کتاب «برای میلگردها سعدی بخوان» روایت متفاوت زنان نویسنده از معدن چادرملو یزد است. این کتاب به همت سارا عرفانی، فائضه غفار حدادی، زینب عرفانیان و فاطمه سلیمانی ازندریانی نگاشته شده و توسط انتشارات مهرستان منتشر شده است.
سارا عرفانی در نشست نقد و بررسی این کتاب در توضیح این اثر گفت: وزارت صمت به یکسری از هنرمندان، کارگردانان و نویسندگان سفری را پیشنهاد داد که از معدن چادرملو در یزد بازدید کنند، چون ممکن است موقعی در فیلم یا داستانشان از آن استفاده کنند؛ البته هیچ الزامی برای تولیدی بودن اثر نبود. با این حال، من و خانمها سمانه خاکبازان، فائضه غفارحدادی، فاطمه سلیمانی و زینب عرفانیان از طرف حوزه هنری به این سفر دعوت شدیم.
وی ادامه داد: بعد از بازدید، آنقدر به وجد آمدیم که تصمیم گرفتیم بنویسیم. بعد از سفر هر کداممان شروع کردیم به نوشتن یک روایت. هرکس از زاویه دید خودش و با ویژگیهای خاص خودش روایتی را نوشت. از آنجایی که خانم خاکبازان قرار است روایتش را برای نوجوان و در کتابی جداگانه بنویسد، روایتی در این کتاب ندارد.
ایشان افزود: هدف کلی وزارت صمت بازدید از پروژههای بزرگ صنعتی است که نسبت به یکدیگر برتری خاصی ندارند. یکی دیگر از معادن پیشنهادی، معدن مس سرچشمه بود که بیشتر به خاطرنشان دادن خودباوری است. وقتی ما معدن را دیدیم به این نتیجه رسیدیم که باید مردم بیایند این صحنهها را ببینند و حالشان خوب شود. ما در بعضی از زمینهها به خودکفایی رسیدیم. آدم وقتی این معدن را میبیند، احساس غرور میکند. به نظرم لازم است همه مردم این حس را تجربه کنند. بازدید ما دو روزه بود و بچهها طی یکی دو هفته روایتشان را نوشتند.
فائضه غفارحدادی درباره نحوه نگارش کتاب گفت: بازدید از معدن چادرملو در قالب کاروان راهیان پیشرفت بود که وزارت صمت برای یکسری از مستندسازان، نویسندگان و هنرمندان تدارک دید و ما هم در قالب این کاروان بودیم. از ما نخواستند که چیزی بنویسیم. بعد از بازدید از معدن، خودمان تصمیم گرفتیم چیزی بنویسیم. خودمان دوست داشتیم آن چیزی که از پیشرفت ایران دیدیم را بنویسیم. واقعاً جذاب بود و دوست داشتیم صدای این پیشرفت را به گوش مخاطبانمان برسانیم و این رسالت را بر دوش خودمان احساس کردیم.
نویسنده کتاب خط مقدم تصریح کرد: از آنجایی که روایتها خیلی طولانی نیست، کمتر از یک هفته آن را نوشتم. من یک روایتی داشتم از تمام ماجراهایی که اتفاق افتاده بود و برداشت خودم از این سفر این بود که بچههای خودم و بچههای ایرانزمین باید بدانند که برای پیشرفت ایران چه قدر زحمتکشیده میشود. اینکه چه آدمهای گمنامی در گوشه گوشه ایران کار میکنند تا چیزهایی که به چشممان نمیآید، ساخته شود و در اختیار ما قرار بگیرد.
حدادی اظهار کرد: برای میلهگردها سعدی بخوان، عنوان روایت من است. بعد از آن بازدید احساس کردم هر جا در خیابان میلهگردی دیدم، دوست دارم دیباچه سعدی را برایش بخوانم که «ما عرفناک حق معرفتک» ما اصلاً نمیدانستیم برای شما چقدر سختی کشیده میشود و قدرتان را نمیدانیم. اگر این اتفاقهای کوچک نباشد، مجبوریم اینها را با قیمتهای خیلی گزاف از کشورهای دیگر وارد کنیم و این مسأله، کلاف سردرگمی که الان داریم را پیچیدهتر میکند؛ اما یک عده گمنامانه، با عشق، با نیت در گوشه گوشه کشور کار میکنند و ادعایی هم ندارند.
وی افزود: هنر، ابزاری است برای شناسایی ناشناختهها و درواقع بهترین ابزار است. ادبیات هم یکی از گونههای هنر است. در کنار ما مستندسازهایی هم حضور داشتند و قطعاً آنها هم تلاشهایی کردند. تمامی این پازلهای مختلفی که در هنر وجود دارد، میتواند برای رسیدن روایت پیشرفت به گوش نسلهای بعدی مثمرثمر باشد تا خودش را مسئول و ادامهدهنده این راه پیشرفتی بداند که ایران دارد طی میکند و آنها هم بتوانند برای ادامه این راه تلاش کنند.
فاطمه سلیمانی ازندریانی یکی دیگر از نویسندگان کتاب درباره رفتن به معدن چادرملو گفت: بچهها توضیح دادند که چه شد که ما این روایتها را نوشتیم. به معدن رفتیم و قرار بود که فقط ببینیم تا بازتابی در آثارمان داشته باشد؛ اما وقتی آن همه پیشرفت را دیدیم، احساس مسئولیت کردیم که باید چیزی بنویسیم و به دیگران معرفی کنیم. در واقع یک حس نویسندگی قلقلکمان میداد. تعهدی در خودمان احساس کردیم و شروع به نگارش روایت کردیم.
زینب عرفانیان درباره این کتاب گفت: «برای میلگردها سعدی بخوان» کتابی است متولدشده از یک سفر گروهی. روزی که خانم عرفانی پیشنهاد این سفر را دادند، یک نکته را بهعنوان امتیاز این سفر ذکر کردند و آن اینکه: نوشتن هیچگونه یادداشتی الزامی نیست و ما فقط بیننده هستیم، بیننده پیشرفت؛ پیشرفتی به شیرینی قند که تکتک سلولهایمان را بغل کرد و قلقلکمان داد تا هر چه دیدهایم را بنویسیم. ما هم دور هم نشستیم و نوشتیم، نوشتههایمان هم در این کتاب دور هم جمع شدهاند تا انشاءالله حبه قندی گوشه لپ مخاطبینشان شوند.
عرفانیان در پایان گفت: گوشهای از روایت پیشرفت این کتاب را با زاویه دید اولشخص، چاشنی طنز، استناد و بهکارگیری برخی عناصر داستان روی کاغذ نشاندهام، امید که در جان آنها که طعم غرور ملی را نچشیدهاند و باید بچشند، بنشیند. (ایبنا)