی اکسوپد، یعنی در مورد روبات خودمان ادعا میکنیم نه درباره روباتهای دیگر در دنیا، خیلی از بیماران ضایعه نخاعی و سیپی را با کاردرمانی آشتی داده است.» این واقعاً برای ما دستاورد بزرگی است. هیچموقع صرف اکسوپد نمیتواند جای تمامی روند درمان را بگیرد اما چون حالوهوای استفاده از اکسوپد بسیار پرنشاط تر از سایر ابزارهاست، میتواند غیر از آثار جسمی در بهبود روحیه توانیابان هم بسیار مفید باشد. اصلاً رسالت جدیدی که توانبخشی مدرن برای خودش قائل است، جذابسازی روند درمان هست و این روبات با تجربه منحصربهفردی که به بیمار میدهد، این کار را انجام میدهد.
ما سال1401 از نسخه شخصی رونمایی کردیم در حالی که هفت سال سابقه تحقیق و توسعه پشت این موفقیت بود؛ هفت سالی که در یک بازههایی از آن یکونیم و دو نفری استارتاپ را نگه داشتیم! به مو میرسید ولی پاره نمیشد. مثلاً سال 99 قرار بود در یکی از بیمارستانهای لوکس تهران روباتمان را معرفی کنیم. 8 صبح که با لباس مرتب آمدم شرکت، روبات یک ایرادی نشان داد. شرکت دونفر نیرو داشت و فقط من میتوانستم روبات را باز کنم. از اول گریسکاری کردم، یک قسمت لاستیکی روبات هم برآمده بود که آمدم با کاتر درست کنم و دستم را بریدم. آخرش با کتوشلوار ولی با دستهای سیاهِ گریسی و انگشت باندپیچی شده رفتم برای ارائه! با همه سختیها ادامه دادیم؛ نمیگوییم هم که دستگاه ما بینقص است اما تمام این مدت، شادی و رضایت توانیابان و نظرات صادقانه آنها بهترین اتفاقاتی بوده که برای پداسیس افتاده است. همه توانیابان از تجربه کاربری نسخه شخصی و نهایی راضی هستند و واقعاً اگر مسائل مالی نباشد، مایلند آن را تهیه کنند. حتی مشتریانی که دستگاه را تهیه کرده و پول دادهاند، وقتی ایرادی پیش میآید خدا را شکر هیچوقت حالت طلبکارانه ندارند، دوستانه میگویند اینجوری بشود بهتر است. این خیلی به ما روحیه میدهد و کمک میکند.
نگاهی به آنسوی مرزها
مهندس حسینپور: در شرکت ما ایده ساخت روبات اسکلت بیرونی، با دیدن عکس و فیلم نمونه خارجی شکل گرفته بود. چون کمترین قیمت نمونه خارجی، یعنی اسکلت بیرونی تجاریسازیشدهای که بتواند ضایعه نخاعی سینهای را راه ببرد، حدود 104 هزار دلار هست؛ ما هیچوقت امکان این را نداشتیم که نسخههای خارجی را ببینیم، مهندسی معکوس انجام بدهیم یا مقایسه کنیم. روبات را که ساختیم، بعدها توانستیم دوتا از نمونههای خارجی دستگاه را ببینیم. یکی از آنها برند معتبر ریواک بود که اصالتاً ساخت رژیم صهیونیستی است. خیلی اتفاقی هم این نسخه به دستمان رسید. یعنی یک فردی تماس گرفت و گفت من همچین دستگاهی را دارم و آمدهام ایران و شنیدم شما در این حوزه هستید، یک قسمتش خراب شده، میتوانید درست کنید یا نه؟ اولش که باور نمیکردم؛ فکر میکردم یکی از دوستانم تماس گرفته و من را سر کار گذاشته است! چون ریواک بهعنوان پیشروی اگزواسکلتونها واقعاً برای ما دستنیافتنی بود. گفتیم حالا بیاورید بررسی کنیم. خیلی ساده و در حد یکی دو روز، ایراد ریواک را رفع کردیم اما با اجازه صاحبش، دستگاه بیشتر پیش ما ماند و توانستیم مقایسه کنیم و ایده بگیریم. ما هیچوقت ادعا نمیکنیم که در مقایسه با روباتی که از سال 2004 شروع کرده و بعد از 14 سال تحقیقوتوسعه و سرمایهگذاری میلیوندلاری تجاریسازی شده است، جلوتریم! ولی به نظرم وقتی ریواکی را که برایمان بُت کرده بودیم، دیدیم؛ یک خودباوری خوبی در شرکت شکل گرفت که از لحاظ تکنولوژی عقب نیستیم.
مورد دوم روبات اگزواتلت بود؛ ساخت کشور لوکزامبورگ هست ولی روسی به شمار میآید. من برای بررسی شانس صادرات محصول اکسوپد، در سفر شخصیام به ترکیه سری به یکی از کلینیکهای آنجا زدم و اتفاقی این روبات را، که مدت ها فیلم و عکسش را دیده بودیم و 140 هزار دلار قیمتش هست، آنجا دیدم. فیدبکی که درمانگر کلینیک به من داد خیلی عجیب بود؛ جملهاش این بود که دو هفته یکبار خراب میشود! کار رسانهای کشورهای پیشرفته اینقدر قوی هست که دیدگاه آدم را نسبت به محصولشان، بینقص میکنند و تا وقتی محصول را از نزدیک نبینی، باور نمیکنی. ما الان با سند ادعا میکنیم که کیفیت و عملکردمان نزدیک به نمونههای خارجی هست، در بعضی جهات مانند تعداد افرادی که با سطح آسیبهای متنوع و مختلف دستگاه را استفاده کردهاند، حتی سَرتر هم هستیم. قیمتمان هم کمتر از یکپنجم ارزانترین نمونه خارجی هست.
اما برای صادرات، از چند جهت نیازمند زیرساخت هستیم. کلا روبات اگزواسکلتون شرایط نگهداری بالایی دارد؛ مثل اتومبیلی است که هر چندهزار قدم باید بررسی بشود. بنابراین باید قابلیت اطمینان دستگاه را تا جایی که میتوانیم ببریم بالا، یعنی دستگاه از خدمات پس از فروش سالانه بهرهمند بشود و نیاز کوتاهمدت نداشته باشد. در این زمینه ریواک که ارزانترین روبات خارجی هم هست، بسیار موفق بوده چون زودتر شروع کرده است و تیراژ بالا و بازارهای جهانی را در دست دارد. اگزواتلت دیرتر وارد شده و بازار شرق اروپا را دارد؛ همانی که میگفتند دوهفته یک بار خراب است. مال ما اینقدرها هم خراب نمیشود! در بحث مجوزها هم ما تا اینجا نصف راه را رفتهایم و همین الان هم میتوانیم به کشورهای همسایه یا کشورهای حاشیه خلیج فارس صادر کنیم و حدس میزنیم که انشاءالله این روبات پتانسیل صادراتی بالایی داشته باشد. البته بدون تعارف میگوییم که اولویت اول و اصلی ما هموطنانمان هستند ولی از نظر مالی و رشد شرکت، داخل و خارج را باید در کنار هم دنبال کنیم.