ما خانه کوچکی در خیابان 15 خرداد تهران داشتیم. پدرم مغازه جوراببافی داشت. هم کارگری میکرد و هم فروشندگی؛ یعنی هم خودش میبافت و هم خودش میفروخت. با شش فرزند، خانواده نسبتاً شلوغی بودیم و شرایط اقتصادیمان آنچنان تعریفی نداشت؛ به دلیل کوچکی خانهمان بعد از مدرسه به مغازه پدر میرفتیم و آنجا درس میخواندیم. بیشتر وقتمان را روزها در مغازه پدر میگذراندیم و در کارها به او کمک میکردیم. من و مصطفی معمولاً با دستگاه جوراببافی کار میکردیم. در دستگاه جوراببافی، وسیلهای به نام «چتری» بود که یکی از قطعات مهم دستگاه جوراببافی است. این چتری از چند تشتک و سیم تشکیل شده بود. بعد از جنگ جهانی دوم و در سالهای 1320 جهانی دوم به دلایل مشکلات و محدودیتهای اقتصادی، ورود این قطعه به ایران مشکل شد و قیمت آن به ۱۰ برابر رسید. همچنین توانایی مالی و ارز کافی نداشتیم که اجناس مورد نیازمان را تهیه کنیم. پدرم ناچار بود از قطعات شکسته استفاده کند که مشکلات بسیار زیادی ایجاد میکرد و تولید جورابها شرایط مناسبی نداشت؛ ولی یک روز مصطفی به کمک برادر دیگرمان عباس، نمونهای از قطعه را ساخت و به پدر نشان داد که مایه تعجب پدر شده بود و همیشه به این ابتکار مصطفی افتخار میکرد.
پدرم پیشنهاد داد که آن را به تولید انبوه برسانیم. ورقهای برنج، سیم مفتول، قالب و دیگر لوازم ضروری را خریدیم. پدرم جوراببافی را کنار گذاشت و به همراه برادران دیگر برنامهریزی کردیم و در تابستان آن سال این چتری را به تولید انبوه رساندیم. بهقدری تولید کردیم که تمام نیاز بازار اشباع شد. باوجود مشکلات آن سالها آنقدر چتری تولید و وارد بازار کردیم که قیمت آن دوباره کاهش یافت و به نرخ قبلی برگشت. پس از اشباع بازار از این چتری، پدرم به شغل اول خود، جوراببافی برگشت و در کنار آن به تعمیر چترها میپرداخت.
وزیر بصیر؛ تسلط کامل دکتر چمران به مسائل فنی و مهندسی
با حکم حضرت امام(ره)، دکتر چمران وزیر دفاع شده بود. به دکتر گفتم امریکا ما را تحریم کرده و ما ازنظر تجهیزات نظامی تحت فشار هستیم. دکتر با لبخند گفت: خدا را شکر. با تعجب نگاه کردم و ادامه داد: من همیشه میگفتم تجهیزات نظامی را باید خودمان بسازیم، اما میگفتند حالا که داریم و در صورت نیاز خریداری میکنیم. ولی الان که نمیتوانیم بخریم مجبور به ساخت میشویم و این باعث پیشرفت ما خواهد شد. صنایع دفاعی ماقبل از تحریمها، تنها چیزی که میتوانست بسازد جعبه مهمات و یقلوی بود! چراکه یعنی ایرانیها نباید آن را بازمیکردند و چیزی میفهمیدند؛ اما بعد از انقلاب و با آغاز تحریمها همهچیز تغییر کرد، چون دیگر «خیلی محرمانه» برای ما معنا نداشت و تمام آنها را بازکردیم تا با علم و دانش ساخت سلاح آشنا شویم.
