در تمامی کتب تاریخی هم به زعفران ایرانیان اشارهشده بهطوریکه ویل دورانت در کتاب سفرنامه خود به ایران میگوید: «شاخههای سرخ در نوشابههای گوارای ایرانیان روح و جان انسان را به تلطیف میرساند، سرخی رنگی که هیچگاه فکر نمیکنید از دل خاک جوانه بزند و اینگونه سرزنده و شاداب باشد، به آراگوتانیا گذر کردم تا شکوفههای آن را از نزدیک ببینم…» آراگوتانیا نام سابق بخش قائنات و اطراف آن بوده که منبع تغذیه زعفران کشور بوده است.
باگذشت سالها و عدم مدیریت صحیح و بهرهبرداری درست از این طلای سرخ، قائنات روبهزوال رفت و خاک آن به خشکسالی رسید، طوری که مقدار زیادی از زعفران کشتشده سوخت و دیگر برکت از سفرههای سرخگون قائناتیها رخت بربست اما باید یکجور این مشکل را حل کرد. در این بحبوحه و بحران، مردی دغدغهمند به نام «محمد قائم پناه» به این فکر افتاد که با بهرهگیری درست از این گیاه باارزش میتوان قائنات را وارد فصل جدیدی از رشد کرد و مهمتر از آن به خشکسالی این شهر پایان داد قبل از اینکه مثل سربیشه و چند بخش دیگر از خراسان جنوبی خاک طلایش غیرقابل کشت شود، این گیاه در خارج از ایران علاوه بر آوردههای اقتصادی خود که میتوان از روی صادرات آن به دست آورد، آوردههای فرهنگی و گردشگری دیگری خواهد داشت بهطوریکه زعفران در اسپانیا مبدل به یک پدیده مهم در بازاریابی و گردشگری شده است، پس شروع به کارکرد.
کاری که امروز او را به موفقترین مرد استارتاپ صنایعدستی گردشگری میشناسند. قائم پناه با نگاه بر اینکه زعفران در تابستان به خواب میرود و تنها در زمستان به رویش درمیآید فهمید که کشاورزان به دو مشکل در زمینه کاشت و فروش زعفران برمیخورند. اولاً وجود واسطه زیاد و سود کم کشاورزان است و ثانیاً درهم شدن محصولات افراد مختلف بهطوریکه مشخص نمیشود کدام زعفران باکیفیت است، کدام کود شیمیایی خورده و کدام کود حیوانی… پس تصمیم گرفت این ایده خود را مبدل به استارتاپی کند که با حذف واسطه محصولات را با مشخصاتی خاص و مشخص به دست مصرفکنندگان برساند؛ که امروزه «کشمون» از موفقترین استارتاپهای حوزه خود شده. در این سایت محصولات «زعفران»، «عسل» و «زرشک» همراه با داستان زندگی محصول و کشاورزش بهطور جذابی در معرض بازدید گذاشتهشده تا مشتریان با روح هر محصول ارتباط بگیرند.
کشمون مثل تمامی موفقیتهای استارتاپی از دل بحران بیرون آمد، بحرانی از جنس خشکسالی زمینهای قائنات که برای این بحران و ترقی قائنات راهکارهای بسیاری ارائه داده است. کتاب «سرباز قائنات» کتابی تجربه نگارانه از دل زندگی کشمون و زحمتهای محمد قائم پناه پدید آمده، در بخشی از این کتاب نوشتهشده: «من در این مسیر خودم را مانند سربازی میدیدم که باید تا انتها برود. یکبار در جلسات دورهمی نیروها صحبت میکردیم و از این میگفتیم که چرا به کشمون میآییم. هرکدام یک دلیل و انگیزه را گفتند. مثلاً من دوست دارم یا لذت میبرم. متوجه شدم که من چنین حسی را در خودم ندارم. احساس من دقیقاً مانند سربازی بود که باید هر روز صبح بلند شود و این کار را انجام دهد.
من کوهنورد نیستم؛ اما علاقه داشتم به دماوند بروم. قله دماوند برایم ارزش خاصی داشت. یکبار که راهی دماوند شدم، در بین راه به این فکر نمیکردم که این راه سخت است یا چقدر دور است؛ فقط فکر میکردم باید آن را انجام دهم. ابتدا که پای کوه رسیدیم، همه گفتند: «عه! همین است دماوند؟» چون همیشه آن را بسیار بلند میدیدند.
اما واقعاً همین بود. ما به دامنه که رسیدیم احساس میکردیم دماوند همینجاست و بالا و پایین ندارد» از جذابیتهای کتاب سرباز قائنات علاوه بر طراحی و تصاویر داخل کتاب، میتوان به این نکته اشاره کرد که در هر قسمت از این کتاب توسط لینک QR ویدیوهایی مستند برای درک بهتر مخاطب قرار داده شده و شما با اسکن هر کد میتوان این کتاب را بهجای خواندن، دید. این کتاب تجربه نگارانه به همت محمد قائم پناه و بنیاد اتم(الگوها و تجربه موفق ایرانیان) به رشته تحریر درآمده و توسط نشر عصر پیشرفت در ۶۶ صفحه چاپشده است.