دکتر دائم به کارخانجات صنایع سرکشی میکرد. روزی به ساختمان هلیکوپترسازی «پنها» رفتیم. تعدادی متخصص و تکنیسین ایستاده بودند و دکتر از آنها لوازم جانبی و نحوه استفاده از قطعات هلیکوپتر را میپرسید و آنها هم پاسخ میدادند. از آن زمان مرکز تحقیقات علمی، نظامی صنایع دفاع در وزارت دفاع به وجود آمد که هدف آن ساخت تجهیزات ازجمله راکد و موشک و... بود. یک شب یکی از مهندسین به مرکز تحقیقات آمد و به دکتر گفت: من در وزارت صنایع فعالیت میکنم و تجهیزات مورد نیازی را که نداریم، میتوانم بسازم. دکتر چمران بسیار از این کار استقبال کرد و یک خمپاره 60 به او سفارش داد تا آن را بسازد. مهندس مدتی را از دکتر چمران فرصت خواست تا روی آن مطالعه کند. فردای آن روز آمد و گفت مقداری از وسایل تشکیلدهنده خمپاره مانند لوله استیل را نداریم. این لوله با شلیک صد گلوله گشاد میشود و دیگر دقیق کار نمیکند. دکتر راهحلی برای این مشکل به او داد و گفت: به کارخانه لولهسازی اهواز برو و مقداری از لولههای معمولی استیل بگیر و از آن استفاده کن. پس از آن هم هر بار که در ساخت خمپاره به مشکل برمیخورد پیش دکتر میآمد و راهحل آن را میپرسید. طولی نکشید که بهصورت عملیاتی خمپاره 60های موردنیاز ساخته شد و آنها را به جبهه فرستادیم.
دانشمند مجاهد؛ ساخت اولین زیردریایی در ایران
عراقیها با ساخت پل مارد روی کارون، بخشی از مناطق ما را محاصره کرده بودند. در شش ماه اول جنگ رزمندگان ایرانی تصمیم گرفتند برای جلوگیری از پیشروی عراقیها این پل را از بین ببرند. چند بار برای شناسایی به آنجا رفتیم و نیروهای عراقی را دیدیم که در آنجا مستقرشده بودند. دکتر چمران گفت: دبههای 20 لیتری را پر از تی ان تی کنید و در آن شاخک فتیله بگذارید تا پس از اصابت شاخک به محل موردنظر دبهها منفجر شود. ما هم حدود 50 عدد از این بشکهها را در رودخانه رها کردیم. جریان آب برخی از آنها را به کنارههای رودخانه میبرد و انفجار آن باعث ترس دشمن میشد. البته به خاطر عدم تسلط ما بر مسیر رودخانه قادر به رصد مسیر طی شده توسط بشکهها نبودیم. برای حل این مشکل و ما مجبور بودیم این اقلام را از اینطرف و آنطرف پیدا کنیم. زیردریایی را برای آزمایش به منطقه دب حردان بردیم. آن را به آب انداختیم و منتظر شدیم بالا بیاید. وقتی زیردریایی به سطح آب آمد همه خوشحال شدیم. پس از مدتی زیردریایی را در ابعاد بزرگتری طراحی کردیم و آن را برای آزمایش به خلیجفارس بردیم. زیردریایی به طول 16 متر بود که اکنون در بوشهر است. این زیردریایی نخستین زیردریایی ساخت ایران بود. همین موضوع فتح بابی برای ساخت زیردریاییهای پیشرفتهتر شد.
لشکر آب؛ ایدهای برای زمینگیر کردن تانکهای دشمن
کانالی به طول 26 کیلومتر حفر کرده بودیم. ایستگاه پمپاژ آبی در دغاغله اهواز ساختیم که آب کارون را با کمک صد پمپ یک کیلوواتی به محل استقرار بعثیها میریخت. دشمن برای جلوگیری از ورود آب به دشت جفیر، سدی را بنا کرد. همچنین کانالی را احداث کرد تا آب را دوباره به رود کارون بازگرداند. برای مقابله با این اقدام بعثیها یک موشک 3 متری طراحی کردیم که بتواند سدهای ساختهشده را تخریب کند. کارکرد آن به این صورت بود که باید آن را پر از تی ان تی میکردیم و دور آن را 4 تا موتور؛ شیوه کار آن به این صورت بود که در ابتدای آن یک سنسور وجود داشت. این موشک به طول 6 متر بود که داخل آن حدود 500 پونت تی ان تی جا میشد. یک تخته صاف برایش در نظر گرفتیم و روی آن تخته چند موتور یک کیلوواتی کار گذاشته بودیم که با باتری کار میکرد و آن را مثل یک قایق به جلو میبرد. وقتی این موشک به خاکریز برخورد میکرد؛ سنسور آن فعال میشد و موتورهای بازوکا که در انتهای آن بود حرکت میکردند. در این حالت، موشک از تخته جدا میشد و به طول 3 متر به درون خاکریز فرو میرفت. همچنین در انتهای این موشک چهار شاخک وجود داشت که وقتی موشک به انتها میرسید، شاخکها آلارم میداد و در نهایت موشک منفجر میشد. با این عملیات چریکی، کانال را تخریب کردیم و آب را به سمت کرخه کور، عباسیه، شرطاق، پل قیصر و تا هویزه کشاندیم و دشت جفیر را پر از آب کردیم. این آب میتوانست بهاندازه دو لشکر در مقابل دشمن ایستادگی کند. تمام تانکها و ماشینآلات دشمن در گِل فرومیرفت و حرکت آنها بهکلی متوقف میشد.
دشمن فرضی؛ ایدههایی برای سرکار گذاشتن دشمن
دکتر چمران واقعاً یک نابغه نظامی و علمی بود. ابتکارهای ایشان در جبههها واقعاً شگفتانگیز بود. من فقط به یکی دو مورد آن اشاره میکنم. یکی از آنها، قصه خورشیدیهاست. کارخانه فولادسازی اهواز پر از آهن بود و عراقیها تا نزدیکی آنجا آمده بودند؛ آقای چمران دستور داد بچهها آهنها را به طول 180 سانت ببرند و یک گروه صد نفره برای این کار تشکیل داد. بچههای بسیجی و رزمنده، آهنها را بهطور خاصی به هم جوش میدادند و پنج شاخهای ساخته میشد که به آن خورشیدی میگفتند. بچهها شاید بین 30 تا 50 هزار خورشیدی درست کردند و آنها را در مسیری 15 کیلومتری در محل عبور تانکهای عراقی در راه سوسنگرد به اهواز قرار دادند، جایی که عراقیها از آنجا خیلی فشار میآوردند.
با این ابتکار ساده آقای چمران، راه عراقیها بسته شد و دیگر نتوانستند از آن راه جلو بیایند. این خورشیدیها در شنی تانکها فرومیرفتند و بدون انفجار آنها را زمینگیر میکردند.
یکوقت هم شهید چمران دستور داد 300 یا 400 چوب الوار بلند، از همان الوارهای بنایی تهیه کردیم و از بچهها خواست که قوطیهای خالی کمپوت و کنسرو را هم جمع کنند و بعد در آنها کمی روغنسوخته و کاه ریختند و دستور داد روی هرکدام از تختهها چند تا از این قوطیها را نصب کردند. غروب که میشد فتیله این قوطیها را روشن می کردند و الوارها را بافاصله روی رودخانه کارون میریختند.!
یقلوی: ظرف غذای فلزی استوانهای
شرکت پشتیبانی و نوسازی بالگردهای ایران
به گفته امیر دریادار «امیر رستگاری» رئیس سازمان صنایع دریایی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در بهمنماه سال 1397، ایران جزو ۱۱ کشور برتر جهان در ساخت زیردریایی است.
پلی که در روستای مارد از توابع شهرستان خرمشهر در 18 کیلومتری شمال آبادان و در کناره غربی جاده آبادان-اهواز واقع است.
راوی: دکتر مهدی چمران
دکتر رضا امراللهی
منبع: کتاب امواج ارادهها- انتشارات راهیار، سایت مشرق